Search
Close this search box.

در قلب یک کشور مسیحی ، مراسم مذهبی ایرانیان انجام یافت

(سایت مجذوبان نور : مقاله ذیل در یکی از مجله های کشور به نام “تهران مصور” در سال 1333 شمسی درج گردیده است ) *کارکنان مسیحی بیمارستان ژنو در مراسم عزاداری ایرانیان شرکت کردند

 

 

(سایت مجذوبان نور : مقاله ذیل در یکی از مجله های کشور به نام “تهران مصور”در سال 1333 شمسی درج گردیده است )

*کارکنان مسیحی بیمارستان ژنو در مراسم عزاداری ایرانیان شرکت کردند

*پرستاران در حالیکه به سخنان( قطب ) گوش می دادند اشک می ریختند

*چگونه یکی از پیشوایان بزرگ  صوفیه را در حوض خفه کردند و ده سال بعد فرزند او را در کاشان مسموم ساختند ؟

صالح علیشاه پیشوای دراویش

[ چند روز قبل در خیابان امیریه کوچه گنجه ای جوش و خروش عجیبی دیده می شد ، عده زیادی از مردم که اکثر آنها سبیل های پر پشت و قیافه ای مانند دراویش داشتند از اینکه پیشوایشان از سفر اروپا باز گشته است خوشحال بودند و برای زیارت و درک فیض دیدار وی بر یکدیگر سبقت می جستند . این مسافر بزرگ که صدها نفر برای دیدارش سر و دست می شکستند صالح علیشاه گنابادی بود ، صالح علیشاه گنابادی پیشوای دراویش ایران و قطب صوفیه نعمت اللهی است که چند ماه قبل برای معالجه پروستات عازم سوییس گردیده و پس از 80 روز مداوا به ایران بازگشت و با استقبال بی نظیر پیروان خود رو به رو شد .

نه تنها مشاهدات صالح علیشاه گنابادی در سویس بلکه اساساً تشریح عقاید دراویش و  صوفیه یکی از موضوعاتی است که برای خوانندگان جالب توجه است ، از این رو رپورتاژی را که یکی از نویسندگان مجله درباره دراویش و  صوفیه و مسافرت صالح علیشاه گنابادی به سوییس تهیه کرده از نظر خوانندگان می گذرانیم . این رپورتاژ شامل دو قسمت است ، یکی اساس عقاید دراویش و دیگری مشاهدات پیشوای صوفیه در سوییس که اینک به شرح هر یک می پردازیم . ]

صالح علیشاه پیشوای دراویش

هو

شاید از ذکر کلمه درویش برخی از خوانندگان تصور کنند که غرض همان درویشهایی است که کشکول به دست گرفته و در کوچه و بازار به خواندن اوراد و ذکر مشغولند .

گرچه آنها نیز گروهی از دراویش به شمار می آیند معذالک این مقاله مربوط به آن دسته از دراویش است که حقیقتاً ( درویش ) یعنی وارسته از قیود و مظاهر مادی و معنوی می باشد .

قبلاً باید تذکر داد که صوفیه از نظر دینی تابع قرآن و پیرو دین مبین اسلام و مذهب تشیع می باشند و به  طور کلی در هیچ یک از اصول و فروع دین اختلافی با سایر مسلمانان ندارند . منتها معتقدند که مرجع تقلید باید از سلف خود اجازه اجتهاد داشته باشد و به موجب احکامی که در نزد آنها معتبر است ، سلسله مراتب این احکام به امام دوازدهم علیه السلام می رسد .

قطب

در حال حاضر مرجع تقلید و قطب عالم تصوف ، حاج شیخ محمد حسن صالحعلیشاه گنابادی است که از اقطاب صوفیه و پیشوای طریقه نعمت اللهی می باشد .

سلسله ایشان به جنید بغدادی می رسد و جنید بغدادی هم در زمان غیبت کبری حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه امام دوازدهم بوده است .

از آن زمان تا کنون صوفیه به موجب احکامی که به جا مانده ، فقط از کسانی پیروی نموده اند که دارای حکم رسمی باشند .

صالح علیشاه گنابادی که اکنون پیشوای این  سلسله به شمار می رود ، در 8 ذیحجه 1308 قمری یعنی 65 سال پیش در گناباد متولد شده و علوم شرعی و حکمت و ریاضیات و طب را نزد جد و پدر خود تحصیل نموده ، سپس در اصفهان آنرا تکمیل کرده است .

جد او مرحوم حاج ملا سلطانمحمد سلطانعلیشاه گنابادی که در زمان خود قطب عالم تصوف به شمار می رفت در شب 27 ربیع الاول 1327 هنگامیکه مشغول وضو گرفتن بود عده ای از دشمنان او را در حوض آب انداختند و بدین ترتیب به قتل رساندند . پدر او نورعلیشاه گنابادی نیز که به جانشینی سلطانعلیشاه انتخاب شده بود درست 10 سال بعد در کاشان مسموم گردید و به موجب حکمی که هم اکنون موجود است فرزند ارجمند او صالح علیشاه گنابادی ، به سمت قطب عالم تصوف تعیین شده است .

صوفی یعنی چه ؟

درباره کلمه صوفی و اساساً تاریخچه تصوف در دنیا و ایران اگر بخواهیم به تفصیل بحث نماییم به قول « مولانا » مثنوی هفتاد من کاغذ شود .

ولی به طور اجمال می توان گفت برای کلمه صوفی ، چندین ریشه و معنی : تا کنون گفته اند . عده ای آن را از کلمه( صفا ) و برخی  از کلمه ( صوف ) که به ( پشم ) است مشتق می دانند ! به علاوه کلمه ( پشمینه پوش ) و ( خرقه پوش ) نیز اشاره بدان است .

گروهی هم صوفی را از « صفه » گرفته اند ، زیرا اولین دسته یی که در اسلام این مرام را داشتند ( اصحاب صفه ) در زمان حضرت رسول بودند .

ولی عده ی دیگر معتقدند که صوفی معرب ( صوفیست ) که در یونانی به معنی دانشمند است -0 به هر حال آنچه مسلم است این است که اساس  صوفیه ، قبل از اسلام نیز وجود داشته و پس از اسلام نیز ادامه یافته است .

صوفیها چه می گویند ؟

اساس تصوف اسلامی بر تصفیه قلب است . و این عده معتقدند که انسان باید در احکام شریعت مقید و مراقب بوده و دل را همیشه به یاد خدا داشته باشد ، این دسته از صوفیان بر خلاف آن دسته از دروایشی که مظاهر مادی دنیوی را به هیچ شمرده و زندگی بدوی و ساده را بر همه چیز ترجیح می دهند ، معتقدند که هیچ مانعی ندارد که انسان به کارهای دنیوی نیز اشتغال داشته و  ضمناً همیشه به یاد حق باشد .

اندر همه جا با همه کس با همه کار

می دار نهفته چشم دل جانب یار

سلسله مراتب

مسئله مهمی که در صوفیه جلب توجه می کند مدارج و مراتبی است که باید یک نفر صوفی طی نماید . از جزئیات این مدارج و مراتب کسی سر در نیاورده و تا کنون اسرار آن فاش نشده است و در احکام نیز قید شده است که طی کنندگان مدارج حق ندارند ، مراتب را برای دیگران فاش نمایند ولی آنچه تا کنون از پرده بیرون افتاده این است که هر صوفی برای استکمال نفس باید چهار مرحله را طی کند .

1-   تخلیه : عبارت است از خالی کردن و پاک نمودن دل از تمام رذائل

2-   تجلیه : مرحله دوم عبارتست از صاف نمودن و جلا دادن قلب برای قبول کمالات .

3-   تحلیه : که شامل زینت دادن دل به کمالات اخلاقی و فضایل معنوی است .

4-   فناء : کسی که سه مرحله قبلی را به پیماید به درجه فنا می رسد .

فناء عبارت است از استهلاک وجود است در نور احدیت . و تازه آن نیز سه مرحله دارد که عبارتند از ( محو ) ، ( طمس ) و ( محق )  .

محو عبارت از فنای در افعال است یعنی سالک تمام موجودات را در فعل حق دیده ، و جز آثار ذات حق چیزی مشاهده نمی کند و ( لا حول و لا قوه الا بالله ) اشاره بدین مقام است و کسانیکه وارد مرحله ( محو ) می شوند دائماً این جمله را بر زبان می رانند .

( طمس ) عبارت از فنای در صفات است . یعنی صفات نیک را نیز جلوه احدیت دانسته و کلمه « لااله الا الله » نیز مظهر و معنی این مرحله است .

( محق ) که آخرین مرحله می باشد عبارت از فنای کلی است در این مرحله جز ذات حق چیز دیگری مشاهده نمی کند و ( لاهوالاهو ) اشاره به همین مقام عظمی است .

تعداد صوفیان

همان طور که گفته شد ، صوفیان دارای سلاسل و دسته های مختلف هستند ولی سلسله  ای که اکنون مورد بحث ماست صوفیه نعمت اللهی است که منسوب به شاه نعمت الله ولی می باشد و اکثر آنها در گناباد و اطراف آن دیار سکونت دارند و در تهران و سایر شهرستانها نیز پیروان زیادی  دارند ، و همه از صالحعلیشاه گنابادی ، تبعیت و پیروی می نمایند .

قطب عالم صوفیه یعنی صالحعلیشاه گنابادی چندی به مرض پروستات دچار شده و بنا به تجویز  پزشکان به سویس عزیمت نمود . در ژنو توسط  دکتر  « شارل پویه » تحت عمل جراحی قرار گرفت و پس از سیزده روز به عارضه دیگری دچار شد که ناچار در ژنو مجبور به اقامت گردید .

موضوع جالبی که در مدت اقامت قطب عالم تصوف در ژنو پیش آمده موضوع خوردن گوشت است ! طبق تجویز  پزشک معالج می بایست با خوردن گوشت تقویت شوند ، ولی ایشان به موجب احکام دین که می گوید « ذبیحه غیر مسلم جایز نیست » از خوردن گوشت خودداری می کرد زیرا او معتقد بود مادام که گوسفند را یک نفر مسلمان ذبح نکرده خوردن آن جایز نیست.

موضوع جالب دیگر اینکه ایام اقامت صالحعلیشاه در بیمارستان ژنو مصادف با احیاء گردید . در آنروز صالحعلیشاه همه همراهان را به دور خود جمع نموده در همان بیمارستان شروع به عزاداری نموده اند ناگاه گریه همراهان صالح علیشاه کارکنان بیمارستان و پرستاران را متوجه کرد و همه به تصور اینکه اتفاق ناگواری افتاده به طرف اطاق او هجوم بردند و فوراً پزشک کشیک را خبر کردند . وقتی پزشک کشیک و پرستاران به اطاق وارد شدند دیدند ، آقا صحیح و سالم روی تختخواب نشسته و مشغول موعظه است و همه اطرافیان نیز مشغول گریه هستند . پرستاران از آنجائیکه مسیحی بودند به مراسم ایرانیان آشنائی نداشتند و از اظهار تعجب نتواستند خودداری کنند .

یکی از همراهان که به زمان فرانسه آشنائی داشت . ابتدا شمه ای از تاریخچه ضربت خوردن حضرت امیر علیه السلام را شرح داد و سپس صحبت های آقا را برای آنها ترجمه کرد و بالاخره کار به آنجا کشید که پرستاران نیز متأثر شده شروع به گریه نمودند .

در شب احیاء همراهان صالح علیشاه می خواستند مراسم عزاداری را هر طور که شده برگزار نمایند . چون مسجدی که بتوان این مراسم را به جا آورد ، در نزدیکی بیمارستان وجود نداشت ناچار به طور دسته جمعی به کلیسایی که در جنب بیمارستان قرار داشت رفتند و ماجرا را برای کشیش تعریف نمودند و تقاضا کردند که با آنها اجازه داده شود در گوشه ای از کلیسا مراسم عزاداری را بر پا نمایند . کشیش به تصور اینکه این عده می خواهند او را مسخره نمایند ابتدا از دادن اجازه امتناع کرد ولی پس از اینکه وی را کاملاً مطمئن نمودند ، موافقت کرد و خود نیز به تماشا پرداخت و بدین ترتیب عده ای از ایرانیان توانستند در قلب یک کشور مسیحی در کنج کلیسا مراسم مذهبی خود را بر پا نمایند .

, ,