Search
Close this search box.

گفت‌وگو با آيت‌الله سيد محمد موسوي بجنوردي قاضي كه با وجود شبهات حكم سنگسار داده بايد محاكمه شود

Imageروزنامه اعتماد ملی – 16 خرداد 88 – صفحه 15 : آيت‌الله سيدمحمد‏ موسوي بجنوردي در سال‏1359‎به دستور امام دادگاه عالي قضات را در ايران راه‌اندازي کرد. او همچنين از 1360 تا 1368 در راس شوراي عالي قضايي کشور قرار داشت.پس از تغيير قانون اساسي و حذف شوراي عالي قضايي اما اين روحاني اصلاح‌طلب فعاليت‌هاي خود را بيشتر در حوزه و دانشگاه متمرکز کرد.سوابق اين عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز ‏ در شوراي عالي قضايي کشور که تدوين قوانين و اصلاحيه‌هاي مربوط به قانون مدني و آيين دادرسي کيفري و قانون مجازات اسلامي و نظارت بر احکام همه دادگاه‌ها را در پرونده

 

آيت‌الله سيدمحمد‏ موسوي بجنوردي در سال‏1359‎به دستور امام دادگاه عالي قضات را در ايران راه‌اندازي کرد. او همچنين از 1360 تا 1368 در راس شوراي عالي قضايي کشور قرار داشت.پس از تغيير قانون اساسي و حذف شوراي عالي قضايي اما اين روحاني اصلاح‌طلب فعاليت‌هاي خود را بيشتر در حوزه و دانشگاه متمرکز کرد.سوابق اين عضو برجسته مجمع روحانيون مبارز ‏ در شوراي عالي قضايي کشور که تدوين قوانين و اصلاحيه‌هاي مربوط به قانون مدني و آيين دادرسي کيفري و قانون مجازات اسلامي و نظارت بر احکام همه دادگاه‌ها را در پرونده

حتما در جريان هستيد که در دوران مبارزات انتخاباتي جمعي از زنان با عنوان همگرايي زنان در تلاشند تا مطالبات جامعه زنان را در دستور كار نامزدهاي رياست جمهوري قرار دهند. چون‌فعالان حقوق زنان اعتقاد دارند كه اين قوانين تا حد زيادي تبعيض‌آميز است و در خيلي از حوزه‌ها بايد تغيير كند. نظر حضرتعالي به عنوان روحاني‌اي که 10 سال در راس شوراي عالي قضايي کشور بوده‌ايد درباره قوانين حال حاضر در حوزه ‌زنان چيست؟
خود من از ابتداي انقلاب 10 سال در شوراي عالي قضايي بوده‌ام و تلاش زيادي كردم براي تغيير قوانيني كه اجحاف شده بود به زن و نياز به تعويض داشت. من در اين راه شخصا تلاش بسياري كردم و حتي همين مساله ارث زن از شوهر را نيز جنبه فقهي آن را به شكل مفصل بنده نوشتم و به كميسيون حقوقي مجلس دادم. قبول دارم كه الان قوانيني هست كه حقوق زن در آنها اصلا و ابدا رعايت نمي‌شود و نياز جدي به بازنگري دارد. من اعتقاد دارم همانطور كه بعد از پدر و يا در عرض پدر، جد پدري ولي قهري هست مادر هم ولايت قهري دارد. راجع به حق نگهداري از فرزند در قانون مدني ما مي‌گويد كه پسر تا دو سال و دختر تا هفت سال. ما تلاش بسياري كرديم تا اينكه در مجمع تشخيص مصلحت هر دو تا هفت سال تصويب شد. اما من اعتقاد دارم كه تا بلوغ، مادر همچنان احق است چه در دختر و چه در پسر و پس از آن هم اختيار با خود فرزند است. موارد زيادي هست. مثلا در موارد فسخ ازدواج. عيوبي هست كه اگر زن داشته باشد مرد مي‌تواند ازدواج را فسخ كند اما همان عيوب را اگر مرد داشته باشد زن نمي‌تواند فسخ كند. خب روشن است كه همه اين موارد بايد بررسي و بازنگري شود. اينها را از باب مثال عرض مي‌كنم و اگرنه موارد نقض حقوق زنان در متن قوانين گسترده‌تر است. ما اميدواريم كه ان‌شاء‌الله در دوره‌هاي مختلف مجلس اين موارد كاملا بررسي و ديده شود تا ما روزي بتوانيم بگوييم كه حقوق زن در ايران كاملا احيا شده و هيچ‌گونه حقي از زنان تضييع نشده ‌است. ما هم با مقالات و تحقيق و تدقيق سرگرم استخراج اين موارد هستيم. من حتي در دانشگاه دانشجويانم را تشويق مي‌كنم كه پايان‌نامه‌هاي خود را در اين زمينه‌ها بنويسند تا فضا براي كار تحقيقي بيشتر در اين موارد باز شود. يكي از راه‌هاي تاثير بر قوانين همين كار دانشگاهي است. بسياري از اين پايان‌نامه‌ها تبديل به كتاب مي‌شود يا در مجلات علمي و پژوهشي معتبر منتشر مي‌شود و از همين طريق كم‌كم توجه به تغيير شرايط بيشتر خواهد شد.
تاييد مي‌فرماييد که زنان در انقلاب نقش بسيار مهمي داشتند اما امروز 30 سال گذشته و هنوز عدالت درباره حقوق زنان فراهم نشده است. امروز سوال هم‌نسلان من اين است كه اگر حكومت ديني است و در دين اسلام هم برابري حقوق زنان و مردان وجود دارد چرا در طول 30 سال گذشته برابري حقوق زنان و مردان محقق نشده است؟
خدمت شما عرض كنم كه اتفاقا قدم‌هاي زيادي برداشته شده است منتها چون شما در جريان هستيد و با اين جريان حركت مي‌كنيد متوجه شدت تغييرات نمي‌شويد. هم‌نسلان شما بايد بدانند که در همين 30 سال بسياري از قوانين و دستورالعمل‌ها عوض شده است. در اين كشور مگر زن مي‌توانست قاضي بشود؟ اما الان اين شرايط براي زنان فراهم شده است.
اتفاقا برعكس فرمايش حضرتعالي ما قبل از انقلاب قاضي زن هم داشتيم اما پس از انقلاب همين زنان قاضي مجبور به خانه‌نشيني شدند و تا همين امروز هم ما قاضي زن نداريم. شايد منظور شما دستياران و مستشاران زن در محاكم قضايي باشد.
خب به هر حال در طول اين سال‌ها فضاي مثبت‌تري براي حضور زنان در محاكم به وجود آمده است. به هر حال تا فرهنگ عوض شود زمان لازم است و تغيير فرهنگ، كاري يك روزه و دو روزه نيست.
قطعا همينطور است و براي همين هم ما از يك روز و دو روز بحث نمي‌كنيم بلكه از 30 سال صحبت مي‌كنيم. از طرفي وقتي تاكيد را بر فرهنگ بگذاريم مردم و جامعه را نشانه رفته‌ايم در حالي كه ما براي قضاوت زنان پيش از انقلاب منع فرهنگي نداشتيم و در واقع از مقطع انقلاب است كه در اين زمينه مانع داريم؛‌آن هم نه مانع فرهنگي كه مانع دولتي.
سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل / بيرون نمي‌تواند كرد الا به روزگاران. چيزي كه با روزگاران مي‌آيد با روزگاران هم مي‌رود. ما يك انقلاب فرهنگي كرده‌ايم. شايد شما به دليل جواني به خاطر نداريد روزگاري را كه در جامعه ما زن اصلا به حساب نمي‌آمد. زن در مراكز علمي حضور نداشت. در حوزه‌هاي علميه اصلا زنان را راه نمي‌دادند. امروزه شما در حوزه‌هاي علميه مي‌بينيد كه الي ماشا‌ء‌الله زنان فقيه وجود دارد. زنان فيلسوف و دانشمند شده‌اند. خود من 28 سال است كه دارم در دانشگاه درس مي‌دهم و اينها را به عنوان يك معلم كه شاهد تحولات جامعه است به شما مي‌گويم. الان در اكثر دانشكده‌هاي ما اعضاي هيات علمي زنان هستند. اين حرف‌ها كجا در كشور ما وجود داشت؟
مساله دقيقا همين‌جاست. مساله اين است كه زنان ايراني با تلاش بسيار از مانع‌هاي پي در پي گذشته‌اند و نه تنها امر مسلط كمكي به آنها نكرده و فضايي در اختيارشان قرار نداده بلكه با اتخاذ سياست‌هاي تبعيض‌آميز و سهميه‌بندي جنسيتي و بومي‌گزيني تلاش كرده كه سنگ‌هاي بزرگ‌تري پيش پاي زنان بيندازد.
بله. اين شرايط وجود داشته است اما سوال من از شما اين است كه مگر دولت و به قول شما امر مسلط هر چه كه اراده كند محقق مي‌شود؟ آنچه كه دولت بخواهد الزاما نمي‌شود. دولت خواسته زنان را منزوي كند اما زنان مشغول كار خودشان بوده‌اند و پيشرفت كرده‌اند تا جايي كه هر سال 15 تا 20 درصد بيشتر از مردان وارد دانشگاه‌ها مي‌شوند و اين خود دستاورد كمي نيست و در تمام جهان صدا كرده است. براي حل معضلاتي هم كه شما از آن ياد مي‌كنيد، اين قوانين است كه بايد اصلاح شود و اگر قوانين اصلاح شود همه از جمله دولت موظف به احترام به قوانين هستند و اگر قوانين را رعايت نكنند تخلف محسوب مي‌شود و قانون‌شكني است. اساس اين است كه ما بايد قوانين خودمان را با اسلام ناب هماهنگ كنيم تا حقوق زنان را احيا كنيم.
شما از تلاش زنان با تحسين ياد مي‌كنيد اما حكومت همواره در برابر اين تلاش بوده است نه همراه آن.
بنده خودم 10 سال در راس سيستم قضايي بوده‌ام و كاملا در راستاي تحقق حقوق زنان تلاش كرده‌ام. همين دفترچه‌هاي نكاحيه را كه مستحضر هستيد 12 شرط ضمن عقد دارند اينها را ما زماني كه در شوراي عالي قضايي بوديم گذاشتيم. در اين شروط گفته‌ايم كه اگر مرد بخواهد زنش را طلاق بدهد بايد نيمي از دارايي‌اش را بدهد. اين اقدامات انجام شده و به‌طور تدريجي هم انجام شده است. ما جامعه‌اي داشتيم كه زن را «ضعيفه» خطاب مي‌كردند. همين الان در جامعه عرب نام زن را كه مي‌خواهند بر زبان بياورند مي‌گويند «ببخشيد» و جامعه ما هم چنين ويژگي‌هايي داشت. اما اين جامعه تغيير كرده و خود زنان هم در ايجاد اين تغييرات نقش داشتند. امروز زناني را مي‌شناسيم كه پي. اچ. دي گرفته‌‌اند، ‌تدريس مي‌كنند، مقاله مي‌نويسند و در آينده از اين نيز پيش‌تر خواهند رفت. زنان امروز در جامعه ما از مردان جلوترند و اين امر تا حدي است كه حتي عده‌اي از مردان كه جنبه‌هاي مردسالارانه در آنها هنوز قوي است ناراحتند. اين گروه از اين مردان ناراحتند كه زنان بيشتر و بهتر از آنها مي‌فهمند. بهتر از آنها درس مي‌خوانند و موفق‌تر از آنها هستند. اما زنان امروز در اين كشور آزادند و كسي كاري به كارشان ندارد.
كار كه دارند. همين نيروي انتظامي و گشت‌هاي ارشاد كه در دوره چهارساله گذشته راه افتاد بدترين و خشن‌ترين رفتار را با زنان كرده است.
اينها اسلام نيستند. اسلام از اينها كه با زنان اين برخوردها را كردند بري است و اگرنه جايگاه زن در اسلام بسيار والاست. من شديدا با اين خشونت‌ها كه اعمال مي‌شود مخالفم. با خشونت هرگز نمي‌شود جامعه را اصلاح كرد. با مردم بايد با زبان خوش حرف زد. اينكه زني را در خيابان بزنند كه وضعيت حجابش را تغيير دهد در هيچ كجاي اسلام نيامده است. از طرفي شما هم قبول كنيد كه حجاب در سلامت جامعه نقش دارد. به هر حال زن قوي‌تر از مرد است و مرد خيلي ضعيف‌النفس است. زن اما بسيار محكم است. ممكن است شهوت هم داشته باشد اما مي‌تواند جلوي خود را بگيرد. حجاب زن براي اين است كه مرد منحرف نشود. با اين حال در اسلام نوع خاصي از حجاب تحميل نشده است. اينها نامش اسلام نيست. فرهنگ غلط عده‌اي است كه بايد اصلاح شود و اگر نه اسلام زن را والاتر از اين امور مي‌بيند.
چه توضيحي درباره تضاد ميان اين جايگاه والا و آنچه در سوره نساء درباره «زدن» زنان آمده وجود دارد؟ آنچه كه اغلب با فعل «واضربوهن» از آن ياد مي‌شود.
اولا اين آيه درباره زني است كه مي‌خواهد همسرش را از راه مسائل جنسي اذيت كند و حاضر نيست به او تمكين كند.
يعني از نظر شما اين دليل موجهي براي صدور حكم كتك زدن زنان است؟
نخير. صبر كنيد تا براي شما توضيح دهم. ما اين را به عنوان دليل موجه نگفتيم. در اين آيه توصيه شده كه اول موعظه‌اش كنيد چون انسان يك موجود عقلاني است. موعظه هم به معناي نيم ساعت حرف زدن نيست. بلكه چند روز بايد نشست و بحث كرد و اگر نشد توصيه شده كه مرد اعراض كند و جاي خود را از زن جدا كند. خيلي وقت‌ها در همين راهكارهاي اول و دوم مساله حل مي‌شود. حال در آيه آمده است كه اگر نشد او را تعزير كنيد. توجه كنيد كه ما در اسلام «ضرب» به معناي تعزير داريم يعني مرد برود به دادگاه شكايت كند و دادگاه بيايد زن را تعزير كند. تعزير هم اين نيست كه حتما زن را كتك بزنند، شايد با او حرف بزنند، شايد توبيخ كتبي شود، شايد جريمه شود و…
يعني مي‌فرماييد اين «واضربوهن» به معناي تعزير است و آيا در جاي ديگر هم به اين معنا كه مورد نظر شماست كاربرد داشته است؟
بله. اين از مسلمات اسلام است و اشاره‌اش به تعزيز به يدي‌الحاكم است. در اسلام زدن حيوانات محكوم و ممنوع است چه برسد به اينكه درباره زدن زنان حكمي داده شود. چنين چيزي نيست.
نظر شما درباره رياست جمهوري زنان چيست؟ شوراي نگهبان در جريان رقابت‌هاي انتخاباتي امسال اعلام کرد که ثبت نام زنان بلامانع است.
شوراي نگهبان امروز اين را اعلام کرده اما ما از اول اين را داد زده‌ايم. از اول هم گفته‌ايم كه هيچ منعي براي رياست‌جمهوري زنان وجود ندارد. در قانون اساسي مي‌گويد رجال سياسي و مذهبي مي‌توانند رئيس‌جمهور شوند و در عرب هنگامي كه صحبت از رجال مي‌شود مراد شخصيت است. در عرب اين رسم است. مثلا مي‌گويند فلان كس رجل علم يا رجل سياست است و منظور شخصيت علمي يا سياسي است نه الزاما مرد. اگر در قانون اساسي مي‌خواستند شرط جنسيت براي رياست‌جمهوري بگذارند به راحتي مي‌گفتند «مردان » سياسي و يا مذهبي اما واژه رجال آمده است كه معنايي دوپهلو دارد اما مراد آن روشن است. ما الان 20 سال است كه داريم مي‌گوييم هيچ منعي نه در اسلام و نه در قانون اساسي براي رياست‌جمهوري زنان وجود ندارد و همين كه امروز شوراي نگهبان اعلام مي‌كند كه زنان هم مي‌توانند ثبت‌نام كنند و جنسيت، شرط نيست، پيشرفتي است كه در نتيجه همين سخن گفتن‌ها، همين مصاحبه‌ها و همين نوشتن‌ها به دست آمده است.
اما همين امروز هم مي‌بينيد كه زنان به هر حال ردصلاحيت مي‌شوند.
ردصلاحيت شدن زنان در انتخابات، اسلامي نيست. اينها ديگر سليقه آقايان است كه نبايد به پاي اسلام نوشته شود. آن چيزي كه در اسلام براي احراز چنين پستي مطرح است عدالت است و علم و سياست و كياست و مديريت اينها چيزهايي نيست كه به جنسيت ربط داشته باشد.
شما روابط نزديكي با امام خميني داشتيد و در كلاس درس ايشان شركت مي‌كرديد. گفته مي‌شود دكترين ايشان در حوزه مسائل زنان بسيار بازتر از آن چيزي است که در حال حاضر در کشور اجرا مي‌شود. شما وضعيت حال حاضر را تا چه حد منطبق با نظريات ايشان مي‌دانيد؟
شاگردان امام به هر حال همه همان طرز تفكر امام را دارند و همه اينها به نوعي در مصدر كار هستند يا تئوريسين و ايدئولوگ هستند، يا استاد دانشگاه و حوزه و يا اداره امور را در دست دارند. خود رهبر انقلاب هم به هر حال شاگرد امام بوده‌و افتخار مي‌كند كه شاگرد ايشان بوده است. بنابراين با ايده امام هيچ‌كس نمي‌تواند مخالفت كند چرا كه اين ايده اسلام راستين است و آنچه كه او مي‌گويد همان چيزي است كه اسلام ناب مي‌گويد و ما نمي‌توانيم با آن مخالفت كنيم. خط و انديشه‌هاي امام حاكم است اما به هر حال همواره افرادي هم پيدا مي‌شوند كه اقدامات ديگري بكنند و به شما بگويم كه انديشه و عمل آنها هيچ ارزشي ندارد و جامعه علمي ما هم كساني را كه بخواهند بر خلاف انديشه امام بروند بي‌ارزش مي‌داند چون تمام باسوادهاي حوزه شاگردان امام هستند و يا در قم شاگرد ايشان بوده‌اند و يا در نجف. خود ما هم بيكار كه ننشسته‌ايم. ما انديشه‌هاي‌ ايشان را مرتب در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها درس مي‌گوييم و همه اينها براي نسل جوان بسيار موثر است.
چقدر در بافت حكومت موثر است؟ چون در اينجا هم تقسيم‌بندي‌هايي وجود دارد و انديشمنداني كه كمي اصلاح‌طلب‌تر هستند و با تفسير موسع‌تري با مسائل فقهي برخورد مي‌كنند اغلب در حاشيه قرار مي‌گيرند و نمي‌توانند منشا تصميم‌سازي باشند.
بله اينها هست و جريان دارد اما آنها كه مي‌خواهند اصلاح‌طلبي را به حاشيه برانند بايد بدانند كه اصلاح‌طلب واقعي خود امام است. فقه شيعه ما خودش مدرنيته است. ما در اين فقه هميشه حرف نو داريم و هرگز متوقف نمي‌شويم و با رشد و توسعه همسو داريم. امام اعتقاد داشتند كه اجتهاد شيعي هرگز متوقف نمي‌شود و همواره در حال تكامل است. جهتش هم اين است كه ما عقل را جزو منابع مي‌دانيم. وقتي عقل جزو منابع باشد معنايش اين است كه هيچ وقت ديگر در هيچ مساله‌اي نمي‌مانيم و هر قدر جامعه مدرن‌تر شود ما هم همپاي آن مي‌توانيم حركت كنيم و پاسخ داشته باشيم. اينها به خاطر حكم عقل است. لذا اروپا و آمريكا هم كه مي‌رويم سوال كه مي‌كنند هيچ وقت بي‌پاسخ نيستيم و اين براي آنها هم خيلي جالب است. گاهي ما مي‌رويم به كنفرانس‌هاي خارجي و از اسلام و اصولش سخن مي‌گوييم، به ما مي‌گويند ما مانده‌ايم اسلام اين چيزي است كه شما مي‌گوييد يا آ»چيزي است كه در برخي موارد مي‌بينيم؟ خب ما اين نگاه را اصلاح مي‌كنيم و به آنها نشان مي‌دهيم كه اسلام واقعي چيست. اسلام مطابق عقل و فطرت است. ما عقل را رسول باطني مي‌دانيم. همانطور كه پيامبر را رسول ظاهري مي‌دانيم. هيچ‌يك از احكام شرع با عقلانيت تقابل ندارد و هميشه در مسير عقلانيت است.
در مسير شرايط زمانه چطور؟
البته كه تقابل با شرايط زمانه ندارد. اين اصلا تئوري امام است كه مي‌گويد شرايط زمان و مكان بايد در اجتهاد در نظر گرفته شود. اين خيلي نكته مهمي است و ناظر بر اين است كه شما در اجتهاد توجه داشته باشيد كه در چه مكان و فضا و شرايط و زمانه‌اي قرار داريد و بر آن اساس اجتهاد كنيد. بنده وقتي در اروپا هستم در يك شرايطي قرار دارم و وقتي در اينجا هستم شرايط ديگري حاكم است. زمان توسعه پيدا مي‌كند. زمان رشد مي‌كند و ما بايد همسو با اين تغييرات اجتهاد خود را گسترش بدهيم.
اگر فقه شيعه از چنين پويايي كه شما مي‌فرماييد برخوردار است پس چرا در بسياري از موارد مهم و جنجالي براي ارائه قرائت تازه‌تر و همسويي با شرايط زمانه مقاومت وجود دارد؟ براي مثال در ارتباط با مجازات‌ها. چهره ايران در جهان به خاطر تعداد زياد اعدام‌ها زير سوال است اما چرا در اين زمينه‌ها اجتهاد نوين، تغييري ايجاد نمي‌كند؟
ببينيد ما اصولا خيلي حرف مي‌زنيم و بحث‌هاي زيادي مي‌كنيم اما عوض كردن عقيده‌ها كار بسيار مشكلي است. اعتقاد ما اين است كه مساله اعدام جاها و موارد مخصوصي دارد و بجز قصاص در موارد ديگر احكام جزايي بسيار اهميت مي‌دهند كه در هيچ يك از قوانين جهان جهل به قانون رافع مسووليت نيست اما در اسلام جهل به قانون رافع مسووليت است. چون قاعده‌‌هايي داريم به نام قاعده ادرعوا الحدود بالشبهات، يعني كيفر را در هر موردي كه شبهه پديد آمد بايد ساقط كنيد. همين كه شبهه پديد آمد بايد كيفر را ساقط كنيد و اين قاعده بسيار مهم در هر موردي و درباره هر جرمي صادق است. ما قواعد اينچنيني بسيار داريم. اگر كسي توبه كند، حتي اگر محارب باشد كه مي‌دانيد جرمش بسيار سنگين است، فقط كافي است توبه كند، قاضي مي‌تواند او را عفو كند. رعايت اينها براي قاضي الزامي است و در صورت توبه اصلا نمي‌تواند كيفر بدهد بلكه بايد حتما حكم برائت صادر كند.
اما اين روال كه در حال حاضر انجام نمي‌شود و برعكس فرمايش شما دست‌کم در چهار سال گذشته حتي عجله و شتابي غيرقابل انكار درباره صدور احكام اينچنيني و اجراي آنها وجود داشته است.
البته در بسياري از موارد رعايت مي‌شود اما در مواردي هم قبول دارم كه اصول اسلامي رعايت نمي‌شود و در اين موارد بايد برخورد كرد و تعليم داد چرا كه اينها فقه ماست و قضات موظف به رعايت آن هستند. اينها را فقط بنده و چند آخوند ديگر نمي‌گوييم. اينها فقه اسلام است.
با وجود تاكيد شما اما در همين چند سال گذشته شاهد صدور و اجراي احكام متعدد سنگسار بوده‌ايم كه به هر حال خطيرترين نوع صدور حكم است و احتياط بيشتري بايد براي صدور و اجراي آن به خرج داد.
اين اواخر مثل اينكه اجرا نمي‌شود.
چرا همين سال گذشته يك مورد در تاكستان و به رغم وجود نامه رئيس قوه قضائيه اجرا شد كه بازتاب جهاني بسيار منفي‌اي هم داشت و اتفاقا پرونده هم پر از شبهه بود.
با وجود اين شبهات حكم بايد ساقط مي‌شد و چنين سنگساري اصلا نبايد اجرا مي‌شد. به شما بگويم اسلام در موارد حقوق و كرامت انساني به حدي جدي است كه حتي آن قاضي كه چنين حكمي را در يك پرونده داراي شبهات و با وجود توبه مجرم صادر كرده، او را شايسته قصاص مي‌داند.
يعني قاضي‌اي كه اين حكم را صادر و اجرا كرده مي‌توان قصاص كرد؟
بله. چون توبه مسقط حد است و حد نمي‌تواند بر كسي كه توبه كرده جاري شود. رعايت توبه و همچنين قاعده ادرعوا الحدود بالشبهات براي قضات الزامي است و نه اختياري و بايد مراعات شود. اصلا همين شرايطي كه براي اثبات زنا گفته شده، خودش پاسخ سوال شماست. شرط اين است كه چهار نفر بايد شهادت بدهند كه ما خودمان با چشم خودمان عمل زنا را چنان كه ميل داخل سرمه‌دان مي‌شود ديده‌ايم و اين يعني با دقت كافي عمل زنا را ديده‌ايم و اگر كسي يا كساني اين كار را كرده باشند خودشان فاسق به حساب مي‌آيند و فاسق كه شد شهادت نمي‌تواند بدهد. پس ببينيد طوري بيان شده كه تعليق به محال است. مگر اينكه كسي خودش با اراده خودش چهار مرتبه در چهار مجلس اقرار كند. ببينيد اسلام تا اين حد به مساله اهميت مي‌دهد. اگر سه نفر شهادت دادند و نفر چهارم شهادت آنها را نقض كرد، آن سه نفر 80 ضربه شلاق دارند كه چرا شهادت داديد. در دين اسلام آبروي افراد تا اين حد اهميت دارد. در حقوق كيفري اسلام به مساله آبروي افراد و عدالت اجتماعي اهميت بسيار والايي داده شده است و اگر اينها امروز رعايت نمي‌شود، مشكل را از چشم اسلام نبينيد.
من با آيت‌الله صانعي گفت‌و‌گو مي‌كردم و از ايشان درباره اجراي سنگسار در زمانه حاضر پرسيدم ايشان اعتقاد داشتند كه اصلا اجراي چنين احكامي در زمان غيبت امام معصوم جايز نيست. نظر شما در اين‌باره چيست؟
اين حرف را نمي‌توانيم بپذيريم. ما وقتي قبول داريم كه در عصر غيبت بايد حكومت تشكيل شود، خب لازمه حكومت هم نظام كيفري است. پس نمي‌توان پذيرفت كه اين احكام در زمان غيبت اصلا نبايد صادر شوند لكن چه كسي بايد اين احكام را صادر كند؟ كسي كه سواد و عدالت و شرايط قاضي را داشته باشد. شرايط قاضي هم بسيار حساس و مهم است. قاضي اگر ناراحت است، اگر خوابش مي‌آيد، اگر خيلي خوشحال است، اگر سردرد دارد، در تمام اين شرايط جايز نيست حكم صادر كند. آنقدر در اسلام براي قاضي شرايط و قيود هست كه قضاوت را به يكي از ظريف‌ترين امور تبديل مي‌كند. اسلام قاضي را هميشه در پرتگاه آتش جهنم مي‌داند چرا كه با اندك خطايي عدالت را خدشه‌دار مي‌كند. قاضي نبايد خداي ناكرده از روي حب و بغض يا تعصب حكم صادر كند و خب اينهاست كه رعايت‌شان مهم شمرده شده است. اسلام از اين امور بري است.
در زماني كه حضرتعالي در راس شوراي عالي قضايي قرار داشتيد، نظر امام خميني درباره صدور و اجراي حكم سنگسار چه بود؟
ايشان به من فرمودند كه به دادگاه‌ها بگوييد هيچ دادگاهي حق صدور حكم سنگسار را ندارد. من هم بخشنامه كردم به همه دادگاه‌ها و در طول آن سال‌ها هيچ حكم سنگساري صادر نشد. چون امام معتقد بودند حفظ اسلام و آبروي اسلام از همه چيز بالاتر و از اوجب واجبات است. چون شرايط صدور اين حكم به قدري دشوار است كه عرض كردم اصلا تعليق به محال مي‌شود. چرا امام خميني دستور مي‌دهد دادگاه‌ها حكم سنگسار ندهند؟ براي اينكه اگر جامعه‌اي واقعا اسلامي باشد اصلا حكم سنگسار در آن صادر نمي‌شود.
اينكه گفته مي‌شود سنگسار در قرآن نيامده و از اسرائيليات است درست است؟
در قرآن سنگسار نيامده است. در بني‌اسرائيل هم رجم بوده است كه با سنگسار البته تفاوت دارد و در واقع قتل است. رجم يعني كشتن.
در حال حاضر دوران 10 ساله رياست آقاي شاهرودي در قوه قضائيه تمام شده و صحبت از جايگزين‌هاي احتمالي ايشان است كه اسم حضرتعالي هم مطرح است البته. از نظر شما 10 سال گذشته در قوه قضائيه چگونه بوده و مديريت شخص آيت‌الله شاهرودي را چگونه مي‌بينيد؟
آقاي شاهرودي را از زماني كه پنج، شش ساله بود مي‌شناسم. ايشان هم بچه نجف است و من هم در نجف درس مي‌خواندم. ايشان طلبه فاضل بسيار خوبي است و بسيار باسواد است. ايشان روشن بوده‌اند و به نظر من در اين 10 سال هم در مسيري بوده‌اند و مسيري را طي كرده‌اند در قوه قضائيه كه خشونت نشود و در حد خودش خوب بوده است. نمي‌گويم صد درصد بوده اما ايشان در حد خودش و با توجه به فضاهاي موجود در قوه قضائيه خوب عمل كرده است. حالا ممكن است خشونت‌هايي هم شده باشد اما من مي‌دانم كه شخص ايشان راه مخالف خشونت را طي مي‌كنند.
سوالي هم درباره انتخابات پيش‌رو. تحليل حضرتعالي درباره انتخابات و نامزدهاي حال حاضر چيست و پيروزي كدام گروه را به نفع آينده كشور مي‌دانيد؟
مسلما پيروزي اصلاح‌طلبان براي آينده كشور مفيدتر خواهد بود. در اين جناح آقاي كروبي و آقاي موسوي حضور دارند كه هر دو صددرصد در خط امام هستند و هر دو شخصيت‌هاي انقلابي‌اند كه قبل از انقلاب زندان رفته و شكنجه شده‌اند. اينها سختي‌هاي بسياري براي انقلاب كشيده‌‌اند و پس از پيروزي انقلاب هم در مسندهايي كه داشتند خدمات ارزنده‌اي به مردم ارائه دادند. اين دو نفر هر دو شناخته شده و داراي سوابق بسيار عالي در كشور هستند. هيچ‌يك از اينها در هيچ مقطعي فرصت‌طلب نبوده‌اند. من هر دوي اين آقايان را كاملا مي‌شناسم و مي‌دانم كه در تمام اين سال‌ها هرگز به اندازه سر سوزن سوءاستفاده نكرده‌اند. بنابراين اين نامزدها آزمايش‌هاي خود را داده‌اند و مردم با خيال راحت مي‌توانند يكي از اين دو نامزد را انتخاب كنند.

روزنامه اعتماد ملی – 16 خرداد 88 – صفحه 15
فهيمه خضرحيدري