بسم الله الرّحمن الرّحیم
سخن- که وسیلهی ارتباط انسانهاست با هم- آنقدر زیاد است که مجال شمردن آنها نیست، و باز در مقابلِ معنا هر کلمهای که ما میگوییم و یک معنا در نظرمان هست، این یک کلمه در جمع کلمات و در عرف انسانها معانی بسیاری دارد. برای اینکه ما در خطبهها میگوییم: «به عدد ذرات الموجودات»؛ برای هر ذرهای سخن میگوییم و حمد میکنیم. برای اینکه هر ذرهای در عالمِ خودش ترکیب شده از اوامر الهی، و اگر یک ذره و یک سلولی که ما در بدن داریم را بررسی کنیم درواقع همهی اینها، همهی جهان را میتوانیم بفهمیم. در واقع چون بشر نتوانسته صفات الهی را بشمرد؛ به آن صورت مجملی که در خطبه میفرماید: «به عدد ذرات الموجودات». ذراتالموجودات یعنی هر ذرهای که ما میبینیم خودِ آن دنیاییست. دنیایی دارد. و فرموده است که در انسان مجموعهی اینها را مجسم کرده و در یک قالبی ریخته است. حالا ما کسی که واقعاً علاقمند است که حمد و شکر خدا را به عدد ذراتالموجودات داشته باشد معتقدیم که این ذرات موجودات باید خودشان مجسم باشند در… در این صورت میتوان به اصل توحید پی برد. ما میگوییم اصل توحید یک اصلیست دستنیافتنی برای بشرهای عادی، و به هر اندازهای که خداوند مصلحت دانسته و آن ذره استعداد داشته، خداوند را مجسم میکند در دل. در این صورت [است] که بهتدریج میگوید: «چنان پر شد فضای سینه از دوست/ که نقش خویش گم شد از ضمیرم». در این صورت، آن عبارت، یکی از بزرگان میگوید که «من نفهمیدم که من اویم یا او من است؟!». این برای نشان دادن حیرتِ انسان است در این راه. منتها چون خداوند خلقت بشر را به نحوی قرار داده که باید در زندگی مادی قدم بردارد، بنابراین هر لحظهای که غفلت کند از اینکه با مبدأ خودش یکیست فوراً کوششهای او در آنجا خاتمه مییابد مگر اینکه همیشه به یاد خدا باشد؛ به یاد خدا که فرمودهاند؛ نه اینکه «من یکی، خدا یکی» و من به یاد او بیایم. از اول از این مرحله شروع میشود بعد در مراحل بعدی بهتدریج تمام مراحل را طی میکند. انشاءالله خداوند همهی ما را به درک این موهبت توفیق بدهد.