از جمله، کسانی بودند که از اسلام برگشته بودند و به مکه برگشتند. برگشتن آنها از اسلام هم به دلیل قتلی بود که انجام داده بودند. طرف در مدینه، مرتکب قتل شد، بعد هم از اسلام برگشت و به مکه فرار کرد. بعد از فتح مکه، پیامبر دستور قتل آنها را صادر کرد.
حال حکم پیامبر، مربوط به قتلی بوده که آن شخص مرتکب شده یا مربوط به ارتدادش بوده؟ این را در تاریخ دقیق مشخص نکردهاند. چه بسا و ظاهر امر هم اینگونه برداشت میشود که حکم پیامبر مربوط به قتل میشود.
گفت و گو با سید ابوالفضل موسویان، عضو هیات علمی دانشگاه مفید
«حکم ارتداد در اسلام، حکمی سیاسی بوده است»
اردوان روزبه
سید ابوالفضل موسویان از فعالین سالهای آغازین «دفتر تبلیغات اسلامی» است که اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه مفید و از اعضای ارشد مجمع مدرسین و محققین حوزهی علمیه قم محسوب میشود.
وی چند صباحی هم مدیر مسوول روزنامهی «خراسان» بود و امروز سردبیر مجلهی «نامه مفید» است. او از ابتدای راه با نشریهی حوزه، دفتر تبلیغات در ارتباط بوده و در سال ۶۳، مسوولیت انتشارات دفتر را به عهده گرفته است.
موسویان مؤلف کتابهایی چون «ماهیت حق» و «مبانی مشروعیت حکومت» است و در نزد آیاتی مانند وحید خراسانی، تبریزی و منتظری تحصیل کرده است.
او در دورهی مدیر مسئولی روزنامهی خراسان، به دلیل انتشار مقالهای تحت عنوان «آفتاب آمد، دلیل آفتاب» با دادگاهی شدن و عزل از مدیر مسئولی این روزنامه، به قم تبعید شد.
با او در ارتباط با ارتداد و مفاهیم کلی آن به لحاظ فقهی و بررسی آن در ایران، گفتوگو کردهام.
هر انسانی آزاد است دین خود را انتخاب کند. اما، ما احکامی داریم مبنی بر این که اگر کسی مرتد شود، مهدورالدم محسوب میشود. نظر شما در این مورد چیست؟
بله، هر انسانی آزاد است دین خود را داشته باشد. اما در مورد مرتد باید بگویم با توجه به این که در قران آیاتی داریم که بر مبنای آن، قران آزاد گذاشته و میگوید، احوال را بشنوید، پس حکم ارتداد معنایی ندارد.
در اسلام هم «لااکراه فیالدین» هست. هیچ اکراهی در پذیرش دین نیست.
در طول تاریخ از صدر اسلام تا به امروز، تمام احکام ارتداد به نفع حاکمین برای سرکوب مخالفین بوده است.
اگر پذیرش آزاد را لازمهی دین بدانیم، پس در خروج از دین هم پذیرش آن باید آزاد باشد.
از لحاظ فقهی مرتد کیست و سابقهی ارتداد در اسلام، به چه تاریخی برمیگردد؟
سابقهی ارتداد از زمان پیامبر (ص) است و در قران چند آیه داریم که در بارهی ارتداد بحث کرده است.
از جمله مواردی که مطرح شده، یک مورد این است که بعضی از اهل کتاب به طرفداران خود توصیه میکردند، در صبح ایمان و اعتقاد ظاهری به اسلام بیاورند و آخر شب از اسلام دست بکشند تا به این وسیله، ایمان متدینین را متزلزل کنند. به این شکل که: ما رفتیم در اسلام بررسی کردیم، دیدیم چیز تازهای نیست، یا اشکالاتی در آن دیدیم و برگشتیم. در حقیقت، نوعی مبارزه علیه اسلام بود. بنابراین، مساله به زمان خود پیامبر برمیگردد و در همان زمان این بحث مطرح بوده است.
اما در آیات قران، صرفا به اصل ارتداد پرداخته شده، نه به حکم در مورد آن. یعنی حکم ارتداد در قران مطرح نشده و در زمان پیامبر حکم ارتداد طرح نبوده است. حکم ارتداد بعداّ آورده شده است.
یعنی، در زمان رسولالله، اصلا حکم ارتداد در مورد کسی، تحت عنوان مهدورالدم بودن، اجرا نشده است؟
خیر. پیامبر در مورد چهار نفر از کسانی که نام بردم حکم قتل صادر کرد. حال به همین دلیل می خواهند این احکام را ارتداد عنوان کنند. در حالی که در تحقیقاتی که کردهام، دلیل محکومیت هیچکدام از این موارد، معلوم نیست ارتداد باشد. به خصوص که آن افراد مرتکب خلافهایی شده بودند و چه بسا این خلافها موجب صدور حکم اعدام آنها از سوی پیامبر شد.
البته، این حکمها در زمان پیامبر اجرا هم نشد و مواردی از آن، به عفو پیامبر ختم شد.
از جمله، کسانی بودند که از اسلام برگشته بودند و به مکه برگشتند. برگشتن آنها از اسلام هم به دلیل قتلی بود که انجام داده بودند. طرف در مدینه، مرتکب قتل شد، بعد هم از اسلام برگشت و به مکه فرار کرد. بعد از فتح مکه، پیامبر دستور قتل آنها را صادر کرد.
حال حکم پیامبر، مربوط به قتلی بوده که آن شخص مرتکب شده یا مربوط به ارتدادش بوده؟ این را در تاریخ دقیق مشخص نکردهاند. چه بسا و ظاهر امر هم اینگونه برداشت میشود که حکم پیامبر مربوط به قتل میشود.
یا احیاناً، کسانی بودند که در وحی الهی تصرف میکردند و آیات را طور دیگری تحریف میکردند. اینها مدتی بین مسلمانان بودند، آیات را تحریف کردند، بعد که مسلمانها متوجه شدند، آنها فرار کردند.
بنابراین، مشخص نیست، حکمی که پیامبر علیه آنها صادر کردهاند، مربوط به ارتداد آنها بوده و یا کاری که انجام دادهاند.
با توجه به شرایط و موقعیت زمانی که در آن زندگی میکنیم، فرد مرتد به چه معنی است؟ چگونه شناخته میشود و چه حکمی بر او جاری است؟
طبق تحقیقی که من دارم، حکم ارتداد در اسلام، حکمی سیاسی بوده است. بحث تغییر عقیده به آن معنا نیست. کسانی که میخواستهاند علیه اسلام کاری انجام دهند و مبارزهای داشته باشند، یک نوع مبارزه هم به این صورت بوده که از اسلام فاصله میگرفتند و شروع به تخریب اسلام میکردند.
این برخوردی بوده که بعداً در روایات ما آمده، ائمه هم این مطلب را بیان کردهاند. شیعه و سنی هم در این قضیه نظر خودشان را دادهاند.
بحث ارتداد بعد از پیامبر، در زمان ابوبکر مطرح شد و عدهای از اسلام برگشتند. حال، چون برگشتن آنان از اسلام، به دلیل مبارزه بوده و اینها مبارزاتی علیه اسلام داشتند، موجب شد که مسالهی ارتداد در آن زمان مطرح شود.
وگرنه، این که بگوییم، در آن زمان حکمی بوده خیلی روشن و صریح و در مورد کسانی که مرتد هستند، به این صورت نبوده است.
یعنی، میتوانیم بگوییم، الان کسی به اسم مرتد وجود ندارد؟
اگر کسانی بخواهند مبارزه کنند، مثل قضیهای که در مورد سلمان رشدی پیش آمد، سلمان رشدی علناً به جنگ مسلمانها آمده و با اتهاماتی که به پیامبر و اسلام وارد کرده، خواسته است اسلام را از بین ببرد. یعنی نوعی مبارزهی علنی و جدی علیه اسلام و مسلمین، آنهم با دروغهایی که او مطرح میکند. این مورد را میتوانیم به عنوان مصداق خیلی روشن و واضح مطرح کنیم.
اما اگر کسی بر اثر عدم آگاهی نسبت به اسلام، به دین دیگری گرایش پیدا کرده باشد، به خاطر اینکه اسلام را نمیشناخته، موضوع دیگری است.
سوال من، دقیقا همین است. مثلا، کسی پدرش مسلمان بوده اما به دین دیگری گرویده است و به بلاد دیگری به غیر از بلاد مسلمین آمده است که در این بلاد اساساً مسالهی دین داشتن و تعلیم دین وجود ندارد. لذا ممکن است این آدم الان دیگر مسلمان نباشد. آیا او مرتد محسوب میشود یا خیر؟
نه. ما چهار شرط برای ارتداد داریم. از این شرایط، به دست میآید که فرد باید کاملا با اسلام آشنا باشد تا این که ارتداد صادق باشد.
وگرنه اگر پدر و مادر او مسلمان نبودند، او به اسلام گرایش پیدا کرده بوده یا در یک جامعهی غیرمسلمان رشد کرده باشد، مثلا در بین مسیحیان یا بوداییها زندگی میکرده و با اسلام آشنایی ندارد، اسمش مسلمان است.
فقها میگویند، اگر این شرایط را نداشته باشد، گرچه مسلمان است، اما، ما او را دیگر مرتد نمیشناسیم. اگر از اسلام برگردد، او را مرتد نمیشناسیم.
مرتد همانطوری که عرض کردم باید این شرایط را داشته باشد: یعنی پدر و مادر مسلمان داشته باشد، در جامعهی اسلامی زندگی کرده باشد، تحت تربیت اسلامی قرار گرفته باشد و با اسلام آشنا شده باشد.
اما اگر کسی این شرایط را ندارد، از ابتدا در بلاد کفر به دنیا آمده، در همانجا رشد کرده و با اسلام آشنا نیست، درست است که اسمش مسلمان است، میگویند ایرانی مسلمان است، اما با اسلام آشنا نبوده، و بنابراین مرتد نیست.
منبع : زمانه