5 سال حبس تعليقي براي حجاريان//پروژه اتهامسازی علیه موسوی خوئینیها کلید خورد//حمله به دفتر شورای ائمه جمعه فارس با ادعای حمایت از دستغیب آيتالله موسوي اردبيلي: بعضي مواقع حق و باطل با يكديگر درآميخته ميشود//محمد توسلی در گفتوگو با عبدالرضا تاجیک : شعارهای افراطی زمینهساز سرکوب است//محمد رضا مقیسه، رییس کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیبدیدگان حوادث اخیر بازداشت شد//موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شوروی بود
5 سال حبس تعليقي براي حجاريان
سعیدحجاریان، به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم گردید.
سعید حجاریان بعد از تحمل بیش از ۱۰۰ روز زندان به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
به گزارش سلام، سعید حجاریان، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده بود و تحت فشارهای عدیده او را وادار به اعتراف به باورهای نداشته کرده بودند، به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم گردید. هنوز از حکم صادره برای سایر فعالان سیاسی هنوز اطلاعی در دست نیست.
888888888
پروژه اتهامسازی علیه موسوی خوئینیها کلید خورد
مردمک
برخی اصولگرایان نام دبیرکل مجمع روحانیون مبارز یعنی سیدمحمد موسوی خوئینیها را این بار به عنوان «مخالف ولایت فقیه» مطرح کردهاند.
محمدحسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم، گفته است: موسوی خوئينیها گفته بود كه من زمان امام هم ولايت مطلقه را قبول نداشتم اما از آنجايی كه امام جاذبه فوقالعادهای داشت و ما نيز از شاگردان ايشان بوديم رويمان نمیشد كه جلوی امام مخالفت كنيم اما حالا كه اين شرايط نيست، من میگويم كه از ابتدا هم اين مسئله را قبول نداشتهام.
بهنظر میرسد که تخریب چهره دبیرکل یکی از شاخصترین تشکلهای روحانیت کشور در دستورکار رسانههای دولتی قرار گرفته است.
دو روز پس از آن که برخی مطبوعات دولتی و حامی دولت از موسوی خوئینیها با عنوان «مغز متفکر رویدادهای پس از انتخابات» نام بردند خبرگزاری دولتی ایرنا سخنان ادعا شده ازسوی صفار هرندی را پوشش داد.
هفتهنامه پنجره از موسوی خوئینیها به عنوان «مرد مرموز سیاست ایران، عالیجناب خاکستری، مرد پشت پرده و مغز متفکر اصلاحات» در سالهای پس از دوم خرداد 76 و «کمونیست و جاسوس شوروی، یار قدیمی کا.گ.ب و دوست قدیمی حیدر علی اف» در سالهای پیش از انقلاب نام برده است.
پنجره ادعا کرده است: توقیف روزنامه سلام و تبدیل آن به «قائله 18 تیر 78» به دلیل نفوذ غیرقابل انکار موسوی خوئینیها بر احزاب مهم و محوری اصلاحات یعنی مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز بوده است.
این هفتهنامه اصولگرا نتیجهگیری کرده است: بسياری وقايع اخير را حاصل فشار موسوی خوئينیها میدانند كه با هرگونه مصالحه مخالف است.
یدالله جوانی، رييس اداره سياسي سپاه، در هفتهنامه صبح صادق متعلق به سپاه از موسوی خوئینیها در کنار موسوی، خاتمی و کروبی به عنوان «عوامل اصلی کودتای مخملی» نام برده و خواستار مجازات آنان شده است.
روزنامه جوان امروز از جریان اصلاحات به عنوان «جریان نفاق» نام برده و مدعی شده است مجمع روحانیت مبارز به مدیریت خاتمی و موسوی خوئینیها برای تضعیف جایگاه ولایت فقیه و رهبری تلاش کرده است.
چندی پیش مجيد مجيری دبير جامعه اسلامی دانشجويان به خبرگزاری فارس گفته بود که موسوی خوئینیها و مهدی هاشمی با «جريانات معاند نظام» همصدا شدهاند.
موسوی خوئینیها کیست
موسوی خوئینیها و تشکل متبوعش یعنی مجمع روحانیون مبارز در انتخابات ریاست جمهور دهم از میرحسین موسوی حمایت کردند و پس از انتخابات خواستار ابطال انتخابات و برگزاری رفراندوم در مورد مشروعیت دولت شدند.
نام موسوی خوئینیها که از او با عنوان «رهبر معنوی دانشجویان پیرو خط امام در جریان اشغال سفارت آمریکا» نام برده میشود، در اواخر دهه 70 زمانی درمیان دانشجویان برسر زبانها افتاد که روزنامه سلام در 18تیرماه 1378، به مدت پنج سال تعطیل شد.
این روزنامه منتقد دولت در 13 تیر همان سال متن نامه سعيد امامی، متهم اول قتلهای زنجيرهای روشفنکران و نویسندگان کشور را منتشر کرده بود.
موسوی خوئینیها در زمان حیات آیتالله خمینی، بنیانگزار انقلاب اسلامی، دادستانی کل کشور، نمایندگی دوره اول مجلس خبرگان رهبری و چند پست دیگر داشت.
پس از درگذشت آیتالله خمینی، موسوی خوئینیها بهجز مدتی حضور در مجمع تشخیص مصلحت نظام، هیچ مسئولیت رسمی نداشته اما ضمن انتقاد از سیاستهای دولت وقت (دولت هاشمی) در روزنامه خود، سلام، نقش مهمی در پیروزی محمد خاتمی در انتخابات 76 ایفا کرد.
اکنون و در جریان رویدادهای پس از انتخابات موسوی خوئینیها در کنار میرحسین موسوی، محمد خاتمی، مهدی کروبی و حتی اکبر هاشمی رفسنجانی آماج شدیدترین حملات قرار گرفته است.
8888888888888888888
بیانیه جمعی از طلاب شیرازی منتشر شد
حمله به دفتر شورای ائمه جمعه فارس با ادعای حمایت از دستغیب
گزارشها از شیراز حاکی است پس از انتشار بیانیهی جامعه روحانیت فارس و ائمه جمعه استان در محکومیت مواضع دستغیب، عدهای با ادعای حمایت از وی با حمله به دفتر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در استان فارس سعی کردند با حجتالاسلام ولدان مسئول دفتر شورا درگیر شوند.
به گزارش رجانیوز، همچنين تحرکاتی علیه رئیس صدا وسیمای استان فارس به بهانه بازتاب مواضع انقلابی جامعه روحانیت فارس و بیانیه ائمه جمعه استان در محکومیت تحرکات جریان فتنه در فارس در شبکه استانی سیما در جریان است، بهطوری که علاوه بر تهدیدهای مکرر، تلاشهایی برای حذف طلایی رئیس صداوسیمای استان آغاز شده است.
از سوی دیگر، برخی افراد با حضور در شهرهای استان فارس درصدد جمع کردن امضا به نفع حجتالاسلام علیمحمد دستغیب هستند که علیرغم تلاش چند روزه تاکنون نتوانستهاند تعداد معتنابهی امضا جمعآوری کنند.
در عین حال، جمعی از نمایندگان طلاب و فضلای شیراز در مجمع نمایندگان طلاب قم و جمعی از طلاب وروحانیون پژوهشگر شیراز در قم، بیانیهای صادر کردند.
در این بیانیه خطاب به مردم شیراز آمده است:
به راستی که انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران و وقایع و اتفاقات پس از آن آزمون بزرگ و تکان دهنده ای را برای امت اسلامی بهویژه خواص و نخبگان سیاسی و دینی رقم زد. گرچه حضور شکوهمند و بی سابقه 85 درصدی مردم باعث تحکیم پایه های انقلاب شد و رئیس جمهور نیز با بیش از 24 میلیون رأی، افتخار دوباره خدمتگزاری به نظام مبارک جمهوری اسلامی را پیدا کرد، ولی متأسفانه فتنه انگیزی و تخریب های جمعی از شکست خوردگان و دنیا طلبان، کام این ملت وفادار را تلخ کرد، به گونه ای که نه تنها نتایج انتخابات را مورد تعرض قرار دادند، بلکه برای مقاصد شوم خویش به ساحت مقدس ولایت فقیه نیز بی احترامی کردند.
از جمله آنان یکی از نمایندگان مجلس خبرگان در استان فارس است که علاوه بر همراهی با آشوب طلبان و فتنه گران و جسارت به رهبر معظم انقلاب، در مجلس خبرگان اقدام به اظهارنظر انحرافی کرد که با عکسالعمل قاطع و انقلابی اعضای مجلس خبرگان روبرو شد و اگر رأفت و رحمت رهبر معظم انقلاب نبود، اخراج وی از مجلس خبرگان قطعی میبود.
در پی تحرکات مجدد عوامل وی در استان، بیانیه ای از سوی جامعه روحانیت فارس و ائمه جمعه استان منتشر شد که ما نیز حمایت قاطع خود را از بیانیه جامعه محترم روحانیت فارس اعلام کرده و امیدواریم که قاطبه مردم متدین وانقلابی شیراز با حفظ وحدت و آرامش که نیاز مبرم جامعه است، کلیه فرمایشات مقام معظم رهبری را نصب العین قرار داده تا طمع تمامی فتنه گران را خنثی نمایند.
و من الله التوفیق
محمد مهدی محسنی نماینده طلاب شیراز در مجمع نمایندگان طلاب
مجد الدین تجرد نماینده طلاب شیراز در مجمع نمایندگان طلاب
محمد استوار
محمود رضا قمری
مهدی صفری
محمد حسین صدیقی نیا
عبد الصالح طوبایی
سید محسن سجادی
سید مجید راست خدیو
مهدی فتوح آبادی
محمد یقطین
حین آل یاسین
حجت الله احمدی
مهدی کشتکاران
محمد هاشم پور
باقر بحرینی
روح الله صدوق
علیرضا شایق
محمد جواد حسینیان
اسماعیل پرور
88888888888888
آيتالله موسوي اردبيلي: بعضي مواقع حق و باطل با يكديگر درآميخته ميشود
ایلنا / شنبه ۲٥ مهرماه ۱۳۸۸- يك مرجع تقليد گفت: شيعه و ائمه اطهار آنگونه كه بايد در ميان مسلمان و غير مسلمان معرفي نشده است. به گزارش ايلنا آيتالله موسوي اردبيلي در ديدار اعضاي ستاد برگزاري جشنهاي دهه كرامت گفت: در بعضي از مواقع حق و باطل با يكديگر درآميخته ميشود. بعضي از افراد با خيال خدمت و ارادت گاهي كارهايي انجام ميدهند كه بزرگنمايي و غلو است كه اگر خود امام حاضر بودند آن را نقض ميكردند كه متاسفانه اين يك آفت همگاني است. وي با بيان اينكه در انجام امور بايد يك فرد متخصص به كار حضور داشته باشد و اطرافيان نيز از وي حرفشنوي داشته باشند، تاكيد كرد: تنها دوستي و ارادت اهل بيت كافي نيست بلكه در كنار آنها شناخت نيز لازم است تا كارها در مسير صحيح خود قرار بگيرد. موسوي اردبيلي در پايان بر جمعآوري روايات نقل شده از امام رضا(ع) و تاريخ و سيرهي ايشان توسط اعضاي برگزاري جشنهاي دههي كرامت تاكيد كرد
88888888888888888
محمد توسلی در گفتوگو با عبدالرضا تاجیک : شعارهای افراطی زمینهساز سرکوب است
تحلیل « شعار و حرکتهای اجتماعی در جنبش راه سبز» در گفت و گوی عبدالرضا تاجیک با مهندس محمد توسلی (متن اصلی)
"برخی شعارهای روز قدس پاسخ به انحرافاتی بود که در اصول و آرمانهای اولیه انقلاب ایجاد شدهاست."
"مطالبه حداقلی جنبش سبز "حق بدیهی حیات" است."
"چند سالی است که دیدگاه اقلیتی که به برخی اصول قانون اساس رای منفی دادند در حاکمیت اجرا میشود."
"مردم ایران همکاریهای دولتهای چین و روسیه را در راستای نقض استقلال و مترادف با تضییع حقوق و منافع ملت ایران ارزیابی میکنند."
"اگر دولت ایران ابهامات در مورد تفاوت کمک به بازسازی خرمشهر و بم با بازسازی بیروت را حل کند برخی از شعارها خود به خود حذف خواهد شد."
اشاره: زمانی که تلاش های مصلحان برای اصلاح وضع موجود از مرحله نصیحت و نقد قانونی میگذرد، مردم به تدریج، با رشد و توسعه آگاهی، در میدان مبارزه سیاسی و اجتماعی حاضر می شوند. در این هنگام اعتراضهای فردی نخبگان به اعتراضهای جمعی تبدیل می شود. در این راستا سلاح نظام سیاسی یعنی زندان، فشار و ایراد اتهام علیه جمعیت های گسترده کار ساز نیست؛ به همین دلیل خاموش کردن جنبش مردم هر روز مشکل تر می شود.
با حضور جمع گسترده مردم در میدان مبارزه سیاسی و اجتماعی، جنبش اجتماعی وارد مرحله حساس خود می شود. در این زمان کنشگران به شکل های مختلف دست به مبارزه می زنند که مهم ترین آن، اجتماع و راهپیمایی است. در این حضور به دو مفهوم اساسی «شعار» و «تحلیل» بر می خوریم که هر دو باید در نهایت آگاهی و دقت مورد توجه واقع شوند.
از آنجا که «شعار» در مراحل اولیه هر حرکت اجتماعی مطرح می شود، اگر با دقت ارائه نشود، می تواند بخشی از ظرفیت نیروهای اجتماعی را به هدر دهد و حتی جمعیتها را بسوی مسیرهای انحرافی سوق دهد. بنابراین شعار باید در تعقیب هدف های مشخص حرکت اجتماعی و معرف آن باشد.
بر همین اساس یکی از مصداقهای حرکت اجتماعی مردم ایران را در جنش راه سبز که در جریان برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت، در گفت و گو با مهندس محمد توسلی از وابستگان جریانی فکری، سیاسی که در طول حیات یک صد ساله خود همواره برهویت «ایرانی» و «اسلامی» ایرانیان تأکید داشته است به بحث گذاشته ام. «چرایی ارائه تحلیل دقیق از راهپیمایی روز قدس»، «جمعیت و ترکیب شرکت کنندگان» و «شعارهای مردم» از موضوعهای مهمی است که ما را در چگونگی مواجه رقیب با طرف مقابل در رویارویی کمک میکند.
« اگر چه حامیان محمود احمدینژاد و رسانههای وابسته به آنان، میزان جمعیت راهپیمایی معترضان در راهپیمایی روز قدس را در ابتدا کم ارزیابی کردند اما اگر بخواهیم گزارشی صادقانه از حضور حامیان جنبش سبز داشته باشیم باید بگوییم، از شش مسیری که برای راهپیمایی روز قدس در نظر گرفته شده بود، دو مسیر اصلی شاهد جمعیتی نه تنها هزاران نفری بلکه صدها هزار نفری بود که میشود گفت در شش مسیر بیش از یک میلیون نفر وابسته به حامیان جنبش راه سبز بودند. بافت و ترکیب جمعیت نیز نشان از جمعیت حدود هفتاد درصد جوان داشت. زنان حضوری گسترده داشتند. حضور افرادی که به دیدگاههای مختلف وابسته بودند نیز چشمگیر بود. از خانوادههای محجبه و بصورت خانوادگی تا کسانی که حجاب معمولی داشتند. افراد مسن حضورشان برجسته بود. در مقابل به عنوان نمونه، در میدان هفت تیر و در ساعتهای ابتدایی، نیروهای انتظامی و لباس شخصی بصورت سازمان یافته مستقر بودند؛ نه تنها در میدان هفت تیر بلکه در تمام خیابانهای منتهی به میدان هفت تیر این نیروها کاملا مستقر بودند. جمعیت طرفدار دولت احمدینژاد که در مقابل مسجد الجواد واقع در میدان هفت تیر گرد آمده بودند، محدود اما مجهز به تجهیزات صوتی قوی بودند که در دستانشان پلاکاردهای یک دستی بود که بطور هماهنگ در سراسر کشور بصورت متمرکز و برنامه ریزی شده، توزیع شده بود. استقرار مسئولان حکومتی راهپیمایی، ابتدا شکل گیری موج سبز را با مشکل مواجه کرد اما نیم ساعت طول نکشید تا موج جمعیت شکل گرفت و این مسیر طولانی با حضور کسانی که نماد سبز در دستشان بود و یا لباس سبز بر تن داشتند، پر شد.
آن چیزی که با توجه به ترکیب جمعیت حاضر در راه پیمایی جلب توجه میکرد، رفتار مدنی حامیان جنبش سبز با جمعیت سازمان یافته حامی دولت احمدینژاد بود که بدون توجه به آنان، شعار خود را میدادند. زمانیکه راهپیمایی موج سبز شکل گرفت، یک مقدار حالت انفعال در میان جمعیت سازمان یافته حامی دولت احمدینژاد، مشاهده شد. در پی حضور حامیان جنبش سبز نیروی انتظامی رفتار مناسبی از خود نشان داد. حضور نیروی انتظامی و مسئولان حکومتی راهپیمایی روز قدس در اطراف دانشگاه تهران، محل برگزاری نماز جمعه بهگونهای بود که با رسیدن موج جمعیت حامیان جنبش سبز به مقابل پارک لاله در بولوار کشاورز، امکان ادامه مسیر و ورود به دانشگاه تهران توسط آنان سلب شد. انتشار گاز خردل در میان حامیان جنبش سبز در بولوار کشاورز که موجب برهم خوردن انسجام جمعیت شد، باعث نشد تا شعار علیه احمدینژاد سر داده نشود. تا این زمان درگیری گسترده ای میان حامیان جنبش سبز و حامیان دولت احمدینژاد رخ نداد اما بعد از ساعت ۳ بعد از ظهر در خیابانهای منتهی به میدان هفت تیر درگیریهایی صورت گرفت که با شلیک گاز اشکآور همراه شد.»
راهپیمایی روز قدس در سال ۱۳۸۸ از آن جهت برای من و مهندس توسلی اهمیتی مضاعف یافت که به اجبار از نزدیک شاهد اعتراضهای مدنی مردم پس از برگزاری انتخابات نبودهایم. متن گفت و گو با مهندس محمد توسلی، رییس دفتر سیاسی «نهضت آزادی ایران» در پی میآید.
*در خصوص راهپیمایی روز قدس و حضور طرفداران جنبش سبز، نظرهای متفاوتی هم از سوی مسئولان جمهوری اسلامی و رسانههای وابسته به آنان و هم از سوی طرفداران این جنبش ارائه شده است. با توجه به اهمیت این راهپیمایی که عملاً بعد از سه ماه فشار بر جنبش سبز و پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ انجام شد، ارزیابیاتان از این اقدام چیست؟
حضورچشمگیر مردم در این راهپیمایی نشان داد که این فشارها تأثیرگذار نبوده و مردم به طور وسیع به دنبال مطالبات بر حق و قانونی خودشان هستند و نسبت به نتایج انتخابات اعتراض دارند. حضوری که بطور خودجوش و بدون سازماندهی بود. *این حضور بیسازمان و تنوع دیدگاه ها در جامعه و همچنین در جنبش اصلاحات، آیا خطری را متوجه این جنبش نمیسازد؟ طبیعت ونقطه قوت جنبش راه سبز که آقایان خاتمی، کروبی و موسوی معرفی کرده ا ند، حضور همه ایرانیان با دیدگاه های متفاوت در عرصه عمومی است. مطالبات مشترک در راستای منافع ملی که با تعامل میان همه افراد وگروه ها و با تأکید بر حداقل ها و پرهیز از خواسته های حداکثری شکل می گیرد، راه را برای همکاری گسترده مردم هموار می سازد. احترام متقابل مردم با دیدگاه های متفاوت رمز موفقیت جنبش و پیشنیاز توسعه فرهنگی برای تحقق جامعه مردم سالاراست. وضعیت اجتماعی و توسعه فرهنگی مردم مسلمان در کشورهایی مانند مالزی و ترکیه که موفق به دستیابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی شده اند در این خصوص می تواند بسیار آموزنده باشد. در این کشورها مردم به عقاید و دیدگاههای یکدیگر احترام می گذارند و کوشش می کنند تا برمنافع ملی و مطالبات حداقلی مشترک تأکید داشته باشند. به نظر من در ایران، مطالبات حداقلی همان
« حق حیات» یعنی حقوق اساسی ملت است که در قانون اساسی نیزتصریح شده است. جنبش سبز اصلاحات، راهبردهایش را بر این اساس و برپایه مبارزه قانونی ، علنی و مسالمت آمیزو تاکید بر تغییرات تدریجی وپایدار، تدوین کرده است . بنابراین طرح شعارهای افراطی که با گفتمان و خط مشی جنبش راه سبز هماهنگ نباشد بطور قطع ریختن آب به آسیاب برنامه های اقتدارگرایان خواهد بود که زمینه سرکوب و محدود کردن جنبش رافراهم خواهد کرد.
*برخی شعارهایی که در تجمعات و راهپیماییهای حامیان جنبش سبز بیان شده با واکنش منتقدان این جنبش همراه شد؛ شعارهایی که رسانه های حامی دولت احمدینژاد بر روی آن مانور دادند و از حامیان جنبش سبز انتقاد کردند. شعارهایی که در تجمعات و راهپیماییهای حامیان جنبش سبز شنیده میشد را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد، یک دسته شعارهایی که بطور مستقیم به انتخابات مربوط میشود که بخشی در حمایت از مهندس موسوی و آقای کروبی است و بخش دیگر در حمایت از کسانی است که در حمایت از جنبش سبز و دو نامزد معترض انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری- آیات عظام منتظری و صانعی- وارد عرصه شده بودند. دسته دوم شعارهایی است که در نقد عملکرد دولت و حاکمان مطرح میشود. شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» یکی از شعارهایی بود که از میان جمعیت موج سبز در راهپیمایی روز قدس به گوش میرسید. اما از همین جمع جنبش سبز، شعار دیگری که معادل وهم جنس این شعار بود نیز شنیده میشد؛ «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران».
شعار های دسته اول، گفنمان اصلی مردم در اعتراض به نتایج اعلام شده انتخابات و حمایت از دو نامزد اصلاح طلب است. در خصوص شعار « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» ضروری است با یک نگاه تحلیلی ببینیم که چرا این شعار مطرح شد و چرا جمعی از حامیان جنبش سبز این شعار را تکرار می کردند و چرا بعضی دیگر این شعار را به شعار دیگر تبدیل کردند و چه زمینه های ذهنی برای طرح این شعار وجود داشت.
سوابق تاریخی مبارزات ملت ایران نشان می دهد که در طول ۶۰ سال گذشته، مردم ایران همواره از جنبش حقطلبانه مردم فلسطین حمایت کرده اند. آن چرا که بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ انجام شده است بطور طبیعی خمیرمایه همان دفاع از مظالمی است که اسراییل بر ملت مظلوم فلسطین روا داشته و دولت های غربی از این تجاوز، کشتار و مظالم حمایت کرده اند. بنابراین هم به لحاظ انسانی و هم از آن جهت که جنبش فلسطین، جنبش اسلامی است، طبیعی است که مردم ایران عموما یک پیوند عمیق تاریخی در ارتباط با قدس داشته باشند. بر این اساس راهپیمایی روز قدس برای محکوم کردن تجاوز و مظالم اسراییل و حمایت از ملت مظلوم فلسطین پایه گذاری شد. شاید برای اولین بار آیت الله طالقانی این پیوند را بین جنبش آزادی خواهی در ایران و جنبش استقلال طلبی ملت فلسطین در سرزمین های اشغالی ایجاد کرد. او در همایش های مربوط به فلسطین شرکت و ضمن حمایت از مبارزات فلسطینیها، مراتب تأیید ملت ایران را در سخنرانی های خود ابراز کرد. نمونه دیگر، بیانیه دکتر یدالله سحابی در سال ۱۳۵۵ بود که شیعیان لبنان توسط مسیحی های لبنان سرکوب شدند و وضعیت نامناسبی در آنجا بوجود آمد. مرحوم دکتر سحابی در بیانیه خود از مردم دعوت کرد تا به شیعیان لبنان کمک کنند.در همین خصوص برخی از بازاریان مبارز مثل مرحوم حاج محمود مانیان پیش قدم شدند و کمک های مالی مردم ایران را جمع آوری و مستقیما در اختیار آنان قرار دادند. با این سوابق تاریخی پیشنهاد روز قدس توسط آقای دکترابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت مهندس بازرگان خیلی طبیعی بود.
بنابراین سوابق تاریخی نشان می دهد که ملت ایران عموما با ملتهای فلسطین و لبنان پیوند انسانی و اعتقادی داشته است. اما سؤال اصلی این است که چرا در این راهپیمایی لااقل جمعی از تظاهرکنندگان شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر دادند؟ در واقع این پیوند واقعی را به نوعی نفی کردند. من فکر می کنم اکثریت قاطع افرادی که این شعار را تکرار می کردند بیان احساس و اعتراضشان نسبت به عملکرد دولت بود که کمکهای همه جانبه و غیر متناسبی از اعتبارات عمومی کشور را به طرف حماس و حزب الله لبنان سرازیر کرده است؛ در حالی که کشور و مردم ما به شدت به این اعتبارات نیاز دارند. اگر من بخواهم بطور خیلی مشخص تصویری از این دوگانگی ارائه دهم باید به پروژه بازسازی خرمشهر بعد از گذشت ۲۰ سال از جنگ تحمیلی اشاره کنم. کافی است عکسهایی که وضعیت خرمشهر را در سال ۱۳۶۷ که جنگ خاتمه پیدا کرد، با عکس های خرمشهر در شرایط کنونی که هنوز آثار خرابیهای جنگ در آن ها مشهود است، مقایسه شود. البته شهر زلزله زده بم را نیز میتوان به عنوان نمونه دیگری ارایه کرد که تا چه اندازه به نیازهای مردم بم پاسخ داده شده است. این در حالی است که نسل جوان ایران که حدود هفتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهد، به تحصیل، اشتغال و زندگی شرافت مندانه نیاز دارد. آنان وقتی در مقابل، ریخت و پاشهایی را میبینید، وقتی مردم کمک های سنگین دولت ایران را به فلسطین و لبنان مشاهده میکنند، بطور طبیعی چنین واکنشی را از خود نشان داده و این ضربالمثل قدیمی « چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» را یادآوری می کنند. عکسهایی که بعد از جنگ ۳۳ روزه جنوب لبنان و امروز آن منتشر شده، نشان میدهد که جنوب لبنان بصورت مدرن بازسازی شده است. براین اساس این شعارها به معنای این نیست که این جمع با مردم فلسطین و لبنان پیوند انسانی و دینی ندارند بلکه نشان دهنده این است که اگر دولت ایران چنین مسایل و ابهامهایی را برطرف کند و کمک های خارجی ایران، قانونی و شفاف شود بطور قطع چنین شعارهایی مطرح نخواهد شد؛ چرا که طرح این شعارها واکنش و اعتراض نسبت به عملکرد غیر متعادل مسئولان است. البته همانگونه که اشاره شد، جمعی دیگر از مردم با نگاه راهبردی و هماهنگ با گفتمان جنبش راه سبز این شعار را اصلاح کردند تا بهانهای به دست بد خواهان داده نشود.
*اما در کنار این مسأله که رسانههای حامی دولت احمدینژاد به صورت مستمر بر این نکته که این گروه شعار دهنده به کشورهای غربی از جمله امریکا وابسته هستند، تأکید میکردند، این شعار از سوی برخی رسانههای فارسی زبان در خارج از ایران و همچنین برخی فعالان سیاسی مطرح میشد.
کسانی که این شعارها را مطرح و یا تقویت می کنند باید توجه کنند که هویت «اسلامی و ایرانی» دو پایه اصلی از هویت شخصیتی ایرانیان را تشکیل داده است، بنابراین شعارها نباید این هویت را خدشه دار کند. همچنین شعارها نباید پیوند انسانی و تاریخی ملت ما را با سایر ملل مخدوش کند و زمینه ساز سرکوب در داخل باشد.
* شعار دیگری که در این راهپیمایی از سوی حامیان جنبش سبز مطرح شد، « آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی» بود. سؤال اصلی این است، وقتی مردم در سال ۱۳۵۸به جمهوری اسلامی که بقول رهبر فقید انقلاب «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» رأی دادند، چرا چنین شعاری مطرح شد؟ آیا این افراد به قول برخی سلطنتطلب بودند؟
به نظر من کسانی که این شعار را تکرار کردند به خاطر زمینه ذهنیشان در خصوص انحرافی است که در اصول و آرمان های اولیه انقلاب ایجاد شده است. این مطلب کاملا روشن است؛ تعریفی که از جمهوری اسلامی در بحث های رهبر فقید انقلاب در پاریس ارائه میشد و در بام رسانه های دنیا این مصاحبه ها و سخنرانی ها صورت می گرفت و افکار عمومی در داخل ایران و جهان را متأثر میکرد، یک نگاه انسانی و رحمانی از اسلام داشت. در این تعریف بر آزادی، دموکراسی و حقوق اساسی ملت تأکید شده بود و مردم نیز به دلیل اینکه ازاستبداد شاهنشاهی، سیاست های ساواک و سرکوب های صورت گرفته به ستوه آمده بودند، همه برای نجات کشور به دنبال این بودند که حاکمیت ملت یعنی جمهوریت شکل بگیرد و طبیعی است که چون اکثریت مردم ایران مسلمان هستند این دموکراسی در چارچوب ارزش های فرهنگی مردم یعنی اسلام در شکل « جمهوری اسلامی» که خواست مردم بود، ایجاد می شد. اما متأسفانه این پیمان به تدریج نقض شد. شاید یادآوری این مطلب در اینجا برای نسل جوان ما مفید باشد که مرحوم مهندس مهدی بازرگان که بینش تاریخی به مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران داشت این نگرانی را ابراز کرد که ممکن است از جمهوری اسلامی یک تعریف غیر دموکراتیک از اسلام شود، بنابراین پیشنهاد کرد تا جمهوری دموکراتیک اسلامی نیز به رأی گذاشته شود که همان موقع با مخالفت رهبر فقید انقلاب مواجه شد.
همچنین در اصول فصل سوم، پنج و هفتم قانون اساسی، حقوق اساسی ملت پیش بینی شده و مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی کاملا نشان می دهد که اکثریت قاطع نمایندگان خبرگان بر حقوق اساسی ملت تاکید و تصریح داشتند. اصل نهم قانون اساسی به صراحت مقرر میدارد که هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند و یا اصل ۵۶ قانون اساسی، حاکمیت را از آن ملت می داند وتصریح میکند که هیچکس نمی تواند این حق الهی را از ملت سلب کند یا در خدمت فرد یا گروه خاص قرار دهد. بنابراین تمام اصول دیگر قانون اساسی باید براساس این اصول تفسیر شوند. نص صریح اصل ۲۶ قانون اساسی و ماده ۶ قانون احزاب مصوب مجلس در سال ۱۳۶۰ فعالیت احزاب و نهادهای مدنی را علی الاطلاق آزاد اعلام کرده و آن را به هیچ وجه منوط به اخذ مجوز و یا پروانه از مراجع رسمی ندانسته است.
اما با دیدگاه اقلیت محض هفت یا هشت نفری که به اصل ۲۶ رأی منفی دادند در طول سالیان گذشته و به ویژه از دوران حکومت دولت نهم به بعد که عملا در کشور حاکم بوده، احزاب و نهادهای مدنی نتوانسته اند بر اساس این اصل شکل بگیرند و زیر ساخت های یک جامعه مردم سالار را که پیشنیاز توسعه کشور است، فراهم کنند.
بنابراین با توجه به عملکرد عملی جمهوری اسلامی که با آن تعریفی که در ابتدا از جمهوری اسلامی شده
و مردم به خاطر آن تعاریف- اسلام رحمانی- به آن رأی داده بودند، مغایرت دیده میشود، جمعی فکر می کنند که این جمهوری اسلامی نمی تواند پاسخگوی مطالبات تاریخی مردم ایران باشد؛ ولی این افراد باید توجه داشته باشند که طرح این شعارها با ماهیت اصلاحطلبانه وگفتمان جنبش راه سبز مغایرت دارد و زمینه را برای سرکوب مردم فراهم می کند. جنبش سبز باید مطالبات بر حق و قانونی خود را در چارچوب همین قانون اساسی که میثاق بین مردم وحاکمان است، مطرح کند تا بتواند در فرآیند مبارزات قانونی، روند اصلاحات را دنبال کرده و آن را به ثمر برساند. جنبش اصلاحات همواره بر مبارزات قانونی و مسالمت آمیز تأکید داشته و همین استراتژی بوده است که توانسته در نهایت در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، زمینههای آگاهی بیشتر مردم و جنبش سبز را فراهم کند. طرح شعارهای رادیکال و فاقد مبانی اصلاحطلبانه نمیتواند تأثیر مثبتی در فرآیند این مبارزات داشته باشد.
شرایطی که بعد ازانقلاب وجود داشته این امکان را فراهم کرده است تا جنبش اصلاحات بتواند با بهرهگیری از روش مبارزات قانونی، علنی و مسالمت آمیز به تدریج با توسعه آگاهی در جامعه، زمینه های تغییرات حقیقی را به جای تغییرات ساختاری صرفا حقوقی فراهم کند. به همین دلیل در دهه ۶۰ مجموعه اپوزیسیون در داخل ایران محدود بود که با مقاومت آنها به تدریج در دهه های ۷۰ و ۸۰ در سطح جامعه گسرش پیدا کرد.
بنابراین مطرح کردن شعارهای خارج از ظرفیت در هر مقطع می تواند آسیب های جدی به جنبش اصلاحات وارد کند که این امر در جهت خواست اقتدارگرایان است. همچنین ممکن است اقتدارگرایان در مقاطعی با ایجاد حرکت های افراطی، زمینه سرکوب را فراهم کنند. حوادث تیر ۱۳۷۸ و خرداد ۱۳۸۸ کوی دانشگاه تهران را میتوان در این راستا ارزیابی کرد. امروز اقتدارگرایان از هر حرکت رادیکال و خارج از وسع جنبش اصلاحات استقبال می کنند تا این جنبش را قبل از توسعه آگاهی مردم سرکوب کنند.
*شعارهای دیگری که از جمع حامیان جنبش سبز شنیده میشد، «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین» بود که در واکنش به شعار «مرگ بر آمریکا» بیان میشد. هرزمان که «شعار مرگ بر امریکا» از بلندگوهای جریان حامی دولت پخش میشد، حامیان جنبش سبز با شعار «مرگ بر روسیه» واکنش نشان می دادند. چرا مردم چنین واکنشی نشان می دادند آیا مردم طرفدار آمریکا هستند؟
هرگز؛ مردم سیاست های امریکا و هزینه های سنگینی را که این کشور به ایران وارد کرده است، با پوست و گوشت خود لمس می کنند. مردم نقش اسراییل در منطقه و سیاستها و بحرانی که در منطقه ایجاد کرده را کاملا لمس میکنند.
*اگر چنین است چرا مردم چنین واکنشی را نشان می دهند؟
شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» که در ابتدای پیروزی انقلاب مطرح میشد در راستای سیاست راهبردی سیاست خارجی دکتر محمد مصدق یعنی موازنه منفی و یا موازنه عدمی شهید مدرس بود. منافع ملی ایران ایجاب می کند که با همه کشورها ارتباط داشته باشد و در راستای منافع ملی مناسبات خود را تنظیم کند. با توجه به اینکه عملاً جمهوری اسلامی در تقابل با امریکا و کشورهای غربی درهای خود را بسوی دو کشور روسیه و چین باز کرده است، آنها یک سویه در راستای منافع خودشان از امکانات ایران بهره برداری می کنند که این امر انتقاد مردم را به همراه داشت. مناسبات و قراردادهای ویژه با چینی ها از یک طرف و پایبند نبودن روسیه به تعهداتش از جمله نیروگاه بوشهر و نقض منافع و حقوق ملی و تاریخی ایران در دریای خزر از سوی دیگر از جمله مواردی است که طرح میشود. بنابراین اگر مسئولان جمهوری اسلامی سیاستهای گذشته خودشان را در راستای منافع ملی تصحیح کنند هیچ ایرانی به ویژه جنبش سبز نه دنبال مرگ خواهی برای امریکاست و نه روسیه و چین. به نظر میرسد طرح این شعار نیز به دلیل سیاست خارجی نسنجیده مسئولان جمهوری اسلامی باشد.
*همچنین شنیده میشود، مردم ایران با این احساس که برخی مقامهای جمهوری اسلامی در صدد استفاده از روش های چین و روسیه برای فشار بر مخالفان هستند، این دو شعار را مطرح کردهاند؟
عملکرد روسیه در داخل روسیه و در کشورهای جدا شده از روسیه مثل چچن و روش هایی که چین در برخورد با مخالفان از جمله مسلمانان درپیش گرفته که نوعی نقض حقوق اساسی و حقوق بشر است نیز موجب شده تا مردم ما نسبت به این دولت ها نگاه مثبت نداشته باشند و نوعی واکنش نشان دهند. البته در این خصوص باید به تاثیر یک سری اخبار غیررسمی نیز توجه داشت که حکایت از کمکهای نظامی و تکنیکی روسیه به دولت ایران در رابطه با چگونگی برخورد با اعتراضهای مردمی دارند. به عبارت دیگر همانگونه که مردم ایران و مبارزان سیاسی پیش از انقلاب به جهت همکاریهای دولتهای غربی و آمریکا با شاه، مسوولان و حکومتهای این کشورها را در وضعیت کشور خود مقصر میدانستند و عملا این نزدیکی و رابطه را نوعی سلب و نقض استقلال ارزیابی میکردند، در حال حاضر نیز به جهت فقدان فضای باز سیاسی و نقض آشکار آزادیهای بنیادین و حقوق ملت توسط اقتدارگرایان، مردم ایران همکاریها و حمایت دولتهایی نظیر چین، روسیه و حتی ونزوئلا و سوریه را در راستای نقض استقلال و مترادف با تضییع حقوق و منافع ملت ایران ارزیابی میکنند.
*مارتین لوتر کینگ، رهبر فقید سیاهپوستان مسیحی امریکا در نهضت خود سعی کرد شعارهای خود را با استفاده از متون مذهبی پایه گذاری کند تا بر مؤمنان مسیحی اثر بگذارد و آنان را قانع کند که می توان از این مسیر نیز حرکت کرد. از طرف دیگر این احتمال وجود دارد که طرح شعارهای رادیکالی بر ضد مذهب با این هدف که مذهبیها را از جنبش سبز جدا کنند از طرف جریان رقیب جنبش اصلاحی صورت گیرد تا زمینه سرکوب جنبش اصلاحات فراهم شود.
تجربههای تاریخی در کشورهای مختلف از جمله تجربه جنبش دانشجویی ایران پس از سال ۱۳۲۰نشان داده است که همواره میشود با نفوذ و طرح شعارهای رادیکال زمینه سرکوب جنبش اصلاحی را فراهم کرد. مردم ایران هرگز نقش شعارهای انحرافی را در روزهای حساس مرداد ۱۳۳۲ که موجب سر در گمی و بی تفاوتی مردم و حتی نخبگان و مراجع تقلید و زمینه سازی برای کودتای آمریکایی- انگلیسی با کمترین هزینه شد، از یاد نخواهند برد و این تجربیات تاریخی را در جنبش سبز خویش بکار می بندند.
*جریان نواندیشی مذهبی به دلیل مقاومت و ایستادگی که در طول سه دهه گذشته داشته است با پرداخت هزینه های سنگین، نقش آگاهی بخشی و معرفی یک راهبرد مؤثر برای تداوم اصلاحات داشته است ولی گویا این نقش امروز پررنگ نیست؟
ما باید بپذیریم در جامعه دموکراتیک، نظرهای متفاوتی وجود دارد که باید با گفت و گو و تعامل این وجوه مشترک را گسترش داد. طبیعی است، نهضت آزادی ایران و همه نواندیشان مذهبی که در مسیر اصلاحات فعالیت میکنند به نوعی مأموریت خودشان را به نسل بعدی منتقل کرده اند. آنچه را مطرح کردهایم یک نوع نظر مشورتی برای رهبران جنبش سبز و معترضان به انتخابات است که تجربیات تاریخی این جریان را مورد توجه قرار دهند. ما نیز همچون مهندس موسوی بر اجرای اصول مغفول قانون اساسی و تدریجی بودن مبارزات و رشد آگاهی مردم و توسعه شبکه اجتماعی تأکید داریم. شبکه اجتماعی که بتواند این آگاهی را در درون خودش نهادینه کند و توسط هسته های درونی که شکل می گیرد، جنبش را ادامه دهد.
*و جایگاه نیروهای خارج از کشور؟
تجربه نشان می دهد که چه قبل و چه بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ نیروهای فعال خارج از کشور از آنجا که نگاه ذهنی به مسایل داخل ایران دارند در انعکاس و تقویت پیام مبارزات داخل کشور نقش مؤثرتری را میتوانند ایفا کنند. دقت بر راهبردهایی که جنبش سبز در داخل کشور مطرح می کند، اصلی انکار ناپذیر برای نیروهای ملی خارج از کشور است؛ چرا که اگر مطالبات بیشتر از وسع جنبش در داخل باشد، زمینه انحراف و سرکوب را فراهم میکند.
*با توجه به اینکه جنبش نوپای سبز فاقد رهبری سازمان یافته است و عملاً نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری- میرحسین موسوی و مهدی کروبی- و همچنین سید محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران نقش رهبری این مجموعه را بر عهده گرفته اند، فعالان سیاسی و آگاهان دیگر چه وظیفه ای دارند؟
ضروری است فعالان احزاب و نهادهای مدنی با تحلیلهای آگاهی بخش خودشان زمینههای آگاهی بیشتر مردم و ایجاد گفت و گو، تعامل و تفاهم بین دیدگاه های مختلف را فراهم کنند تا آن حداقل های مشترک در این فرآیند برجسته شود و همکاری های جمعی بصورت شبکه اجتماعی شکل بگیرد تا از درون شبکه اجتماعی، شکل گیری رهبری سازمان یافته به تدریج امکان پذیر شود. این امر نیاز به زمان دارد و فرآیندی طولانی است. در این فاصله همه آحاد مردم باید کوشش کنند جریان هایی که به دنبال وارد کردن شعارهای افراطی و خارج از ظرفیت و مصالح جنبش اصلاحات هستند را از طریق گفت و گو و تعامل نسبت به اصلاح اینگونه شعارها آگاه کنند. در خصوص مناسبات رهبری نمادین جنبش راه سبز با احزاب و نهاد های مدنی و نحوه شکل گیری و توسعه شبکه اجتماعی وساز و کارهای تقویت ارتباط درونی آنها نیاز به کار بیشتری است و باید به آن اهتمام داشت.
8888888888888
موج سبز آزادی صبح شنبه، 25 مهر 1388
محمد رضا مقیسه، رییس کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیبدیدگان حوادث اخیر بازداشت شد
به گزارش موج سبز آزادی، حاج محمدرضا مقيسه رییس کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیبدیدگان حوادث اخیر ساعت 10 صبح روز 4 شنبه در منزلش دستگير شده است.
در حالی که مرتضی الویری، دیگر عضو کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیبدیدگان حوادث اخیر هنوز در بازداشت به سر میبرد، دستگیری محمدرضا مقیسه از اراده حامیان کودتا بر ایجاد اختناق بیشتر و تلاش برای سرکوب هرنوع هواداری از حقوق مردم خبر میدهد.
محمدرضا مقیسه که از سابقه طولانی نبرد در جبههها برخوردار است سالها است که یاریگر خانوادههای شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی است.
88888888888888888
مجله «پنجره»:
موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شوروی بود
فرارو: در پی حوادث رخ داده پس از انتخابات رسانه های حامی دولت تلاش کردند دست های پشت پرده ای را برای اعتراضات بشناسانند و همه مسائل را حاصل تراوشات فکری یک حلقه و در نهایت یک ذهن معرفی کنند. به گزارش فرارو در این میان، نام دبیرکل مجمع روحانیون مبارز یعنی «سیدمحمد موسوی خوئینی ها» به میان آمد تا رسانه های دولتی او را هدف قرار دهند و با اطلاق عناوینی چون «عالیجناب خاکستری»، «مرد پشت پرده اصلاحات»، «پدرخوانده» و… عنوان کنند که موسوی خوئینی ها مغز متفکر حوادث رخ داده پس از انتخابات و هدایتگر اصلاح طلبان بوده است.
اکنون هفته نامه «پنجره» متعلق به علیرضا زاکانی پرونده ای را به وی اختصاص داده است.
موسوی خوئینی ها قبل از انقلاب کجا بود
در این راستا در یکی از مطالب این نشریه نشان داده شده که دبیرکل مجمع روحانیون مبارز پیش از انقلاب هیچ گونه سابقه مبارزاتی نداشته و پس از انقلاب به ناگاه و تنها به خاطر دوستی با سیداحمد خمینی به جمع انقلابیون پیوسته است.
عباس سلیمی نمین در این خصوص در مطلبی با عنوان «فاصله از جریان انقلاب» می نویسد: «نقطه شروع فعالیت های آقای موسوی خوئینی ها به عنوان یک عضو فعال سیاسی، بعد از انقلاب و در جریان تسخیر لانه جاسوسی بود.»
اگرچه در مطلب کوتاه سلیمی نمین و سایر مطالب تلاش شده سابقه مبارزاتی او و نزدیکی اش با امام(ره) انکار شود اما گویا میان نویسندگان این نشریه چندان هماهنگی وجود نداشته چرا که در مطلبی با عنوان «پدرخوانده» پاراگرافی درج شده که کاملاً در تضاد با مطلب سلیمی نمین است. این پاراگراف در توجیه نقش موسوی خوئینی ها در حوادث اول انقلاب اینگونه می نویسد: «به دلیل تمرکز وی روی تشکل های دانشجویی داخل و خارج از ایران در مبارزات قبل از انقلاب، تسلط بالایی بر نسل دوم چپ های ایرانی که دانشجویان خط امامی و دفتر تحکیمی دیروز و اصلاح طلبان تندرو امروز محسوب می شوند، دارد. به این موارد نزدیکی وی با امام خمینی قبل و بعد از پیروزی انقلاب و عدم پذیرش مسوولیت رسمی جدی در دو دهه گذشته را اضافه کنید.»
پدرخوانده یا رئیس مافیا
از دیگر سو این نشریه، چهره ای مرموز و مافیایی از موسوی خوئینی ها ترسیم می کند و در گزارشی با عنوان «عالیجناب خاکستری» می نویسد: «موسوی خوئینی ها مرد مرموزی است؛ از همان سیاسیونی که در رمان ها و فیلم های سیاسی یا پلیسی، داستان حول آنها می گردد و ما عاشق کشف نقش آنها در حوادث هستیم، فردی که با آنکه موقعیتی منحصربه فرد و کاریزماتیک در جریان اصلاحات داشت، هرگز برای کسب قدرت به صورت علنی اقدام نکرده و البته در تمام موقعیت های خطیر و مهم عمر جمهوری اسلامی ردپای او را می توان دید اما هیچ گاه فراتر از نقش نجات بخش برای دوستانش ظاهر نشده است؛ تنها لحظه ای حضور می یابد و مسیر بازی را تغییر می دهد. با آنکه بسیاری قدرت را در کسب کرسی های علنی و بزرگ می جویند، خوئینی ها فرزندان دیروز و سربازان امروزش را به زمین بازی می فرستد و بی آنکه هزینه اضافی بدهد از قدرت بهره مند می شود. او به تمام معنی یک پدرخوانده اصیل است.»
در پنجره می خوانیم: «راز حضور مهندس موسوی در انتخابات ریاست جمهوری آن هم بعد از 20سال سکوت منفعلانه و انزوای سیاسی را هم می توان در تاثیرگذاری موسوی خوئینی ها جست؛ چه اینکه حضور سوال برانگیز موسوی و کناره گیری تعجب آور خاتمی به نفع وی در پی اظهار تمایل وی به کاندیداتوری موسوی و ارجحیت موسوی بر خاتمی صورت گرفت.»
پنجره در نهایت عقیده خود و رسانه های همسو با خود را تعمیم کلی می دهد و از قول تمام فعالان سیاسی کشور می نویسد: «در نگاه همه فعالان سیاسی ایران موسوی خوئینی ها، چهره پرده نشین اصلاح طلبان است؛ مردی که همواره ترجیح داده در پشت صحنه ایفای نقش کند. سلوک سیاسی او به گونه ای است که از آفتابی شدن در میدان سیاست احتراز می ورزد. این، ویژگی همه کسانی است که نمی خواهند ردپایی از تصمیم های آنها در حوادث و ماجراهای رمزگونه باقی بماند.»
موسوی خوئینی ها کمونیست و جاسوس شوروی
این اما پایان ماجرا نیست چرا که این نشریه در مطالب مختلف خود اتهام عجیب و غریبی را متوجه موسوی خوئینی ها کرده و او را یک کمونیست و جاسوس سرویس اطلاعاتی شوروی(KGB) معرفی می کند.
در مطلب جالب این هفته نامه اصولگرا در این خصوص می خوانیم: «وی در سال 1975 به آلمان شرقی می رود و سپس برای تحصیل عازم دانشگاه «پاتریس لومومبا» مسکو می شود؛ دانشگاهی که تربیت کننده بسیاری از نیروهای کمونیست یا وابسته به شوروی همچون کارلوس تروریست مشهور، یا ابومازن و مصطفی برغوثی بوده است. آنچنان که در آن سال ها از او با نام «کریپتو کمونیسم» نام می بردند و نشریه فرانسوی «پاری مارچ» در سال 1985 در این باره می نویسد: «اشخاص وارد به امور کرملین، معتقدند او یار «کا گ ب» در ایران و دوست قدیمی «حیدر علی اف» تنها مسلمان عضو دفتر سیاسی شوروی است. وی بی قید و شرط جورج حبش را تحسین می کند همچنین با ژنرال پناهیان کمونیست قدیمی که در سال های 45-1944 رئیس ستاد ارتش خلق جمهوری مهاباد بود ملاقات داشت. خوئینی ها که از سال 1975 در آلمان شرقی مستقر شده بود، تعلیمات خود را از «مارکوس ولف» ژنرال آلمان شرقی و رئیس سرویس های مخفی برلین شرقی دریافت می داشت.»
گزارش نویس پنجره که تلاش می کند تا بی طرفی پیشه کند، می گوید: «روایت نشریه فرانسوی شاید کاملاً قابل اطمینان نباشد» اما بلافاصله با اشاره به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام می نویسد: «اگرچه با توجه به سابقه خوئینی ها بعید نیز نیست. مخالفت یاران خوئینی ها با نظر حلقه علم و صنعت برای اقدام مشابه درباره سفارت شوروی قابل تامل است، آنچنان که دور از انتظار نیست.»
این ادعا همچنین از زبان رضا گلپور نویسنده کتاب «شنود اشباح» که مصاحبه ای با پنجره انجام داده است نیز تکرار می شود چرا که او در این باره می گوید: «رفرنس های مختلفی هست که قبل، حین و بعد از اشغال لانه جاسوسی به تاثیرپذیری محمد خوئینی ها از سرویس کا گ ب اشاره می کند و بنده برخی از موارد آنها را در کتاب «شنود اشباح» عیناً نوشتم.»
گلپور در ادامه مصاحبه خود می گوید موسوی خوئینی ها اساساً به مارکسیسم گرایش دارد. او عنوان می کند: «موسوی خوئینی ها در آن دوران (پیش از انقلاب) کلاس های تفسیر قرآنی داشت و مشهور بود، چون پدر وی در جریانات پیشه وری کشته شده بود، ایشان نگاه های شدید مارکسیستی دارد. دستگیری وی به همین دلیل هست؛ یک نوع بینش شدیداً مارکسیستی و دیالکتیکی و تلاش برای استفاده از پتانسیل داغ موجود در برخی افراد مرتبط با حوزه های علمیه و همراهی و همگرایی با افرادی که مارکسیسم را محور مبارزه می دانند. تفاسیری که خوئینی ها در تلاش های خود ارائه می کرد، به هر شکل ممکن قصد داشت اعلام کند آیات قرآن با مبانی مدرن جهان مارکسیسم در تعارض نیست و به شکلی می خواهند آیات قرآن را با مطالب به ظاهرمدرن و دیالکتیکی منطبق کنند.»