Search
Close this search box.

فرهنگنامه‌اي در مرز شعر و تصوف

Imageميراث گسترده تصوف در تمدن اسلامي ، بخش مهمي از دارايي معنوي بشريت است . اين فرهنگ منحصر به فرد و معنوي ، در سرزمين ايران و در زبان فارسي به اوج و اعتلايي شگفت انگيز رسيد و متون نظم و نثر فراواني پديد آورد . فرهنگنامه ها يا اصطلاحنامه هاي عرفاني و صوفيانه ، كتبي هستند كه براي درك دشواري هاي تصوف و آثار و كلمات ايشان تحرير شده است . در اين زمينه ،‌ كتاب اصطلاحات صوفيان يا مرات عشاق اثر مولفي ناشناخته به تصحيح خانم مرضيه سليماني از سوي انتشارات علمي و فرهنگي روانه بازار شده است .  

 ميراث گسترده تصوف در تمدن اسلامي ، بخش مهمي از دارايي معنوي بشريت است . اين فرهنگ منحصر به فرد و معنوي ، در سرزمين ايران و در زبان فارسي به اوج و اعتلايي شگفت انگيز رسيد و متون نظم و نثر فراواني پديد آورد . فرهنگنامه ها يا اصطلاحنامه هاي عرفاني و صوفيانه ، كتبي هستند كه براي درك دشواري هاي تصوف و آثار و كلمات ايشان تحرير شده است . در اين زمينه ،‌ كتاب اصطلاحات صوفيان يا مرات عشاق اثر مولفي ناشناخته به تصحيح خانم مرضيه سليماني از سوي انتشارات علمي و فرهنگي روانه بازار شده است .  

***

دليل شما براي انتخاب و تصحيح رسالة مرآت عشاق چه بود؟

انتخاب اين كتاب، مثل بسياري از اين نوع كارها، محصول علاقه و تصادف بود. در حقيقت من به عنوان يك رسالة دانشگاهي در جستجوي يك نسخه و اثر مناسب در زمينة عرفان و تصوف بودم. دوست و معلم ديرينم آقاي كامران فاني در حين جستجوي نسخ خطي در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران به نسخه‌اي منحصر به فرد و عالي از يك رسالة صوفيانه برخورده بودند. اين رساله از چشم‌ها به دور مانده بود و عجيب است كه با وجود ثبت در فهرست استاد منزوي و مرحوم استاد دانش‌پژوه، كسي به سراغ آن نرفته بود.

 فكر مي‌كنيد علتش چه بود كه كسي به اين نسخه توجه نكرده بود؟

تصور مي‌كنم علتش نامگذاري رساله است زيرا در نسخة دانشگاه تهران، صفحة اول كه نام كتاب و مؤلف و تاريخ تحرير اثر و اين نوع مشخصات در آن درج مي‌شود، ساقط شده و هيچ نشانه‌اي نيز در تمام متن در اين زمينه‌ها ديده نمي‌شود. تنها در پايان، نام كاتب و تاريخ كتابت وجود دارد كه آن هم متأخر است.

استاد منزوي و استاد دانش پژوه به دليل فقدان نام مؤلف و عنوان، خود بدان نامِ «اصطلاحات صوفيان» داده بودند كه البته مي‌تواند درست و دقيق باشد و من هم عليرغم يافتنِ نامِ اصليِ كتاب، از اين عنوان بهره گرفتم زيرا محتواي كتاب را بهتر منعكس مي‌كرد. اما بايد توجه داشت كه چون رساله‌هاي زيادي به صورت ناقص با اين عنوان در كتابخانه‌ها هست، اين رساله چندان مورد توجه قرار نگرفته و شايد بسياري آن را با رساله‌هاي مشابه عبدالرزاق كاشاني و عراقي اشتباه مي‌گرفتند. وقتي اين نسخه را ديدم و با بقية متون مشابه مقايسه كردم، متوجه انحصاري بودن آن شدم و ضمناً محتواي حيرت‌انگيز آن توجه مرا بسيار جلب كرد. اين مسائل را به آقاي فاني هم منتقل كردم و از آن زمان به مدت يك دهه به انحاء طرق درگير كار با اين متنِ از ياد رفته و بسيار شيوا شدم.

زمان تاليف و نگارش اين اثر مربوط به چه مقطع زماني است؟

همان طور كه توضيح دادم، نسخه در صفحة اول افتادگي دارد و تاريخ تاليف آن هم مثل نام مؤلف مفقود است. با اين وجود، امكاناتي براي حدس و گمان وجود دارد. اولاً قرائن سبكي و در درجة دوم، مشابهت محتوايي و مضموني با مجموعه‌اي از اصطلاح نامه‌هاي كوتاه‌تر كه در اواخر قرن هشتم تا اواسط يا اواخر قرن يازدهم نوشته شده‌اند. از جمله انيس العشاق شرف‌الدين رامي و اصطلاحات فخرالدين عراقي. مشخصات سبكي هم همين را نشان مي‌دهد و من در مقدمه در اين باره توضيح داده‌ام.

به نظر شما مهم‌ترين ويژگي اين اثر چيست؟

تفصيل و دقت. اين دو نكته مهم‌ترين شاخصه‌هاي يك فرهنگ است و اين كتاب هم در زمرة فرهنگ‌ها طبقه‌بندي مي‌شود. پس از آن، به عنوان يك اثر صوفيانة بسيار جالب، واجد ارزش است. به اين‌ها بيفزايم كه اين اثر نسبت به تمام آثار مشابه مزيت‌هاي بسيار دارد. مؤلف اطلاعاتِ ژرفي از تصوف، ادبيات، زبان‌شناسي، معني‌شناسي و علم‌الحروف در زمانِ خود داشته است. نثر شيوا و پخته‌اي هم دارد، لذا ارزش ادبي هم مي‌توان براي آن قائل شد. اما يك نكتة ديگر در مورد اين متن توجه به اين مسئله است كه اصطلاحاتِ مشروحه در اين كتاب، عمدتاً اصطلاحاتِ ادبي است كه ماهيت استعاري دارد و در فرهنگ عرفاني و صوفيانه تأويل شده است. اصطلاحات كلاسيكي مانند توكل و رضا و آن‌چه در احوال و مقامات وجود دارد، در اين اثر به عنوان مدخل برگزيده نشده، اما مصطلحات لطيف و شاعرانه‌اي همچون زلف و بنفشه و آب و آه و اشتياق و اَبر وجوي و غيره در نهايت زيبايي و با تسلّط شرح شده است. آخرين مزيت نيز مقدمه‌هاي منحصر به فرد در ابتداي كتاب و ابتداي هر فصل (حرف) است كه مي‌تواند به تنهايي موضوع تحقيق در كيفيات فرهنگ تأويليِ صوفيه در قرون ميانة ايران واقع شود.

 آيا شما امكان تطبيق متن اين رساله را داشتيد؟

در ابتدا خير. زيرا نسخه منحصر به فرد به نظر مي‌رسيد. اما به لحاظ محتوايي و نوعِ ورود در شرح اصطلاحات، شباهت زيادي با انيس العشاق و اصطلاحات عراقي و تتمة لطيفة غيبية دارابي داشت. من به مقايسة آن‌ها پرداختم و ضمناً به جستجوي نسخة بدل در كتابخانه‌هاي ايران و كشورهاي ديگر پرداختم. بالاخره به متن ناقص اين اثر در يكي از آثار يوگني ادواردويچ برتلس، استاد فقيد و ايران‌شناس نامدار روس، برخوردم و كوشيدم متن اصلي آن را به دست آورم. اما نه در تاجيكستان ونه در بخش شرق‌شناسيِ آكادمي علوم اتحاد شوروي موجود نبود. شايد در بخش كتاب‌هاي خاوري كتابخانة مركزي مسكو يا در كتابخانه‌هاي سمرقند و بُخارا در كشور ازبكستان. متاسفانه استاد برتلس هيچ توضيحي در مورد محل نگاهداري نسخه نداده است. اما همين متنِ ناقص نيز كه فاقد مقدمه ها و برخي قسمت‌هاي متن بود، كمك شاياني به خوانش دقيق و كامل شدنِ كتاب كرد. برتلس بدخوانيِ زيادي داشته و شايد نسخة او چنين بوده است. اما اصلاً تطبيق نشده بود زيرا حتي آيات قرآن و مشهورات روايات نيز پُر از غلط ثبت شده است. من اين‌ها را اصلاح كردم. مهم‌ترين كمكي كه كتاب برتلس به من كرد، تعيين قطعي نام اثر، يعني «مرآت عشاق» بود.

 اين اثر به لحاظ ساختاري چه شباهت‌ها و تفاوت‌هايي با آثار مشابه مانند اصطلاحات مُحي‌الدين يا روزبهان بقلي دارد؟

گرايش عمدة مؤلف ناشناختة مرآت عشاق به شرح اصطلاحات مندرج در شعر فارسي است. كيفيت تأويلش هم همين‌طور است. شاهد مثال‌هايش هم غالباً از شاعرانِ بزرگ عرفان مشرب است. خودش هم دستي در شعر داشته و گاه به عنوان شواهد شعري بيتي صادر مي‌كرده كه البته به لحاظ ادبي چنگي به‌دل نمي‌زند. مكتب مؤلف ناشناختة ما با واسطة شبستري (كه شواهد فراواني از گلشن راز او آورده) به شارحان ايرانيِ مُحي‌الدين مي‌رسد اما در مورد تفاوتش با روز‌بهان بايد در جاي ديگري به تفصيل سخن گفت.

 مرآت عشاق چه كمبودهايي را در زمينة اصطلاحات صوفيان مي‌تواند برطرف كند؟

راستش هيچ. من فكر مي‌كنم اين نوع آثار، تكميلِ يك نوع ديدگاهِ عارفانه و دانش‌هاي مربوط بدان است. در واقع، اگر اين تحليل را بپذيريم كه دو گرايشِ عرفانِ زاهدانه و عاشقانه داشته‌ايم، آن‌گاه مي‌بينيم كه يك شاخة آن به لحاظ نظري بسيار تناور مي‌شود و از حسن بصري تا محي‌الدين ابن‌عربي تداوم مي‌يابد. اساس اين مكتب عارفانه بر نثر و نظريه‌پردازي تأويلي استوار است. گرايش ديگر، از حلاج تا مولانا، برحال و شور و سماع و شطح و شعر استوار شده است. بنايي است باشكوه و طبيعي مثل يك جنگل از دوردست. اما صبغة نظريِ آن، به دليل غلبة شعر مثل مكتب محي‌الدين قوي نيست. تنها از زمانِ پيدايشِ مثنويِ مولانا اين وجه شعري در شروحِ مختلفي به‌طور منظم مورد تأويل و تفسير قرار گرفت. كتاب مرآت عشاق چيزي است ميانة اين دو مكتب و نمونه‌هاي متفاوت و مختلفي از آن در طي قرونِ نُهم تا دوازدهم ديده مي‌شود.

 كتاب مرآت عشاق يا اصطلاحات صوفيان به‌طور كلي در تاريخ تصوف و در ميان متون و ادبيات مربوط به عرفان و تصوف چه جايگاهي دارد؟

اين مسئله، يكسره بستگي به برداشت اهل ادب يا عرفان پژوهان دارد. بايد ديد كه تا چه حدّ به نيازهاي اين گروه از پژوهندگان و محققان فرهنگ ايران پاسخ مي‌گويد. به نظر من، مدتي طول خواهد كشيد تا اين نوع آثار خوانده شوند، در معرض نقد و ارزيابي قرار گيرند و به تدريج مورد توجه قرار گيرند. مرآت عشاق، از آن نوع آثاري است كه باتوجه به ماهيت و ساختار ادبي و عرفاني، بيش از ساير متون مي‌تواند مورد استفاده باشد. كيفيت شرح و توضيح اصطلاحات در اين كتاب به گونه‌اي است كه كار فهم ادبيات صوفيانه را آسانتر مي‌كند. بسياري از تأويلات و تفسيرهاي متون صوفيانه را مي‌توان در تطبيق با شرح مدخل‌هاي مرآت عشاق بهتر درك كرد. امّا جداي از آن،‌ مي‌توان برداشتي عمومي دربارة تحول مفاهيم در تاريخ تصوف به‌دست آورد. در دوره‌هاي كهن‌تر، دامنة تأويلات بنابر نبوغ و قدرت تخيّل يا تسلط عرفا بر كلمات و مفاهيم، موجب پيدايش جستارها يا كتب يا شطحيات زيبايي مي‌شد. اين نوع آثار، بخش مهمي از ميراث فرهنگي و معنوي وطن ماست. امّا مضبوط شدن و تدوين آن به تدريج صورت گرفته و طي يك فرايند طولاني مدت به پختگي و اعتلا رسيده است. تدوين فرهنگ‌ها و دانشنامه‌ها معمولاً به دنبال نوعي پختگي و نياز به كمال صورت مي‌گيرد. اين نوع آثار درسنامه و كتابهاي مرجعي براي استفادة همگان محسوب مي‌شود. مؤلف به همة وجوه يك دانش يا يك نوع معرفت مي‌بايد تسلّط داشته باشد. اين نوع كارها هم با آزمون و خطا صورت مي‌گيرد و به تدريج به آثاري كامل‌تر و بهتر بدل مي‌شود. در مورد اصطلاح نامه‌هاي صوفيان مي‌بايد توجه داشت كه لغزندگي مفاهيم و دامنة گستردة تأويل‌ها، همراه با زبان استعاري و ادبي‌اي كه براي بيان به كار گرفته مي‌شود، كار را براي مؤلف سخت‌تر مي‌كند. بي‌ترديد مؤلف ناشناختة اين اثر كه اميدوارم روزي نامش بر پشت جلد كتاب ديده شود، در دورة پختگي و كمال اصطلاح نگاري و باتوجه به تجربه‌هاي بسيار و مطالعات ژرف، به نگارش و تدوين اين كتاب اهتمام ورزيده است. ما حداقل ده اثر ديگر با همين سياق مي‌شناسيم، از جمله قواعد العرفاي پوشنجي، شرح اصطلاحات عراقي، انيس العشاق شرف الدين رامي، تتمه لطيفه غيبيه دارابي و چند اثر معاصر از دكتر نوربخش و ده‌ها نسخه كوچك و بزرگ چاپ شده و چاپ نشده، اينها البته معروف‌ترين آثار در اين زمينه است، ما در مقايسة مرآت عشاق با اين آثار، وسعت و كيفيت خاص آن را مي‌توانيم دريابيم. مقدمه‌هاي پرمعنا، دقيق و عالمانه‌اي كه مؤلف بر كل كتاب و ابتداي هر حرف آورده، بسيار عالي است. در اين مقدمه، نوعي نگاه نظري به موضوع وجود دارد و خواننده براساس يك تئوري وارد بحث در هر مدخل و توضيح اصطلاحات مي‌شود. اين مزيت‌ها كه بخشي از آنها را قبلاً هم گفتم، مي‌تواند به فهم اعتبار و ارزش اين اثر كمك كند. اين متن، به‌طور كلي، اثري مفيد و مهم در تاريخ ادب فارسي، تاريخ تطور نثر فارسي و تاريخ متون عرفاني ايران است. با اين نگاه مي‌توان از آن بهره بيشتري برد.

 شما اشاره به اهميت اين كتاب در تاريخ شعر فارسي و تاريخ تصوف داريد. آيا براي معاصران، فارغ از اين اعتبار تاريخي، اين اثر مي‌تواند مفيد باشد؟

حتماً همين طور است! عرفان و تصوف همواره بخشي پربار از فرهنگ و ادب و معنويت ما را تشكيل مي‌داده است. ملّت ما در هوايي لطيف و عرفاني زيسته و تداوم يافته است. فرهنگ ما جوهره‌اي عرفاني و معنوي دارد. بي‌شك هر كتابي در اين عرصه، خصوصاً كتاب‌هاي كلاسيك و پرمايه، خشتي تازه بر اين بناي باشكوه است. زيان اين اثر قدري آركائيك و قديمي است. در مقدّمه‌ها علاوه بر اين كهن‌گرايي، مفاهيم سختي را پيش كشيده و به بحث گذاشته است. امّا خوانندگان بافرهنگ و نكته‌سنج، اگر كمي حوصله به خرج دهند و كليد واژه‌هاي ورود به كتاب را بيابند، از غنا و محتواي عالي و ارزش‌هاي زيباشناسانة مرآت عشّاق بهره‌هاي زيادي خواهند گرفت.

 شما بر هر قسمت از اين كتاب، توضيحات مفصلي زير عنوانِ «تعليقات مصحح» نوشته‌ايد. اين كار چه ضرورتي داشت؟

راستش چند نوع «تعليقه» و به اصطلاح قدما «حاشيه» بر اين متن نوشته‌ام. برخي حواشي در نسخة اساس وجود داشت كه با ارتباط يا بي ارتباط با متن بود. اين‌ها را بايد ذكر مي‌كردم و ضمن تحقيق دربارة آن‌ها توضيح مي‌دادم. عبارات عربي بودكه در سراسر متن پراكنده است و بايد ترجمه و اِعراب‌گذاري مي‌شد و مشخص مي‌كردم كه آيه است يا حديث يا امثال عرب يا مصرعي از يك شعر. موارد ديگر مربوط به ايهامات و كلماتِ ناخوانا يا ذوالمعنا مي‌شد كه به دليل اسقاط نقطه‌ها يا دندانه‌ها در خط فارسي، به درستي خوانده نمي‌شد. افزون بر اين‌ها تصميم گرفتم بهترين تعاريف و شروح هر مدخل را در آثار مشابه ذكر كنم و شواهد مثال شعري را هم افزايش دهم. مؤلف گاهي در نقل اشعار و حتي آيات، خطا كرده بود و من در تعليقات اصلاح كردم. مأخذ شواهد او را نيز، تا جايي كه يافتم، ذكر كردم. بالاخره اين كه اختلاف نسخه‌ها را هم با متن برتلس در ذيل صفحات آوردم.

 فكر مي‌كنيد اين اثر به كار چه گروهي مي‌آيد؟

بهتر است بپرسيد چه گروه‌هايي. اولاً دانشجويان و محققانِ  اديان و عرفان. پس از آن علاقمندان به تصوف به‌طور عام. مهم‌تر از آن‌ها، دانشجويان ادبيات و شعرپژوهاني كه در عرصة شعر كلاسيك فارسي (خاصه غزل) به تحقيق مشغولند. اما به گمان من اين يك متن كلاسيك است و اهميت زيادي خواهد يافت. هر علاقمند به فرهنگ ايران مي‌تواند توجيهي براي خوانش اين متن و بهره‌گيري از آن داشته باشد.