موضوع پرسش : اعلميت
وقتي عالمي به مقام شامخ مرجعيت نائل ميآيد مسلماً نقطه قوتي هرچند كوچك در قياس با مراجع معظم ديگري كه در زمان او زندگي ميكنند در خويش ميبيند و بر اساس علم و اطلاع نسب به آن ، مرجعيت خود را با صدور فتاوي مختلف و چاپ رساله عمليه اعلام مينمايد. و اين موضوع در مورد تمامي مراجع معظم صدق ميكند و به زبان ساده هر مرجع تنها خود را اعلم ميداند.
زيرا اگر عالمي اعلميت مرجعي را قبول داشته باشد به فرض رسيدن خودش به مقام علمي مرجعيت ، چون ميداند اعلم تر از او وجود دارد و در خود كاستي و نواقصي ميبيند اعلام مرجعيت خود نمينمايد و طرفداران مكلف را رجوع به مرجع اعلم ميدهد. طرح موضوع تقليد از مرجع اعلم كه در تمامي رسالههاي عمليه آمده است سند و صدق گفتار ماست. ( اميدواريم اگر در صورت مسئله و مقدمه سوال اشتباهي وجود دارد خوانندگان محترم ما را راهنمايي و اصلاح فرمايند.)
سوال :
۱- وقتي اشخاصي در بالاترين مقام علمي ، اعلم را تشخيص نميدهند چگونه مكلف با سطح علمي پايين ميتواند اعلم را بشناسد ؟
۲- طرح موضوع رجوع به دو نفر عادل براي تشخيص اعلميت مشكلات تازهاي بوجود ميآورد ،
الف) عادل را چگونه بشناسيم ؟
ب) عدالت و عادل چه تعريفي دارد ؟
ج) كلام عادل آيا يقين ايجاد ميكند ؟
د) آيا عادل در حد مرجع يا از او بالاتر است كه بتواند تشخيص دهد ؟
در نهايت چگونه مرجع اعلم را تشخيص دهيم ؟