اعیاد اسلامی فقط عید فطر و عید قربان است و برای این دو عید احکام شرعی خواصی مقرر شده است. مثلا ، همان طور که نماز دارای احکام خواصی است و همه مسلمانان باید آن را رعایت کنند ، این دو عید نیز دارای احکام خواصی است که همه مسلمانان موظف به اجرای آن هستند. البته خواندن نماز عید،مستحب مؤکد است و شیعه میگوید که در زمان غیبت امام نماز عید واجب نیست ،بنابر این قضا ندارد حتی اگر در خواندن نماز عید اشتباهی رخ دهد نیازی به خواندن قضای آن نیست و نمیشود گفت که آن نماز باطل است .انشاالله نماز عید قبول است زیرا از نمازهای واجب نیست
اعیاد اسلامی فقط عید فطر و عید قربان است و برای این دو عید احکام شرعی خواصی مقرر شده است. مثلا ، همان طور که نماز دارای احکام خواصی است و همه مسلمانان باید آن را رعایت کنند ، این دو عید نیز دارای احکام خواصی است که همه مسلمانان موظف به اجرای آن هستند. البته خواندن نماز عید،مستحب مؤکد است و شیعه میگوید که در زمان غیبت امام نماز عید واجب نیست ،بنابر این قضا ندارد حتی اگر در خواندن نماز عید اشتباهی رخ دهد نیازی به خواندن قضای آن نیست و نمیشود گفت که آن نماز باطل است .انشاالله نماز عید قبول است زیرا از نمازهای واجب نیست .عید برای این است که گذشته ها و نگرانی های خود را کمی فراموش کنیم و امید به رحمت حق داشته باشیم و اینکه به سوی او باز میگردیم.این همان حالت خوف و رجایی است که در عرفان به دو بال سلوک تعبیر شده است.از یک جهت هر روز را میشود عید و هر روز را هم میشود عزا گرفت. هر روزی که آن روز ،بهتر از دیروز باشد آن روز برای ما عید است،وای به وقتی که امروز ما مثل دیروز باشد،اگر امروز ما مثل دیروز باشد این رکود است ،چون همیشه باید در حال حرکت وویایی در راه حق بود.از این رو پیامبر دستور به عزاداری نداده اند.[2] همه مسلمین در این عید شریک هستند ،انشا الله این موضوع موجب الفت بین همه مسلمین گردد؛ البته هر کس که بیشتر مقید به احکام پیغمبر است ،از این عید ،بیشتر سهم دارد ،ولی برای همه مسلمین عید است.در قنوت نماز عید این چنین خوانده می شود:بِحَقِّ هذا الیَومِ الّذی جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیداً؛به حق امروز که آن را برای مسلمین عید قرار دادی.
خداوند به حضرت موسی می فرماید: وَ ذَکِّرهُم بِاَیّامِ اللهِ[3]،ایام الله را به یاد آنان بیاور.برای مسلمین ایام الله دو روز است :یکی عید فطر و دیگری عید قربان.این دو روز مقررات خاصی دارد،از جمله گرفتن روزه در این دو روز حرام است. عمده مقصود از مراسم این دو روز تبریک روز عید و ایجاد انس و الفت بیشتر بین همه مسلمین است.اما چرا عید قربان میگویند؟قربان یعنی قربانی کردن،که می گویند: خود کلمه از ریشه “قرب”است. یعنی با این قربانی کردن ،قرب به خدا میجویید.این قربانی کردن از یک طرف تجدید خاطره ای است از جدّ،پیغمبر ما،حضرت ابراهیم،و از طرف دیگر چون تا آن تاریخ ،قربانی کردن بین اقوام بشر رسم بوده و حتی فرزندانشان را هم قربانی می کردند، از این تاریخ به بعد خداوند قربانی کردن انسانها را ممنوع کرد.[4]
انسان طرفه معجونی است که از طرفی از فرشته،و از طرف دیگر از خصایص حیوانی سرشته شده است و لذا مجموع خصال حیوانات هم در اوهست.مثلا آن خصلت تهاجم که در همه حیوانات هست،در انسان به صورت دعاوی بین ۀنها ظاهر می شود،ولی در اسلام این تهاجم به صورت جهاد یا احکام مشخص شرعی جلوه گر شده است. چون خداوند این خصلت را در بشر آفریده و به آن توجه دارد،شاید اگر شخص سالی یکبار قربانی کند،آن حالت تهاجمی زاید از حد او از بین برود.
خداوند این روز را برای ما عید قرار داده است و برای ما همین کافی است که این روز را عید بدانیم.اما عید از ریشه “عود” به معنای بازگشت است؛ بازگشت به سوی خدا.پس به قول آن گوینده والا مقام :عید آن روز نیست که انسان لباس نو بپوشد و یا… بلکه عید زمانی است که شخص از بلیه خداوند امنیت پیدا کند.[5]
جنبه دیگری که میتوان برای این عید قائل شد،این است که خداوند در مورد حضرت ابراهیم به پیغمبر میفرماید:مِلَّهَ اَبیکُم اِبراهیمَ[6]؛ یعنی در این آیه خداوند حضرت ابراهیم را پدر همه ما معرفی می کند،پس حضرت ابراهیم غیر از اینکه پدر نسبی پیغمبر ماست،پدر همه ما هم محسوب میشود. و در ادامه همین آیه خداوند می فرماید: هُوَ سَمّیکُمُ المُسلمینَ مِن قَبلُ ؛او از قبل شما را لقب “مسلم” داد ،مسلم به معنای عام یعنی تسلیم شدن به امر الهی است. خداوند وقتی چنین مقامی را برای آن پیغمبر بزرگوار که پدر همه ماست قائل می شود،مسلماً باعث شعف و شادمانی ما هم می گردد. وقتی این مقدمات دینی را به کسی می دهند، همه میروند به او تبریک میگویند و خود آن شخص هم خوشحال می شود.پس یک جنبه عید بودن این روز هم به همین خاطر است،چون در این روز آخرین درجه نبوت برای آن حضرت مقرر شده است.
می گویند نبوت چهل مرحله دارد که در این مراحل ،اول صدای فرشته را در خواب و سپس در بیداری می شنود.[7]در مرحله بعدی فرشته با او شخن می گوید و در آخرین درجه،فرشته را مجسم می بیند و با او حرف می زند همان طور که جبرئیل بر پیغمبر ما با صورت واقعی خودش نازل می شد و پیغمبر او را می دید.[8]در مورد حضرت ابراهیم هم در آخرین امتحان مقرر شده به او وحی شد که فرزند منحصرش را قربانی کند.
سن ساره همسر حضرت ابراهیم از سن بارداری گذشته بود و مثل اینکه از اول هم عقیم بود،به هر جهت نمیتوانست اولاد دار شود .حضرت فقط یک فرزند از هاجر داشت آن هم بعد از سالها در سن هشتاد و شش سالگی.در روایات ما نقل است و در تورات هم نوشته شده است که در سن هشتاد و شش سالگی خداوند فرزندی به او داد که تنها فرزندش بود؛ آن وقت خدا امر میکند که این تنها فرزندت را قربانی کن.این بالاترین امتحان است که حضرت از این امتحان هم موفق بیرون آمد.نه تنها خود حضرت بلکه همان پسرش که قربانی می شد ،از امتحان سربلند بیرون آمد. حضرت ابراهیم وقتی خواسته و امر خداوند را به فرزندش اسماعیل گفت،اسماعیل به پدر عرض کرد:یا اَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدنی اَن شاءَاللهُ مِنَ الصابِرینَ[9]؛پدر آنچه ماموری ،انجام بده،ان شاءالله خواهی دید که من هم صابرم.
بعد اسماعیل به پدرش گفت و یا خود حضرت ابراهیم به این مسئاله توجه کرد که بهتر است در موقع ذبح،صورت فرزند را نبیند که مبادا با هیجان مهر فرزندی،ذرّه ای تردید در دلش ایجاد شود.پس روی فرزندش اسماعیل را بر وری خاک برگرداند تا صورت او را نبیند که داستان آن را میدانید.در اینجا بود که جبرئیل آمد و پیغام آوردکه:وَ فَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ.[10]منظور از ذبح عظیم-ذبیحه بزرگ-این نیست که آن حیوان،گوسفند چاق یا گوساله چاقی بود. منظور عظمت معنوی است.یعنی به قدری این مسئاله و این جلسه امتحان بزرگ بود که خداوند نتیجه گیری آن را به عنوان ذبح عظیم بیان فرمود.
در این روز ،این قضیه آخرین امتحان حضرت ابراهیم به درگاه خداوند بود که بعد از آن رسول شد،خلیل شد،امام شد.خلیل یعنی دوست خداوند،و امام یعنی پیشوای مردم. حضرت ابراهیم از جهت نسبتی که با حق یافت، خلیل شد و از جهت سمتی که با خلق پیداکرد ،امام شد.پس یک علت دیگر که ما امروز را عید میدانیم و جشن میگیریم، این است که پدرمان ابراهیم از آخرین امتحان نیز موفق بیرون آمد.او چندین امتحان داد و از همه سربلند بیرون آمد و مقامی عالی گرفت.یعنی عالی ترین مقامات آن روز را گرفت.نه فقط آن حضرت فرزند خردسالش حضرت اسماعیل هم در کودکی همراه پدر این امتحان الهی را به نحو احسن جواب داد.حال این ذبیح الله،اسماعیل بود یا اسحاق،اختلاف نظر است.حضرت ابراهیم دو فرزند داشت.وقتی حضرت اسماعیل سیزده ساله بود ،اسحاق به دنیا آمد .البته اسماعیل از هاجر بود که کنیز بود و اسحاق از ساره،که به اعتباری همسر عقدی آن حضرت بود.تورات ذبیح الله را اسحاق میداند گرچه در خود تورات هم نقل شده که به ابراهیم وحی شد که فرزند منحصرت را بکش.پس چطور میگویند آن فرزند اسحاق بود؟در تورات می نویسند:وقتی ساره دید که اولاد دار نمیشود و ابراهیم خیلی غصه دار است ،کنیز خودش –هاجر-را به عقد او در آورد.یعنی او را آزاد کرد و به عقد ابراهیم در آورد.تورات می گوید:به عقد ابراهیم او را در آورد و نمی گوید او را بخشید. به هر حال چون حضرت ابراهیم او را به همسری گرفت فرقی نمیکند که آن کنیز را ساره بخشید یا آزاد کرد.و از او اسماعیل زاده شد و بعد هاجر را کمی غرور گرفت و نسبت به ساره که خیلی مورد محبت الهی بود ،اندکی گردن کشی کرد و و چون ساره ناراحت شد ،خداوند به حضرت ابراهیم فرمود:زن و فرزندت را به جایی دور دست ببر که داستانش را میدانید.
یهودی ها در آن ایام به زن عقدی اهمیت میدادند.شاید آنها به همین علت،اسماعیل را به رسمیت نمیشناختند و می خواستند بگویند که او فرزند حضرت ابراهیم نیست و وقتی که خداوند فرمود:فرزندت را قربانی کن،منظور اسحاق است.در حالی که وقتی این دستور داده شد،اسحاق یا به دنیا نیامده بود و یا بسیار کوچک بود .حال یک بچه چند ماهه را قربانی کردن سخت تر است یا یک فرزند برومند مثل اسماعیل سیزده ساله را؟
به علاوه خود تورات می گوید هاجر را به ازدواج حضرت در آورد .فرضاً اگر هم قول آنها درست باشد که میگویند اسماعیل فرزند کنیز بوده ،ولی وقتی که هاجر به ازدواج ابراهیم در آمد دیگر کنیز نیست؛ پس نمیتوان گفت که اسماعیل فرزند کنیز است چون طبق گفته تورات هاجر به ازدواج حضرت در آمد همچنین خداوند در تورات به حضرت ابراهیم می فرماید:اولاد تورا،نسل تو را،از این اسماعیل زیاد خواهم کرد. پس خداوند اسماعیل را تایید می کند و می فرماید:نسل تو را از او زیاد خواهیم کرد و دوازده سلطان یا دوازده امیر از او به وجود خواهیم آورد که بعداً تورات دوازده اسم را به عنوان پسران اسماعیل ذکر می کند ولی در تاریخ هیچ نامی از آنها نیست .به طور قوی آن طور که قراین ثابت می کند ،شاید منظور همان دوازده امام ماست که از نسل اسماعیل هستند،به هر حال این مطلبی است که تورات می گوید.
اما بعضی از مسلمین اهل سنت هم،اسحاق را ذبیح الله میدانند.البته ایم مسئاله ربطی به شیعه و سنی بودن ندارد و یک مسئاله تاریخی است.یک مورخ می گوید ذبیح ،اسماعیل است و مورخ دیگر اسحاق را ذبیح میداند،ممکن است یک شیعه هم بگوید اسحاق ذبیح بوده و یک سنی بگوید اسماعیل بوده است.این مطالب چندان ربطی به اصول مذهب ندارد.البته از مورخین مسلمان،عجیب است که چنین مطلبی را بیان کنند ،چون گذشته از این استدلال ها که راجع به تورات و یهود کردیم، در اسلام و قران هم دلایلی در تایید ذبیح الله بودن اسماعیل هست.از جمله در سوره و”الصافات” از همه پیامبران نام میبرد و در شرح حال هر یک از آنها سلام میگوید:سَلامٌ عَلی نُوحٍ[11]، سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ[12] و در آخر می فرماید: سَلامٌ عَلی اِل یاسینَ.[13] در این سوره داستان حضرت ابراهیم و داستان ذبیح و خواب حضرت را ذکر میکند و داستان اینکه حضرت رفت و خواست فرزند قربانی کند،سپس وفَدَیناهُ بِذِبحٍ عَظیمٍ را ذکر می کند و در خاتمه میفرماید:سَلامٌ عَلی اِبراهیمَ[14] اِنَّهُ مِن عِبادِنا المؤمِنینَ.[15]
بعد می فرماید: وَ بَشَّرناهُ بِاِسحقَ[16].یعنی اسحاق را بعد از داستان حضرت ابراهیم و ذبح فرزندش ذکر میکند.اگر عبارت وَ بَشَّرناهُ بِاِسحقَ قبل از آن عبارت سلامٌ عَلی ابراهیمَ… اِنَه مِن عِبادِنا المؤمنینَ که در آخر شرح حال پیغمبران گفته شده آمده بود ،شاید باز می توانستیم بگوییم که ذبیح اسحاق استوولی چون نام اسحاق بعد از تمام شدن داستان حضرت ابراهیم و ذبح فرزندش آمده،پس نمی توان ذبیح را اسحاق دانست.پس اگر مسلمین در ظواهر عبارات قرآن هم دقت کنند،می بینند ذبیح الله حضرت اسماعیل بوده است.
به هر جهت این عید و جشن ما چند جنبه دارد؛یک جنبه آن همین است که خداوند آن را عید قرار داد: بِحَقِّ هَذا الیوم الّذی جَعَلتَه لِلمُسلمینَ عیداً .حال چه این روز ،عید باشد و چه روز دیگری ،هر روز را که خداوند عید قرار دهد برای ما عید است.مانند سه روز عرفه که مقرراتی برای حجاج دارد و امثال آن.جنبه دیگر اینکه یاد بود خاطره آخرین امتحان حضرت ابراهیم است که موفق ار آن بیرون آمد و به بالاترین مقام رسالت رسید.
جنبه سوم این است که همه مسلمین که امروز در مکه هستند-گو اینکه ممکن است یک عده دیروز را جشن گرفته باشند-موفق شده اند عبادت مهمی را که موجب الفت بین مسلمین شده است ،امجام دهند.[17]ما همان طور که برای توفیق پدرمان حضرت ابراهیم که در امتحان موفق شد،جشن میگیریم، برای توفیق همه مسلمین که در حج هستند جشن میگیریم.البته قربانی هم برای آنها که در منی هستند واجب است که انجام دهند،ولی برای حاجی ها در سنوات بعد واجب نیست و مستحب است که به عنوان یادگاری از این عید و سفری که خداوند توفیق انجام آن را به آنها داده است،قربانی کنند. ان شالله همه ما توفیق این عبادت را پیدا کنیم.
[1].متن فرمایشات ایشان در عید قربان، در سال 1379
[2].در صدر اسلام عزاداری به صورت فعلی مرسوم و متداول نبود.در احکام شریعت اسلامی دو عید مقرر شده است-عید سعید فطر ،عید سعید قربان-که البته میتوان عید و تعطیل هفتگی جمعه را نیز به آن دو افزود. در عیدین فطر و قربان مقررات خاصی است و در مورد روز جمعه هم آیه 9 سوره جمعه مقرر میدارد.یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنو اِذا نُودِیَ لِلصَلاهِ مِن یَومِ الجُمُعَهِ فَاسعَوا اِلی ذِکرِ اللهِ وَ ذَرُوا البَیعَ ذلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمونَ«ای کسانی که ایمان آورده اید چون ندای نماز روز جمعه در دهند ،به نماز بشتابید و داد و ستد را رها کنید .اگر دانا باشید این کار برایتان بهتر است.»منتهی با سلطنت بنی امیه تحت عنوان خلافت اسلامی که سعی می شد حقایق اسلام پنهان بماند و مناقب اهل بیت و ولایت آنان از دلها حذف شود-تکلیف رهبران واقعی اسلام و اهل بیت آن بود که معارف اسلامی و مناقب رهبران واقعی را به گوش مسلمین و بلکه همه افراد بشر برسانند،اما خشونت استبدادی حکام از قبیل معاویه ،یزید و حتی بعد ها متوکل و امثالهم مجال نمیداد ،لذا عذا داری برای آن بود که تحت عنوان یاد بود و عذای شهدای واقعی اسلامی،این معارف اعلام شود که علی القاعده حکام و کارکنان آنان باید شرم میکردند که اهل بیت را از یاد آوری و یاد بود اجداد خود منع کنند-گرچه کم و بیش می کردند.بدین نحو است که بزرگان شیعه خواسته اند که این عزاداری ها در طی تاریخ حفظ شود.
[3]. سوره ابراهیم،آیه 5.
[4]. اما بنی اسرائیل به این حکم الهی گوش نکردند و یکی از گناهانشان هم همین بود.
[5]. لَیسَ العیدُ لَبِسَ الجَدیدَ بَلِ العیدُ لِمَن اَمِنَ مِنَ الوَعیدِ .
[6]. سوره حج،آیه 78.
[7].البته این مراحل تنها مختص پیامبران نیست و در درجات پایین تر نیز سایر مؤمنین از آن برخوردارند،چنانچه در مرحله ای به دل مؤمنین برات می شود که کاری را انجام دهند یا انجام ندهند.
[8]. از این حیث پیامبر ما بالاترین درجه را داراست چنانچه در معراج از قلمرو جبرئیل هم فراتر رفت به طوری که جبرئیل را توان همراهی با وی نبود و گفت: لَو دَنَوتُ اَنمُلَهً لا حتَرَقتُ
[9].سوره صافات، آیه 12.
[10].سوره صافات ،آیه 107:و او را به ذبحی عظیم باز خریدیم.
[11].آیه 79.
[12].آیه 120.
[13].آیه 130.
[14]و2. آیات 109 و 111 :سلام بر ابراهیم …او از بندگان مؤمن ما بود.
[16].آیه 112:او را به اسحاق بشارت دادیم.
[17].از معصوم نقل است که فرمود :باید در حج دور خانه کعبه جمعیت فراوان باشد و حتی اگر یک سال تعداد حجاج کم بود از بیت المال به عده ای خرج سفر بدهند.شاید این فرمایش در باره وضع ظاهری اعراب در مدتهای مدید موجب این تصور در میان مسلمین شد که آنان- یعنی حجاج- روزی رسان اعراب عربستان هستند و شاید در ذهن بعضی از آنها حالت تخفیف و توهینی نسبت برادران مسلمان خود ایجاد می شد.غیرت محمدی و علاقه ای که آن حضرت به مکه داشت و توجه باری تعالی به خواسته های آن حضرا تا حد نزول آیه :قَد نَری تَقلُّبَ وَجهِکَ فی السماء فَلَنُولّیکَ قبلهً تَرضیها(سوره بقره ،آیه 144:نگریستنت را به اطراف آسمان می بینیم.تو را به سوی قبله ای که میپسندی می گردانیم)نخواست که چنین خدشه ای در حرمت اهل مکه در اذهان باقی بماندو پس به واسطه نفت که طلای سیاه است در عربستان غنا بخشید .ان شالله آنان قدر این نعمت و حرمت خانه را بدانند و موجبات انس و الفت بین مسلمین را فراهم سازند.