✍️ مجذوبان نور – حمیدرضا مرادی سروستانی
آنچه میخوانید یادداشتی است در دو پاره. پارهی اول آن درباره حکم سیاسی «حصر» و معنا و موضوعیت آن است که درویشان گنابادی به طور خاص با آن آشنا و مألوف هستند زیرا پیر و مرشد ایشان دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) سالهاست که به انواع پنهان و پیدای حصر گرفتارند. عدهای از درویشان میگویند دکتر تابنده در حصر نیستند بلکه «برخی محدودیتها» بر ایشان اعمال شده است. عدهای دیگر میگویند ایشان در حصر آشکار هستند. عدهای میگویند از اساس، حصر و محدودیتی در کار نیست زیرا ایشان در مدت ۷ماههای که از حادثهی گلستان هفتم در یکم اسفندماه گذشته است چند نوبت بیرون تشریف برده و به بیمارستان رفتهاند. و نهایتاً عدهای دیگر نهتنها بر حصر صحه میگذارند بلکه ایشان را گرفتار «بازداشت خانگی» میدانند.
پارهی دوم این یادداشت درباره استفاده نظام سیاسی از حربهی تفرقه برای از هم پاشاندن اتحاد گروههای مختلف عقیدتی و سیاسی است و در این زمینه نیز درویشان گنابادی تجربههای گرانسنگی دارند زیرا پیش از این، اگر درویشی به بلای ظلم و رفتار غیرقانونی گرفتار میشد جمعیت درویشان به پشتیبانی از او درمیآمدند اما این اتحاد دیری نپایید و حاکمیت سیاسی انگل تفرقه و نفاق را بین درویشان انداخت تا این اتحاد را از میان بردارد. آنچه ما را به نوشتن این یادداشت و تشریح و توضیح حکم «حصر» واداشته است مناقشه و مجادلهایست که بین درویشان بر سر این واژه پدیدار شده و همین تعدد تعاریف آنها را از یکدیگر جدا کرده است:
«حصر» که در تاریخ با «حبس نظر» و در دوران معاصر با «بازداشت خانگی» یا «زندان خانگی» نیز از آن یاد شده است یک نوع حکم سیاسی و نه مجازات قانونی است که بر یک شخصیت مؤثر و فعال اعمال میشود تا دامنهی تأثیر و فعالیت او کاسته شود و از فایده و کارکرد اجتماعی بیفتد. به عبارت دیگر، حصر حربهای در دست صاحبان قدرت است تا به واسطهی آن، قدرت سیاسی را بر قدرت قانونی تسلط ببخشند و آزادیهای مشروع افراد مؤثر را سلب کنند.
• نمونههای حصر رجال سیاسی در تاریخ
– در الجزایر «احمد بن بلّا» نخستین رئیسجمهور انتخابی الجزایر و رهبر سیاسی جنگ استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲، به سال ۱۹۶۵ توسط همرزم و یار قدیمیاش «هواری بومدین» که از قدرتمندان نظامی بود از قدرت برکنار و تا سال ۱۹۸۰ در حصر خانگی بود.
– در اندونزی «احمد سوکارنو» رئیسجمهور و رهبر استقلال اندونزی در سال ۱۹۶۷ توسط جنرال «سوهارتو» به بازداشت خانگی محکوم شد.
– در برمه «آنگ سان سوچی» رهبر جنبش دموکراسیخواهی از سال ۱۹۹۱ تا نوامبر سال ۲۰۱۰ تحت سلطه حکومت نظامیان در بازداشت خانگی به سر میبرد.
– در شوروی «خروشچف» رهبر شوروی بعد از استالین، از سال ۱۹۶۴ به مدت هفت سال تا زمان مرگش در بازداشت خانگی بود.
– محمد مصدق نخستوزیر ایران بعد از کوتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در خانهاش در احمدآباد محصور بود تا زمانی که از دنیا رفت.
– مهاتما گاندی رهبر سیاسی و معنوی هند در مبارزه ضد امپریالیستی با امپراتوری بریتانیا در دهه ۱۹۴۰ در کاخ آقاخان تحت بازداشت خانگی نگه داشته شد.
– در ایران نیز از سال ۱۳۸۸ مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به بازداشت خانگی محکوم شدند و هماکنون نیز در حصر هستند.
– حسینعلی منتظری قائممقام رهبری ایران از سال ۱۳۷۶ تا زمان مرگ در بازداشت خانگی بود.
• نمونههای حصر رجال علمی
– گالیله به جرم باور داشتن به ثابت بودن مکان خورشید در منظومه شمسی و حرکت زمین به دور آن توسط واتیکان به بازداشت خانگی محکوم شد و در سال ۱۶۴۲ در حبس خانگی از دنیا رفت. او اجازه نداشت شبها چراغی را روشن کند و روزها نیز پاسبان بالای سرش بود تا کار علمی انجام ندهد.
– در مصر ابن هیثم نیشابوری از دانشمندان سرشناس ایرانی که در زمینه شناخت نور و قوانین شکست و بازتاب آن تألیفات مهمی دارد از سال ۱۰۱۱ تا ۱۰۲۰ هجری قمری یعنی زمان مرگ خلیفه حاکم بامرالله عباسی و به دستور وی در مصر در حبس خانگی قرار داشت.
– عمر خیام نیشابوری به دلیل مرتد شناخته شدن به واسطه کارهای علمی به مدت ۱۵ سال در حبس نظر یا حصر خانگی قرار داشت و در این مدت اجازه نوشتن یک مقاله علمی را نیز نیافت.
نگاهی گذرا به نمونههایی که اسم برده شده نشان میدهد غرض اصلی حاکمان از حصر خانگی کاستن از دامنه تأثیر و به محاق فراموشی بردن شخصیتهای مؤثر حوزههای علم و دین و جامعه بوده است تا به واسطه آن، بر قدرت مطلقهی خویش بیفزایند، زیرا آن افراد مؤثر را تهدیدی در راه گسترش و استمرار و اقتدار قدرت سیاسی و حکومتی خود میدانستهاند.
• حصر دکتر نورعلی تابنده
سؤال اینجاست که در نگرش مراکز امنیتی آقای دکتر نورعلی تابنده چه تهدیدی برای حکومت محسوب میشود که مجازات حبس خانگی بر ایشان اعمال میشود؟ به عبارت دیگر مستنداتی که حکومت در اعمال حصر خانگی بر دکتر تابنده دارد چیست و بر چه اساس میتوان ایشان را متهم کرد که طالب قدرت هستند؟
حقیقت آن است که پس از وقایع تخریب حسینیه شریعت قم، بروجرد و اصفهان و روز سوم اسفند، دستگاه امنیتی و مراکز دینی بر اساس یک اندیشه مشترک، مکتب درویشی را یک تهدید محسوب کرد و برای مبارزه با این مکتب تمرکز خود را ظاهراً بر دو محور قرار دادند:
۱- مبارزه با شخص آقای دکتر نورعلی تابنده
۲- ایجاد تفرقه و تخریب وحدت و انسجام جامعه درویشی
دستگاه امنیتی ایران در برآوردهایش به این نتیجه رسیده بود که سلسله نعمتاللهی گنابادی اساساً یک تهدید است و برای مبارزه با این تهدید در وهله اول به برخورد قهری با جامعه درویشی پرداخت. حسینیهها را خراب کرد و با جلوداری قشریون مذهبی یا آنچه حکومت ایشان را «مردم انقلابی» میخواند به درویشان گنابادی حمله برد و برای ایشان احکام سنگین قضایی حبس و شلاق و تبعید و محرومیت شغلی و اجتماعی صادر کرد. آنچه حکومت در پی آن بود نه برخورد با سلسله گنابادی که با شخص دکتر نورعلی تابنده بود زیرا وحدت و انسجام درویشان را در سایه مدیریت و رهبری دکتر تابنده میدید. پس از آنکه حاکمیت از برخوردهای قهری و امنیتی با درویشان نتیجه عکس گرفت و ایشان را متحدتر از پیش یافت سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیش گرفت و برای این که از قدرت معنوی و ظاهری آقای دکتر تابنده بکاهد، با تندرو و افراطی خواندن شماری از درویشان عدالتطلب که در حوزه حقوق اجتماعی و قانونی سلسله گنابادی فعالیت رسانهای و حقوقی داشتند مساعی خود را مصروف آن کرد تا به جامعه درویشی بباوراند مسئول برخوردهای امنیتی با درویشان گنابادی، این عده افراد تندرو و افراطی هستند که درویشی را از مسیر سنتی و عرفانی به مسلکی سیاسی و اجتماعی تبدیل کردهاند.
در واقع حاکمیت از اتحاد درویشان گنابادی در خشم و غضب بود و موجد و ایجادکننده این اتحاد را شخص نورعلی تابنده میدانست. تا پیش از قطبیت دکتر تابنده تصوری که جامعه ایرانی از درویشی داشت محدود بود به دعاخواندن و ورد گفتن و خرافهپرستی و سیخ در بدن فرو کردن و آتش خوردن و کندر سوزاندن و به همراه داشتن کشکول و تبرزین، اما پس از به قطبیت رسیدن دکتر نورعلی تابنده، تصویری دیگر از جامعه درویشی به جامعه عرضه شد. درویشان پس از این در نظر جامعه بهعنوان افرادی آگاه به حقوق و قانون و ظلمستیز جلوه کردند و همین مطلب زنگ خطر را برای حاکمیت به صدا درآورد. دستگاه امنیتی ایران میدانست که این تحول کمنظیر در تاریخ تصوف که از زمان قطبیت دکتر تابنده به منصه ظهور رسیده است ریشه در روشنفکری دکتر تابنده و فعالیتهای مبارزاتی او در زمینههای سیاسی و اجتماعی دارد. لذا برای از بینبردن چنین وحدت و انسجامی که در جامعه درویشی پدیدار شده بود چارهای نمیماند جز قطع کردن اعضای پیکره درویشی از مغز و قلب آن یعنی دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه!
واقعیت این است که در سایه رهبری دکتر تابنده جامعه درویشی از خمودگی و انزوای تاریخی بیرون آمد و این برای حاکمیتی که تنها و تنها به قدرت مطلقه خویش میاندیشید قابل پذیرش نبود. و چارهای برای حاکمیت نماند مگر این که از دامنهی تأثیر دکتر تابنده بکاهد. و بهترین و کمهزینهترین روش برای نیل به چنین مقصودی، حبس خانگی و حصر دکتر تابنده بود.
حاکمیت ایران در تاریخ یکم اسفند ۱۳۹۶ با بستن در منزل دکتر تابنده به روی درویشان گنابادی و بستن مجالس آنان در تمام کشور تنها یک منظور داشت: کاستن از قدرت معنوی و ظاهری دکتر تابنده و به محاق فراموشی بردن ایشان، و از این طریق از بین بردن اتحادی که آقای دکتر تابنده به خون جگر در میان درویشان گنابادی ایجاد کرده بود.
دکتر تابنده تا زمانی که درِ دولتسرای ایشان به روی عموم فقرا باز نشود و در حسینیهها و مجالس درویشی شرکت نداشته باشند و منویاتشان از زبان خودشان بدون واسطهی نامه و فیلم و پیام صوتی به گوش درویشان گنابادی نرسد در حصر هستند، خواه عدهای این حصر را پارهای محدودیتها بنامند، خواه بازداشت خانگی. زیرا چنان که گفته شد حصر محدود به ماندن در یک خانه نیست، بلکه جلوگیری از گسترش اندیشههای اندیشمندان، علم عالمان و تأثیر افراد مؤثر بر جامعه است.
• سخنی با درویشان
انباشتن فضای مجازی با اظهارنظرهای غیرمسئولانه و غیرمنصفانه و ورود به مسائلی که در صلاحیت افراد نیست و حتی طرح مشکلات و کاستیها و برملا کردن آن زیر نام افشاگری و ورود به حریم خصوصی افراد در فضای مجازی و جنگ و جدلهای لفظی، بدگویی و فحاشی، افترا و تهمت علاوه بر آن که قلب گویندگان و مخاطبان را تیره و تار میکند، روح درویشان را نیز که از گرمای اتحاد با یکدیگر عجین بوده است به جمود و سردی میکشاند و نهایتاً سود آن به جیب کسانی میرود که با ایجاد محدودیت و حصر حضرت مجذوبعلیشاه، سیاست به محاق کشاندن ایشان را دنبال میکنند.
نتیجه اجتماعی و بیرونی این اختلافات و مشاجرات از یک سو آماده کردن خوراک تبلیغاتی برای معاندین است و در راستای مقاصد پلید آنهاست و از سوی دیگر کسانی را که دور دور دل در گرو عرفان و درویشی دارند دلسرد و دلزده میکند.
شکستن حریمهای اخلاقی جز ازدیاد بلا و گرفتاری بیشتر حاصلی ندارد و بر همه درویشان وظیفه و فرض است که از هرگونه تفرقه و جدایی اجتناب کنند و از ایجاد شبهه و دامن زدن به شایعات بپرهیزند و این ممکن نخواهد شد مگر در سایه همدلی و برادری و محبت و ارجح دانستن آرامش دیگری بر آرامش خود.
تحمل بیش از ۷ ماه حصر مولایمان دلیل صبر و استقامت ما نیست بلکه میوه و نتیجهی سردیِ حال و غفلت و فراموشی مبانی درویشی ماست.