اما درست در روزهايي که در آن بهسر ميبريم و مسوولان رسمي و انتظامي از بازداشت دست کم دوهزار و پانصد نفر (البته در تهران) خبر ميدهند و کشته شدن 20نفر را مسوولان نيروي انتظامي پذيرفتهاند، دستگاههاي عظيم رسانهاي دولتي(که قرار بود به حکم ارتزاق از بيتالمال، رسانه ملي باشند) گويي هيچ حادثهاي رخ نداده و نه تنها از نقض حقوق بشر که حتي از نقض گسترده قوانين داخلي و حقوق شهروندي هم سخن نميگويند و گويي اکنون در بالاترين تراز استاندارهاي بينالمللي رعايت حقوق بشر و شهروندي قرار داريم اما وقتي خبر کشته شدن يک زن مسلمان مصري توسط يک متهم در دادگاهي در آلمان منتشر ميشود به خبر اصلي اين رسانهها تبديل شده و همه جهان مدافع حقوق بشر و فعالان حقوق بشر را به محاکمه ميکشند که چرا سکوت پيشه کرده و با اين کارخود ثابت ميکنند که از حقوق بشر استفاده سياسي و ابزاري ميشود!
گزاره «استفاده ابزاري از حقوق بشر» در دو، سه دهه اخير چندان تکرار شده که در ادبيات سياسي ما دمده شده و آشناي عام و خاص است اما گاه حکايتهاي دندانگيري در اين زمينه پديدار ميشود که از چشم اهل نظر پنهان نميماند. درباب استفاده ابزاري غربيها از حقوق بشر در اين ساليان، سخنهاي روا و ناروا از تريبونهاي رسمي آنقدر خوانده و شنيدهايم که نيازي به واگويي آنها و همصدا شدن با آنها نميبينم.
اما درست در روزهايي که در آن بهسر ميبريم و مسوولان رسمي و انتظامي از بازداشت دست کم دوهزار و پانصد نفر (البته در تهران) خبر ميدهند و کشته شدن 20نفر را مسوولان نيروي انتظامي پذيرفتهاند، دستگاههاي عظيم رسانهاي دولتي(که قرار بود به حکم ارتزاق از بيتالمال، رسانه ملي باشند) گويي هيچ حادثهاي رخ نداده و نه تنها از نقض حقوق بشر که حتي از نقض گسترده قوانين داخلي و حقوق شهروندي هم سخن نميگويند و گويي اکنون در بالاترين تراز استاندارهاي بينالمللي رعايت حقوق بشر و شهروندي قرار داريم اما وقتي خبر کشته شدن يک زن مسلمان مصري توسط يک متهم در دادگاهي در آلمان منتشر ميشود به خبر اصلي اين رسانهها تبديل شده و همه جهان مدافع حقوق بشر و فعالان حقوق بشر را به محاکمه ميکشند که چرا سکوت پيشه کرده و با اين کارخود ثابت ميکنند که از حقوق بشر استفاده سياسي و ابزاري ميشود!
بديهي است که نگارنده به عنوان يک فعال حقوق بشر اين جنايت را در آلمان و در هر جغرافياي ديگري رخ ميداد، محکوم ميکند اما با توجه به اينکه موضوع اين زن يک موضوع نسبتا شخصي بود ولي موضوع بازداشتشدگان روزهاي اخير و رفتارهاي که خبرش به ما ميرسد جنبه سياسي داشته و طرف آن يک دولت است بايد به ما حق بدهند به طريق اولي به اين رفتارها ترمعترض باشيم و بلکه خودشان نيز با همين قياس بايد معترض باشند. بجز آنان که به ناحق کشته شدند يا صدها نفر که مجروح شدند، کمترين رفتارهايي که اکنون با زندانيان ميشود، نگهداري در سلولهاي بسته است که طبق قوانين بينالمللي و داخلي شکنجه بهشمار ميآيد و حتي آيتالله خامنهاي که پيش از انقلاب در سلول انفرادي بهسر بردهاند چنان خاطره تلخ آن روزها براي ايشان باقي مانده است که 30 سال بعد از آن ميگويد هر روز سلول انفرادي به اندازه 10 روز است. اين سخن يعني پذيرش شکنجه بودن سلول بسته و محروم از امکانات اوليه زندگي چه يک نفره و چه دو يا سه نفره. شگفت اين است که رسانههاي به اصطلاح ملي براي کشته شدن آن زن در آلمان، فرياد و فغان سر ميدهند اما براي هزاران شهروند در ايران لقب اغتشاشگر و برانداز و وابسته و… نثار ميکنند. برفرض هم که چنين تهمتهايي وارد بود(که قطعا نيست) اما مگر حقوق شهروندي آنها ساقط شدني است؟ مگر ميتوان قانون آيين دادرسي و مقررات نگهداري در بازداشتگاههاي موقت را حتي درباره مجرم زير پا نهاد؟ اما جلوه اين تبعيضها و استفاده ابزاري در قلمرو خارجي نيز چشمگيرتر است. درست همزمان با آه و فغان براي کشته شدن ناحق يک زن مسلمان در آلمان از سوي همين رسانهها و دستگاههاي ديپلماسي وابسته به آن، جهان شاهد بود که در چين در يک روز مسلمانان ايغور در يک تظاهرات مسالمتآميز براي اعتراض به کشتهشدن دو هموطن خود در يک کارخانه مورد حمله پليس و لباس شخصيهاي چيني نامسلمان قرار گرفتند و 156 نفر شهيد و صدها نفر مجروح شدند اما در رسانه ملي!! خبري از اعتراض که پيشکش حتي از خبررساني هم نبود و روزنامه معروف اصولگرايي هم که گمان ميکند خبرها در عالم واقع با کوچک و بزرگ شدن توسط آنها کوچک و بزرگ ميشوند اين خبر تکاندهنده را نه تنها در صفحه نخست پوشش نميدهد که در حاشيهاي در صفحه آخر منعکس ميکند و البته هيچ ذکري از مسلمان بودن کشتهشدگان و معترضان هم نميکند.
رفتار دوگانه اين جريان در عرصه بينالمللي بسيار شگفتانگيز است. در جريان حمله اسرائيل به حماس در غزه که توسط سازمانهاي بينالمللي حقوق بشر نيز جنايت جنگي خوانده شد به حق اعتراضات گستردهاي روا داشتند و حتي تمام شبکههاي فارسي و عربي و انگليسي ايران (10 شبکه) اغلب ساعات و بخشهاي خبري و غيرخبري خود را به آن اختصاص دادند به نحوي که گويي اين جنگ مستقيما به ايران تحميل شده است.در جريان اين جنگ غير انساني بيش ازهزارفلسطيني کشته شدند. اما جالب اينجاست که چند سال است مسلمانان چچن در بمباران و کشتار روسها صدها برابر مسلمانان غزه کشته و مجروح ميدهند اما حتي خبر آن هم در رسانههاي ايران نميآيد در حالي که تلويزيون خود روسيه خبرهاي جنگ و کشته و مجروح شدن و اسارت چچنيها را منتشر ميکند اما رسانههاي ايران حتي به اندازه خود روسها نيز خبررساني نميکنند. چرا؟ اگر معيار آنها اعتقادي باشد چه فرقي ميان مسلمان چچني و چيني و مصري و ايراني و فلسطيني وجود دارد؟ اگر معيارحقوق بشري باشد نيز اساسا ميان مسلمان و غيرمسلمان نبايد تبعيضي باشد و نسبت به همه بايد به اعتبار کرامت ذاتي انسان حساسيت يکساني داشت. بنابراين ميتوان استنباط کرد که ادعاي دفاع از مردم فلسطين يا آن زن مقتوله در آلمان نه جنبه ديني دارد و نه جنبه حقوق بشري و صرفا کنشي سياسي است که در پوششهاي نامناسب پيچيده شده است. چين و روسيه به دليل اينکه در جريان حوادث اخير از دولت حمايت کردهاند نبايد از واکنش دستگاه ديپلماسي ايران برنجند.
يک معامله سياسي بر سر جان انسانها (از نگاه مدافعان حقوق بشر) و بر سر جان مسلمانها (از نگاه اعتقادي و اسلامي). در واقع همزمان شاهد استفاده ابزاري از حقوق بشر و دين در برابر حکومتهايي هستيم که هم در دشمني با حقوق بشر و هم در دشمني با دين شهرهاند اما ازاغماض دولتي که خود را پرچمدار حمايت از مسلمانان و مظلومان جهان ميداند، برخوردار ميشوند و جنايت آنها ديگر جنايت نيست.
اتفاقا دو روز پيش بود که روزنامه کيهان هم نوشته بود: «از جمهوري اسلامي ايران كه پرچمدار نهضت جهاني اسلام است، انتظار ميرود در اخراج سفير دولت فاشيست آلمان پيشگام باشد»(20/04/88)
منبع : اعتماد ملی