Search
Close this search box.

بخشی از فتاوای حضرت آیه الله دکتر محمد صادقی طهرانی (دا

بخشی از فتاوای حضرت آیه الله دکتر محمد صادقی طهرانی (دامت برکاته):

1- بدن كفّار پاك می‌باشد
2-
وضو
3-
بر چه چيزهايی سجده کنيم؟
4- نماز جمعه
5- خمس
6- ازدواج

برای مطالعه این موضوع بر روی لینک ادامه مطلب کلیک کنید.

بخشی از فتاوای حضرت آیه الله دکتر محمد صادقی طهرانی (دامت برکاته):

1- بدن كفّار پاك می‌باشد:

بدن هر انساني پاك است اگر چه كافر، مشرك، مسيحي، يهودي، ناصبي، غالي و يا… باشد. زيرا هرگز دليلي از كتاب و سنّت بر نجاست هيچ كافري حتي مشرك يا ملحد نداريم تا چه رسد به اهل كتاب، و آيه‌ي پنجم مائده كه مي‌فرمايد " و طعام الذين أوتوا الكتاب حلٌّ لكم " كه طعام اهل كتاب را براي مسلمانان حلال دانسته آنها را ذاتاً پاك مي‌داند زيرا طعام نوعاً مرطوب ميباشد و به ويژه در گذشته با دست به گونه‌اي مماس تهيّه مي‌شده.

و آيه‌ي " إنّما المشركون نجس " نيز با دلائلي چند از خود اين آيه تنها نجاست معنوي آنان را ثابت كرده زيرا موضوع نجاست اينجا " المشركون " است، و شرك هم در اختصاص عقيده و روح انسان است و نه جسمش زيرا جسم تكليفي ندارد تا مشرك يا موحّد باشد. وانگهي اين آيه بر فرض دلالت بر نجاست بدن در انحصار مشركان است و نه كتابيان تا چه رسد به مسلماناني منحرف مانند غلوّ كنندگان و امسالشان.

و روايات هم در اين باره دو گونه‌ان،بخشي موافق آيه و بخشي ديگر ظاهراً مشركان را نجس دانسته كه مراد نجاست ظاهري آنان است زيرا از نجاسات پرهيزي ندارند ولي ذاتاً پاكند مگر در صورتي كه بدانيم خود را نجس كرده‌اند و ندانيم خود را پاك نموده‌اند.

و نيز " فلا يقربوا المسجد الحرام " كه نزديك شدن به مسجد الحرام را حرام كرده اين خود بر مبناي نجاست كفّار بوده است و اگر اين نجاست، بدني باشد در نتيجه داخل كردن هر گونه نجاستي در مكّه مكرّمه ممنوع و بيرون بردنش واجب خواهد بود و اين خود بر خلاف ضرورت كل اديان است.

روايات هم در اين باره دو گونه است:

بخشي ظاهر در طهارت ذاتي كافران است مانند خبري صحيح از حضرت امام رضا (ع) كه از ايشان پرسيدند : دختري نصراني خدمتگذار شماست و شما هم مي‌دانيد نصراني است فرمود : آري مي‌دانم، ولي او دستش را مي‌شويد.

دسته‌ي دوم اخباري هم كه كافر را نجس مي‌داند محمول بر نجاست عرضي است، مانند دختر نصراني كه خدمتگذار حضرت رضا (ع) بوده است، و اگر هم روايتي صريح در نجاست ذاتي كفّار داشتيم، بر مبناي مخالفت با قرآن و بسياري از روايات پذيرفته نمي‌شد.

و اگر هم آيه‌ي " إنما المشركون نجس " دلالت بر نجاست بدني كفّار مي‌داشت، در باره‌ي كتابيان ساكت بود و آيه‌ي پنجم مائده چنانكه گذشت دليل بر طهارت ذاتي آنان است.

بسياري از فقيهان شيعه و سنّي هم كافران را كلّا پاك مي‌دانند.ر بودن شرط پاك ماندن آب نيست      
هيچ شرطي از آنچه براي پاكي و پاك ‌كنندگي آب ـ مانند كر يا جاري بودن ـ بر شمرده‌اند اعتباري ندارد و تنها آب بودن كافي است كه اگر نجاستي هم با آن آميخته گردد تا هنگامي كه ويژگيهاي نجاست را به خود نگرفته باشد پاك و پاك كننده است و آب مضاف مانند آب هويج، گلاب و هر مايعي جز آب، همين حكم را دارد

2- وضو:

پاكي و پاكيزگي اعضاي شستني و مسح كردني در وضو واجب است البته در وضوي ارتماسي خود بخود تطهير انجام مي‌گيرد، ولي در وضوي ترتيبي بايد نخست تطهير و سپس وضو انجام گيرد.

در ابتداي وضو، شستن تمامي پهنا و درازاي "وجه" (صورت) به هر گونه‌اي واجب مباشد البتّه مستحبّ است از بالا به پايين شسته شود.

در شستن صورت، تا آنجا كه عرفاً مي‌گويند صورت است بايد شسته شود گرچه مو و ريش هم جزء آن بوده و پهنا و درازاي ريش، بيشتر از صورت بي ريش باشد و اگر پوست صورت از روي موها پيدا نباشد، شستن روي موها كافيست
مقدار واجب در شستن دستها، فاصله‌ي بين سر انگشتان تا آرنجها مي‌باشد و مستحبّ است شستن دستها از آرنجها آغاز شود، زيرا " الي المرافق " به كائنٌ مقدّر تعلّق دارد و نه به " اغسلوا " بدين معنا كه تنها شستن بين اين دو حدّ لازم است و بر حسب رواياتي مستحب است از آرنجها شسته شود.

پس از مسح سر، بايد با تريِ آب وضو كه در دستها مانده، درازا و تمام پهناي روي پاها، بين سر انگشتان تا برآمدگي اوّل به هر صورتي مسح شود، زيرا " وأرجلكم " تمامي درازا و پهناي مذكور را در بر دارد و " أرجلكم " نيست تا مانند مسح سر باشد كه بعضي از آن كافي است. 

3- بر چه چيزهايی سجده کنيم؟

بر هر چيز پاک، پاکيزه و مباح که خوراکی و پوشاکی نباشد سجده جايز است ولی سجده بر طلا و ساير جواهراتِ مورد استفاده پوشش، حرام می‌باشد، بنابراين اگر بر چيزی سجده شود که فعلاً خوردنی و يا پوشيدنی نيست اگرچه فرش يا زيلو باشد اشکالی ندارد زيرا اينها نه اکنون پوشيدنيند و نه می‌توان آنها را به حالت پوشش در آورد گر چه نخست پنبه و پشم بوده و با ريسيدن امکان پوشش را داشته‌اند و بالاخره تنها سجده بر خوردنی و پوشيدنیِ فعلی بر حسب سنّت ثابته‌ی اسلام حرام است

4- نماز جمعه:

نماز جمعه با شرائطش بر تمامی مکلّفان بدون عسر يا حرج واجب است و در صورتی که امام و مأموم شرايط صحّت خطبه‌ها را رعايت نکند انجام آن جايز نيست و نمی‌توان آن را فرادا خواند.

با وجوب مطلق نماز جمعه که شامل هر دوی امام و مأموم است، در زمانهای حاضر با وسائل موجود، هرگز نبايد نماز جمعه ترک شود، گر چه در شهر يا ده شما اقامه نگردد، که بايستی به نزديکترين نماز جمعه در حدّ امکان برسی.

نماز جمعه ترکيبی از دو خطبه و سپس دو رکعت است که کلّا بايد پس از اذان ظهر آغاز گردد و خواندن دو خطبه پيش از اذان بدعت و باطل است زيرا جزء نخستِ نماز است.

نه تنها بر مأمومان واجب است در نماز جمعه شرکت کنند، که بر عادلانِ شايسته‌ی امامت جمعه نيز بپا داشتن آن واجب است و هر دو دسته بايد يکديگر را به انجام آن وادارند، و در ميان پنج نفرِ جوازش و هفت نفر وجوبش، وجود زنان، مسافران و اشخاص مريض، بجز ديوانگان جايز می‌باشد.

در صورت عدم عذر برای نماز جمعه، نمی‌توان مقارن آن نماز ظهر يا هر نماز يا کار ديگری را انجام داد، زيرا اين وقت در اختصاص نماز جمعه است.

چون دو خطبه و دو رکعت، يک نماز محسوب است امام برای هر دو بايد يک نفر باشد، مگر در صورتی که پس از دو خطبه عذری برای امام پيش آيد که دو رکعتش به عهده‌ی ديگری خواهد بود.

خطبای جمعه بايستی شرعمدارانی کاملاّ آگاه به قرآن و سنّت و به مسائل سياسی زمان بوده و آراسته به زيور تقوی و وارسته از دنيا خواهی و جانبداری از باطل باشند

5- خمس:

خمس و زكات و ساير مالياتهاي مستقيم و غير مستقيم اسلامي به منظور نيازهاي فردي و اجتماعي مسلمين و دولت اسلامي مقرّر شده است, كه در حقيقت اين مالياتها پولهايي است كه براي نگهباني جان, مال, عِرض, عقيده و ساير نواميس مسلمين بايستي پرداخت شود.

و اگر هم اين مالياتها پي آمدهايي بنفع پرداخت كنندگانش نداشت با توجه به اينكه تمامي اين اموال و صاحبانش ملك خدايند, كه بدن, نيروهاي بدني, فكري, علمي, نعمتهاي زميني و هوايي همه و همه از رحمتهاي الهي است, مثلاً زارعي كه تخمي مي كارد و نهالي مي نشاند, كاري را كه او كرده – در عين حالي كه همه‌اش به حول و قوّه ي خدادادي است- اين كار در برابر آب, هوا, زمين و ذخاير زيرزميني كه نتيجه‌ی كوشش و كار كردِ زارع نيست, بسي ناچيز به حساب مي‌آيد,كه يا چشم پوشي از اين كه كاركردشان نيز به حول و قوّه ي الهي است, درصد كوشش زارع نسبت به عطاياي الهيّه بس ناچيز است, كه حداقل بيش از درآمدشان نتيجه ي كوشش آنها نيست, بلكه همان آب, هوا, زمين و رويانيدني است كه همه اش در اختصاص "الله" است.

اكنون اگر خدا از شما مي‌خواهد كه دوونيم و يا پنج يا بيست درصدِ درآمدتان را به مصرفهاي مقرّر شرعي برسانيد, كه آنهم بازگشتش بسودِ شماست, آيا در اين صورت درست است كه بگمان اينكه اينها همه دسترنج شماست از پرداخت حقوق حقّه‌ي الهي خودداري كنيد, درصورتي كه اگر هم هرگز درصدي الهي بصورت مستقيم دركار نبوده و شما خود كه بنده و پرورده‌ي خداييد, و همه‌ي حول و قوّه‌ي شما از اوست بايستي در برابر اوامر او تسليم باشيد كه "العبد و ما في يده كان لمولاه" بنده و آنچه در دست دارد مال مولاي اوست.

"خمس" به معني يك پنجم از كلّيه‌ي درآمدهاي حلال است كه يه شش بخش تقسيم مي‌گردد, سه بخش نخست"لله و للرّسول و لذي القربي"است كه بايد به مصرف سه گانه‌ي توحيد و رسالت و ولايت معصومان(عليهم السّلام) برسد كه سرجمعش مصرف در راه تبليغ شايسته‌ي اسلام بر مبناي قرآن و سنّت مي‌باشد اگر چه درصدش بيش از نيمي از "خمس" باشد, و سپس براي يتيمان, مسكينان و ابن السّبيل كه در راه خدا نيازمند شده اند و نه راه گناه.

 
پس سه بخش اوّل براي نيازهاي معنوي و سه بخش دوم براي نيازهاي مادّي است, و هرگز ويژگي براي سادات ندارد, سيادت هم اگر موضوعيّتي داشت در اختصاص ارتباط از طريق پدر به رسول الله(صلّي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم) نيست و گرنه امام حسن و امام حسين(عليهم السّلام) سيّد نخواهند بود, و چون سيّد و آقاي اصلي شخص پيامبر بزرگوارند تمامي فرزندان آن حضرت كه كلّاً از حضرت زهراء(سلام الله عليها) مي باشند بدين معني سيّدند. اختلافي هم كه دراين باره بين ائمّه‌ي معصومين(عليهم السّلام) و بني اميّه و بني عبّاس وجود داشت, اين بود كه اينان نمي‌پذيرفتند كه معصومان ذرّيه و فرزندان رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) باشند چون از راه دختر منسوب بوده اند و اين حضرات هم از جمله به آياتي استدلال مي‌كرده اند كه عيسي را از فرزندان ابراهيم دانسته و او هم كه تنها ارتباط مادري داشته است و نيز به آيه‌ي مباهله استدلال مي‌فرمودند كه حسنين(عليهم السلام) را از فرزندان پيامبر(صلّي الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلّم) خوانده است

و از همه‌ي اينها گذشته ارتباط فرزند با مادر چه پيش از ولايت و چه پس از آن, بيشتر از پدر است. و روي اين اصل سيادت در ارتباط با مادر بيشتر از پدر است و يا لااقل كمتر نيست.

مخارج زندگي شخص خمس دهنده, مستثني است, نه بدين معني كه اين يك پنجم تنها از باقيمانده پرداخت مي‌شود, بلكه يك پنجم از تمامي درآمد است, كه اگر مثلاً درآمد شما يك ميليون تومان در سال است و مخادج عادّي ساليانه‌ي شما بدون اسراف و تبذير هشتصد هزار تومان, دويست هزار تومان باقيمانده, تمامش خمس است و نه يك پنجم از آن, ولي اگر بيشتر از اين مقدار مخارج شما است, فقط بقيّه‌اش پرداختني است و اگر تمامش مورد مصرف شماست خمس بر شما تعلّق نميگيرد, و اگر كسري هم داريد بايستي به شما از سهمِ دوّم خمس پرداخت شود.

مخارج زندگي شما يا فصلى يا ساليانه يا چند ساله و يا عمرى است, كه هر كدام به حساب خودش بايد منظور شود, بنابراين مخارج حجّ شما كه مثلاً در عرض چند سال جمع مي شود, در حكم همين استثناي مخارج شماست چنانكه جهيزيّه‌ي عروس و وسايل داماد و مانندش نيز مستثنى است.

مبلغ مورد نياز شما براي خريد و يا بيع شرط و باصطلاح "رهن" خانه‌ي مورد نيازتان نيز مستثنى است, كه اگر چند سالي جمع آوري آنها بطول انجامد از استثناءآتِ خمس خواهد بود.

سرمايه‌ي نخستيني كه براي مخارج ضروري شما احتياج است خمس ندارد.

محلت يكساله براي پرداخت خمس فقط براي اين است كه معلوم شود درآمد اضافه بر مخارج تا آخر سال چقدر مي‌شود كه اگر شما از ابتداي سال به طور تخميني بدانيد تا پايان آن چقدر اضافه بر مخارج خواهيد داشت بايد علَيَ الحساب, حداقل خمس را بپردازيد, تا بعداً به طور كامل مقدار خمس معلوم شود.

اگر درآمد شما روزانه يا ماهيانه يا فصلي و يا … است و مصارفتان نيز معلوم, واجب است هر كدام را در وقت خودش بپردازيد, زيرا اين مال نزد شما امانت است و بايد در نزدكترين فرصت ممكن در مورد شرعيش به مصرف برسد, و گر نه ضامن خواهيد بود

اگر كمتر از مصرف لازم خرج كرديد, بقيّه مشمول خمس است چنانكه اگر زيادتر از مقدار معمولى خرج كرديد, همان زيادى هم مشمول خمس خواهد بود.

منظور از مخارج معمولي كه از خمس استثناء مي‌شود, مخارجي است كه بدون اسراف و تبذير, مناسب شأن واقعي شما باشد و نه خيالي و ادّعايي كه من بايد چنين و چنان خرج كنم.

امواليكه براي بدست آوردن سود, مصرف مي‌شود, جزء مصارف زندگي است.

اگر چيزى را به عنوان احتياج زندگى خريده و سپس از مورد حاجت خارج گردد بايد مانند ساير باقيمانده ها, خمسش پرداخت شود.

چنانكه گذشت خمس تمامي درآمدهاي حلال را در بر مي‌گيرد, به ويژه آنچه آسانتر و يا مجّاني بدست شما رسيده, مانند تمامي هديه‌ها, مهريه‌ها و ارثها, كه صدق "ما غنمتم" در اينها واضحتر از ساير درآمدهاست, گر چه دهنده‌ي اينها, خمسش را پرداخته باشد

با خمس مالتان, و حتى مالي هم كه خمسش را نپرداخته‌ايد, حق معامله‌اى را نداريد و اگر تجارتي با آنها كرديد در صورت زيان بر عهده‌ي شماست و در صورت سود, بايد سودِ خمس, اضافه بر اصل خمس نيز منظور گردد
جنسي كه مورد خمس است و شما بدون عذر خمسش را نپرداخته‌ايد, اگر گران شود, خمسش نيز به حساب گراني است, و اگر ارزان شود بايد درصد ارزانيش را جبران كنيد.

خمس دهنده مي‌تواند نيمه‌ي دوّم خمس را در موارديكه شرعاً مقرّر است مصرف كند و بخش اوّل آنرا بايستي با نظري فقيهانه به مصرف تبليغ و تقويت دين برساند, كه در اختصاص مراجع تقليد نيست, و اولويّتِ حتمي در مصرف بخش اوّل خمس, پژوهش و كوشش در راه تعليم و تعلّم قرآن و سنّت است, و نه آنكه بي‌حساب در اختيار كساني قرار گيرد كه نه تنها سودي براي دين ندارند بلكه زيان آور نيز مي‌باشند, مانند كساني كه در خيالاتي برون از كتاب و سنّت, اوقات خود و ديگران را هدر مي‌دهند

چنانكه مكرّراً گذشت, جبران نياز مذهبي پيش از نياز مادّى است گرچه هر دو را بايستي با تقسيم عادلانه‌ي دو بخش خمس در نظر داشت و لازم است با نشر افكار درست و مستدلّ اسلامي, به وسيله‌ي نوار, فيلم, كتاب و … معارف قرآني را جهان شمول سازيم و خمس را از اختصاص به حوزه هاي علميّه‌ي سنّتي – كه از قرآن خالي است برون آوريم.

حوزه‌هاي علميّه‌ي ما, بايد مجهّز به وسايل نيرومندِ تبليغاتى با زبانهاي زنده‌ي دنيا باشند تا معارف قرآن و سنّت را بخوبي نشر دهند و اسلام مهجور را جهان شمول سازند. و بهترين راه تجهيز, استفاده از بخش اوّل خمس است.

درآمدهاي اضافه بر مصرف, بايد در درجه‌ي اوّل براي تبليغات درستِ اسلامي بر محور قرآن و سنّت قرار گيرد و در حاشيه‌ي آن به مستمنداني داده شود كه به علّت ناتواني, توان بدست آوردن حدّاقلِّ نياز مادّي زندگي خودرا ندارند, مصرف خمس در غير از دو مورد مذكور خلاف دستور صريح كتاب و سنّت است. و بالاخره "خمس", "زكات" و ساير مالياتهاي مستقيم و غير مستقيم براي تنبلان و مفتخواران نيست. بلكه به منظور حركات معنوي و اقتصادي ضرورى و شايسته‌ي اسلامى است و بس. 

6- ازدواج:

هیچگونه ولایتی از هیچ کس بر دختر باکره نیست، مگراینکه ازدواجی بر خلاف شرع باشد که اینجا ولایت نهی ازمنکر برهمگان به ویژه بر نزدیکان است.

به نقل از سایت www.forghan.org