Search
Close this search box.

اخباری که در ذم تصوف از معصومین علیهم السلام روایت شده

Imageیازدهم ربیع الاول مصادف است با سالروز رحلت قطب العرفین و ملجإ السالکین نتیجة الاولیا و زبدة الاصفیا و قرة عین الفقراء مولانا المعظم و مولا نا الحاج سلطان حسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه الشریف سلیل جلیل حضرت قطب العارفین حضرت آقای صالحعلیشاه طاب ثراه

 

یازدهم ربیع الاول مصادف است با سالروز رحلت قطب العرفین و ملجإ السالکین نتیجة الاولیا و زبدة الاصفیا و قرة عین الفقراء مولانا المعظم و مولا نا الحاج سلطان حسین تابنده رضاعلیشاه ثانی قدس سرّه الشریف سلیل جلیل حضرت قطب العارفین حضرت آقای صالحعلیشاه طاب ثراه

 

اخباری که در ذم تصوف از معصومین علیهم السلام روایت شده

 از کتاب رساله رفع شبهات،

 تالیف حضرت حاج سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه.

 تهران: انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷

اخبار در ذم تصوف زیاد ذکر شده، از قبیل حدیثی که منسوب است به حضرت رضا (ع) که فرمودند: «من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسنه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکانما جاهد الکفار بین یدی رسول الله – صلی الله علیه و آله». (۱) و حدیث منسوب به حضرت صادق (ع) که در حقیقه الشیعه ذکر شده که خدمت حضرت عرض شد: «قد ظهر فی هذا الزمان قوم یقال لهم الصوفیه فما تقول فیهم ؟ فاجاب – علیه السلام – انهم اعدائنا فمن مال الیهم منهم و یحشر معهم تا آخر». (۲)
و حدیث منسوب به ابی ذر از پیغمبر اکرم (ص) که فرموده: «یا اباذر یکون فی آخرالزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل بذلک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملئکه السموات و الارض». (۳) و امثال اینها که در بعض کتب مذکور است. ولی در اینجا خوب است کسی که حقیقتاً در صدد فهم مطلب و جستجوی حقیقت است کنجکاوی بیشتری کند و غور در اطراف این مطالب بنماید که در شبهه یا خطا واقع نشود، چون برای فهم اخبار و پی بردن به صحت و سقم آنها لازم است:

اولاً) محیط و زمان و منظور و مقصود را باید در نظر گرفت؛

ثانیاً) جستجو کرد که اگر اخباری معارض آنها باشد، اگر بتوان بین آنها جمع نموده بدان رفتار کرد وگرنه به ادله تعادل و تراجیح که در اصول مفصلا مذکور است رجوع شود و هر کدام مورد ترجیح قرار گیرد بدان عمل شود؛

ثالثاً) در این قبیل موارد که مربوط به کفر و ایمان است، احتیاط را باید رعایت کرد و بزودی حکم به کفر یا فسق یک دسته ننمود، چنانکه حدود نیز به شبهه مرتفع می‌شود. و در این قبیل اخبار برخلاف اخبار ادله سنن که در آن تسامح می‌شود باید دقت کامل کرد و تا یقین بدان پیدا نشود یا عملی که دلیل قاطع بر ذم صاحب آن باشد دیده نشود، نباید حکم به کفر یا فسق نمود.

رابعاً) باید تحقیق کرد و صفاتی را که در اخبار مورد ذم قرار گرفته ملاک قرار داد که در هر جا وجود داشت صاحب آنرا ذم نمود.

بنابراین به اخباری هم که بر خلاف اخبار مذکوره بالا در مدح تصوف رسیده و بزرگانی از علما مانند ابن ابی جمهور احساوی و غیره آنرا نقل نموده اند باید مراجعه نمود و روش احتیاط یا قانون تعادل و تراجیح را بکار بست؛ مانند حدیث منسوب به حضرت رسول (ص) که فرمودند: «من سره ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف» (۴) و حدیث: «لا تطعنوا اهل التصوف و الخرق فان اخلاقهم اخلاق الانبیاء و لباسهم لباس الانبیاء» (۵) و حدیث منسوب به حضرت امیرالمومنین (ع): «التصوف اربعه احرف، تاء و صاد و واو و فاء. التاء: ترک و توبه و تقی؛ الصاد: صبر و صدق و صفا؛ والواو: ورد و ود و وفا؛ و الفاء: فرد و فقر و فناء» (۶) و غیر اینها از اخبار که در کتب مجلی و غوالی اللئالی تألیف عالم جلیل محمد بن علی بن ابراهیم بن ابی جمهور احساوی (۷) از علمای بزرگ شیعه در قرن نهم هجری مفصلا مذکور است و جای تعجب است که یکی از مغرضین نوشته که احادیث مدح صوفیه در سند بعض آنها ضعف است، ولی اخبار ذم را قطعی می‌داند؛ در صورتی که بر فرض صحت مربوط به کسانی از اهل سنت است که خود را صوفی نامیده اند ولی ایشان تعمیم به صوفیه شیعه داده و خیالات خود را قطعی گرفته اند و این مانند این است که اخباری که از ائمه اطهار – علیهم السلام – در ذم علمای سنی ذکر شده ما به شیعه هم تعمیم دهیم؛ در صورتی که خلاف است و علمای حقیقی شیعه مورد مدح ائمه – علیهم السلام – بوده اند و آنچه ذمی از ائمه هدی – علیهم السلام – درباره علما و صوفیه رسیده مربوط به اهل سنت است.

و شهید اول در کتاب وقف دروس می‌فرماید: «الصوفیون المشتغلون بالعباده و المعرضون عن الدنیا» (۸) و در کتاب کشف الغطاء تألیف مرحوم شیخ جعفر کبیر کاشف الغطاء در کتاب وقف می‌نویسد: «و لو وقف علی الصوفیه و کان عارفا ورعا نزل علی المعرضین عن الدنیا المشغولین بالعباده». (۹)

عبارت این دو فقیه جلیل دلالت بر تأیید و تصحیح اصل تصوف دارد؛ زیرا اگر تصوف را جزء مذاهب فاسده و باطله می‌دانستند قائل به بطلان وقف بر آنها از غیر صاحبان آن مذهب می‌شدند. نهایت آنکه این قید را نموده اند تا دیگران که در حقیقت مشتبه بدانها هستند خارج شوند و حتی در کشف الغطاء بعدا می‌فرمایند: «و ربما یدخل بتعمیم العلماء فی هذا الایام اهل الطریقه الباطله » (۱۰)، که از عبارت به مفهوم وصف معلوم می‌شود که شیخ قائل به وجود طریقت حقه هم در اهل تصوف بوده است.

از مولانا مجلسی دوم نیز مکتوبی در جواب سؤال یکی از افاضل که درباره حکماء و فقهاء و اخباریين و صوفيه سؤال نموده نقل شده که در آن به صحت و حقانیت تصوف در شیعه تصریح شده و آن مکتوب در کتاب ریاض السیاحه تألیف مرحوم حاج میرزا زین العابدین شیروانی در حالات مرحوم مجلسی – اعلی الله مقامه – و در کتاب وقایع الایام فی تتمه محرم الحرام تألیف حاج ملا علی واعظ تبریزی ذکر شده است. اخبار دیگر نیز از ائمه معصومین – علیهم السلام – و عبارات دیگر از علماء از این قبیل زیاد است.

در این صورت که دو قسم اخبار معارض یکدیگر می‌بینیم بر فرض که عمل به احتیاط نکنیم باید جمع کنیم، به این طریق که اخبار مدح را درباره آن دسته از صوفيه که دارای مذهب اثنی عشری هستند و مقید به احکام شرع مطهر می‌باشند و از همه جهت به پیروی از ائمه اثنی عشر – علیهم السلام – افتخار می‌کنند بگوییم. و اخبار ذم را بر کسانی که دعوی تصوف نموده ولی در مذهب از ائمه – علیهم السلام – پیروی نمی کنند و دیگران را هم در ردیف آنان و دارای مقامات معنوی می‌دانند یا کسانی که مقید به آداب شرع مطهر نیستند حمل کنیم. و اگر این دو دسته اخبار از حیث صحت و ضعف در ردیف یکدیگر نیستند باید به قانون تعادل و تراجیح رجوع نموده و هر کدام صحیح تر به نظر رسید آنرا به کار بندیم؛ بلکه چون مربوط به امور اعتقادی است باید رعایت احتیاط نمود و تا یقین حاصل نگردد نباید حکم به کفر و به فسق کرد بلکه باید عمل به ظاهر نمود. و اگر عقیده یا عملی مخالف شرع مطهر و مذهب حقه جعفری مشاهده نمودیم صاحبش را به واسطه آن عقیده یا عمل ذم کنیم، نه به صرف داشتن نامی که به نظر ما خوش آیند نباشد. و به اضافه بر فرض صحت آن اخبار، واضح است مراد کسانی هستند که نام تصوف بر خود نهاده و دشمنی اهل بیت را هم دارند که تصریح به آنهم شده و یا اگر ادعای دوستی هم می‌کنند از نظر انتساب ظاهری اهل بیت به مقام رسالت است و آنها را برتر از صحابه یا سایر تابعین نمی دانند بلکه در ردیف آنها قرار داده و دیگران را هم در همان مرتبه آنها دوست دارند.
و در احکام نیز به فقه اهل بیت عمل نمی کنند و فقه دیگران را گرفته اند البته هر که ولایت اهل بیت و ائمه اثنی عشر – علیهم السلام – را دار نباشد، یا دیگران را در مقام معنویت و ولایت با آنها شریک بداند، اهل نجات نیست: گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش!

ولی کسانی که به حب و ولایت اهل بیت – علیهم السلام – افتخار نمایند از آن دسته محسوب نیستند، هر چند نام صوفی بر خود گذارند؛ زیرا تنها لفظ موجب فسق یا کفر نیست. چنانکه تنها لفظ شیعه یا مؤمن بدون عمل، باعث افتخار یا نجات نمی شود. «میم و واو و میم و نون تشریف نیست»، چنانکه لفظ مجتهد هم در زمان ائمه هدی – علیهم السلام – در شیعه نبوده و اختصاص به اهل سنت داشته و حتی علمای اهل سنت بواسطه دادن فتواهای مختلف مورد ایراد ائمه – علیهم السلام – بودند که در نهج البلاغه هم در خطبه‌ای در این باب مذکور است و ذم بسیاری برای آنها و همچنین برای عالم بی‌عمل رسیده. و البته کسانی که مورد ذم و ایراد ائمه – علیهم السلام – واقع شده‌اند علمای اهل سنت و مجتهدین آنها یا علمای بی‌عمل که باعث بدنامی و ننگ جامعه روحانيت می‌باشند بوده‌اند که بدون تمسک به اهل بیت به رأی و قیاس عمل می‌کردند و اجتهاد می‌نمودند، ولی علمای شیعه و فقهای مذهب جعفری که متمسک به حبل ولایت ائمه معصومین – علیهم السلام – بوده و می‌باشند و در اجتهاد خود رجوع به اخبار اهل بیت نموده و قوه قدسیه را نیز در فتوی مناط می‌دانند و به علم خویش عمل می‌کنند، مشمول اخبار ذم نیستند؛ چون سرمایه واقعی را که حب اهل بیت است دارا می‌باشند و به علم خود نیز عمل می‌کنند.

همچنین اخباری که در ذم تصوف رسیده مناط همان تصوفی است که در میان اهل سنت بوده و خود را در مقابل ائمه اطهار – علیهم السلام – و اهل بیت قرار می‌دادند، نه کسانی که اساس و راه رسیدن به کمالات روحی را دوستی و پیروی و ولایت ائمه اثنی عشر (ع) دانسته مراقبت کامل در اعمال شرع را لازم می‌دانند و طبق دستورات ائمه هدی (ع) عمل می‌کنند. و حدیث منقول از ابی ذر هم اصلا مربوط به تصوف نیست، بلکه درباره کسانی است که لباس پشم پوشیده و آنرا باعث بزرگی خود می‌دانند و بدان افتخار می‌کنند، وگرنه امروز پشم پوشیدن در میان همه طبقات حتی علما معمول است و لباس پشمی گرانتر از نخی است و بعضی هم بدان افتخار می‌کنند و آنرا دلیل برتری خود بر دیگران می‌دانند و این مربوط به امر مذهب نیست.
چون منظور تذکر و رفع شبهه است به همین قدر اکتفا و از تفصیل زیادتر خودداری می‌شود. امید است همین که ذکر شد، برای اشخاص منصف و متدین و متدبر وسیله برای تحقیق و دقت واقع گردد.

پاورقی:

۱. کسی که از صوفيه نزد او نام برده شود و آنان را به زبان و دل انکار و رد نکند از ما نیست و هر که آنها را رد کند، مانند این است که با کفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است.

۲. در این زمان دسته ای پیدا شده که آنها را صوفیه می‌گویند. درباره آنها چه می‌فرمایید ؟ فرمودند: آنها دشمنان ما هستند، هر کس به طرف آنها میل کند از آنها است و با آنها حشر خواهد شد، الی آخر.

۳. ای ابوذر، در آخرالزمان جمعی پیدا خواهند شد که در تابستان و زمستان پشم بپوشند و آنرا سبب برتری خود بر دیگران دانند؛ آنانند که فرشتگان آسمان و زمین بر آنها لعنت می‌فرستند.

۴. در کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی ذکر شده است. یعنی: کسی که از همنشینی خدا خوشحال می‌شود باید با اهل تصوف همنشینی کند.

۵. بر اهل تصوف و صاحبان خرقه طعن نزنید که اخلاقشان اخلاق پیمبران و لباسشان لباس پیمبران است.

۶. تصوف چهار حرف است: تاء و صاد و واو و فاء. تاء: ترک دنیا و توبه و پرهیزکاری است؛ صاد: صبر و راستی و صفای دل است؛ و واو: دوستی و توجه به ورد و دعا و وفاء به عهد است؛ و فاء: تنها بودن از خلق و فقر الی الله و نیستی و فانی شدن از انانیت است.

۷. در مجالس المؤمنین لحسا با لام و در رجال مامقانی حسا و لقب ابن ابی جمهور را الحساوی به فتح حاء در باب القاب ذکر کرده است. ولی همه اینها یکی است و اختلاف در تلفظ به واسطه اختلاف لهجه ها است و احساء با الف در اول و همزه در آخر قسمتی است در ساحل خلیج فارس از جنوب کویت تا حدود قطر و عمان.

۸. صوفیان کسانی هستند که پیوسته به عبادت خدا مشغول و از دنیا روگردانند.

۹. اگر بر صوفیه وقف کند و عارف و پرهیزکار باشد برکسانی که از دنیا اعراض نموده و به عبادت خدا مشغولند، اطلاق می‌شود و فرود می‌آید.

۱۰. بسا هست که به واسطه تعمیم دادن علماء در این اوقات، اهل طریقت باطله هم داخل می‌شود.