Search
Close this search box.

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح چهارشنبه ۹۶/۱۱/۱۸ – خانم‌ها (نظم و ترتیب جامعه و تأثیر درویشی بر آن)

Hhdnat majzoobaalishah96 69بسم الله الرّحمن الرّحیم 

این چندروزه بیخود یک خرده حواس‌ها پرت شده بود. هیچ دلیل خاصی نداشت. البته شورش‌ها، انقلاب‌ها دلیل نمی‌خواهد. یعنی دلیل می‌خواهد منتها دلیلش قبلی است و خیلی مدت طولانی‌ای. البته یک مدتی خب نسبت به همه، یک‌خرده فشار زندگی و ناراحتی ایجاد کرده بود، فشار مالی زندگی هم اضافه شده بود که همه گرفتارش بودند، آنهایی هم که باید توجه می‌کردند، البته خودشان هم از همین بارها استفاده می‌کردند؛ یعنی ما مثلاً گندم گیرمان نمی‌آید، نان گیرمان نمی‌آید، آنها هم نان گیرشان می‌آمد، منتها به ده برابر قیمتش. به‌هرجهت اینها، مجموعه‌ی این عوامل موجب شده بود که یک خرده دل‌ها به رقص دربیاید. حرکت داشتند، حرکت بود ولی حرکت معلوم نبود برای چیه؟ همینجور حرکت بی‌فکری. در انقلاب اولیه هم -اولاً ببخشید من اگر دارم از انقلاب و سیاست حرف می‌زنم؛ این مانعِ آن دستور کلی ما نیست، به‌علاوه من این قسمت‌هایی، گوشه‌هایی از این که با زندگی شخصی ما، زندگی جلوی پایمان برخورد داشت دارم حرف می‌زنم- به‌هرجهت از این جهت همه ناراحت بودند. آن چیز مشهور صنعت به‌اصطلاح ادبی که می‌گوید: پدرم به‌ درم می‌کند، مادرم به ما درم نمی‌دهد، برادرم برادرم‌‌… همینجور یکی‌یکی را می‌گوید، مردم احساس می‌کردند، به‌علاوه احساس اینکه هیچکس را ندارند نبود در… اینها خلاصه‌ای بود که در بعضی از این جهات، با آن انقلاب اولیه یعنی انقلاب اسلام و اسلامی شدن یا همین انقلاب بودند، در هر دو بود. در انقلابات به‌طور کلی دل‌ها تکان می‌خورد. نه این دل. این دل که سر جایش هست. دل یعنی آن حالت مجموعه‌ی عوامل روانی زندگی. تکان می‌خورد دل‌ها. منتها اول یک چیزی هست که آن علاوه بر چیز رضاشاهی در زمان رضاشاه که … قاعدتاً آنهایی که از ما نه، از اینها جمع هستند و در آنجا بودند ناراحتی‌ای نداشتند یعنی می‌توانستند زندگیشان را اداره کنند. ناراحتی‌ها جمع شد، جمع شد تا در این اواخر. اواخر، غیر از آن ناراحتی‌ها که بود؛ یک ناراحتی‌های دیگر هم اضافه شد و آن ناراحتی‌هایی بود که مردم داشتند از اینکه به قول خودشان می‌دیدند مثلاً فلان کشور پیشرفت کرده، چی چطور شده که پیشرفت کرده؟ آنجا مثلاً فولی برجر درست کرده‌اند. آنجا مثلاً این دوتا چیز بهشتی، نمی‌دانم رقص و چیز اینها آزاد بوده، برای این پیشرفت کرده‌اند. و می‌دیدند که یک پیشرفت‌هایی آنها کردند ولی خودشان هم پیشرفت را می‌خواهند؛ هم دلشان نمی‌خواهد که آنجوری باشند. این نگرانی هم دامن می‌زدند خیلی‌ها؛ آنهایی که فرنگ‌رفته بودند، فرنگی بودند، دامن می‌زدند. از صد نفر که جمعیت باشد چهار-پنج نفر شرکت می‌کردند. بعد اینکه ما می‌گوییم همه‌ی ملت جنبیدند؛ نه همه. یعنی اینقدر شد که این چهار نفر هر کار می‌خواهند بکنند بتوانند و کردند. دو جناح عمده بود؛ یکی جناح روحانیون، یکی جناح فوکلی‌ها به‌قول آنها. در آن انقلاب، فوکلی‌ها بر روحانیون غلبه کردند، به‌خصوص که بعد، رضاشاه هم آمد و فوکلی‌ها دورافتاده شدند. بعد این فوکلی‌ها که دورافتاده شدند؛ باز آنها اینقدر قشری‌گری به خرج دادند که اینها از این ناراحت شدند. اینها حالا گفتند که: نخیر ما آن را نمی‌خواهیم، این را هم نمی‌خواهیم، شلوغ شد [مملکت]. به‌هر‌جهت شما یعنی درویش‌ها باید اعتقادشان را به یک مطلبی، به یک جریانی ثابت نگه دارند و محکم نگه دارند یعنی یکی از آیات قرآن هست به‌عنوان دعاست؛ «و ثَبِّت اقدامنا»؛ پاهای ما را محکم کن، نگه دار. یعنی نه اینکه یک روز این باشد یک روز آن. هیچکدام چیز نمی‌شود. به‌هرجهت آمدند تا… آنی که هست نمی‌خواهم تحلیل کنم، برای اینکه دیگر جز چیز سیاهی نمی‌بیند آدم. سیاهی از این هست که هیچ خبر ندارد چه خواهد شد ولی در هر حال سعی کنید و سعی کنیم همه؛ که خداوندی را که ما قبول داریم و از او کمک می‌خواهیم و الان خداوند به ما کمک دارد می‌کند، قدر این کار را بدانیم و بگوییم «هرچه از دوست می‌رسد خوب است». البته نه اینکه بنشینیم و هر بلایی سرمان آمد یا آوردند ساکت باشیم، نه. خود همین کوشش و سعی در اینکه ناراحتی و نگرانی را از خودمان دور کنیم؛ این جزء ارکان دین است. یعنی اگر کسی؛ مثال هم زده‌اند، گفته‌اند: اگر حتی در نماز بودید، دیدید یک عقربی یا یک ماری یا یک زنبوری دارد می‌رود به سمت شما، باید بزنیدش ولو اینکه مثلاً در وسط رکعت، این کار را باید بکنید و بعد دوباره برگردید، یعنی به همان ژست که با حفظ آن ژست، این کار را بکنید. منتها بعدی چون در اینجا این بحث هست که دفاع آدم از خودش و جستجوی راحت است برای خانواده‌اش؛ این جزء ارکان مسلمانی‌ است. یعنی اگر دیدید دارد یکی حذف می‌کند؛ صبح‌ها نان و پنیر می‌خورید، پنیر را می‌گوید: نه دیگر نخورید؛ در این صورت دعوا کنید: نخیر ما باید بخوریم. به‌اصطلاح این خودش یک نماز تلقی می‌شود. منتها همیشه این توجه را باید داشت، به سایر دستورات هم توجه داشته باشید، به‌خصوص اینکه به هیچ وجه مزاحم همسایه، مزاحم دیگران نباشید که مثلاً من شنیدم دیروز همسایه‌ها ناراحت بودند، همسایه‌های ما.  من ناراحت شدم، نمی‌دانم برای چیه ولی همین. به‌هرجهت به دیگران آسیب و لطمه وارد نکند. شما هم کوشش کنید که آن یک لقمه نانی که می‌خورید اگر بتوانید دو لقمه‌اش کنید، اگر نتوانستید داد و بیداد راه نیندازید، نصفه کنید؛ یک‌ونیم نان بخورید، نیم نان آمده جلو، نیم زیر دیگر مانده، باید برای آن نیم نان دعوا کنید که نیم نان را بگیرید. منتها این دعوا فرق می‌کند با دعواهای دیگر. یک دعوایی هست که از این چاقوهای ضامن‌دار درمی‌آورند؛ دیگر آنجا دعوا نیست، امریه است، امر چاقوست. به امر چاقو تسلیم نشوید. ولی به هیچ وجه باعث زحمت دیگران نباشید. از این سروصداهایی هم که در جوامع هست نگران نباشید. جامعه‌ی ما به‌واسطه‌ی اسلام که داریم و گو اینکه دیگران نمی‌فهمند؛ آنهایی که باید بفهمند ولی ما می‌فهمیم و به‌واسطه‌ی نظم و ترتیبی که درویش‌ها دارند، حفظ شده. الان ثبات مملکت روی درویشی‌ست. سعی کنید که این صفت را داشته باشید، انشاءالله. منتها در عین حال هیچ شخص یا هیچ گروهی جرأت نکند به ما، به قول… باید به چه می‌گویند پشه، شپش تنش را بگویند؛ من یک حاج خانم، نمی‌دانم یک همچین چیزی؛ این ضرب‌المثل‌ها همه برای اینجور زندگی‌هاست، برای این کارهای عجیب و غریبی که در جامعه پیدا می‌شود ما چیز کنیم. تا ناراحت می‌شوید که کسی چیز … در این فکر کنید که یک منیژه‌خانمی تو بدنش چیز دارد اذیت می‌کند. انشاءالله خیلی محکم و خوب زندگی خواهید کرد که هیچکس جرأت نکند به شما بگوید. ولی خب این، دلیل این نیست و معنی‌اش این نیست که شما به دیگران زور بگویید. زور نشنوید نه. شما به دیگران هم نباید زور بگویید. یعنی همانجوری که برای خودتان این‌ها را می‌خواهید، برای دیگران هم باشد. کمااینکه در دفاع، دفاع شهری، اما نه اینها هر چیزی را دوبله کردند؛ دفاع مقدس. دفاع مقدس؛ دفاع مقدسی‌ست که اسلام گفته، غیر از آن اسمش اصلا‌ً دفاع نیست ولی خب ما می‌گوییم: دفاع مقدس! دفاع مقدس، خودتان حاکمش هستید. یعنی نگاه کنید زیاده از حد چیز نکنید. در آن حالتی که باید از خودتان دفاع کنید بپردازید به داد و بیداد، بیل و کلنگ بزنید یعنی دفاع را زیادترش کنید. به‌هرجهت مسلّم که در بالاخره پیروزی… که خداوند در قرآن خطاب به مؤمنین گفته: «و أنتم الأعلون إن كنتم مؤمنين»، اگر مؤمنین باشید و حساب کنید، شما بالاتر از همه خواهید بود. حالا انشاءالله که همین‌جور بشود. ما بالاتر از دیگران، ما می‌خواهیم نظم و آرامش باشد، حالا یکی دیگر هم از ما بالاتر بود، باشد عیب ندارد. خلاصه هر وقت وسواسی دارید، به این حالات توجه کنید و بدانید که همه‌ی این بازی‌ها، این دوز و کلک‌ها یک پرده‌ای‌ست که خداوند درست کرده این را… هم برای ما هست، هم برای دیگران. با این پرده هم گاهی اوقات باید با هم همبازی باشید، گاهی هم باید جدا باشید. انشاءالله خداوند به ما یک توفیقی بدهد که بتوانیم با همه‌ی این ناراحتی‌ها بسازیم و دفاع کنیم انشاءالله.

من این هم گفته بودم که الحمدلله من برای جان خودم و منزل خودم و این جمع خودم هیچ خطری نمی‌بینم، برای اینکه خطر خیلی زیاد شود، یکی که هم‌پای من است یا یک خرده از من پادارتر است، آن هم ما بالای بالا را داریم که خداوند است. خداوند تا می‌خواهد ما خوب هستیم. هیچکس هم نمی‌تواند همان ضرب‌المثل را بگوید. نه، ما همینیم که هستیم. ناراحت هم نباشید.