حضرت آقای حاج ملاعلی گنابادی نورعلیشاه ثانی (طاب ثراه)
يک شخص در جنگ به لباسی و در قضاوت به لباسی و در زراعت به لباسی درآيد، اما همه يک باشد، اگرچه آن كس كه او را در لباسی ديد او را در همان لباس در نظر دارد و شايد در غير آن نشناسد، مگر شخصی نقّاد.
پس اگر جلوه را در مظهری ديدی او را محصور منما و ديگران را بيگانه مشمار. عَدَدُ الطُّرُقِ اِلَي اللهِ بِعَدَدِ اَنْفاسِ الْخَلايِقِ:
هر لحظه به شكلی بت عيّار برآمد
دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن يار برآمد
گه پير و جوان شد
*****
هريک از صفات از مراتب عاليه به اندازه تنزّل وجود تابش نموده تا به نقطه عماء گم گشته و از جيب انسان سر درآورده است.
صفات جلال كه سلبيّهاند اشعّه جمالند. و جلال اشعّه جمال، و دفع حدّ و رفع نقص فوق كمال است و جمال در مقام ذات مؤيّد وحدت و بردارنده صفات است. پس جلال جمال و جمال جلال است، قهر دست لطف و لطف مجال قهراست، در آن مقام دوئی راه نيابد. وَ كِلْتا يَدَيْهِ يَمينٌ:
چون به بيرنگی رسی كان داشتی
موسی و فرعون كردند آشتی
*****
جنان و نيران قبل از بروز خلقت بود و آدم آنجا بود. در همه مراتب نعيم و جحيم هست و با عالم هم هست و پس از مرگ بروز نمايد. لكن دوريست چون نقّاشان رومی و چينی، آنچه آدم آنجا بود در نزول بودن تعلّق به تن يافت، راغب آن شد، ميل به گندم نمود، با شيطان و مار و طاووس كه همراه او بودند و به اين تعلّق مار و طاووس شدند فرود آوردند، گرفتار عالم شهوت و غضب و خورد و خوراک و شكم و فرج و سجن طبيعت گشت، و آنچه با عالم است جان عالم و آدم است كه محتوی بر همه عوالم است و تواند همه را اسير نمايد.
محمّد (ص) در معراج رفت و حقايق اشياء و منازل آنها بر او مكشوف گشت. خود را ديد، همه را ديد حتّی آنكه بر نيران عبور نمود و جُزْتُها وَ هِيَ خامِدَةٌ فرمود، و آنچه بعد است در صعود و در رجعت كلّ است كه طرفی را كه چينيان صيقلی نموده بودند پرده آن را بردارند نتايج ملكات عالم تن و حسّ بروز نمايد.
و جنان و نيران دو بال قيامت و يدانِ حشرند. صورت، جلوه لطف و قهر است. ظهور و ظاهر و مظهر در مرتبه يكی هستند. لطف و قهر، دو نمايش از ذات است. همه مخلوق ربّند. عارفی گويد جنان بی جمال يار زندان است و دوزخ با جلوه دلدار گلستان است.