برخوردهای فرا قانونی و سلیقه ای برخی قضات دادگاهها به ویژه دادگاههای انقلاب از نحوه رسیدگی تا صدور حکم و ابلاغ آراء صادره به متهمین پرونده های امنیتی از دیگر رویه های خلاف قانون موجود در دستگاه قضائی است که دقت نظر و توجه جنابعالی را به رفع این معضلات می طلبد.
نامه شیرین عبادی به رییس قوه قضاییه
شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر نامه سرگشاده ای را به صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه ارسال کرد. به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر متن نامه عبادی در آستانه شروع به کار لاریجانی که یازدهم شهریورماه ۱۳۸۸ ارسال شده به شرح زیر است:
جناب آقای صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام و احترام و تبریک و خیر مقدم به مناسبت تصدی ریاست قوه قضائیه، این مرقومه اولین نامه کانون مدافعان حقوق بشر به جنابعالی است و در آغازین کلام ، امید داریم که حضور حضرتعالی در پست مهم ریاست قوه قضائیه راهی فراروی ملت بزرگ و شریف ایران جهت تحقق حقوق بشر و پایبندی مسئولین به رعایت قانون بگشاید که خیر ملت و نظام در این راه است.
۱– از دیر باز اهل خرد گفتهاند که دستگاه قضائی هرگز نباید آلوده به مسائل سیاسی گردد که چون شود عدالت پایمال گردد. متأسفانه سالهاست که ما شاهد قربانی شدن عدالت در کشمکشهای سیاسی و جناحی شدهایم. آنچه جان کلام ماست این است که امنیتی شدن پروندههای قضائی، پروسه دادرسی عادلانه را به شدت تحت تأثیر نگاه و عملکرد امنیتی قرار داده است که به صراحت و جرأت می توان گفت که اصول مصرح قانون اساسی نیز به راحتی نادیده انگاشته می شود و هر فریادی برای رعایت اصول مصرح قانون اساسی تنها به بهانه امنیتی بودن پرونده بی ثمر می گردد. متأسفانه علیرغم تصویب اصل ۱۶۸ قانون اساسی تا کنون به بهانهعدم تعریف جرم سیاسی توسط قانونی خاص، یکی از حقوق اساسی مردم یعنی برخورداری منتقدان و دگراندیشلن از دادرسی عادلانه، عملاً نادیده گرفته شده است.
سوگمندانه باید گفت در این ده سال اخیر با ایجاد معاونت امنیت در دادسرای تهران، محملی برای سرکوب منتقدین و دگر اندیشان ایجاد گردیده است. به نحویکه با نادیده گرفتن قوانین جاری هر منتقدی را برانداز و مخالف نظام جلوه داده و به بهانه امنیتی بودن موضوع، او را از حقوق اولیه خود مانند داشتن وکیل در مرحله دادسرا محروم نمودهاند. دردمندانه باید گفت کار به جایی رسیده، که در غالب پرونده هایی که وکلای همکار اینکانون در اجرای وظیفه وکالتی خود مطالعه کرده اند به صرف درخواست مأمورین امنیتی، برخی از قضات معاونت امنیت، بدون دلیل اقدام به صدور قرار بازداشت موقت یا حکم جلب نموده و به سادگی مقررات قانون اساسی و آئین دادرسی کیفری و سایر قوانین ذیربط را نادیده گرفته اند. بدین لحاظ ضمن استقبال از برکناری آقای سعید مرتضوی امیدواریم با نظارت جدی و دقیق حضرتعالی و با حذف معاونت امنیت از تشکیلات دادسرا و تلاش جهت تسریع در تصویب لایحه جرم سیاسی شاهد بهبود وضعیت قضا در کشور باشیم.
۲– نیک می دانید که نگهداری متهمین در سلولهای انفرادی و اعمال فشارهای روحی و بعضاً جسمی بر آنان از مصادیق شکنجه جسمی یا روانی تلقی می گردد و هیأت عمومی دیوان محترم عدالت اداری در رأی شماره ۴۳۵ مورخ ۲۸/۱۰/۸۲ نگهداری متهمین در سلولهای انفرادی را از مصادیق بارز شدت عمل و بر خلاف اصل ۳۹ قانون اساسی و غیر قانونی شناخته است. سالهاست که زندانیان سیاسی، عقیدتی، مطبوعاتی، دانشجویان، وبلاگ نویسان و … مدتهای طولانی از یکسال تا چند ماه را در سلولهای انفرادی گذرانده اند که همواره به عنوان مصداق بارز شکنجه از آن باید یاد کرد. امید است با برچیدن سلولهای انفرادی- تحت هر عنوانی که باشند- و همچنین با بستن کلیه بازداشتگاهها و زندانهای غیر قانونی زمینه اجرای عدالت و رعایت حقوق شهروندی فراهم گردد.
۳– حوادث ناگوار و فجایعی که بعد از انتخابات ۲۲ خرداد یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت رخ دادهاست حکایت از وجود یک معضل اساسی و دیرینه در سیستمهای موجود است. بدین توضیح که:
چگونه می شود یک نهاد انتظامی و اجرایی به دور از چشم مقامات قضائی، بازداشتگاهی غیر قانونی و بدون رعایت ضوابط و استانداردهای قانونی ایجاد نماید به نحوی که برخی از مقامات عالیرتبه قضائی سابقاً اعلام نمودهاند که بازداشتگاه کهریزک غیر قانونی است ولی مسئولین اجرایی به هشدار مقامات قضائی نیز وقعی ننهادهاند. وجدان بیدار شما را به داوری می طلبیم و این پرسش را مطرح می نمائیم : آیا این بهانه که بازداشتگاه کهریزک برای نگهداری اشرار و مجرمین سابقه دار تأسیس شده است، عذر بدتر از گناه نیست؟
آیا شرعاً و قانوناً می توان حتی متهمین به شرارت را در چنین اماکن وحشتناک نگهداری نمود؟ کدام مقررات شرعی یا قانونی اجازه می دهد که با شرورترین اشخاص این گونه رفتار غیر انسانی و غیر قانونی نمود؟
علیهذا مصراً از شما درخواست می شود که نه فقط به حوادث بعد از انتخابات ۲۲ خرداد۱۳۸۸ بلکه به کلیه تخلفات یا جنایاتی که در این بازداشتگاه از بدو تأسیس تا کنون روی داده است، رسیدگی شود. باشد تا با اجرای عدالت و معرفیمتخلفین به پیشگاه ملت ایران، مرهمی بر زخم دردناک ملت شریف ایران گذاشته شود تا در این سرزمین اهورایی از این پس کسی را یارای دست یازیدن به چنین جنایاتی نباشد.
۴– برخوردهای فرا قانونی و سلیقه ای برخی قضاتدادگاهها به ویژه دادگاههای انقلاب از نحوه رسیدگی تا صدور حکم و ابلاغ آراء صادره به متهمین پرونده های امنیتی از دیگر رویه های خلاف قانون موجود در دستگاه قضائی است که دقت نظر و توجه جنابعالی را به رفع این معضلات می طلبد. توضیح اینکه:
عمدتاً پرونده های امنیتی که دردادگاههای انقلاب مورد رسیدگی قرار می گیرند، علیرغم اصل علنی بودن دادگاهها بدون اینکه قرار غیر علنی بودن جلسات رسیدگی صادر گردد، با ممانعت از شرکت حتی خانواده متهمین در جلسات دادگاه عملاً به صورت غیر علنی، اما بعضاً با حضور خبرنگاران دولتی تشکیل می شوند- که نمونه بارز آن دادگاههای اخیر نمایش داده شده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است- و گاهی با اجبار، وکیل علی رغم عدم ارتباط و گفتگو با موکل در جلسه دادگاه حضور می یابد.
از طرفی آراء صادره از دادگاههای انقلاب صرفاً در دفتر دادگاه به رؤیت متهم یا وکیل او رسیده و آن را ابلاغ شده تلقی می نمایند بدون اینکه آراء مذکور تایپ و نسخه ای از آن به وکیل یا متهم تسلیم شود، که این امر موجبات تضییع حقوق بسیاری از متهمین پرونده های امنیتی در مراحل تجدید نظر، اعاده دادرسی و سایر طرق فوق العاده رسیدگی را فراهم نموده است. امید است با دقت و درایت آن مقام محترم در اجرای صحیح قوانین و پیگیری تخلفات برخی از قضات و سایر مقامات ذیربط، از ادامه رویه های خلاف قانون جلوگیری به عمل آمده و بیش از این حقوق دفاعی متهمین تضییع نگردد.
۵– چندی پیش جناب آقای محمد حسین شاملو بازرس ویژه قتل در دادسرای امور جنائی نامهای خطاب به آن مقام محترم به دنبال تخلفات و جنایات واقع شده در حوادث اخیر، تنظیم و تقدیم نمود (مندرج در روزنامه شماره۱۲۴۸ اسرار مورخ ۵/۶/۸۸) که انتظار می رود با نظارت و درایت آن مقام محترم طرق و راههای اجرایی کردن آن تدارک دیده شده و قانونمند گردد.
۶– پیشنهاد می گردد، برای جلوگیری از تضییع حقوق متهمین در مراحل دستگیری و بازجویی، حضور وکیل در تمام مراحل تحقیقات از بدو دستگیری متهم الزامی گردد و بازجوئیها توسط مراجع قضائی به عمل آید و در صورت ارجاع تحقیقات به ضابطین دادگستری، در دادسرا و تحت نظارت بازپرس یا دادیار مربوطه و با حضور وکیل متهم انجام گیرد. و رویه غلط و غیر قانونی عدم ملاقات متهم امنیتی با وکیل در دوران تحقیق و نیز ملاقات متهمین و محکومین امنیتی با وکیل آن هم با دستور مقام قضایی مربوطه و نه قاضی ناظر زندان، متروک و از بین برود. باشد که در سایه درایت آن مقام محترم و کوشش در جهت اجرای صحیح قوانین اعتماد سلب شده مردم از نهاد قوه قضائیه بازسازی شده و قوه قضائیه و دادسراها و دادگاههای مربوطه، همانگونه که در شأن قوه قضائیه است ملجأ و مأمن و مرجع واقعی دادخواهی و احقاق حقوق حقه مردم گردد.
۱۱/۶/۱۳۸۸
شیرین عبادی
رئیس کانون مدافعان حقوق بشر
میزان نیوز
88888888888888888888888888888888888888
نکات مهم بیانیه نهضت آزادی ایران: · حاکم شدن دیدگاههای امنیتی و نظامی بر دستگاه مدیریتی کشور منجر به کوته بینی و عدم واقعبینی حاکمان در عرصه سیاسی شده، باعث میشود که آنان نتوانند پیامدهای بلند مدت و مخرب اقدامات کوتاه مدت و مقطعی شان را پیش بینی کنند · برپایی چنین دادگاههایی نمایانگر ساده انگاری حاکمان در درک و فهم مطالبات تاریخی ملت ایران و ناتوانی در سنجش عمق جنبش مردمی است · اصلاح طلبی همچنان تنها راه ممکن و مطلوب در برابر ملت ایران برای رسیدن به خواستهای تاریخی آن است. تمامیت خواهان در پی قانون ستیزی و حذف آزادیهای تصریح شده در قانون اساسیاند · حرکتی که در قالب جنبش سبز مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نمود یافت، بسیار عمیق و ریشهدار است و به سادگی از مطالباتش دست بر نخواهد داشت و فروکش نخواهد کرد. این جنبش میتواند به شیوههای گوناگون و با اقدامات بسیار متنوع دیگر همچنان فعال، زنده و پویا باقی بماند در این بیانیه آمده است: ملت شریف ایران ، در هفتههای گذشته، متاسفانه شاهد برگزاری دادگاههایی بودهایم که در ظاهر برای محاکمه عوامل نا آرامیهای اخیر برپا شدهاست و در آنها شماری از اعضای برجسته احزاب اصلاح طلب از جمله حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و حزب کارگزاران سازندگی ایران حضور یافنه به اعتراف علیه خویش مجبور شدهاند. بی تردید، این دادگاهها نمایشی بوده و با اهداف سیاسی، به قصد حذف نیروهای منتقد و اصلاح طلب تشکیل شدهاند. نهضت آزادی ایران، ضمن محکوم کردن رفتار حاکمان در برخورد غیرقانونی با احزاب اصلاح طلب، اینگونه اعترافات را، که در زندان و تحت فشارهای روانی و فیزیکی گرفته شدهاست، فاقد وجاهت قانونی و هر گونه ارزش حقوقی، اخلاقی و انسانی می داند. اعضای نهضت آزادی ایران، با بیش از پنجاه سال تجربه فعالیت سیاسی، بارها شاهد صحنههای تکراری از دادگاههای نمایشی و نظامی بودهاند. این اقدامات خلاف قانون و اخلاق مکررا در تاریخ معاصر کشورما و دیگر کشورها رخ دادهاست. عبرت انگیز است که در همه موارد، در بلند مدت، پیامدهای مخرب و منفی اینگونه رفتارها به خود حکومتها بازگشته و آنها را از اقدامات سرکوبگرانهشان پشیمان ساخته است. نهضت آزادی ایران اطمینان دارد که برپایی چنین دادگاههایی نمایانگر ساده انگاری حاکمان در درک و فهم مطالبات تاریخی ملت ایران و ناتوانی در سنجش عمق جنبش مردمی است. اینگونه رفتارها، به گواهی تاریخ، از پیش شکست خورده به شمار میرود. هنگامی که تجربههای تاریخی و آموزههای علوم اجتماعی و سیاسی نتایج رفتارها و اقدامات اینچنینی را آشکار ساخته است، تنها میتوان چنین تحلیل کرد که یا حاکمان به این تجارب تاریخی توجه نکردهاند یا جریان های مشکوک نفوذی به عمد در صدد ضربه زدن به نظام سیاسی حاکم بر ایرانند. نهضت آزادی ایران در تمام سالهای فعالیتش، چه در دوران نظام استبدادسلطنتی و چه در دوره سی ساله پس از پیروزی انقلاب، همواره خواهان و مدافع استقرار حکومتی با محتوای دموکراتیک بوده است، حکومتی که پاسخگوی مطالبات مردم باشد و به آزادیها و حقوق اساسی مصرح در قوانین داخلی و عهدنامههای بینالمللی احترام گذارد. متاسفانه، حاکمان تازه به مسند قدرت نشسته در ایران هرگونه آزادیخواهی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان را، که در چارچوب قانون صورت میگیرد، تفسیر به براندازی نرم کرده ، هرگونه انتقاد و اعتراض مردمی به رفتار غیرقانونی حاکمان را به انقلاب مخملی تعبیر میکنند. حاکم شدن دیدگاههای امنیتی و نظامی بر دستگاه مدیریتی کشور منجر به کوته بینی و عدم واقعبینی حاکمان در عرصه سیاسی شده، باعث میشود که آنان نتوانند پیامدهای بلند مدت و مخرب اقدامات کوتاه مدت و مقطعی شان را پیش بینی کنند. در چنین شرایطی، مدیریت کلان اجرایی کشور به سازوکارهای کنترل و سرکوب شهروندان تقلیل مییابد، بدون آنکه منافع ملی و مصالح بلند مدت نظام سیاسی مورد توجه قرار گیرد. در نتیجه، حاکمانی که از موفقیت ظاهری خویش در سرکوب مردم بی دفاع و مظلوم مغرور و سرخوش هستند ناگهان خودشان را بر لبه پرتگاهی مشاهده میکنند که از شکاف میان ملت و دولت ایجاد شدهاست و آنگاه برای جبران گذشته و جلوگیری از سقوط بسیار دیر خواهد بود. ضرورت تقویت راهبرد اصلاح طلبی وپرهیز از خشونت نهضت آزادی ایران معتقد است که اصلاح طلبی همچنان تنها راه ممکن و مطلوب در برابر ملت ایران برای رسیدن به خواستهای تاریخی آن است. تمامیت خواهان در پی قانون ستیزی و حذف آزادیهای تصریح شده در قانون اساسیاند. در این شرایط، عمل کردن در چارچوب قانون اساسی بهترین اقدام خواهد بود. بنا بر تجربههای تاریخی، قدرت طلبانی که تنها متکی به سلاح و سازو کارهای امنیتی ـ نظامی هستند خشونت طلبی و تداوم فضای بحرانی را ضامن بقایشان میدانند. تقابل با گروههای قدرت طلب با همان سبک و شیوه دقیقا خواست آنان است چرا که هر دولت نظامی از نظر توان اعمال قدرت و خشونت از دیگر نیروهای اجتماعی برتر است و در تقابل خشونتآمیز قطعا برنده میدان خواهد بود. از این رو، آرام سازی فضای سیاسی و تلاش در راستای رفع وضعیت فوقالعاده آنان را خلع سلاح کرده، بهانه سرکوب و حذف نیروهای سیاسی را از ایشان میگیرد و شرایط عینی جامعه را برای تحولات تدریجی و پایدار در راستای دستیابی به مطالبات مردم فراهم میسازد. پیشبرد روابط و معادلات در سطوح سیاسی و قانونی، اگر چه ممکن است که هیجان و شور اجتماعی حرکتهای پیشین را نداشته باشد، فضا را برای اقدامات اصلاح طلبانه بیشتر آماده خواهد کرد. دامن زدن به تنش و برخورد و ایجاد یا تداوم فضای درگیری و خشونت در واقع به سود جریان انحصارطلب خواهد بود. در شرایط عادی سیاسی، نیروهای اصلاح طلب میتوانند با صراحت و قدرت بیشتری بر آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی بیان و آزادی قلم تاکید کنند. این گونه آزادیها از اصول مصرح در قانون اساسیاند و کسی حق ندارد که نیروهای اصلاح طلب را به بهانه اظهار نظر و انتقاد یا ارائه برنامه و راهبرد یا تشکیل اجتماعات و تشکلهای مدنی مورد بازخواست و اعتراض و فشار قرار دهد. اعضا و هواداران احزاب اصلاح طلب و یاران جنبش سبز ایران باید، همراه با منطقی ساختن فضای سیاسی و گرفتن فرصت درگیری و حذف از قدرت طلبان، به زنده نگه داشتن جنبش در فضای آرام و بخشیدن امید به مردم همت گمارند. متاسفانه، از دید برخی مردم عادی، جنبش تنها در تظاهرات و اجتماعات خیابانی معنا مییابد و اگر اینگونه رفتارهای هیجانی و احساساتی کاهش یابد، در ذهن آنان به معنای فروکش کردن و پایان یافتن جنبش خواهد بود، در حالی که حرکتی که در قالب جنبش سبز مردمی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نمود یافت، بسیار عمیق و ریشهدار است و به سادگی از مطالباتش دست بر نخواهد داشت و فروکش نخواهد کرد. این جنبش میتواند به شیوههای گوناگون و با اقدامات بسیار متنوع دیگر همچنان فعال، زنده و پویا باقی بماند. هشدار به مسئولان برای چندمین بار باید تاکید کنیم که کشور ایران به هیچ روی قابل مقایسه با کشورهایی چون روسیه و چین نیست، تا بتوان از رفتارهای سرکوبگرانه آنها الگوبرداری کرد. چه بسا تقلید از برخی اقدامات آنها منجر به از دست رفتن ثبات سیاسی و انسجام حاکمیت در ایران شود و عکس نتایج کوتاه مدت به دست آمده در آن کشورها را نصیب حاکمان ایران کند، همانگونه که به باور ما الگوبرداری و تقلید از انقلاب های مخملی و رنگی برخی از کشورها نیز برای ایران اشتباه و نادرست است، بر این باور هستیم که روشهای سرکوبگرانه و مدیریت غیردموکراتیک در سایر کشورها نیز به کار این سرزمین نمیآید و نتایج عکس به بار خواهد آورد. بی تردید، هرگونه کنترل برای حفظ انسجام و بقای یک نظام سیاسی باید بر اساس مکانیسمهای درون زا و مشروع در نظامهای متکثر باشد. هرگونه دستکاری در کنترلهای طبیعی یک جامعه دموکراتیک نیازمند انبوهی از اقدامات سرکوبگرانه و زنجیرهای است که پیامدهای آنها به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست. در چنان شرایطی، حکومت در دور باطل افزایش خشونت و از دست دادن مداوم مشروعیت گرفتار میآید و درست در زمانی که مغرورانه میاندیشد که همه چیز در اختیار و کنترل آن است، ناگهان حرکتها دوباره آغاز میشود و حکومت ناباورانه شاهد رخ دادن تحولات گسترده میگردد. این سرنوشت همه نظامهای خودکامه در طول تاریخ بوده است. تاریخ همواره شاهد تصویر چهره های بهت زده و مستاصل حاکمان این نظامها در پایان و فرجام کارشان بودهاست. آنان همواره در زیر لب در حال سرزنش خویش و در این فکر بودهاند که درکجا و چه زمان اشتباه کردهاند. نهضت آزادی ایران، همچون گذشته، مشفقانه به حاکمان توصیه میکند که، به جای سرکوب و حذف نیروهای سیاسی ملتزم به قانون اساسی و تنگ کردن پیوسته فضای سیاسی، با قانونمداری وگسترش آزادیهای سیاسی و مدنی، بقا ، انسجام و ثبات نظام را تضمین کنند. نیازی نیست که حاکمان در میان نیروهای صادق اصلاح طلب، روشنفکران، دانشجویان و روزنامه نگاران منتقد به دنبال عناصر برانداز و عوامل انقلاب مخملی بگردند؛ در واقع، پیامدهای اقدامات سرکوبگرانه است که موجب سقوط و فروپاشی میشود و این بدان معنا است که چنین حاکمانی خود عامل براندازی خویشاند. نظامهای سرکوبگر همواره «خود ـ برانداز» و «خود ـ ویرانگر» بودهاند. در پایان یادآور می شود که: تاریخ تحولات بشری بیانگر رویا رویی دو جهان بینی «قدرت حق » و «حق قدرت» است. در جهان بینی اول، حق؛ فی نفسه، واجد قدرت است و بر هر قدرت ناحقی چیره میشود. در برابر این جهان بینی، جریانهایی وجود دارد که از موضع قدرت به خود حق میدهند که هر وسیله و روشی را برای حفظ قدرتشان به کار گیرند. اما، به گواهی تاریخ، همواره قدرت حق پیروز میشود. نهضت آزادی ایران
88888888888888888888888
محضر مبارک حضرت آیت اله العظمی منتظری (دامت عزه العالی ) سلام علیکم ضمن عرض ارادت و آرزوی قبولی اعمال و عبادات در ایام این ماه مبارک ، سلامتی و عزت حضرتعالی را از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم. از اینکه بخاطر برخی حوادث و تعرضات پیش آمده بعد از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری برای اینجانب از این حقیر تفقد نمودید و طی نامه ها و بیاناتی اظهار تاسف فرمودید لازم دانستم بدین وسیله تشکر و قدردانی خود را اعلام دارم و از اینکه این پاسخ با کمی تاخیر خدمتتان ارسال می شود پوزش می خواهم. تعرض و برخی توهین ها و ناملایمات برای شخص بنده و یا اشخاصی دیگر آنقدر اهمیت ندارد که متاسفانه ما در عمر خود شاهد باشیم ارزش ها و معیارهایی که هزاران نفر برای احیا و استقرار آنها در جامعه عمر و جوانی ، سلامتی و سرمایه های مادی و معنوی خود را در نیم قرن گذشته در این کشور گذاشته اند براحتی مغفول بماند و یا حتی عمداً زیر پا گذاشته شود . قانون اساسی میراث گرانسنگی که آن همه زحمات جمع کثیری از خبرگان و آزادگان و دلسوزان خدا ترس این ملت ، بعد از سال ها تحمل رنج و شکنجه و خفقان دوران ستم شاهی و با هزاران امید و آرزو به تصویب رسید و به تایید امام راحل (ره ) و ملت شریف ایران مزین شد ، براحتی اصول مسلم آن نادیده گرفته شود و گزینشی و یکطرفه ، برخی اصول آن تا حد آیات قرآن بزرگ داشته شود و برخی اصول که حاوی اساسی ترین حقوق ملت و آزادی های فردی و اجتماعی است و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری را برای جامعه تضمین می کند براحتی زیر پا گذاشته شود. انتخابات آزاد و بیطرفانه عملاً در پرتو دخالت های مراکز قدرت بی معنا شود و آزادی احزاب و مطبوعات براحتی توسط مراکز خودکامه ای مورد تعرض قرار گیرد و دستگیری ها و زندانها و محاکمات غیر قانونی و غیر منطبق با اصول قانون اساسی امری عادی قلمداد شود و از همه وحشتناک تر به بهانه حفظ امنیت ، بزرگترین ناامنی ؛ حمله و کشتار و ضرب و شتم و شکنجه و…. برای جوانان و زنان و مردانی که فقط با احساس مسئولیت و امیدی که خودِ این مسئولین در آنها برانگیخته بودند که میتوانید آزادانه به هر کسی رای دهید و بعد دیده بودند که چگونه نتایج اعلامی برخلاف روال قانونی و با دخالت های علنی مسئولین اجرا و نظارت بر خلاف آرای آنها اعلام می شود ، به صحنه حساس مسئولیت آمده و در تظاهراتی آرام و حتی بدون شعار اعتراض خود را اعلام کردند و دیدیم که چگونه مورد تهاجم قرار گرفتند. باری تحمل این شرایط ، بسیار دردناک تر و ناگوارتر از مسائلی است که برای اشخاص ایجاد کرده اند که به خاطر دفاع از حقوق ملت دچار تهاجم فیزیکی و توهین و افترا بشوند. امید است خداوند متعال به همه مسئولین ما احساس مسئولیت و انگیزه امانتداری برای مردم و سعه صدر و تحمل حکومت داری عادلانه و رعایت اخلاق و دستورات اسلامی را عنایت فرماید و به همه اقشار جامعه به ویژه علما و بزرگان حوزه احساس مسئولیت و توان اعتراض و برخورد با قانون گریزی ها و قانون ستیزی ها عطا کند. والسلام – مهدی کروبی 8/6/1388
88888888888888888
عماد افروغ : انقلاب مخملی توسط انجمن حجتیه ….
مفهوم حق در جمهوری اسلامی و در اندیشه بنیانگذار آن در یک نگاه دو لایهای چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن دیده میشود. به نظر میرسد عدهای نگاه تکلیف گرایانه صرف به مردم دارند و با تفسیری متحجرانه و خاص از اسلام و حکومت دینی در واقع تضییعکننده حق مردم هستند. من فکر میکنم که امام در «منشور روحانیت» خود بهترین تعبیر و تفسیر را از اندیشه متحجرانه به دست دادند. اتفاقا این منشور جزو آخرین مطالب مکتوب امام است و حاصل عمر ایشان هم میتواند تلقی شود. کافی است که این منشور را ورق بزنیم تا ببینیم امام چه دل پردردی از دست متحجران و انجمن حجتیه ایها و مدعیان ولایتی دیروز و مدعیان امروز داشتند.
عماد افروغ نماینده مردم تهران در مجلس هفتم و یکی از شناخته شدهترین اصولگرایان منتقد دولت است. وی که به دلیل برخورداری از صراحت لهجه خود از دم تیغ تخریبها و توهینهای برخی روزنامهها در امان نمانده است به دلایلی که برای خودش محفوظ است اصرار دارد که هیچ نامی از احمدینژاد و اطرافیانش حتی در سؤالات مطرح شده هم نباشد.
افروغ که این روزها دغدغهاش «برباد رفتن آرمانهای جمهوری اسلامی است غلبه جریان متحجری که هیچ نسبتی بااندیشههای امام ندارد را خطری برای تداوم دموکراسی دینی در ایران میداند.»
آقای دکتر افروغ! با توجه بهرویدادهایی که شاهد آن هستیم، مثلاً نوع برخورد با اعتراضات مردم و برگزاری دادگاه هاو تخریب چهرههایی مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی آیا به اعتقاد شما میشود ارتباط ارگانیکی بین این حوادث در نظر گرفت؟
بله! من شخصاً معتقد هستم حوادث در این عالم تصادفی نیستندو ارادهای در پس آنهاست. بعضی وقتها این اراده به ضمیر خودآگاه افراد وارد شده و افراد به آن آگاه هستند و گاهی هم ممکن است ورودی به ضمیر خودآگاه نداشته باشد و ناخودآگاه عمل کنند. اما ناخودآگاه بودن یک مسئله به معنای تصادفی بودن آن نیست. به نظر میرسد چند صباحی است یک سلسله اتفاقاتی در کشور در حال رخ دادن هست که میتوانیم بگوییم از پیامدهای آن سلسله حوادث و رخدادهایی است که به آنها اشاره کردید یا این حوادث در واقع پیامد منطقی و طبیعی یک چنین تفکر و ارادهای است.
یعنی شما معتقدید که این حوادث با هدف خاصی برنامهریزی شده اند؟
من شخصاً معتقد هستم ارادهای در پس آنهاست. مسلم است که این اراده در جایی طراحی شده و در جایی تکوین پیدا کرده و ممکن است در ضمیر ناخودآگاه برخی نفوذ کرده باشد و در برخی نفوذ نکرده باشد. ممکن است برخی عاملان بلا اراده این سناریو باشند و برخی هم از طراحان این سناریو باشند. به هر حال یک اندیشه و تفکری در پس این حوادث وجود دارد که باید آن تفکر را فهم کرد.
ممکن است درباره این تفکر بیشتر توضیح بدهید؟
شخصاً معتقد هستم این تفکری است که توجهی به مدیریت سالم و مطلوب جامعه ندارد و همچنین به ضرورتها و واقعیتهای اداره صحیح جامعه نیز بیتوجه است. این تفکر به گونهای با اندیشه امام هم فاصله دارد. هرکس که با اندیشه امام و مبانی فقهی و فلسفی آن آشنا باشد متوجه این فاصلهگیری میشود. به نظر میرسد در این میان آنچه که مغفول واقع شده حق مردم است. در حالی که همه میدانیم که حق مردم در اندیشه سیاسی امام جایگاه بالایی داشت.
مفهوم حق در جمهوری اسلامی و در اندیشه بنیانگذار آن در یک نگاه دو لایهای چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن دیده میشود. به نظر میرسد عدهای نگاه تکلیف گرایانه صرف به مردم دارند و با تفسیری متحجرانه و خاص از اسلام و حکومت دینی در واقع تضییعکننده حق مردم هستند. من فکر میکنم که امام در «منشور روحانیت» خود بهترین تعبیر و تفسیر را از اندیشه متحجرانه به دست دادند. اتفاقا این منشور جزو آخرین مطالب مکتوب امام است و حاصل عمر ایشان هم میتواند تلقی شود. کافی است که این منشور را ورق بزنیم تا ببینیم امام چه دل پردردی از دست متحجران و انجمن حجتیه ایها و مدعیان ولایتی دیروز و مدعیان امروز داشتند.
یعنی شما معتقدید که تفکر حاکم بر این جریان همان تفکر انجمن حجتیه و قرائتی متحجرانه است؟
معتقدم که این تفکر متحجرانه است. در قالب تفکری است که به مردم و حق آنها چه به اعتبار اسلامیت نظام و چه به اعتبار جمهوریت آن وقعی نمینهد. من یک نگرانی دارم که آن را سال ۸۵ در یکصدمین سال مشروطه بیان کردم و آن نگرانی این است که اگر گروهی بخواهد گروه دیگر را حذف کند ممکن است سرنوشت مشروطه را برای ایران رفم بزند.
در مشروطه روال امر بهگونهای شد که سنت گرایان اجتماعی حذف شدند و وقتی کودتا رخ داد این نیروها برای مقابله با آن در صحنه نبودند. من با توجه به تحلیلی که از شرایط جاری کشور دارم همین خطر را به گونهای معکوس پیشبینی کردم و آن خطر حذف نوگرایان اجتماعی است. اگر در مشروطه سنت گرایان اجتماعی حذف شدهو نوگرایان اجتماعی یکه تاز میدان شدند در اینجا به نظر میرسد قرائتی از سنت گرایان و نه همه آنها غلبه پیدا کردهاند و به صورت انحصاری کشور را اداره میکنند که این امر هم به حذف بخش اعظمی از سنت گرایان خواهد انجامید و هم به حذف نوگرایان اجتماعی.
در نتیجه اگر حادثهای رخ دهد کشور آن قابلیت و فعلیتی که برای مقاومت در برابر این حادثه را باید داشته باشد نخواهد داشت. بر مبنای تحلیل نظری که من از انقلاب اسلامی و مشروطه دارم به لحاظ نظری مشروطه به نوگرایی فلسفی گرایش پیدا کرد اما انقلاب اسلامی با وجود اینکه هم توجه به سنت گرایی فلسفی و هم توجه به نوگرایی فلسفی دارد اما صبغه گرایش آن به سنت گرایی فلسفی پررنگتر است.
این مسئله میتواند خطر حذفنوگرایی اجتماعی و به تبع آن حذف نوگرایان اجتماعی را به ارمغان بیاورد. در مجموع من فکر میکنم که مردم دارند حذف میشوند. حذف مردم از دیدگاه من به معنای حذف پوپولیستی آنها نیست؛ ممکن است گرایشهای پوپولیستی هم وجود داشته باشد اما مردم متشکل از اقشار، دیدگاهها و سلایق گوناگونی هستند. وقتی که ما میگوییم «مردم»، باید به اقشار، سلایق و دیدگاههای گوناگون توجه داشته باشیم. باید توجه داشته باشیم که جامعه بدون تکثر بقا ندارد و رو به موت حرکت میکند.ما باید حتماً به استقبال تکثر برویم و البته در کنار این تکثر به وحدت هم توجه داشته باشیم. یعنی وحدت و تکثر را باید دو روی یک سکه بدانیم.
بنابراین شما حاکمیت چنین تفکری را عامل وقایع اخیر میدانید؟
من در کل تحلیلم این است که اتفاقاتی که رخ داد برمیگردد به ظهور و بروز و نمود تفکر متحجرانهای که صرفاً از سر تکلیف به مردم نگاه میکند و خودش را متولی اصلی دین و حکومت میداند و چندان میانه خوشی هم با مباحث فلسفی و عرفانی و توجه به مصالح روزمره و زمان و مکان در اداره امور ندارد.
این در واقع مسئله جدیدی نیست و همانطور که گفتم امام همواره گوشزد میکردند که نکند مردم در حکومت اسلامی فراموش شوند. به همین خاطر امام مفهوم جمهوریت را از باب تأکید مطرح کردند وگرنه اسلام به حق توجه دارد. اما چون امام میدانستند قرائت و تفسیری از اسلام ممکن است به این حق نهفته و مستتر در اسلام بیتوجهی کند مفهوم جمهوری اسلامی را خلق کردند و بدین ترتیب یک پایه مشروعیت نظام را جمهوریت، مقبولیت و رضایت عامه قرار دادند. اما متأسفانه میبینیم که جریانی حاکم شده است که بر خلاف این امر هر روز هم هماهنگتر، مجموعهایتر و ارگانیکتر عمل میکند.
نوع برخورد با برخی اعتراضات را چطور ارزیابی میکنید؟
حضرت علی (ع) دست کم از منظری که من میخواهم با شما صحبت کنم دو الگو را در اختیار ما قرار میدهند؛ یکی از منظر سکوت و عدم حضورشان در قدرت که دست به ترور و کودتا نزدند و کاملاً پایبند به بسترسازی لازم برای تشکیل حکومت بودند و دیگری زمانی است که ایشان در قدرت بودند که نوع مواجهه ایشان با مخالفان و نگرش ایشان به آزادی برای ما عبرت آموز است.
ایشان هیچ گاه قصاص قبل از جنایت نکرده و هیچ گاه به قیمت سلب آزادی از مردم تلاش نکردند تا مردم را به صلاح و فلاح برسانند. بنابراین ایشان دو نوع الگوی خارج از قدرت بودن و در قدرت بودن را برای ما عرضه کردند. به اعتقاد من نوع برخوردی که ما با اعتراضات کردیم با الگوی علی (ع) تفاوت داشت و هیچ کدام از این برخوردها علوی نبودند. حضرت پیامبر (ص) وقتی که مکه را فتح میکند عدهای میگویند امروز روز انتقام است اما پیامبر میگوید امروز روز رحمت است.
من واقعاً برخورد رحمتآمیزی نمیبینم و متأسفانه کماکان هم این برخوردهای قهرآمیز ادامه دارد و این هیچ نسبتی با آموزههای دینی و الگوی علوی و نبوی و با ضرورتهای مدیریت صحیح جامعه ندارد. آن هم جامعهای که دارای پیشینه خاص انقلابی است و امروز بیش از هر چیز نیازمند وحدت است.
آقای افروغ! دولت جدید با منصوب کردن برخی افراد اعتراضات گستردهای را ایجاد کرد. نظر شما درباره برخی انتصابها در دولت که با مخالفتهای گستردهایهم مواجه بود چیست؟ آیا نگرش و تفکر خاصی پشت آنها وجود دارد؟
تفکری وجود دارد که در تاریخ اسلام هم سابقه داشته و از آن با عناوین متعددی نام برده شده است. در جهان اهل تسنن از آن به عنوان اشعری گری و در جهان تشیع از آن با عنوان اخباریگری یاد میشود. نوعی رفتارگرایی، قشری گری، عوام زدگی و نوعی اجتناب از عقلانیت و تفکر را شاهد هستیم.
متأسفانه به گونهای دیگر شاهد بروز و ظهور همان نفرتی هستیم که در تاریخ اسلام نسبت به فلسفه وجود داشته است. نوعی نگاه اطاعت گرایانه و تکلیف گرایانه صرف به مردم و نوعی تمسک به رفتارها و مناسک دینی و نه باورها و جهانبینیهای اصیل دینی را میبینیم. متأسفانه میبینیم که تصوری از امام زمان (عج) به دست داده میشود که از تصورات منصوص و معقول کاملاً به دور است.
در روایات وارده به ما هشدار میدهند که کسانی که وقت[برای ظهور] تعیین میکنند کاذبند و کسانی که در این قضیه تعجیل میکنند هلاکند و فقط کسانی نجات پیدا میکنند که آن را به خدا واگذار میکنند. اما میبینیم که تصور فعلی کاملاً از روایات منصوص به دور است و بیش از آن که به مسئله انتظار به مثابه یک مفهوم عقلانی و فلسفی توجه شود به مثابه حربهای برای توجیه بسیاری از سیاستها و رفتارهای متحجرانه از آن استفاده میشود.
اگر مفهوم انتظاربه صورت یک مفهوم عقلی و فلسفی به کار گرفته شود باعث بارور شدن عقلها و به فعلیت رسیدن توانمندیها میشود اما وقتی به عنوان یک حربه سیاسی برای تفوق سیاستهای متحجرانه به کار گرفته میشود به معنای تعطیلی عقل تلقی شده و آن وقت بیشتر شاهد تجلی مباحث هیجانی و احساسی و رفتاری خواهیم بود.
این مسئله اساسی است که به جای اینکه ما فلسفه ظهور را خوب درک کرده و قابلیتهای خود را به فعلیت برسانیم با فراموشی قابلیتها و توانمندیهای عقلی و انسانی خود مدام دستمان را بالا بیاوریم و بگوییم که امام زمان زودتر بیا. ما باید بستر را فراهم کنیم.
بسترسازی یعنی اینکه ابتدا توان خود را فهم کرده و عقلانیت خودمان را بارور کنیم و عقل را اساس برنامهریزی و اعتلای کشور قرار دهیم. وقتی ما از عقل و توانمندیهای بشری فاصله میگیریم و همه چیز را احاله میدهیم به امام زمان (عج) حاصلش چیزی است که اصلاً نمیشود روی آن برنامهریزی داشت. چطوربگویم فضای فعلی فضای آسانی برای بیان این مسائل نیست.
چه کسی میتواند به من بگوید که سهم امام زمان مثلاً ۸۰ درصد یا ۴۰ درصد و یا ۵۰ درصد است؟! چه کسانی میتوانند بگویند که چون امام زمان حاضر است پس او مسئول تمام زشتیها و پلشتیهای ما هم هست و همه چیز را به امام زمان نسبت دهد! اینطور نیست. ما خودمان اراده داریم و خودمان هم مسئول زشتی هایمان هستیم. ما باید چنگ بزنیم به آموزههایی که منتسب به ائمه و امام زمان است و از خودمان سلب اراده نکنیم و همه چیز را به جایی که اصلاً قابل سنجش نیست احاله ندهیم.
با وجود اینکه در احادیث مارا برحذر داشتهاند از اینکه ادعایی داشته باشیم که این ادعا مورد تأیید شرع و عقل نیست با این حال عدهای میآیند و با تکیه بر احساسات پاک مردم مسائلی را به امام زمان و خودشان نسبت میدهند آنچنان که میبینیم اعتراض علما را هم برمیانگیزد و این جای تقدیر است که این مسئله آنچنان به مسئله عام و مبتلابهی تبدیل شده است که علما هم در خصوص آن موضع میگیرند.
بنابراین امروز میبینیم تفکری غالب شده است که بر مبنای آن یک سری انتسابهای بیدلیل که من در جایی از آن با عنوان انتظارگراییهای نامعقول و بیاعتبار یاد کردم انجام میگیرد. تصمیماتی گرفته میشود که واقعاً به معنای تعطیلی عقل و ذات و جوهره انسانی است و شاهد منتسب کردن بسیاری از رفتارهای ناموجه به جایی هستیم که منشاء امید و تلاش و تفکر و تعقل است.
پیشبینی شما از فضای سیاسی کشور در آینده چیست؟ آیا پس از فروکش کردن هیجانات فعلی میتوان شاهد ازسرگیری فعالیتهای سیاسی به شکل معمول بود؟
به این سؤال بایستی مشروط پاسخ داد. اگر از شرایط فعلی درس عبرت بگیریم و این شرایط را آسیبشناسی کرده و بتوانیم فهم دقیقی از مسائل ارائه کنیم میتوانیم با استفاده از جوهره انقلاب اسلامی و با توجه به آموزههای دینی و فلسفی تشیع، فضا را تغییر داده و به سمت عقلانیت بیشتر و مدیریت بهتر و استقبال از تکثر دیدگاهها و فهم جمهوری اسلامی و ملزومات و سازو کارهای آن پیش ببریم.
اما اگر همین روند بخواهد ادامهپیدا کند و ما امنیت گرایانه و مصلحت گرایانه برخورد کرده و با فرافکنی به جاهای مختلف بخواهیم مسئله را مدیریت کنیم من آینده بدی را پیشبینی میکنم. البته علائمی دال بر اینکه عدهای به فهم دقیق انقلاب و فهم فلسفی و عرفانی از آن بازگشت کردهاند دیده میشود. این بازگشت میتواند مبارک باشد.
به اعتقاد من در این میان علما نقش اساسی دارند. علمایی که در پیدایش انقلاب اسلامی نقش داشتهاند میتوانند درنظریه پردازی آن نقش فعالتری ایفا کنند و زنگ خطر را به صدا درآورند. شرایطی که در مدت اخیر شاهد آن بودیم شرایط مطلوبی نبود. ما تاکنون انقلاب مخملی نداشتیم اما اگر بخواهیم همچنان مسائل را امنیت گرایانه پیش ببریم انقلاب مخملی میتواند در آینده در کمین ما باشد.
یعنی میتوانیم برویم به سمتی که مردم اصل حکومت دینی را کنار بگذارند و خواهان یک حکومت سکولار شوند. چراکه آنها به این نتیجه میرسند که وقتی حکومت دینی نباشد قدسی نیست و وقتی قدسی نباشد میتوان به راحتی آن را نقد کرد. در حالی که در مردم سالاری دینی نه تنها نقد تعطیل نمیشود بلکه نقد مضاعفو دو لایه میشود، هم عطف به حقانیتش و هم عطف به مقبولیتش.
بنابراین در چنین نظامی قدسیت مانع نقد نیست بلکه عامل نقد است. نخبگان ما باید مطمئن شوند که حاکمان ما و سیاستها و رفتارها ی منتسب به حاکمان ما از حقانیت لازم برخوردار است و مردم هم باید از این رفتارها و سیاستها رضایت کامل داشته باشند.
پس در چنین نظامی نقد دولایه است اما ممکن است تفسیری از قدسیت نظام به دست داده شود که مانعی جدی برای نقد تلقی گردد در این صورت از یک سو خطر نظامهای سکولار و از سوی دیگر خطر دیکتاتوری مطلقه دینی منتخب جمهوری اسلامی را تهدید میکند. من پیشبینی میکنم که اگر به تکثر توجه نداشته باشیم یک وحدت صوری حاکم میشود و وحدت صوری یعنی نفاق و با نفاق نمیشود جامعه را اداره کرد. پس باید با تفکر و عقلانیت بیشتری جامعه را اداره کرد.
تاکنون آرایش نیروهای سیاسی در کشور با شکاف اصلاحطلب-اصولگرا همراه بوده است اما با توجه به رخدادهای اخیر برخی معتقدند که این شکاف وارد جبهه اصولگرا شده است و از این پس شاهد ظهور بازیگران و آرایش سیاسی جدیدی خواهیم بود. در این خصوص چه نظری دارید؟
اصولگرایان یکپارچه نیستندبلکه طیفی هستند. حسنی که اصولگرایان داشتند و شاید در جبهه اصلاحات کمتر شاهد آن بودیم این بود که نقد درون اردوگاهی خود را به نمایش گذاشتند. لذا میبینیم که مخالفان این تفکر غالب صرفاً از اردوگاه اصلاحطلبان نیستند و اتفاقا مبدع این انتقادات را بیشتر باید در اردوگاه اصولگرایان جستوجو کرد.
این نشان میدهد که برخی چهرههای منتقد اصولگرا به دلیل داشتن سابقه تفکر عقلانی و فلسفی و به دلیل توجه به دعوایتاریخی علم گرایی و اراده گرایی یا تفکر اصولی و اخباری متوجه خطر هستند و این اتفاقات هم باعث هوشیاری بیشتر آنها و جدیتر شدن نقدهایشان شده است. با این حال من فکر میکنم که در آینده رگههایی از اصلاحطلبان و اصولگرایان به هم نزدیک شوند.
چون ما در جناحاصلاحطلب هم کسانی را داریم که به اصول و انقلاب اسلامی التزام داشته و مبانی اسلام را خوب میفهمند و جمهوری اسلامی را خوب درک میکنند. به اعتقاد من در آینده شاهد قرابت بیشتر میان بخش عاقل و منتقد اصلاحطلب با بخش عاقل و منتقد اصولگرا خواهیم بود و بدین ترتیب جریان سومی ظهور خواهد کرد. این جریان عطف به وجه کیفی نظری و فلسفی و فرهنگی خودش یک تجلی سیاسی هم پیدا میکند و لذا ما شاهد یک طیفی شدگی در اردوگاههای سیاسی خواهیم بود. البته همه اینها به شرطها و شروطها است که در بخشهای قبلی صحبتهایم به آنها اشاره کردم.
با توجه به فضای ایجادشده، رفتار گروههای سیاسی را در آینده چطور پیشبینی میکنید؟ برخی معتقدند که اصلاحطلبان دچار رادیکالیسم خواهند شد. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
می تواند رادیکالیسم حاکم شود اما این رادیکالیسم فقط در اصلاحطلبان نخواهد بود. ممکن است اصلاحطلبان به دلایلاجتماعی و سیاسی و حوادثی که متوجه آنها شده است استعداد بیشتری برای گرایش به رادیکالیسم داشته باشند اما من فکر میکنم این خطر اردوگاه اصولگرایان را هم تهدید میکند.
یعنی وقتی براینقد دو لایه مستتر در جمهوری اسلامی این همه مانع دیده میشود ممکن است اصولگرایان هم به این نتیجه برسند که تا چه زمان بایستی صرفاً به دلالتهای یک مبحث نظری دل خوش کرد؟ ممکناست به این نتیجه برسند که مشکلدر نظر نیست بلکه در عمل است و آنگاه متقاعد شوند که باید کمی عمل گرایانهتر و انضمامیتر با مسائل برخورد کرد و دست از دیدگاههای مطلوب خود برداشته و تن به واقعیات بدهند.
آقای دکتر! قالب فعالیتهای سیاسی را پس از این چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا فکر میکنید این فعالیتها باز هم در قالب حزب و حزبگرایی تداوم خواهد یافت یا اشکال دیگری به خود خواهد دید؟
من فکر میکنم در حال حاضربهتر است عقلای هر دو قوم بنشینند و مسئله را خوب فهم کرده و ریشه یابی کنند و به یک درک اجماعی و راه حل مشترک در این خصوص برسند. چراکه این مسئله یک مسئله جناحی نیست و فراتر از این صف آراییهای خام جناحی در کشور است.
اگرچه من همواره از عقلانیت سیاسی و حرکت به سمت تحزب و پذیرش گروه بندیهای سیاسی عقلانی و شناخته شده در کشور سخن گفتهام اما شرایطی رخ داده است که به نظر میرسد ما به عنوان یک راه حل اساسیتر و برای جلوگیری از آسیبهایی که ممکن است با آنها دست به گریبان شویم نیازمند یک همگرایی و اجماع میان برخی چهرههای اصولگرا و اصلاحطلب هستیم.
باید توجه داشت که عقلانیت و تحزب ترجمانی از فرآیند تفکیک در جامعه هستند و من احساس میکنم که امروز ضمن اینکه ما نیازمند فرآیند تفکیک هستیم اما به دلیل غلبه جناحی از اصولگرایان که درک متحجرانه و اشعری مسلکانهای از دین دارد و متأسفانه تفسیر امنیت گرایانه و مصلحت گرایانه خودش را بر وجهه حقیقت طلبانه و آزادی گرایانه اسلام و حکومت تحمیل میکند حوادثی در کشور رخ داده است که فرآیند همگرایی و وحدت ما را مخدوش کرده است.
به نظر من وقتی چنین اتفاقیرخ میدهد باید یک اشتراک نظر بین عقلا و متدینان هر دو گروه برای مقابله با این معضل ایجاد شود. این معضل در حال حاضر هم گریبان اصلاحطلبان را گرفته است و هم گریبان اصولگرایان را. وقتی که این مرحله را به سلامت پشت سر گذاشتیم آن وقت میتوانیم برویم به سمت فرآیندهای تفکیک و تکثری که برای اداره صحیح جامعه مورد نیاز است.
اما فعلاً مسئله اصلی سازوکارهای معطوف به همگرایی و وحدت بین نیروهای سیاسی است که باید به آن توجه داشته باشیم. بنابراین نباید دو نکته را از نظر دور داشت؛ اول اینکه واقعیت فعلی جامعه ما حکایت از یک طیفی شدگی دارد تا قطبی شدگی و دوم اینکه در این مرحله باید به فرآیندهای همگرایی توجه بیشتر داشته باشیم. هنگامی که از این آسیب به سلامت عبور کردیم آن وقت میتوانیم به سمت توجه بیشتر به عقلانیت و تحزب و قطبی شدگی لازم برای اداره صحیح جامعه برویم.
آقای دکتر سؤالم معطوف به رشتهشما یعنی جامعهشناسی است، آیا میتوان برخی حرکتهای اعتراضی مردم را در تحولات اخیر یک جنبش اجتماعی نامید؟
باید ابتدا جنبش راتعریف و دستهبندی کنیم. جنبش اتفاقی است که در عرصه غیر رسمی رخ میدهد و معمولاً یک فلسفه سیاسی٬ ایدئولوژی٬ رهبری تعریف شده ٬ منبع مالی مشخص و عضوگیری تعریف شدهای دارد. به علاوه باید ببینیم این جنبش از چه جنسی است. گاهی جنبش اصلاحی است و میخواهد دست به اصلاحات درون گفتمانی بزند و گاهی ممکن است جنبش انقلابی باشد یعنی بخواهد اساس و بنیان را بر هم بزند. من شخصاً معتقد هستم که این یک جنبش درون پارادایمی و درون گفتمانی است.
یعنی عدهای از عرصه غیر رسمی میخواهند اصلاحاتی را رقم بزنند که این اصلاحات از جنس انقلابی نیست و نمیخواهند جمهوری اسلامی را کنار بزنند. تا جایی که من شاهد هستم و موضع گیریها را مرور میکنم میبینم که اینها معتقد هستند فاصله گیریهایی از انقلاب اسلامی و از لایههای آن از جمله قانون اساسی اتفاق افتاده است که باید مرمت و تعمیر شود. این امر حتی اگر جنبش هم باشد امر مبارکی است و باید به استقبال آن رفت و از فرصتهایی که میتواند این جنبش در اختیار ما قرار دهد کمال استفاده را کرد.
ما میبینیم که مردم به فردی چنگ زدهاند که این فرد خودش سابقه رفتار انقلابی و مدیریت در زمان جنگ و بحران را دارد. به واقع این یک فرصت است و باید آن را به فال نیک گرفت. باید از ظرفیتهای قانون اساسی در راستای هدایت این جنبش یا حرکت خاص اجتماعی به سمت و سوی اصلیاش کمال استفاده را کرد. نمیشود یک طرف را به رفتار قانونمند دعوت کرد اما به ظرفیتهای قانونی برای اجازه فعالیت قانونی توجهی نداشت یا از یک طرف بگوییم بروید و واکنش قانونی نشان دهید اما از سوی دیگر هیچ محمل قانونی را در اختیار این فرد یا نیروی مورد نظر قرار ندهیم.
این در واقعنقض غرض است. قانون اساسی ظرفیتهایی را برای ما تعریف کرده است که این ظرفیتها هم برای معترضان و هم برای سیاست گذاران و تصمیم گیران تعریف شده است. من به عنوان یک جامعه شناس عرض میکنم وقتی تصمیم گیران این فرصت را در اختیار نیروهای اجتماعی قرار نمیدهند نباید انتظار داشت که نیروهای اجتماعی دست روی دست بگذارند. آنها میروند و از محملهای غیر قانونی استفاه میکنند. من احساس میکنم این جنبش نوعی بازگشت به انقلاب است با یک تعبیر خاص که آن تعبیر هم چندان تعبیر ضد انقلابی نیست و به هیچ وجه صبغه مخملی و برانداز ندارد.
پس چرا عدهای سعی دارند آن را انقلابی مخملی قلمداد کنند؟
نمی دانم چه اصراری است که عدهای میخواهند با توجه به امکاناتی که در اختیارشان هست و با تفسیرهای تنگ و قشری و کلیشهای و معمولاً ژورنالیستی انگ مخملی بودن به یک اعتراض طبیعی و عادی بزنند که در تمام دنیا به وفور اتفاق میافتد و البته آنها به خوبی مدیریت میکنند و مسئله را پشت سر میگذارند.
این تفسیرهای ناشیانه که در یک سری از اردوگاههای خاص شکل گرفته و طراحی میشوند من را به یاد سوفسطاییان زمان افلاطون میاندازد. این سوفسطاییان فکر میکنند علامه دهر و متخصص هر رشتهای هستند. آنها با تلاش در جهت جعل واقعیات و با لفاظی و بیان مطالب پیش پا افتاده و با کلیشههایی که به دست میدهند خود را مستغنی از هر رشتهای از الهیات، طبیعتشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه گرفته تا به تعبیر افلاطون کشتیگیری میدانند بدون آنکه تخصصی در آن داشته باشند.
متأسفانه طوری شده است که جامعه به اهل علم و خرد رجوع نمیکند و عدهای فکر میکنند با برداشتهای ژورنالیستی و سطحی و دادههای خود ساخته و مشهورات طراحی شده میتوانند کشور را اداره کنند. متأسفانه با گرهای که میشد به سادگی بازش کرد طوری برخورد میکنیم که فکر میکنم دندان رستم هم نتواند بازش کند.
هانتینگتون در کتاب «موج سومدموکراسی» خود الگویی در توضیح رفتار دولتها با جنبشهای خواهان دموکراسی در جهان سوم ارائه کرده است. به نظر میرسد رفتار دولت در مواجهه با رویدادهای اخیر و حرکتهای اعتراضی مردم با این الگو منطبق باشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
من سعی میکنم تفکر بومی داشته باشم و بر اساس شرایط ساختاری و فرهنگی و تاریخی خودمان مسائل را فهم کنم. معتقدهستم که این گره سادهای بود که به کلاف پیچیدهای تبدیل شده است. شاید بخشی از این ماجرایی که ما شاهد هستیم ناشی از القائات تئوریک همان غربی باشد که اینها دم از مواجهه و مقابله با آن میزنند.
یعنی در حالی که منشاء تئوریکشان از غرب آمده اما به عنوان مقابله با تئوریهای غربی همان تئوریها را دارند دنبال میکنند. نمیگویم که نباید از تئوریهای غربی استفاده کرد اما نباید اسیر این تئوریها شد. ما خودمان منابع خوبی برای برخورد با بحران هایمان داریم. از جمله این منابع آموزههای دینی و شیوه مدیریت حضرت پیامبر و به ویژه حضرت علی است.
چرا که در زمان حضرت علی (ع)ما شاهد آن وحدت اولیه و آن وجه کاریزما و عاطفی دوران پیامبر نیستیم و به همین دلیل حضرت علی مجبور میشود با تکیه بر مشورت و عقلانیت بیشتر و با توجه به تفسیرهای دینی خودش کشور را اداره کند و بدین ترتیب منبع ذی قیمتی را در اختیار ما گذاشته است. ما اگر به منابع دینی خودمان مخصوصا شیوه حکومت داری حضرت امیر چنگ میزدیم بهتر میتوانستیم کشور را اداره کنیم.
راهاندازی تشکیلات سبز امید از سوی میرحسین موسوی را چطور ارزیابی میکنید؟
من منتظرم تا منشور و ایدئولوژی و فلسفه سیاسی آن را ببینم که ظاهراً تاکنون مدون نشده است. اما با توجه به شناختی که از آقای موسوی و الگوی زیست مسلمانی که قبل از حضور در عرصه سیاست تدوین کردهاند دارم این را به فال نیک میگیرم و آن را فرصتی برای بارور شدن و تقویت ظرفیتهای مربوط به انقلاب اسلامی میدانم.
برخلاف نگرانیهایی کهاز سوی یک جناح و تفکر خاص مطرح میشود من هیچ نگرانی نداشته و معتقدم باید از این فرصت استفاده کرد و اگر از آن استفاده نکنیم این فرصت از دست رفته و بحرانهایی به سراغ ما میآید. به هر حال باید پذیرفت که جامعه را یک تفکر آن هم از جنس قشریاش نمیتواند اداره بکند.
888888888888888888
تابش خواستار محاکمه اعتراف گیران شد
دبیر کل فراکسیون اقلیت مجلس با یبان اینکه«حاضرم حیثیت خود را وسط بگذارم تاثابت کنم دلبستگان به نظام و زندان و جبهه رفتهها برای نظام در بین اصلاحطلبان بسیار بیشتر از اصولگرایان است»، تاکید کرد:« افرادی که مجوز ورود سپاه به انتخابات را دادند، افرادیکه به سپاه برای دستگیریها واعتراف گیریها را دادند، باید محاکمه شوند نه افرادی که سوابق ومسئولیتهایشان حکایت از این دارد که دلبسته به نظام، رهبری و امامراحل هستند.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیوناقلیت مجلس«پارلماننیوز»، محمدرضا تابش در جمع خبرنگاران پارلمانی در پاسخ به سئوالی در خصوص اظهارات سردار جعفری فرمانده سپاه، اظهار داشت:«انشاءالله که درست نباشد اما پیامک هاییامروز دیدم که تکاندهنده بود.»
وی تاکید کرد:« به صراحت اعلام میکنم، اظهاراتی که مبنای آن اعترافگیری در شرایط کاملا غیرقانونی باشد "پشیزی" ارزش ندارد.»
نماینده مردم اردکان ادامه داد:«بنده توصیه میکنم از آنجا که سپاه نهاد کاملامقدس و نهاد فراجناحی و اجماعی است، شان این نهاد را با این رفتارها وطرفداری از یک جناح، گروه یا یک فرد تقلیل ندهند و شان سپاه را فرو نکاهند و بگذارند آن قداستی که مردم برای سپاه قایل هستند، باقی بماند.»
ویتصریح کرد:«در مورد اظهارات آقای جعفری همانطور که گفتم انشاءالله که درست نباشد اما آنچه که من دیدم این اظهارات منطبق بر اعترافاتی است که افراد در شرایط کاملا غیر قانونی کردند و "پشیزی" ارزش ندارد.»
دبیرکل فراکسیون اقلیت با بیان اینکه مداخله سپاه در انتخابات و امور جاری درست و جایز نیست، گفت:« توصیه میکنم بگذارند زبان ما بسته باشد.»
تابش تاکید کرد:«ما برای حفظ نظام و انقلاب بسیاری از مسایلی که میتوانست مورد سوءاستفاده دشمنان واقع شود را در این شرایط بازگو نکردیم و قصد بازگو کردنش را هم نداریم، بنا براین آقایان کاری نکنند که افراد به موضعگیری بیفتند و در این مواضع،حقایق و واقعیتها را مطرح کنند که به ضرر نظام است.»
وی تصریح کرد:« افرادی که مجوز ورود سپاه به انتخابات را دادند، افرادی کهمجوز به سپاه برای دستگیریها و اعترافگیریها را دادند، باید محاکمه شوند نه افرادی که سوابق و مسئولیتهایشان حکایت از این دارد که دلبسته به نظام، رهبری و امام راحل هستند.»
نماینده اصلاحطلب زادگاه سید محمدخاتمی با بیان اینکه « این بزرگان بیدی نیستند که با این بادها بلرزند»،اظهار داشت:«باید شرایطی فراهم کنیم که وفاق ایجاد و اعتماد عمومی به جامعه برگردد نه اینکه دائما شرایط را متزلزل نشان دهیم و افراد و گروهها را از هم دور کنیم.»
وی با اشاره به بخش دیگری از اظهاراتسردار جعفری اشاره کرد و گفت:«در مورد مطلبی هم که در مورد دینستیزی اصلاحطلبان گفتهاند؛ بنده حاضر هستم اینجا شرط ببندم و همه حیثیت خودم را وسط بگذارم تا اثبات کنم که دلبستگان نظام که زندانهای رژیم شاه راتحمل کردند؛ به جبهه رفتند در بین اصلاحطلبان بسیار بیشتر از اصولگرایانهستند.»
دبیر کل فراکسیون اقلیت ادامه داد:« اثبات میکنم زندان رفتههای زمان شاه، جبهه رفتهها وخانوادههای معظم شهدا که عزیزان خود را تقدیم این انقلاب کردند، بیشتر از بین اصلاح طلبان بودهاند.»
تابش تصریح کرد:«این چه حرفی است که شما بر اساس اعترافاتی که در شرایط غیر قانونی گرفته شده خطکشی کنید واین اعترافات را مبنا قرار دهید و بگویید اصلاحطلبان دین ستیز و ضد رهبری بودهاند این خدمت به دین است؟این خدمت به رهبری است؟»
نماینده اردکان ادامه داد:«این جفای به دین و رهبری است و خواهش میکنم افراد دراظهار نظرهایشان مخصوصا وقتی جایگاههای مهمی دارند، مدارا و تعقل کنند تا در جامعه التهاب ایجاد نشود.»
تابش در پاسخ به این سئوال که آیا به نظر او بعد از نظرات مقام معظم رهبری در مورد برخورد با جنایات برخینهادها تلاش برای فرار رو به جلو ندارند، گفت:«بنده در این رابطه خواستارعملیاتی شدن رهنمود رهبری از سوی آیت الله لاریجانی، رییس قوه قضائیههستم.»
دبیر کل فراکسیون اقلیتمجلس گفت:«ظرف امروز و فردا نامهای تنظیم شده که خدمت ایشان تقدیم خواهم کرد تا برای تطهیر چهره نظام هر چه زود تر دادگاهی علنی برگزار و افرادی که در پیشگاهملت محکوم هستند را محاکمه کنند.»
وی ادامه داد:«برخی با دخالت و خودسریهای نابجای خود به کل نظام لطمه زدند که باید محاکمه شوند.»
تابش همچنین خواستار علنی برگزار شدن دادگاه مجرمان انتخابات شد و خاطر نشانکرد:«محاکمه آنها باید مانند دادگاه چهرههای سیاسی از تلویزیون و رادیو پخش شود
میزان نیوز.»