حجتالاسلام محسن الویری گفت: صوفیان چه در داخل کشور و چه در خارج از آن، یکی از جدیترین جریانهای مقاوم در برابر وهابیت و از مهمترین عوامل بازدارندهی گسترش وهابیت هستند.
حجتالاسلام محسن الویری، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم، در مورد جریان تصوف و بحث صوفیگری در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: تنوع و تحول مفهوم واژگان و اصطلاحات، یک امر طبیعی در همهی جوامع است و چه بسیار اختلافها که به دلیل عدم وضوح معنی موردنظر از یک واژه رخ میدهد. «تصوف» نیز که این روزها درباره آن بحث بسیار است، در شمار این اصطلاحات است. نگاهی به کاربردهای این واژه نشان میدهد که درکی واحد از آن وجود ندارد و لازم است که به هنگام کاربرد آن به درستی مشخص شود که کدام مفهوم مورد نظر است.
وی ادامه داد: اگر مراد از تصوف یک جریان فکری مستقل و یا مجموعهای اعم از عرفان و تصوف باشد، این جریان بهعنوان بخشی از امت اسلامی هم در گذشته تمدنی ما نقش داشته است و هم امروز جایگاهی مهم و برجسته دارد. این جریان یک «مسأله» برای جامعه امروزی ما نیست، زیرا بهعنوان یک واقعیت وجود دارد و باید پذیرفت که وجود دارد. مسأله از منظر سیاستگذاری، نوعی مشکل اجتماعی است که درکی عمومی از مشکل بودن آن وجود دارد و اگر بدان پرداخته نشود و برای مهار یا برچیده شدن آن چارهاندیشی نشود ممکن است جامعه را به سوی یک بحران سوق دهد. به نظر میرسد تصوف به مثابه یک جریان فکری با هر گسترهای که مد نظر باشد یک مسأله برای جامعه امروز ما نیست و یا لااقل مسألهبودگی آن نیازمند اثبات است.
وی افزود: اما اگر مراد از تصوف، کجرفتاریهای برخی صوفیان و سران صوفیه است، مثل مرید و مرادبازیها و لاابالیگریهای فرهنگی و ریاضتهای غیرشرعی و عدم پایبندی به احکام شرع و رعایت نکردن عرف متشرعه در آراستن ظاهر و مانند آن باشد، باید در کاربست این واژه و اطلاق آن بر آنها احتیاط کرد. تصوف واژهای است که ناظر به یک مکتب یا جریان فکری است و صوفی واژهای ناظر به پیروان آن، مانند تشیع و شیعیان. شایسته نیست به استناد پارهای رفتارهای ناصواب پیروان یک جریان فکری، مجموعه آن را زیر سؤال برد.
وی گفت: این سخن به معنای دفاع از تصوف نیست بلکه به معنای رعایت دقت و انصاف در داوری است. شاید پیروان هیچ مکتب و مذهبی را نیابیم که خالی از کجرفتاری باشند، مثلاً در خود شیعیان انبوهی از کجرفتاریها وجود دارد که بزرگان ما دائماً نسبت به آن تذکر میدهند. بهعنوان نمونه گروهی از شیعیان هستند که تشیع آنها را اخیراً تشیع انگلیسی نامیدهایم و آن را با شاخصههایی مثل واگرایی نسبت به امت اسلامی میشناسیم، گروهی دیگر از شیعیان هستند که به دلیل نوع نگاه خود به موضوع مهدویت حساسیت زیادی نسبت به رواج فساد در جامعه ندارند و آن را عامل تسریع در ظهور میدانند. دستهای دیگر شیعیان مناسکگرا را میشناسیم که تشیع را در قالب چند رفتار مناسکی محدود کردهاند. نقد این جریانها زیر عنوان نقد تشیع منصفانه به نظر نمیرسد، زیرا تشیع با این کجرفتاریها و کجاندیشیها مساوی نیست، هرچند اینها در زمره شیعیاناند.
الویری اظهار داشت: تصوف هم یک پدیده و جریان عمیق علمی، فرهنگی، معنوی و اجتماعی با قدمتی بیش از هزار و سیصد سال است و مساوی با پارهای رفتارهای ناصواب که بین صوفیان وجود دارد نیست.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: از میراث تفسیری و اخلاقی و عرفانی و ادبی تصوف در گستره تمدن اسلامی که بگذریم و یادگارهای ایرانی شعرای بزرگ پارسیسرای صوفی و تصوفگرا را هم به کنار بگذاریم، این جریان، پیوندها و قرابتهایی با تشیع دارد که سزاست در هر مواجههی انتقادی یا غیرانتقادی با آنها مورد توجه قرار گیرد.
وی در مورد انتساب تصوف به ائمه علیهمالسلام افزود: تقریباً تمامی جریانهای صوفیه، سلسلهی خود را به ائمه علیهمالسلام میرسانند و خود را پیرو، و مکتب خود را برگرفته از آموزههای ائمه علیهمالسلام میدانند. در حال حاضر هم ارادت به ساحت قدسی ائمه علیهمالسلام یکی از برجستهترین ویژگیهای آنهاست. عزاداری فرقهی قادریه در لاهور پاکستان برای امام حسین(ع) در عاشورای امسال که در برخی از شبکههای مجازی انعکاس یافت تنها یک نمونه از صدهاهزار در سراسر جهان است. احتمالاً همهی ما نمونههای زیادی از محبت پاک و احساس زلال اهل سنت کشورمان بهویژه در کردستان که گرایش صوفیانه در آن زیاد است نسبت به اهل بیت علیهمالسلام و حتی امامزادگان سراغ داریم. این امر ظرفیت بسیار مهمی برای گفتگوی ثمربخش بین ما و آنها پدید آورده است.
الویری در مورد ایستادگی تصوف در برابر وهابیت ادامه داد: صوفیان چه در داخل کشور و چه در خارج از آن، یکی از جدیترین جریانهای مقاوم در برابر وهابیت و از مهمترین عوامل بازدارندهی گسترش وهابیت هستند. اینها به هیچ وجه با نگاه تقدسزدای وهابیت نسبت به اولیای خدا همنوایی ندارد.
وی افزود: برخی جریانهای صوفیانه در گذشته جذب تشیع و فرهنگ شیعه شدهاند. مثلاً فرقه نعمتاللهیه، ابتدا سنّی بودهاند ولی الان شاید هیچ نعمتاللهی را سراغ نداشته باشیم که سنی باشد. اینها بهتدریج در دل تشیع جذب شدند و هویتشان یک هویت شیعی شد. در مورد صفویه هم همه میدانند که شیخ صفیالدین اردبیلی، صوفی سنیمذهب بود و نوادگانش بهتدریج و پیش از رسیدن به حکومت به تشیع گرویدند. این تجربهی تاریخی تکرارپذیر است و سزاوار نیست با رفتارهایمان این راه را ببندیم.
وی ادامه داد: سهم صوفیان در گسترش و تثبیت فرهنگ شیعه و قدرت یافتن شیعیان در گذشتهی تاریخی ما قابل انکار نیست. صوفیانی که به قدرت یافتن سربداران کمک کردند و سادات مرعشیه در خطه شمال و مشعشعیان در جنوب ازجمله جریانهای صوفی بودند که در مقیاس محلی و صوفیان صفوی در مقیاس ملی بل فراتر کمکی انکارناپذیر به تثبیت تشیع و اقتدار یافتن آن کردهاند. داعیان صوفی همچون میرسیدعلی همدانی هم نقش مهمی در اشاعهی فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام در آسیای میانه داشته است. روشن است که این سخن نیز به معنی دفاع از همه اقدامات این جریانها نیست.
الویری با اشاره به حضور مؤثر تصوف در ساحت اندیشه شیعی از قرن هشتم هجری به اینسو گفت: پس از جذب صوفیان به تشیع و یا گرایش علمای شیعه به آنها، بخشی از آموزههای صوفیانه به ساحت اندیشه شیعی راه یافت و به دلیل همسانی با پارهای رهیافتها و مفاد پارهای از روایات چنان با اندیشه شیعی در هم آمیخت که اکنون دیگر حکم غریبه و حتی میهمان ندارد، بل از مؤلفههای فکر شیعی به شمار میرود. بهعنوان نمونه، سیدحیدر آملی در مقدمه «تَفْسیرُ المُحیطُ الأعْظَم وَ الْبَحْرُ الخِضَمّ فی تَأویلِ کتابِ اللّه العَزیزِ المُحْکَم» که در قرن هشتم نوشته شده چنین میگوید که در پی اثبات این است که اهل شریعت و اهل طریقت یکی هستند.
وی ادامه داد: صدها نمونه از این نوع نگاه تأثیرپذیرفته از تصوف را در آثار تفسیری و اخلاقی و عرفانی و حتی کلامی علمای خودمان میتوانیم پیدا کنیم. گسترهی وسیعی از علمای گذشته و حال، از سیدحیدر آملی تا آیتالله جوادی آملی و از آیتالله قاضی طباطبایی تا علامه طباطبایی و از ملاصدرا تا ملاحسینقلی همدانی و از فیاض لاهیجی تا فیض کاشانی و از امام خمینی تا آیتالله خامنهای و همهی شارحان شیعی مولوی و ابن عربی و حافظ مانند علامه جعفری در این حیطه قرار میگیرند. این پیشینه و این پیشانیهای فکر شیعی معاصر را نمیتوان بهسادگی نادیده گرفت. وقتی واژهی تصوف به صورت مطلق به کار رود لاجرم همهی این شخصیتها و اندیشههای آنها را هم در بر میگیرد. ادعای مبهم نقد تصوف و کار نداشتن با اندیشمندان برجسته شیعی عرفانگرا و عرفانپژوه برای امثال ما مبتدیان قابل فهم نیست.
محسن الویری گفت: شایسته است برای پرهیز از هر نوع داوری ناروا، بر این امر بدیهی پای فشرده شود که بیان این ملاحظات هیچ ریشهای در تمایل به صوفیان و دفاع از آنها ندارد. فعالیتهای علمی و فرهنگی علمای شیعه برای مقابله با صوفیه در طول تاریخ کم نیست، اکنون هم تردید نباید کرد که هیچ حرکت تمدنی بدون پیراستن مسیر از ناراستیها صورت نمیگیرد و برخی آراء و اعمال صوفیان بر اساس آنچه از مکتب اهل بیت علیهمالسلام فراگرفتهایم خلاف موازین اسلامی و در تعارض با مصالح امت اسلامی است، ولی ابتدا باید یک جریان را به رسمیت شناخت آنگاه آسیبهای آن را برشمرد، ابتدا باید پذیرفت که برونرفت از وضعیت کنونی جهان اسلام و قرار گرفتن در مسیر یک حرکت تمدنی جز با همدلی همهی جنبشها و حرکتها و گروههای اسلامی میسور نیست، آنگاه همدلانه هر یک از این جریانها را نسبت به آسیبهایشان آگاه ساخت و مقدم بر آن به شناخت و رفع آسیبهای خود پرداخت.
وی در پایان تصریح کرد: حتی رویکرد انتقادی داشتن نسبت به تصوف بهعنوان یک جریان فکری و بالاتر از آن منتقد بودن نسبت به عرفان و عرفان نظری هم هیچ منعی ندارد و به هیچ وجه نکوهیده نیست، چون راه را بر نشر هیچ اندیشهای مادام که پایبند اخلاق علمی و هنجارهای اجتماعی است، نباید بست، ولی این که در شرایط کنونی جهان اسلام و با در نظر گرفتن همهی جوانب موضوع، این کار برای پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام چه ضرورتی دارد و کوشش برای جریانسازی در این زمینه چه وجهی دارد، مسألهای است که نیازمند تأمل بیشتر است. به نظر میرسد مقدم بر نقد رفتارهای صوفیانه و یا دستکم همزمان با آن سزاوار است برای دفاع از تشیع به نقد رفتارهای شیعیان بپردازیم.
منبع: خبرگزاری مهر