{youtube}RNLIi_r0TvM{/youtube}
در این دوران که یک عمرست در بندست آزادی و غم خنجر به کف خواند رَجَز بر کشتهی شادی
در این سامان که نان در ریش و ذکر و مُهر و تسبیح است شده محراب و منبر بهترین ابزار شیادی
در ایرانی که بعد از فتح با جهل و تعصبها سپاه ظلم فاتح آید آبادی به آبادی
الهی بخت برگردد از این طالع که تو داری وطن شرمندهام از اینکه داری چون من اولادی
سکوتم از رضایت نیست، این را خوب میدانی تو خود فرزند خود را میشناسی، آری استادی
نه او را غیرتی چون دختران روسری بر چوب نه او را همتی همچون «دراویش گنابادی»
وطن شرمندهام من، روسیاهم من، کاشکی قدری وطنداری به این فرزند بزدل یاد میدادی
عباسعلی ذوالفقاری