Search
Close this search box.

آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت

رضا انتصاری فعال سیاسی، خبرنگار اخراجی صدا و سیما و درویش گنابادی محبوس در زندان فشافویه به‌مناسبت سالروز پایان تحصن درویشان گنابادی مقابل زندان اوین برای آزادی چهار درویش زندانی در ۱۹ دی ۱۳۹۶، یادداشتی را در اختیار ایران وایر قرار داده است که در پی می‌آید. 
رضا انتصاری در این یادداشت آزادی چهار درویشی را که روز دهم دی‌ماه سال گذشته در فضایی بسیار خشونت‌آمیز و با شلیک تیر هوایی در بیمارستان دی تهران بازداشت شده بودند نتیجه‌ی یکدلی و یکی‌شدن خواسته‌های درویشان گنابادی و افراد جامعه دانسته و نوشته است:‌ «به ثمر نشستن مقاومت مدنی درویشان در تحصن ده‌روزه مقابل زندان اوین، در واقع آزمون عملی این حقیقت بود که اصلی‌ترین مانع رسیدن به خواسته‌های دور و اهداف بزرگ، ترس و ناامیدی از دستیابی به آن است و کلید غلبه بر این ترس‌ها و تهدیدها، در دلگرمی از حضور دیگری و گره خوردن مطالبه‌ها و اشتراک خواسته‌ها نهفته است.
یادداشت آقای انتصاری را با این توضیح بخوانید که او از مدیران زندانی وبسایت خبری مجذوبان نور است که پس از بازداشت خشونت‌آمیز در یکم اسفند سال گذشته با حکم غیابی دادگاه انقلاب به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، ۲ سال تبعید و ۲ سال محرومیت‌های سیاسی و اجتماعی و رسانه‌ای محکوم شده است. وی پیش‌تر در سال ۱۳۹۰ نیز بازداشت شده و بیش از ۴ سال را در زندان اوین محبوس بود.
متن یادداشت آقای انتصاری به شرح زیر است:
هرگز شادی و وجد بی‌حدی را که سال گذشته در این روز تجربه کردم فراموش نخواهم کرد؛ «لحظه‌ی آزادی و پایین‌دویدن چهار تن از دوستان درویشم از شیب ورودی زندان اوین به سمت جمعیتی که یکصدا آزادی آنها را فریاد می‌کرد». تصویری که ۱۰ شبانه‌روز تحصن پای دیوار زندان، پشت پلک‌ها و در ذهن‌ها و چشم‌های منتظر و خیره به درِ زندان نقش می‌بست حالا واقعی شده بود و هدفی که در آن ده روز، تار و دور و در تردید بود به یمن نیروی جمع و همت صبر و به مدد پایمردی و همیاری، جان گرفت و زنده و واقعی شد و پیچ و خم‌های شک را به راه هموار یقین، و بیم را به امید، و اشک را به لبخند تبدیل کرد.
ماجرا از بازداشت رعب‌انگیز چهار جوان و فعال دانشجویی درویش که برای عیادت از دوستشان به بیمارستان رفته بودند آغاز شد. خشونتی که بازداشت‌کنندگان برای دستگیری این چهار دانشجو به خرج داده بودند نگرانی جامعه‌ی درویشی را افزوده بود زیرا برای بازداشت این چهار نفر تیر هوایی شلیک کرده بودند و در فضای بیمارستان خشونت به خرج داده بودند. همان شب بازداشت، عده‌ای از درویشان برای پیگیری مقابل زندان اوین رفتند و از فردای آن شب نیز خانواده‌های آنان با گروهی از وکلا و فعالان حقوقی و رسانه‌ای درویشان همه برای گرفتن خبری از وضعیت چهار درویش دانشجوی بازداشت‌شده، مقابل زندان اوین گرد هم آمدند. سپس که اخبار گردهم‌آیی درویشان مقابل زندان اوین در حمایت از وضعیت زندانیانشان منتشر شد عده‌ی دیگری با این نیت که با خانواده‌های این دوستان همدردی کرده باشند به جمع درویشان در مقابل زندان اضافه شدند. گویی که هیچکس پاسخ درخوری از وضعیت آنها نگرفته بود، اما کسی هم پای رفتن و تنها گذاشتن سایرین را نداشت. همین در کنار هم بودن، حال همه را بهتر می‌کرد و به جمع نیرو می‌داد. نیرویی که به‌تدریج افزایش یافت و به عزمی راسخ برای تحصن بدل شد، با شعاری مصمم که ترجیح‌بند تحصن درویشان شده بود؛ «تا آزاد نشوند نمی‌رویم».
تحصن ده‌روزه‌ی درویشان مقابل زندان اوین، فارغ از نتیجه‌ی خوش و فرجام شیرینش، برای همه‌ی ما حاوی تجربه‌های تازه بود زیرا در زمانه‌ای که اکثر بحث‌ها و گفتگوها و هواداری‌ها و نفرت‌ها در قالب لایک و کامنت‌های مجازی رد و بدل می‌شود و کمتر از حصار قاب‌های شیشه‌ای فراتر می‌رود این تحصن همچون کارگاهی ده‌روزه، فضای حقیقی‌ای برای ارتباط رودررو و عینی با اقشار مردم و فعالان اجتماعی و گروه‌های مختلف ایجاد کرد. به‌ویژه اینکه این تحصن از لحاظ زمانی درست در اوج اعتراضات دی‌ماه صورت گرفت و مکان آن نیز پای دیوار زندان اوین بود. زندانی که درونش میزبان شمار زیادی از مردم بازداشت‌شده‌ی آن روزها بود و بیرونش مرجع مردم بی‌قرار و مشوش که در جستجوی خبری از فرزندانشان به آنجا آمده بودند. اما گرمای اراده و طیب خاطر درویشان متحصن و تضاد طنزآمیز فضای امنیتی آن‌روزهای کشور با چادرزدن متحصنین و کودکان در حال ‌بازیِ آنها، سرمای ترس و فسردگی استیصال را از بین برده و در عوض، شوقی برای گردآمدن و دست به عمل زدن و فرصتی برای ابراز دغدغه‌ها و تبادل نظر و محلی برای ایجاد پیوند و دوستی فراهم کرده بود. به‌‌طوری که افراد و گروه‌ها و فعالینی که معمولاً از دور خبرهای کنش‌های یکدیگر را دنبال می‌کردند حالا داشتند از نزدیک دستان هم را می‌فشردند. از همین رو جدا از ده شبانه‌روز همت خستگی‌ناپذیر و تأثیر شگرف اعلام آمادگیِ جمعی برای هزینه دادن و بازداشت‌شدن، یکی دیگر از علل موفقیت این تحصن را می‌توان در همین گردهم‌آمدن گروه‌های مختلف با شرایط خاص دی‌ماه سال گذشته دید و ارزیابی کرد چرا که حکومت تمامیت‌خواه بارها نشان داده است که هیچ نسبت و میلی به کرنش در برابر این‌گونه اعتراضات مدنی ندارد. حکومتی که دایره‌ی خودکامگی‌اش را تا آنجا گسترش داده که اصولاً هر پاسخی به دادخواهی مردم را قرین شکست اقتدار نظامش می‌داند و تنها زمانی تن به اجابت خواسته‌ی مردم یا به‌ قول خودش بذل رأفت می‌دهد که پای مصلحتی حیاتی‌تر در میان باشد. و این مصلحت در آن زمان همان سیاست سرکوب و برخورد «جداگانه» و ترجیحاً در خفا و بایکوت با هر قشر و صنف و گروه و اقلیت است. بی‌شک در هنگامه‌ی دی‌ماه که اوج درگیری‌های حاکمیت با اقشار مختلف دانشجو، کارگر و بازاری و مردمِ به‌ستوه‌آمده از فقر و فساد و بی‌کفایتی بود مصلحت حکم می‌کرد که حاکمیت در برخورد با درویشان متحصنی که می‌رفت مکان تحصنشان به پیوندگاه خواست‌های سیاسی سایر گروه‌ها و اقشار تبدیل شود سیاست صبر و «این زمان بگذار تا وقت دگر» پیشه کرده و سرکوب آنان را مؤکول کند به فرصتی دیگر و در فضایی آرام‌تر و به‌صورت جداگانه! یعنی همان پروژه‌‌ای که به پروژه‌ی پاسداران و گلستان هفتم شهره شد.
به ثمر نشستن مقاومت مدنی درویشان در تحصن ده‌روزه مقابل زندان اوین، در واقع آزمون عملی این حقیقت بود که اصلی‌ترین مانع رسیدن به خواسته‌های دور و اهداف بزرگ، ترس و ناامیدی از دستیابی به آن است و کلید غلبه بر این ترس‌ها و تهدیدها، در دلگرمی از حضور دیگری و گره خوردن مطالبه‌ها و اشتراک خواسته‌ها نهفته است. موضوعی که می‌شد در شب آخر تحصن درویشان و دانشجویان و مردم دغدغه‌مند که در محاصره‌ی نیروهای امنیتی و گارد زندان قرار گرفته بودند به وضوح دید؛ شعارها از «نترسید نترسید» که خطابش به خودمان بود به سمت نهیب «بترسید بترسید» که مخاطبش این‌بار ابزار سرکوب حاکمیت بود چرخش کرد و نتیجه‌ی معجزه‌ی هم‌افزایی و همدلی‌مان در آن شب این شعر شد که: «آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت».
منبع: ایران‌ وایر