آنکه به سوی حق می رود وطعم عشق به محبوب ازلی را چشیده است ، زهر نفرت و دشمنی به ذائقه او خوش نیاید. آنکس که نگاه بر قله ی وحدت دارد بر دامنه کثرت و تفرقه نایستد. آخر بین را با آخور بین سنخیتی نیست .
اگر مجذوبان نور از سیاست می گویند نه آنکه نوری در آن می بینند که سیاست جز سیاهی نیست و ما را با آن کاری نیست ،اما این سیاست است که گریبان ما را گرفته است و اجبار به دفاع از خویش می نماید.
در پاسخ به سئوالات و ابهامات مخاطبین محترم و رفع شبهه از اذهان عموم، خصوصا معاندین عرفان وتصوف ، در گفتگو با کارشناسان و مدیران سایت مجذوبان نور، سلسله مطالبی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ،سعی مینماییم درحد توان، به تدریج کلیه پرسشهای مطرح شده را پاسخگو باشیم . امید است عزیزان ایمانی و مخاطبین گرامی با خواندن مطالب مذکور و ارسال نقطه نظرها ی خویش ما را در این خصوص یاری دهند. بخش چهارم این مباحث را تحت عنوان دراویش و سیاست ، با آقای حمید رضا مرادی یکی از مدیران سایت مجذوبان نور انجام داده ایم
س : "درویشی با سیاست کاری ندارد" این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید ؟
ج : در مقدمه باید گفت، آنکه به سوی حق می رود وطعم عشق به محبوب ازلی را چشیده است ، زهر نفرت و دشمنی به ذائقه او خوش نیاید. آنکس که نگاه بر قله ی وحدت دارد بر دامنه کثرت و تفرقه نایستد. آخر بین را با آخور بین سنخیتی نیست .
اگر مجذوبان نور از سیاست می گویند نه آنکه نوری در آن می بینند که سیاست جز سیاهی نیست و ما را با آن کاری نیست ،اما این سیاست است که گریبان ما را گرفته است و اجبار به دفاع از خویش می نماید. از زاهدی نقل کنند که گفت: "سیاست ماعین دیانت و دیانت ما عین سیاست ما است" ، اما سیاست درویش، درویشی است و دیانت او عاشقی و مجذوبی است ، طالبان صدق و راستی را با شعبده سیاست چه کار؟
آنچه می گوییم با اکراه است و آنچه می کنیم ، امید به رضایت حق و رهایی از بند آزار است ، شاید که گریبان از دست خودبینان برهانیم و خود و خلایق را به آزادی و عدالت برسانیم .
و اما بعد،
واژه سیاست از ریشه «سَوَسَ» به معنای ریاست است و به معانی خُلق وخو ،رام کردن اسب ،تنبیه ،برنامه، شیوهی عمل ، فن اداره امور، اتخاذ تدابیر و روشی برای رسیدن به هدفی خاص و انجام دادن کاری بر طبق مصلحت نیز گفته شده است. به این معنا همه انسانها به صورت فردی و جمعی، در کلیه امور زندگی و حتی امور باطنی، به تعبیری سیاسی می باشند .اما نوع سیاستی که درویشی از ورود به آن اجتناب می کند آن سیاستی است که مربوط به فن رقابت و کسب قدرت در نظام کشور و چالشهای مربوط به آن، با روشهای متداول امروزی است. سیاست رایج، تابع ارزشهای انسانی و فطرت الهی بشر نیست و از اصول و قواعد اخلاقی پیروی نمی کند وافراد جامعه را حتی ناخواسته وارد بازیها و رقابتهای قدرت می کند و از مثلث زر و زور و تزویر برای پیشبرد مقاصد قدرت طلبانه و انحصار طلبانه خود استفاده می کند.
فن عدم ورود به این سیاست که همگان را به نوعی درگیر با اهداف خود مینماید ،خود سیاستی جداطلب می کند که بزرگان سلسله عرفا با اتخاذ به آن روشها، سعی می نمایند جامعه درویشی و طالبان حقیقت را از دانه ها و دامهای آن آگاه ساخته و از مضرات وعواقب منفی ورود به سیاست رایج حفظ و بازدارند. این سیاست بازدارنده که سیاست اولیاءالهی در طول تاریخ بوده و می باشد مبتنی بر توحید ،عدالت ، صداقت، آزادی، وحدت ، قسط ،نوع دوستی ، محبت،آگاهی وعلم ،احیای ارزشهای انسانی ودوری از ریا ، دروغ ،ظلم، شقاوت،استکبار،جهالت ،تفرقه ،خفقان ،بردگی و… می باشد .
چون لازمه نجات مردم ازطاغوت، رهایی از جهل است ، تا زمانی که تبلیغات و اظهارات کذب و شعارهای بی محتوا می تواند با ایجاد شور، شعور مردم را ضایع و افکار عمومی را بازیچه دست خود نماید، امید به رهایی مردم خیال خام است . لاجرم ماموران الهی با سکوت، کناره گیری و بایکوت این سیاست، خود و مردم را از آلودگی آن نگه می دارند و این خط مشی ، مبتنی بر کرامت انسان و آموزش و نهادینه کردن علم و آگاهی و معارف الهی در وجود آنهاست . بدین وسیله و با اتخاذ به این روش، در دراز مدت می توان سیاست را بر شالوده عرفان بنا نمود و به مدینه فاضله رسید و در کوتاه مدت نیز با تربیت عناصری که در فعالیتهای اجتماعی، ملاکهای اخلاقی و معنوی را رعایت می کنند عملا موانعی در راه طوفان بلا و تاریکی سیاستها ی موجود، ایجاد کرد .
س : آیا مطالب رساله "پند صالح" در خصوص سیاست و اجتناب از آن، اظهارات شما را تایید می کند؟
اولا، آنچه اینجانب می گویم اعتقاد شخصی و استنتاج فردی است . تفسیر واقعی و تغییر و تکمیل کلام و فرمایشات بزرگان سابق، منحصرا در صلاحیت قطب حاضر است و آنچه از سوی دیگران اظهار میشود، در هر مقام ظاهری وباطنی که باشد، برداشت شخصی آنان است و در آن احتمال خطا وجود دارد و حداقل برای سالکان طریقت نافذ نخواهد بود.
ثانیا، استناد به کلام بزرگان به اعتبار مقام قطبیت آنهاست و سالک معارف الهی باید به این نکته توجه داشته باشد که دستورات گذشتگان بایستی توسط قطب زمان و ولی زنده مورد تایید قرار گرفته ومنسوخ نشده باشد. در واقع آنچه امروز و در زمان حاضر سندیت دارد و اطاعت از آن واجب است آن دستوراتی است که از سوی حضرت آقای حاج دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه صادر می شود و لاغیر .
در تاریخ شیعه بسیار می بینیم که به دلیل ترس ، منافع شخصی، خود بزرگ بینی ، برداشت ناصحیح و باورهای خود ساخته از یک سو و تزویر و سیاست حاکمان از سوی دیگر ، پیروان ائمه (ع)، به عمد یا سهو، راهی غیر از منظور ائمه (ع) طی کرده و در مقابل آنها اظهار وجود نموده و آنها را تنها می گذاشتند و دل بزرگ هر زمانی را رنجانده و آزرده می نمودند. ازشجاعت علی (ع)، تیغی می ساختند و بر چشم امام حسن(ع) فرو می بردند و ایشان را متهم به ترس می کردند ، با حلم امام حسن (ع) علیه امام حسین (ع) و با شهادت طلبی و غیرت امام حسین (ع) علیه امام سجاد (ع)و…. این جماعت نادان، گذشته گرا و منفعت طلب در هر زمانی با توسل به روشهای اولیای سابق وظاهرا به نام حفظ دین و سلسله تشیع ، تصور می کردند که بهتر از ولی حق و امام حاضر می فهمند و در پوشش مصالح مومنین، دانسته و ندانسته دقیقا در جهت منافع حاکمان ظالم فعالیت نموده و باعث ایجاد تفرقه در میان مومنین می شدند .
چه زیبا مولوی فرمود که :
مگسل از پیغمبر ایام خویش
تکیه کم کن برفن و برگام خویش
تکیه بر فن و گام خویش، خود محوری است، بلکه کفر است و خدا محوری، بندگی حق و دوری از اجتهاد و سلیقه شخصی است .آنچه در تصورات و تخیلات ما به عنوان فعل درست یا مصلحت می آید، اگر منطبق با میل و نظر ولی حی و قطب زمان نباشد ،خلاف امر الهی خواهد بود و اثر معکوس خواهد داشت هر چند ممکن است درظاهر آن عمل منطبق با عقل ناقص ما باشد. واز طرفی این نشان از احولی دارد و ندانسته اند که فرقی میان اولیای خدا نیست .
درجای دیگر در داستان سلطان محمود و ایاز در آنجا که امر به شکستن گوهر توسط ایاز می شود، می فرماید:
پس بپرسید از ایاز او کین گهر
چند می ارزد بدین تاب و هنر
گفت افزون زان چه تانم گفت من
گفت برخیز و ورا در هم شکن
سنگ ها در آستین بودش شتاب
خرد کرد و پیش او بود این صواب
…
چون شکست او گهر خاص آن زمان
زان امیران خاست فریاد و فغان
کین چه بی باکیست و الله کافر است
هر که این پر نور گوهر را شکست
آن جماعت جمله از جهل و عما
در شکسته دُ ُّر امر شاه را
گفت ایاز: ای مهتران نامور
امر شه بهتر به قیمت یا گهر
امر سلطان به بود پیش شما
یا که این نیکو گهر ، بهر خدا؟
ای نظرتان بر گهر بر شاه نی
قبله تان غولست و جاده راه نی
من ز شه بر می نگردانم نظر
من چو مشرک روی نارم با حجر
باید چون ایاز سنگ در آستین داشت و هر گوهری را به امر خداوند و اولیای الهی شکست.
ومولانا فرمود:
زیرکی بفروش و حیرانی بخر
زیرکی ظن است و حیرانی نظر
عقل قربان کن به پیش مصطفی
حسبی الله گو که الله ام کفی
خویش ابله کن تبع می رو سپس
رستگی زین ابلهی یابی و بس
ثالثا ،حضرت آقای دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه کرارا فرموده اند که: تبصره ای به رساله پند صالح در مبحث عدم دخالت درویشی در سیاست اضافه نموده ام که دراویش می توانند به اجتهاد و تشخیص خود در سیاست دخالت نمایند و بر اساس دستوراتی که ایشان فرموده اند دراویشی که تمایل به فعالیت در امور اجتماعی و سیاسی دارند موظف اند به هر جریان سیاسی که متمایل می شوند، خدا را در نظر گرفته و آموزه های درویشی و ارزشهای اخلاقی و اصول و موازین شرعی و طریقتی را در کلیه اعمال و رفتار خود مد نظر قرار دهند و در هر شکل نماینده درویشی باشند، نه با تظاهر و بنام سلسله ، بلکه در رفتار و گفتار نمونه و مدل باشند. تقید دراویش به آموزه های درویشی و عرفانی همچون عدالت طلبی ، آزادگی ، نوع دوستی، قانونمداری و… در عمل باعث می شود که به تدریج کجرویها و خودمحوریهای گروه های سیاسی اصلاح گردد و در نهایت باعث وحدت و اتحاد همه جریانهای سیاسی و اجتماعی شود و در طول زمان ملاکهای الهی و انسانی جایگزین انحرافات فکری و عملکردهای ناصواب خواهد شد.
رابعا ، عرایض بنده هیچگونه منافاتی با مطالب کتاب مستطاب پند صالح که حضرت آقای صالح علیشاه قدس سره مرقوم فرموده اند ، ندارد .آن حضرت در قسمت اطاعت قوانین فرموده اند :
"قوانین مملکتی را محترم دانسته مطیع باید بود وتا بتوانید از وظیفه شخصی خود تجاوز ننمایید بلکه به کار خود پرداخته در سیاست دخالت نکنید که مبادا آلت دست و بهانه ی اجراء مقاصد دیگران گردید و در کار دیگران دخالت ننمایید ".
قوانین مملکتی نتیجه خواست جامعه و احترام به آن و قانونمداری نشانه عملی آموزه های عرفانی است و این به معنای قبول ظلم و تبعیت از رفتار غیر قانونی مجریان امور و جریانهای قانون گریز نیست. عدم دخالت در سیاست به دلیل روشهای غیر اخلاقی سیاستهای متداول است چون برای انسانها وجان و مال و نوامیس آنها ارزشی قایل نیست و حق و باطل را نمی شناسد وعلیرغم میل اشخاص آنهارا کانالیزه و ملعبه دست قرار می دهد.
اما مبارزه با بی قانونی و ظلم منطبق با دستورات بزرگان است و دفاع از حقوق خود و برادران خویش و مردم گر چه به زعم سیاستمداران دخالت در سیاست است اما حقیقتا دفاع از حق و دفاع از خود و دفاع از حقوق الهی و انسانی جامعه می باشد.
س : دخالت یک درویش در سیاست ممکن است موجبات زحمت برای سایرین را در بر داشته باشد ، چگونه این معضل را باید برطرف نمود؟
ج : این موضوع بستگی به آگاهی و دقت عمل دراویش دارد. همانگونه که گفته شد به هر عنوان و به هر شکل احدی حق ندارد به نام سلسله عرفان و از سوی قطب زمان سخن بگوید.
جدا از هر موضوعی وقتی به نام درویشی در سیاست دخالت می کنیم بدین معناست که به شکلی درویشی را زیر مجموعه یک نگرش خاص سیاسی قرار داده ایم و این موضوع جدا از تبعات منفی اعتقادی آن، اساسا در شان بزرگ وقت نیست. هرگز نمی توان دخالت یک درویش در عرصه سیاست را به حساب همه دراویش گذاشت و آن را مستمسکی برای سلب آسایش دیگران قرار داد .
س : قطب معظم سلسله نعمت الهی گنابادی خود دارای پیشینه سیاسی می باشند . دیدگاه ایشان در ایجاد پیوند میان سیرو سلوک معنوی و فعالیتهای اجتماعی وسیاسی چگونه بوده است ؟
ج : رفتار و کردار حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده در طول دوران فعالیتهای اجتماعیشان برای ما مدل و الگوست . استنتاج حقیر این است که ایشان هیچگاه در فعالیتهای اجتماعی از نام بزرگان سلسله هزینه ننموده و هیچگاه تظاهر به درویشی نمی نمودند .حتی در مقام قضاوت و وکالت نیز ضمن دقت در رعایت قانون، مظهر تمام نمای یک عارف حقیقی بوده اند و در روش سیاسی نیز به قول مولانا :
باده در جوشـش گـدای جوش ماسـت
چرخ در گردش اسـیر هـوش ماسـت
باده از ما مسـت شـد نی ما از او
قالب از ما هـسـت شـد نی ما از او
ایشان تئورسین یک مشی سیاسی مستقل بوده که در ادامه راه و روش مصلحان تاریخ و بزرگان دین می باشد،ایشان نه اصولگرا هستند و نه اصلاح طلب، نه چپ و نه راست، بلکه، سیاست از ایشان درس گرفته، نه ایشان از سیاست. بدین معنی که هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت ننمودند و در هر شرایطی با شجاعت و آزادمنشی در جهت اعتلای دین خدا و تحقق عدالت اجتماعی و منافع و مصالح مردم قدم نهاده اند.
ادامه دارد