Search
Close this search box.

پاسخ به پرسش : جهل چیست ؟ جاهل کیست ؟

majzooban logo
بسیاری بر این تصورند که « جهل » به معنی « ندانستن » است و واژه مقابل آن « علم » می نامند . در صورتیکه « جهل » به معنی « نفهمیدن » است و کلمه متضاد و مقابل آن « عقل » است . کلمه « علم » همچون « عشق » مقابل ندارد . انسان میان دو جاذبه و دو نیروی « رحمانی » و « شیطانی » قرار گرفته است و درک قوه ادراک انسان ، آنگاه که رو بسوی « رحمان » دارد « عقل » ، و چون تمایل به « شیطان » می کند « جهل » نامند ۲ .جهل را مراتبی است ، « جهل ساده » و « جهل مرکب » .

قرآن کریم دو مسیر حرکتی با دو ساختار متضاد برای انسان ترسیم میکند ، قَد تَبَیّنَ الرُشد مِن الغَی: « رُشد » و « غَی » .

« غی » ساختاری انحطاطی ، دروغین و کاذب است که در آن ادراک انسان دچار حرکتی ارتجاعی و ایستا (چرخش)می شود و در تقابل با تکامل هستی و ولایت تکوینی قرار میگیرد.

*وقتی ستیز و جنگ جاهل با ولایت تکوینی بر اساس تقلید باشد جهل او را ساده گویند . جاهل در مقام جهل ساده تابع شیطان و طاغوت است و از او تقلید و تبعیت میکند .از خود اراده ای ندارد و اسیر خرافات و توهمات و تعصبات است . متحجر است و خود را هدایت یافته میداند .

* و چون تقابل و جدال جاهل با روند تکامل هستی و ولایت تکوینی از مرز تقلید گذشته و پا را فراتر نهاده و خود را در مقام راهبری ( ائمه الکفر ) قرار میدهد ، جاهل خود را مقابل ولیّ حق و ولایت او قرار داده و به مقام طاغوت خواهد رسید، جهل این جاهل را جهل مرکب گویند .

صاحب جهل مرکب یا طاغوت ، دین ساز و خرافه ساز است . بر مسند فرعونی تکیه میزند ورسالت خود را را حفاظت از ساختار ( غی ) فکری عوام میداند. او سفسطه باز و جاعل کلام و اصولاً روایت گراست و سعی میکند ضمن قداست دادن به خود از قداست افراد در تاریخ بنفع خود و اثبات عملکرد خویش استفاده نماید . جاهل در این مقام نمی فهمد که نمی فهمد و تصورش آنست که همه چیز را به صرف اندوخته های ذهنی میداند . جهل او علم نماست او بر خلایق فخر می فروشد و استکبار می ورزد . او خودسر ـ طاغی ـ فزون طلب ـ خود محور و انحصارگرست و منظور او از کسب دانستنیها به بردگی کشاندن مردم و استحمار هر چه بیشتر آنان است تا با تکیه بر آن بتواند آنان را استثمار نماید .

حرف درویشان بدزدیده بسی          تا گمان آیدکه هست خود او کسی

*تشابه عالم کامل و طاغوت همچون نور و نار است. هر دو روشنائی دارند اما نور، هدایت می کند و نار می سوزاند و گمراه کننده است . این تشابه ، حربۀ طاغوت برای فریب خلایق است. طاغوت در امور الهی (امامت)بدون آنکه اذن و اجازه ای مستقیم یا غیر مستقیم از سوی حق داشته باشد از سوی خدا امر و نهی می کند و خلایق را از راه معرفت و عرفان دور می کند و در امور دیگر نیز با مسلمات علمی در افتاده، نظریات خرافی خود را بر خلایق تحمیل می کند واز این روست که باعث انحطاط و عقب افتادگی جامعه می شود. طاغوت برای آنکه به خود حقانیت دهد عموماً سند او تاریخ و گذشته (دین آبا و اجدادی)و تکیه بر اکثریت می کند (و اکثر هم لا یعقلون)او از حرف نو هراس دارد و سعی می کند ساختار های گذشته و ارتجاعی را حفظ نماید. جهل مرکب را درد بی درمان گویند.

۱- ندانستن و معرفت به آن عامل حرکت است.

۲- کتاب مستطاب بیان السعاده(مقدمه)در باب جهل و علم