برای مطالعه این موضوع بر روی لینک ادامه مطلب کلیک کنید.
فی التاسف والندامۃ علی صرف العمرفیمالاینفع
فی القیامۃ و تاویل قول النبی صلی الله علیه وآله و سلم،سوٴرالموٴمن شفا(1)
قدصرفت العمرفی قیل وقال یاندیمی قم فقدضاق المجال
واسقنی تلک المدام السلسبیل انهاتهدی الی خیر السبیل
واخلع النعلین یاهذاالندیم انها نار اضاعت للکلیم
هاتها صهباء من خمرالجنان دع کئوساواسقنیها بالدنان
ضاق وقت العمرعن آلاتها هاتها من غیرعصرهاتها
قم ازل عنی بها رسم الهموم ان عمری ضاع فی علم الرسوم
قل لشیخ قلبه منها نفور لاتخف الله تواب غفور
علم رسمی سربسر قیل است وقال نه ازوکیفیتی حاصل نه حال
طبع راافسردگی بخشدمدام مولوی باورندارداین کلام
وه چه خوش میگفت درراه حجاز آن عرب شعری باهنگ حجاز
کل من لم یعشق الوجه الحسن قرب الرحل الیه والرسن
یعنی آن کس راکه نبودعشق یار بهراوپالان وافساری بیار
گرکسی گویدکه ازعمرت همین هفت روزی مانده وآن گرددیقین
تو در اين يك هفته مشغول كدام علم خواهي گشت اي مرد تماع
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم هندسه یارمل یااعدادشوم
علم نبودغیرعلم عاشقی مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه وعلم تفسیروحدیث هست ازتلبیس ابلیس خبیث
زان نگرددبرتوهرگزکشف راز گربودشاگردتو صدفخرراز
هرکه نبودمبتلای ماه رو اسم اوازلوح انسانی بشو
دل که خالی باشدازمهر تبان لته حیض بخون آغشته دان
سینه ی خالی زمهرگلرخان کهنه انبانی بودپراستخوان
سینه گرخالی زمعشوقی بود سینه نبودکهنه صندوقی بود
تابکی افغان واشک بیشمار ازخداومصطفی شرمی بدار
ازهیولاتابکی این گفتگوی روبمعنی آروازصورت مگوی
دل که فارغ شدزمهرآن نگار سنگ استنجای شیطانش شمار
این علوم واین خیالات وصور فضله ی شیطان بودبرآن حجر
توبغیراز علم عشق اردل نهی سنگ استنجابه شیطان می دهی
شرم بادت زانکه داری ای دغل سنگ استنجای شیطان دربغل
لوح دل ازفضله شیطان بشوی ای مدرس درس عشقی هم بگوی
چندوچند از حکمت یونانیان حکمت ایمانیان راهم بدان
چندزین فقه وکلام بی اصول مغز راخالی کنی ای بوالفضول
صرف شدعمرت به بحث نحو و صرف ازاصول عشق هم خوان یک دوحرف
دل منورکن بانوارجلی چندباشی کاسه لیس بوعلی
سرور عالم شه دنیا ودین سوٴرمومن راشفاگفت ای حزین
سوٴر رسطالیس وسوٴر بوعلی کی شفاگفته نبی منجلی
سینه ی خودرابروصدچاک کن دل ازاین آلودگیهاپاک کن