Search
Close this search box.

آن‌چه به جایی نرسد، فریاد است

Imageخُب ما چکار کنیم. آیا حق حیات نداریم؟ آیا ما شیعه‏ی مرتضی علی نیستیم؟ آیا ما موسس تشیع در ایران نیستیم؟ آیا صفویه، این تشیعی که این‏ها جیره‏خوار آن هستند، ما غیر از آن می‏گوییم؟ اختلاف‏‏شان اصلا با ما چیست که این کارها را می‏کنند؟ البته، شکایتی خواهیم کرد. حتا ممکن است از خود حاکمیت شکایت کنیم که چرا دارید با ما این کار را می‏کنید 

در ایران بخشی از نقض سازمان یافته حقوق بشر، نه تنها مربوط به قوانین و آئین‌نامه‌ها، بلکه مربوط به نهادهای قضایی٬ اطلاعاتی و امنیتی است که احکام مربوط به نقض حقوق بشر را صادر و اجرا می‌کنند. بخشي از برنامه‌هاي ویژه‌ي «بررسی سی سال وضعیت حقوق بشر در ایران»٬ که توسط رادیو زمانه ارائه می‌شود، به پژوهش در مورد زمینه‌ها و تاریخچه شکل گیری این نهادها می‌پردازد.

چندی پیش در اصفهان، یکی از مراکز تجمع درویشان با بولدزر تخریب شد و این سومین اتفاق در طول دو سال گذشته بود. چنان که می‏دانید، ابتدا حسینیه‏ی دراویش در قم تخریب شد، بعد از آن در بروجرد و اینک در اصفهان.

غلام‏رضا هرسینی، حقوق‏دان و نماینده‏ی حقوقی درویش‏های نعمت‏الهی گنابادی، در مورد این تخریب توضیح می‏دهد.

غلام‏رضا هرسینی: جلسات ما معمولا، شب‏های دوشنبه و جمعه و صبح جمعه تشکیل می‏شد. فقرا در آن‏جا جمع می‏‏شدند، عبادت معمول شیعیان و تکالیف شرعی خود را انجام می‏دادند. بعد از آن جز سرایدار و نگهبان کسی در آن‏جا نبود.

گویا حدود نیمه‏های شب که پنج شش نفر سرایدار و نگهبان آن‏جا بوده‏اند، بدون اطلاع قبلی، ‏آمده‏اند و اموال را غارت کرده‏اند.

آن‏جا جایی بوده که دو سه هزار نفر در مراسم‏های آن شرکت می‏کردند. این دو سه هزار نفر نیاز به فرش، غذا، ظرف و سایر وسایل داشتند. در خود حسینیه مقدار زیادی قرآن، کتاب، کتاب‏خانه و وسایل جالب دیگری ثبت و نگهداری می‏شد. بعضی از افراد هم اشیایی عتقیه به عنوان نزورات تقدیم همین مجلس می‏کردند. متاسفانه تمام این‏ها غارت شده و ساختمان هم تخریب شده است.

آن‏چه که برای ما مهم است، این است که ما در هر حال می‏خواهیم جایگاهی داشته باشیم. قبلا محلی را به نام «حسینیه‏ی رضا» خریده بودیم. آمدند، مانع شدند و گفتند باید از این‏جا بروید. ما از ترس آن‏ها به قبرستان پناه بردیم. ولی در قبرستان هم ما را راه نمی‏دهند.

خُب ما چکار کنیم. آیا حق حیات نداریم؟ آیا ما شیعه‏ی مرتضی علی نیستیم؟ آیا ما موسس تشیع در ایران نیستیم؟ آیا صفویه، این تشیعی که این‏ها جیره‏خوار آن هستند، ما غیر از آن می‏گوییم؟ اختلاف‏‏شان اصلا با ما چیست که این کارها را می‏کنند؟

البته، شکایتی خواهیم کرد. حتا ممکن است از خود حاکمیت شکایت کنیم که چرا دارید با ما این کار را می‏کنید.
به هرحال، بعد از حمله هنوز به آن‏جا نرفته‏ام و میزان تخریب را نمی‏دانم. ولی می‏دانم ما بیش از هزار متر در تخت فولاد زیربنا داشتیم.

کسانی که این کار را می‏کنند، قانون سرشان نمی‏شود. اگر قانون سرشان می‏شد، اصلا چه کسی حق دارد محلی را تخریب کند و اموال مردم را غارت کند. خود این عمل جرم است.

کسی که دو کلمه از حقوق اطلاع داشته باشد، می‏داند که این عمل جرم است. ولی این‏ها همه قانون‏شکن هستند و نسبت به قانون احترام نمی‏گذارند.

در همان سال ۸۰ ـ ۷۹ حسینه‏ای داشتیم. آن موقع گقتند: «این‏جا جلوی اتوبان است، شما نمی‏توانید این‏جا باشید». حمله کردند، تخریب کنند. برای این که با رژیم هماهنگی کرده باشیم و در مقابل‏اش نایستاده باشیم، آن حسینیه را تعطیل کردیم. فکر کردیم، این‏جا دیگر قبرستان و محل اجتماع عمومی است. محلی است که برای عموم آزاد است. چهاردیواری در آن‏جا بود، جلسات‏مان را آن‏ تشکیل دادیم.

در همان سال ۸۰ برای جناب آقای جذبی که شیخ اصفهان بود، مشکلاتی ایجاد و مانع حضور ایشان در اصفهان شدند. جلسات را هم ممنوع کردند و هزار مشکل دیگر ایجاد کردند.

یک شب هم رفته بودند با بولدزر حمله کنند که زن‏ها بچه‏های‏شان را جلوی این بولدزرها و وسایل تخریب انداخته و خودشان هم جلو افتاده بودند و مانع از تخریب شدند.

بعد هم که باز مشکلات ایجاد کردند، گفتیم هر کسی در هر خانه‏ای هست، در همان خانه جلسات درویشی برگزار کند. هر درویشی در هر کوچه‏ یا خیابانی هست، در یک جا در همان کوچه یا خیابان جلسه بگیرند. در کل اصفهان ۱۷ تا ۱۸ جلسات به این شکل برگزار می‏شد.

تا اینکه تقریبا خود کسانی که آمدند تخریب کردند، اذن دادند که همین‏جا باشید، ما با شما کاری نداریم. اما یک‏باره هوس کردند بدون هیچ اخطار، ابلاغ و اطلاعی آن‏جا را تخریب کنند. شبانه هم این کار را کردند.

این کار دزدی است. وگرنه قانون ما می‏گوید، کاری باید در روز انجام شود. اگر کار قبیح نیست، باید در منظر عام انجام شود.

حسینه‏ی قم را داشتیم که تخریب کردند و بعد هم حسینیه‏ی بروجرد را تخریب کردند. این سومین حسینیه است.
اما، در همان اوایل انقلاب هم حسینیه‏ی ما را در تهران به آتش کشیدند. تمام وسایل، عتیقه‏جات و اشیایی که از زمان عضدالملک آن‏جا بود، غارت کردند. مرحوم عضد‏‏‏الملک که احمد شاه را در آغوش خود پرورش داد، حسینیه‏ای ساخته بود که فقرا در آن‏جا بودند.

آن‏جا را آتش زدند، ما فکر کردیم که شاید غفلتاً و به وسیله‏ی افراد ناشناس این اتفاق افتاده است. ولی سه حسینیه‏ی آخر، به وسیله‏ی مامورین شهرداری و گروهی که به آن‏ها گروه فشار می‏گویند، قطعا با اطلاع مسئولین مملکتی و حمایت نیروهای انتظامی و امنیتی صورت گرفته است.

در هر حال، اینان، عده‏ای حقوق‏بگیران حاکمیت هستند که این کارها را می‏کنند و بعد هم با کمال تاسف، در محکمه می‏گویند: «مردم از انقلاب‏شان دفاع کردند». مثل این که خدای‏ ناکرده، ما مخالف انقلاب هستیم که این‏ها آمده‏اند از ما انتقام بگیرند.

بعد هم نمی‏گویند که این‏ها گروه فشار و جیره به‏گیر حاکمیت هستند، می‏گویند: «این‏ها مردم هستند». مردم کسانی هستند که در کوچه و بازار هستند. بروند از فرزندان آن‏ها در مدارس بپرسند، ببینند راجع به چنین اعمالی چگونه قضاوت می‏کنند.

بروند، در دانشگاه بپرسند، از کسبه بپرسند، ببینند آن‏‏ها برای این‏ کارها لعن و نفرین می‏کنند یا نه، دعاگوی‏شان هستند. مردم انقلابی، آن‏هایی هستند که در کوچه و بازارند، نه آن‏هایی که حقوق‏بگیرند. آن‏هایی که حقوق می‏گیرند، مردم نیستند، خدمت‏گذارند.

آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است.

منبع : زمانه