هرچند در مادهی ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، این حق به متهم داده میشود تا در تحقیقات مقدماتی یک وکیل همراه داشته باشد و وکیل او بتواند بدون مداخله در امر تحقیق، پس از خاتمهی تحقیقات، مطالبی را که برای کشف حقیقت، دفاع از موکل خود و اجرای قانون لازم بداند، به قاضی اعلام کند. لی بسیاری از مراجع قضایی در دادسرا، اجازهی ورود وکیل دادگستری را ، به ویژه در جرایم مهم که مجازات قانونی آنها بسیار سنگین است، از جمله قصاص نفس، اعدام، سنگسار و حبس ابد، در پرونده نمیدهند.
محمد مصطفایی
محمد مصطفایی، وکیل دادگستری و فعال مدنی که سالهای گذشته بیشترین فعالیت را در زمینهی پروندههای حقوق کودکان داشته و با تلاشهای زیادی سعی در جلوگیری از اعدام بسیاری از نوجوانان زیر هیجده سال کرده است، در برنامهی «یک پرونده در عدلیه» به موارد نقض و نقاط ضعف قانونی و یا ظلم یا جفایی که ممکن است در این چهارچوب بر فردی رفته باشد، اشاره میکند.
در این برنامه او از حق متهم در برخورداری از وکیل در تمام مراحل دادرسی و موارد ضعف دستگاه قضایی کشور ما در این زمینه، میگوید:
در بسیاری از کشورهای پیشرفته، زمانی که شخصی را به عنوان متهم دستگیر میکنند، این حق از لحاظ قانونی به او داده میشود تا سکوت اختیار کند و اتهاماتی را که به او نسبت داده میشود، در حضور وکیل خود پاسخ بدهد.
این رویه باعث شده که حضور وکیل در دادرسیهای قضایی در این کشورها، به یک فرهنگ تبدیل شود. یعنی فرهنگ داشتن وکیل، در تمامی مراحل، حتا در تحقیقات مقدماتی.
از قرن هفدهم میلادی به بعد، موضوع احترام به حقوق طبیعی انسانها، حقوق بشر، اجرای دادرسی عادلانه و حمایت از حق دفاع متهم، مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفت.
متاسفانه در کشور ما وضعیت به این صورت نیست و میتوانم به صراحت بگویم که عدم حضور وکیل دادگستری در تمامی دعاوی، به خصوص در دعاوی کیفری، آن هم در تحقیقات مقدماتی، یکی از نقاط ضعف دستگاه قضایی ما است.
هرچند در مادهی ۱۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری، این حق به متهم داده میشود تا در تحقیقات مقدماتی یک وکیل همراه داشته باشد و وکیل او بتواند بدون مداخله در امر تحقیق، پس از خاتمهی تحقیقات، مطالبی را که برای کشف حقیقت، دفاع از موکل خود و اجرای قانون لازم بداند، به قاضی اعلام کند.
ولی بسیاری از مراجع قضایی در دادسرا، اجازهی ورود وکیل دادگستری را ، به ویژه در جرایم مهم که مجازات قانونی آنها بسیار سنگین است، از جمله قصاص نفس، اعدام، سنگسار و حبس ابد، در پرونده نمیدهند.
به عنوان مثال، زمانی که فردی به اتهام قتل عمد و یا اقدام علیه امنیت کشور دستگیر میشود، برخلاف قانون، از داشتن وکیل برای دفاع از خود محروم است که نمونههای آن را در دادگاهها میبینیم و در رسانهها میشنویم و میخوانیم.
متهم با تفهیم اتهام توسط بازپرس پرونده و پس از صدورقرار بازداشت موقت، به زندان میرود و در بازداشت میماند تا تحقیقات بیشتری توسط بازپرس پرونده انجام شود.
پس از این که تحقیقات تمام و قرار مجرمیت کیفرخواست صادر شد، پروندهی او به دادگاه ارسال میشود.
این پروسه و تشریفات، از زمان تشکیل پرونده تا صدور کیفرخواست، ممکن است بیشتر از یک سال هم به طول بیانجامد.
زمانی که پرونده به دادگاه ارسال میشود، وقت رسیدگی تعیین میکنند و به متهم ابلاغ میکنند که وکیلی را برای دفاع از خودش معرفی کند. یعنی بعد از یک سال، متهم میتواند از حق داشتن وکیل برخوردار شود.
داشتن وکیل برای متهمی که اتهام مهمی چون قتل عمد را به او تفهیم کردهاند، بعد از این مدت طولانی، جای بحث و تأمل دارد.
این شخص در جایگاه متهم قرار میگیرد و از خود دفاع میکند، اگر بیگناه باشد و منکر ارتکاب جرم از سوی خود بشود، اقرار اخذ شده در مرحلهی تحقیقات مقدماتی را، به دلیل تلقینی بودن و تحت فشار بودن، نمیپذیرد.
اما اگر وکیل دادگستری در دادرسیها شرکت کند، این احتمال که با شکنجه از متهم اقرار گرفتهاند، از بین میرود ودستگاه قضایی در مظان اتهام قرار نمیگیرد.
این روش ناصحیح و ناعادلانهای است که متاسفانه در کشورمان داریم. برای این که بتوانیم از یک دادرسی منصفانه و عادلانهای برخوردار باشیم، باید این حق را به متهم و کسی که دستگیر میکنیم، بدهیم تا در اولین فرصت وکیل اختیار کند و هر حرفی که میزند، در حضور وکیل باشد و وکیل بتواند از حقوق متهماش دفاع کند.
چه بسا میبینیم متهمی سالها در زندان بوده، بعدها که وکیلی اختیار میکند، وکیل از حقوق موکلاش دفاع میکند و تبرئهاش میکند و بعد از چند سال از زندان آزاد میشود.
حال این که جبران این خسارت به چه صورت خواهد بود، سوالی است که پاسخ آن را مسئولین باید بدهند.