دکتر بیدآباد: یک جریان فکری و سیاسی در کشور هست که عملاً مایل نیست که چراغی در داخل غار اقتصاد ایران روشن بشود، …. برای اصلاح اقتصاد یک کشور، صرفاً وجود یک برنامه اقتصادی کافی نیست، بلکه رفتار سیاسی و اقتصادی یک کشور که منشأ آن در دولت است، باید اصلاح شود
مصاحبه با دكتر بيژن بيدآباد
(بخشهايي از میزگرد انجمن صنفی شرکتهای پیمانکار تأسیسات و تجهیزات صنعتی ایران)
مجلة توسعه تأسيسات و تجهيزات دوره جديد شمارههاي 22 و 23 پائيز و زمستان 1388
سرآغاز
کاهش فعالیتهای توسعهای و معطلماندن ظرفیتهای پیمانکاری بخش خصوصی کشور در سالهای اخیر، خسارات بسیاری را به شرکتهای صنعت احداث کشور وارد آورده و به رشد بیکاری در کشور دامن زده است. در مورد علل و عوامل این موضوع، نظریات گوناگونی وجود دارد که برخی از آنها در مطالب شمارههای قبلی مجله توسعه تأسیسات و تجهیزات مطرح شده است، لیکن به علت ادامه این وضعیت نامطلوب که چشمانداز تیرهای را در مقابل شرکتهای بخش خصوصی کشور در صنعت احداث قرار داده است، در مرداد ماه سال جاری، مجله توسعه میزگردی را با شرکت چند تن از مدیران عضو انجمن و دو تن از کارشناسان اقتصادی ترتیب داد تا عوامل ایجاد مخاطرات و تنگناهای کنونی در صنعت احداث و راههای برونرفت از آن از دیدگاه دستاندرکاران و صاحبنظران اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
ایراد اصلی از بستر اقتصادی کشور است
دکتر بیژن بیدآباد، اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه نیز در اولین بخش از اظهاراتش در این میزگرد گفت: مشکلات پیمانکاران، سازندگان و مهندسان مشاور، تنها متعلق به این بخش نیست، بلکه صنعت احداث در یک بستری قرار گرفته که دچار مخاطرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میباشد و این مخاطرات، مانع رشد صنعت احداث شدهاند. لذا ایراد اصلی از بستر است. به عبارت دیگر، صنعت احداث در بستری قرار دارد که ساختارهای آن – بهویژه در سه دهۀ گذشته- بهشدت آسیب دیده و عملاً علاوه بر اینکه انگیزههای سودآوری صنعت احداث را از آن گرفته، هزینههای خواسته (هزینههای برنامهریزیشده برای اجرای پروژه) و هزینههای ناخواسته (هزینههای برنامهریزینشدهای که عملاً بر روند عملکرد بنگاه تحمیل میشوند) این بخش را نیز افزایش داده است. گسترش وسیع هزینههای ناخواسته در اقتصاد ایران باعث شده است که عملکرد بنگاههای اقتصادی در همۀ زمینهها و مشخصاً در صنعت احداث دچار آسیبهای هزینهای ناخواسته بشود.
این اقتصاددان در ادامه سخنانش عوامل معطلماندن ظرفیتهای صنعت احداث را به دو بخش عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم کرد و افزود: در بحث عوامل درونی، مسالۀ اساسی ساختارهاست، یعنی ساختارها عامل اصلی سرمایهگذاری و تولید هستند. یکی از ساختارهای مؤثر در سرمایهگذاری و تولید، قوانین هستند و آنچه در کشور ما باعث ایجاد تنگناهای بسیار شدید در فعالیت اقتصادی شده، قوانین کهنه و فرسوده است، مانند قانون کار، قانون تأمین اجتماعی، قانون تجارت و قوانین مالیاتی که در ارتباط با بخشهای فعال اقتصادی، ازجمله صنعت احداث تأثیر قابلتوجهی دارند. به عبارت دیگر، عملکرد قانون کار کشور ما بهگونهای بوده که به جای حمایت از تولید، کارگر را در مقابل کارفرما قرار داده و هزینههای ناخواسته بسیار زیادی را به کارفرما تحمیل میکند که درنتیجۀ آن، سود کارفرما کم میشود و انگیزۀ وی برای سرمایهگذاری کاهش مییابد و بدین ترتیب، صنعت احداث با تقاضای کم در بازار مواجه میشود.
وی همچنین درمورد تأثیر سوء قانون تأمین اجتماعی در سرمایهگذاری و تولید در کشور گفت: میدانید که ارقام تحمیلشده توسط قانون تأمین اجتماعی، عملاً منجر به افزایش 20 درصدی هزینههای پرسنلی بنگاههای تولیدی شده و باعث میشود که فرایند افزایش هزینههای ناخواسته بنگاههای تولیدی و کاهش انگیزه سرمایهگذاری و معطلماندن ظرفیتهای صنعت احداث ادامه مییابد.
دکتر بیدآباد در ادامه سخنانش گفت: قانون تجارت کشور ما هم بسیار کهنه است و عملاً خط و ربطهایی را دنبال میکند که متعلق به قرن گذشته است و در حالی که هماکنون شرایط تجارت بینالمللی، به لحاظ شکل و ماهیت، بهشدت متحول شده، قانون تجارت کشور ما میخواهد با شیوههای سنتی این موضوعات را حل کند و درنتیجه، همواره باید تفسیر موسع از قانون انجام بشود که این کار هم معمولاً در مسایل جزایی، تمام طرفهای درگیر را دچار بحران میکند و از اینرو، باید از تفسیر موسع در قوانین جزایی اجتناب کرد.
این صاحبنظر اقتصادی در توضیحی پیرامون نحوۀ تأثیر قوانین مالیاتی بر فعالیتهای اقتصادی کشور گفت: بخش عمدۀ قوانین مالیاتی کشور ما براساس علیالرأس است، یعنی میزان مالیات هر بنگاه اقتصادی توسط مأمور مالیات تعیین میشود و اگر وی بهگونهای تطمیع شود، نرخ مالیات را کاهش میدهد و اگر تطمیع نشود، مالیات بنگاه را بهشدت بالا میبرد. این موضوع باعث سردرگمی بنگاه اقتصادی میشود، زیرا نمیداند که شرایط هزینهایش در پایان سال چگونه خواهد بود؟ درحالی که قوانین مالیاتی باید مشخص، شفاف و دقیق باشند. به این ترتیب، میبینیم که نامناسببودن ساختارها چه تأثیراتی بر همۀ فعالیتهای اقتصادی و از آن جمله بر صنعت احداث دارد.
دکتر بیدآباد در ادامه سخنانش، ریسکها را یکی دیگر از عوامل ساختاری بحران کنونی فعالیت بخش خصوصی کشور ذکر کرد و افزود: ریسکها شامل تمام اتفاقات ناخواستهای هستند که ممکن است در طول جریان عملیات و فعالیتهای یک بنگاه روی دهند. یکی از ریسکهای بارز در کشور ما، ریسک قانونگذاری است، یعنی هر مقامی در هر زمانی که تصمیم بگیرد، با اعمال قدرت، مصوبه، آییننامه، مقررات و یا قانون جدیدی را وضع میکند و این کار همواره از سطح قوه مقننه تا پایینترین کمیسیونهای دستگاههای اجرایی انجام میشود و هر لحظه یک قاعدۀ جدید را وضع میکنند که نتیجۀ آن، بهبود اوضاع نیست، بلکه بلاتکلیفی فعالان اقتصادی و تحمیل هزینههای ناخواسته بیشتر بر آنان را موجب میشود. یکی دیگر از ریسکهای بسیار مهم فعالیت اقتصادی در کشور ما، عدمامنیت سرمایه و حقوق مالکیت است، یعنی چون عملاً قواعد و قوانین اجرایی از اصول صحیح اقتصادی تبعیت نمیکنند، بههرطریقی به حقوق مالکیت افراد در بخش خصوصی تعدی میشود و قانون اساسی ما هم عملاً توانایی لازم را برای کنترل اینگونه مسایل اقتصادی ندارد.
وی سپس با اشاره به اینکه اشتباهات فاحش در هنگام تدوین اصول قانون اساسی و اصلاحات بعدی آن، باعث شده است که سایر قوانین کشور بدون هیچگونه اصول و مانیفست خاص اقتصادی، هر روز به شکلی حقوق مالکیت افراد را نقض کنند، به ذکر مثالهایی در این مورد پرداخت و گفت: تفسیر اخیر اصل 44 قانون اساسی دقیقاً مغایر متن صریح لفظی آن است، یعنی بانکها که بهموجب قانون اساسی دولتی شدند، قرار است پس از 30 سال خصوصی شوند. تجارت خارجی هم به موجب قانون اساسی دولتی شناخته شد، ولی چون دولت در 30 سال گذشته از عهدۀ آن برنیامد، لذا همچنان دردست بخش خصوصی باقی ماند. همچنین، سهام صنایع مادر که براساس قانون اساسی دولتی اعلام شدند، در بورس عرضه میشوند. لذا این سوال پیش میآید که آیا سیاست دولتیشدن صحیح بود، یا سیاست خصوصیشدن؟ یعنی عدمانضباط قانونگذاری و فقدان اصول متقن و باثبات، راه را برای تفاسیر مختلف از قانون باز گذاشته و تعدی به حقوق مالکیت فعالان اقتصادی را امکانپذیر کرده و صنعت احداث هم بهتبع آن، دچار آسیب شده است.
دکتر بیدآباد در ادامۀ سخنانش، ریسکهای سیاسی و نظامی را از دیگر ریسکهای فعالان اقتصادی در کشور خواند و افزود: یکی از ریسکهای سیاسی در کشور ما، انتقال تنشهای ناشی از فعالیت هستهای ایران به بخش اقتصادی است که بسیار قابلتوجه میباشد، زیرا شرایط اقتصادی و سیاسی کشور را به هجمهای از مقابلهها و برخوردهای مختلف – از لفظی تا تحریمها و احتمالاً نظامی – میکشاند و مفهوم اقتصادی چنین شرایطی، افزایش ریسک و هزینههای ناخواسته است.
وی همچنین، در مورد ریسکهای ناشی از افزایش مستمر قیمتها که به تورم میانجامد، گفت: عدموجود سیاستهای باثبات اقتصادی در سه دهۀ گذشته در کشور ما، همواره باعث ایجاد نوسانات و تموج متغیرهای اقتصادی شده که آثار زیانبار آن در بخشهای مختلف اقتصادی مشاهده میشود. به عبارت دیگر، وقتی که مثلاً قیمت کالایی یک ریال است، یک بنگاه اقتصادی سود و زیان آتی خود را برمبنای این قیمت برنامهریزی میکند، ولی اگر این قیمت ناگاه به 1/1 ریال افزایش یابد، ناگهان و بدون تلاش و فعالیت و برنامهریزی، جریان عظیمی از منابع و سود از سمت بنگاههای دیگر به سمت این بنگاه سرازیر میشود و برعکس، اگر قیمت کالا ناگهان 9/0 ریال بشود، جریان درآمد و دارایی از سوی این بنگاه به سوی بنگاههای دیگر حرکت میکند و چهبسا موجب ورشکستگی آن بشود. لذا درچنین وضعیتی، بنگاههای اقتصادی عملاً نمیدانند که در پایان سال، چه وضعیتی خواهند داشت.
این صاحبنظر اقتصادی در بخش دیگری از سخنانش، اشکالات ساختاری در بازارهای مالی کشور را یکی دیگر از موانع فعالیت بنگاههای اقتصادی بخش خصوصی ذکر کرد و افزود: بازارهای مالی، عملاً شریانهایی هستند که منابع موردنیاز جریانات تولیدی را تأمین میکنند و در کشور ما، بیش از نیمی از بازارهای مالی متعلق به شرکتها و نهادهای دولتی است که بنا به طبیعت مالکیتشان، توجه چندانی به سود یا زیان خود در بازار مالی ندارند و این امر موجب توسعهنیافتگی و بیثباتی بازارهای مالی در کشور شده و قادر نیست شرکتهای بخش خصوصی را در تأمین منابع مالی موردنیازش یاری کند. وی در ادامه افزود: از سوی دیگر، ساختارهای موجود در بازار بورس کشور نیز بهشدت مانع ورود شرکتها به این بازار شده است، یعنی هر شرکتی بهراحتی نمیتواند در بورس پذیرهنویسی کند و منابع جذب کند، بلکه حداقل چهار تا پنج سال طول میکشد تا یک شرکت استانداردهای بورس را برطبق تعرفههای آن بهدست بیاورد و نامش در تابلوی بورس قرار بگیرد و به همین دلیل هم بسیاری از بانکهای نوتأسیس هنوز موفق به ارایۀ سهام خود در بورس نشدهاند و این امر، تأمین منابع مالی از طریق بازارهای مالی را برای شرکتهای نوپا در کشور مشکل کرده است.
دکتر بیدآباد همچنین نارسایی بازارهای پولی را یکی دیگر از اشکالات ساختاری بستر کنونی فعالیت اقتصادی در کشور ذکر کرد و گفت: بازار پولی در ایران در یک انحصار دوقطبی بهعلاوۀ یک حاشیۀ غیررسمی فعالیت میکند، به این صورت که بانکهای دولتی بهعنوان یک قطب متحداً با هم عمل میکنند، و بانکهای خصوصی نیز در اتحاد با هم بهعنوان قطبی دیگر فعالیت میکنند و علاوه بر اینها، یکسری صندوقهای قرضالحسنه در کشور وجود دارند که عملکرد مالیشان بسیار وسیعتر از یک صندوق قرضالحسنه است و حجم نقدینگی بسیار زیادی را تولید میکنند و هیچگونه حساب و کتابی هم به بانک مرکزی پس نمیدهند، یعنی حساب داراییها و بدهیها و ترازنامههای این صندوقها اصلاً وارد حساب داراییها و بدهیهای سیستم بانکی کشور نمیشود. لذا با توجه به اینکه این صندوقهای قرضالحسنه متعلق به نهادهای نظامی و انتظامی و امنیتی در کشور هستند، بهعلت عملکرد غیرشفاف و تولید نقدینگی پنهان، بهشدت برای اقتصاد کشور زیانآورند.
وی در ادامه افزود: عدمشفافیت نیز یکی دیگر از مشکلات ساختاری است که در همۀ بخشهای اقتصاد کشور دیده میشود و عملاً باعث میشود که فعالیتها روشن و بارز نباشند و فعالیتهای زیرزمینی در اقتصاد کشور رشد کنند و به همۀ بخشهای اقتصادی کشور آسیب برسانند. وی در ادامه توضیح داد: فعالیتهای زیرزمینی در اقتصاد، چهار نوع هستند و دونوع از آنها فعالیتهای غیررسمی و فعالیتهای غیرقانونی میباشند و تفاوت میان این دو نیز در آن است که در فعالیت غیررسمی، عملاً مبادلات و یا معاملاتی صورت میگیرد که طبیعت آنها قانونی است. بهعنوان مثال، در کشور ما، خرید و فروش مواد مخدر جزو فعالیتهای غیرقانونی است، ولی رشوهدادن به مأمور مالیاتی، حسابسازی، تقلب در عملیات صدور و یا ورود کالا و قاچاق کالا، جزو فعالیتهای غیررسمی قرار میگیرند. فعالیتهای غیررسمی عملاً موجب دورشدن فعالان درستکار از صحنه اقتصاد کشور میشوند، زیرا با اقدامات غیررسمی، هزینه و بهای تمامشدۀ تولید کاهش مییابد، یعنی اگر فردی با رشوهدادن به مأمور مالیاتی، مالیات کمتری بپردازد، کالایش را با بهای تمامشدۀ کمتری تولید میکند و ارزانتر میفروشد و میتواند در رقابت با یک فرد درستکار، او را از میدان بهدر میکند و باعث ورشکستگی وی گردد.
دکتر بیدآباد، درمورد فعالیت غیرقانونی بهمثابۀ یکی دیگر از مظاهر عدمشفافیت در اقتصاد گفت: مسالۀ عدمشفافیت در فعالیتهای غیرقانونی بسیار حادتر است، زیرا درگیرشدن برخی از نهادها در فعالیتهای اقتصادی غیرقانونی، موجب جابجاشدن حجم وسیعی از منابع مالی میشود، بدون اینکه بخشهای رسمی اقتصاد از آن منابع بهرهمند شوند و اگر این نهادها وابسته به دولت و بخشهای شبهدولتی باشند، عدمشفافیت بیشتر میشود. نمونهای از نحوۀ عملکرد غیرقانونی در اقتصاد، در گزارش اداره مبارزه با مواد مخدر سازمان ملل متحد وجود دارد. به موجب این گزارش، تقریباً ترانزیت 95 درصد از کل تریاک افغانستان از مسیر ایران عبور میکند. حال، این سوال پیش میآید که آیا انتقال چنین حجم عظیمی از تریاک از ایران، توسط قاچاقچیان معمولی صورت میگیرد؟ اگر اینطور باشد، باید بگوییم که نیروی نظامی و انتظامی و امنیتی ما خواب است، لذا این موضوع پاسخ دیگری دارد. براساس محاسبهای که برمبنای تفاوت قیمت مواد مخدر در شرق و غرب کشور و آمارهای سازمان ملل از جابجایی مواد مخدر انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که درآمد ناشی از ترانزیت مواد مخدر در کشور ما، با میزان درآمد نفت در برخی از سالها برابر است! و این بدان معناست که دولت عظیمی در حاشیۀ دولت رسمی کشور وجود دارد. همچنین در جریان فعالیتهای رسمی اقتصاد کشور نیز جریانی وجود دارد که مانند توفان، مقدار زیادی از آنچه را که صنعت احداث و سایر بخشهای اقتصادی میکارند، درو میکند و مشکلات بسیاری را برای آنها ایجاد میکند.
این استاد دانشگاه در فراز دیگری از سخنانش گفت: مداخله دولت در اقتصاد کشور، به معنای بیرونراندن بخش خصوصی از اقتصاد است. به عبارت دیگر، بنا بر یکی از اصول علم اقتصاد به نام اثر ازدحام(Crowding Out Effect) ، در اقتصادهای دوگانه و نفتی، وقتی که بخشهای دولتی وارد فعالیت اقتصادی میشوند، بخش خصوصی که فاقد امکانات مالی و اقتدار تصمیمگیری است، قدرت رقابت با آنها را ندارد و از اینرو، به عقب رانده میشود و این اثر ازدحام در اقتصاد ایران بهشدت متبلور است. مضافاً اینکه تعریف دولت در ایران با تعاریف استاندارد دولت در جهان تفاوت دارد، یعنی در ایران یک تعریف برای دولت وجود دارد و یک تعریف دیگر برای بخش دولتی. به عبارت دیگر، بخش دولتی در کشور ما، شامل رییسجمهور و وزارتخانههای تابعه، بهعلاوۀ بانکها، موسسات غیرانتفاعی وابسته به دولت، نهادها، بنیادها، شهرداریها، سازمانهای بازنشستگی و خدمات کشوری، سازمانهای بیمهتأمین اجتماعی و خدمات درمانی، بهاضافۀ شرکتهای دولتی است، ضمن اینکه هریک از ارگانها و سازمانهای بخش دولتی، طبق قواعد خاص خودشان عمل میکنند و حتی بودجههایشان به استحضار قوۀ مقننه هم نمیرسد، مثلاً بودجه اختصاصی طبق قوانین خودش عمل میکند، شرکتهای دولتی طبق تصمیمات ارکان خودشان عمل میکنند و بودجۀ این شرکتهای دولتی که یکی از رقبای بزرگ بخش خصوصی و ازجمله صنعت احداث هستند، در برخی از سالها نزدیک به دو برابر بودجۀ عمومی دولت بوده است. علاوه بر این، رفتار تبعیضآمیز کارفرمایان دولتی در انتخاب پیمانکاران پروژهها، باعث میشود که پیمانکاران دولتی عملاً جای پیمانکاران بخش خصوصی را در پروژهها بگیرند و این امر در سالهای اخیر به صورت بسیار بارزتری مشاهده میشود، بهطوری که بخش اعظم پروژههای سرمایهگذاری در کشور، به شرکتهای وابسته به نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی واگذار شده و حتی سپاه پاسداران علاوه بر مدیریت قراردادهای چندمیلیارد دلاری، بسیاری از بنگاههای صنعتی و تولیدی را هم میخرد و چون اینگونه نهادها امنیتی هستند، فعالیتهایشان از دید روزنامهها و رسانهها و سازمانهای نظارتی پنهان میشود. همچنین عملیات مالی شرکتهای وابسته به اینگونه نهادها، از طریق صندوقهای قرضالحسنه و خارج از حیطۀ نظارت دستگاههای نظارتی کشور انجام میشود، یعنی هم دریافت و پرداختهایشان پنهان است و هم میزان سرمایهگذاریهایشان. لذا وقتی چنین نیروهایی وارد رقابت در پروژهها میشوند، عرصه را برای فعالیت پیمانکاری بخش خصوصی کشور تنگ میکنند.
دکتر بیدآباد سپس ضمن جمعبندی اظهاراتش، علت پیدایش بحران کنونی در صنعت احداث را ناشی از وجود مشکلات ساختاری در قوای مقننه، مجریه و قضاییه کشور دانست و گفت: عملکرد ضعیف قوه مقننه در سه دهۀ گذشته منجر به تصویب قوانین متناقض و افزایش ریسکهای بخش تولید در کشور شده است. همچنین ساختار ضعیف قوه قضاییه، احقاق حق در کشور ما را دشوار، پرهزینه و زمانبر ساخته است. قوه مجریه نیز با مداخلات وسیع در اقتصاد، بخش خصوصی را به حاشیه رانده است. همچنین بخشی در حاشیه قوه مجریه وجود دارد که هدف اصلی تصمیمگیری در قوه مجریه، حفظ منافع آن بخش است و این بخش تحت مدیریت نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی میرود تا تمام بخشهای اقتصاد کشور را دراختیار بگیرد و حتی ممکن است که ظرفیتهای معطلماندۀ بخش خصوصی کشور به نفع این بخش مصادره شود و یا معطلتر از حال بماند.
پیشبینی بروز رکود تورمی در کشور
در ادامه این میزگرد، آقای دانایی، سردبیر مجله توسعه تأسیسات و تجهیزات، از دکتر بیژن بیدآباد درخواست کرد تا ضمن تکمیل بحثهای قبلی و نگاهی کلی به اوضاع اقتصادی و اجتماعی چهار سال آینده کشور، راهکارهای پیشنهادیش را برای مقابله با موج فزاینده بیکاری در سطوح و لایههای مختلف جامعه، ارایه کند و دکتر بیدآباد نیز در پاسخ گفت: در بخش پیشین این میزگرد، از عوامل درونی اقتصاد ایران که تأثیر بیشتری بر وضعیت صنعت احداث داشت، سخن گفتیم و در این جلسه، درمورد عوامل بیرونی و خارجی صحبت خواهیم کرد، زیرا هماکنون، وضعیت کلی کشور عملاً در یک بستر بینالمللی قرار دارد.
وی در ادامه افزود: عملکرد دولتها نهتنها به برنامههای اقتصادی آنها، بلکه به رفتار سیاسی – اقتصادی آنها در صحنه ملی و بینالمللی هم مربوط است، یعنی نمیتوان یک دولت را به صورت منتزع و مجزا و صرفاً برپایۀ کتابچهای به نام برنامه درنظر گرفت، زیرا در تمام برنامههای پیشین، بهترین اهدافی که میتوانست برای توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور به مخیلۀ یک اقتصاددان و یا یک برنامهریز راه پیدا کند، در آنها گنجانده شده بود، بهگونهای که انسان فکر میکرد که با اتمام این برنامهها، کشور به مدینه فاضلهای تبدیل خواهد شد، اما دیدیم که همۀ آن برنامهها پشتسرهم اجرا شدند، ولی بر مشکلات هم افزوده شد! بنابراین، برای اصلاح اقتصاد یک کشور، صرفاً وجود یک برنامه اقتصادی کافی نیست، بلکه رفتار سیاسی و اقتصادی یک کشور که منشأ آن در دولت است، باید اصلاح شود.
دکتر بیدآباد در بخش دیگری از سخنانش گفت: دولتها به دلیل رفتارهای سیاسی خاص خودشان، عملاً بازتابهایی را به اقتصاد برمیگردانند که بخشی از این بازتابها ناشی از داخل و بخشی دیگر ناشی از خارج از کشور هستند. به عنوان مثال، سالهاست که تقاضای ایران برای عضویت در سازمان جهانی تجارت (WTO) که هدفش تحقق یکی از آمال اقتصادی بشریت، یعنی برای حذف تعرفهها، تبدیل موانع تعرفهای به غیرتعرفهای، برداشتن مرزهای بازرگانی و تشدید روند صادرات و واردات و تسهیل مبادلات بین کشورها است، پذیرفته نشده است و علت آن هم بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی است، یعنی اینکه رفتارهای دولتهای ایران در طی دهههای گذشته به گونهای بوده که نتوانسته جامعه جهانی را متقاعد کند که میتواند یک طرف مبادلاتی خوب برای آنان باشد. وی در توضیح بیشتر این مطلب گفت: البته ورود به سازمان جهانی تجارت الزاماتی را هم – حتی درحد اصلاح برخی از مفاد قانون اساسی – میطلبد که در این مورد تغییر برخی از قوانین و مقررات، و تفسیر اصل 44 قانون اساسی در ایران، زمینههایی را فراهم کرده، ولی اینها فروع کار است و اصول کار آنست که یک جریان فکری و سیاسی در کشور هست که عملاً مایل نیست که چراغی در داخل غار اقتصاد ایران روشن بشود، زیرا اگر چنین بشود، تمام موجودات فعال این غار به وضوح دیده میشوند و سازمان جهانی تجارت هم به دنبال ایجاد شفافیت در رفتار اقتصادی ایران است، حال آنکه این شفافیت رفتاری در ایران، بهنفع گروههای بسیار زیادی که سهم عمدهای هم در تصمیمگیریها و سیاستهای دولتی دارند، نیست.
این اقتصاددان در ادامه سخنانش بهعنوان نمونهای از عدمشفافیتها در اقتصاد کشور اظهار داشت که درآمد بخشهایی در اقتصاد ایران، همشانۀ درآمد نفت است، مثلاً در برخی از سالها، درآمد حاصل از ترانزیت و فروش مواد مخدر در ایران، با درآمد ناشی از فروش نفت کشور برابری میکند و این، از درآمدهایی است که نباید با هیچ نورافکنی در غار روشن شود. وی سپس گفت: شما قوانین بودجه را مطالعه کردهاید، بودجه سازمان انرژی اتمی را هم دیدهاید. آیا رقمی برای تحقیقات هستهای در این حد در اینها دیدهاید؟ پاسخ منفی است. رقم هزینهای برای مطالعات هستهای، ارقامی بیش از 30 میلیارد دلار است، آیا این ارقام در جایی از بودجه مندرج است؟ خیر. پس بودجههای تحقیقات هستهای در ایران چگونه تأمین مالی میشوند؟ این سوال ما را بدینجا میرساند که عملاً دولت برای تأمین بودجههای بزرگ و پنهان خود از منابعی استفاده میکند که تحت نظارت قوه مقننه و بودجههای سنواتی نیستند، بهطوری که براساس گزارشهای سازمان بازرسی کل کشور، بیش از 130 اسکله قاچاق در کشور هست که تحت نظارت نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی هستند و همواره در زمینه بازرگانی خارجی و ورود کالا فعالند. نمونۀ دیگر این ناروشنیها، قانون مبارزه با پولشویی است که تاکنون عملاً موفقیتی نداشته است. لذا چون از یک سو، طرف خارجی باور ندارد که ما قصد داریم به صورت شفاف عمل کنیم و از سوی دیگر، طرف داخلی مایل نیست که روشنایی بر روی جریان خرید و فروش و تجارت و واردات کالا بیفتد، ورود ایران به سازمان جهانی تجارت تحقق پیدا نکرده است. بنابراین، رفتار سیاسی دولتها که در هیچ قانون برنامهای تدوین نمیشود و دولتها به صورت پنهان آن را ا نجام میدهند، باعث میشود که اهداف ذکرشده در برنامه محقق نشود.
دکتر بیدآباد در فرازی دیگر از سخنانش در مورد تأثیر نامطلوب رفتار سیاسی دولتها بر اقتصاد کشور اظهار داشت که عدهای، از جریانات پرتنش و مخاطرهآمیز و بینظمیهای اقتصادی در کشور منتفع میشوند و اگر این عده در بدنه تصمیمگیری دولتی قرار بگیرند، بایست به حال آن مملکت گریست و شرایطی که در ایران به وجود آمده، حاکی از این وضعیت است، یعنی کسانی که از ناامنیها و بینظمیها و مخاطرات استفاده میکنند، در جریانی در حاشیه بدنه دولت قرار گرفتهاند. وی در توضیح بیشتر این مطلب گفت: در جهان کنونی اینگونه نیست که کشوری در یک طرف دنیا، کشور دیگری را در آن طرف دنیا تهدید کند و کشور تهدیدشده هم سکوت کند. مقامات رسمی کشور ما در مصاحبههای متعدد، برخی از کشورها را مکرراً تهدید کردهاند. حال سوال اینست که آیا اینگونه موضعگیریها یک پدیده ایدیولوژیک است؟ یک پدیده انگیزشی است؟ یک پدیده فکری است؟ یا یک پدیدۀ اقتصادی است؟ برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید ببینیم که از چنین تهدیدی چه کسانی منتفع میشوند؟ منتفعشوندگان در شرایط بینظمی، اسلحهفروشان هستند. همچنین، بالابردن ریسک، قیمتهای بسیاری از بنگاههای واسطهای را زیاد میکند و باعث افزایش قیمت نفت در بسیاری از کشورهای خاص میشود؛ صاحبان صنایع اسلحهسازی که بسیاری از آنها عِرق خاصی نسبت به مثلاً کشور اسراییل دارند، هم بهرهمند میشوند و بدین ترتیب، اگر نگوییم که توافقی از قبل بین تهدیدکننده و تهدیدشده وجود داشته، میتوان گفت که از اینگونه تهدیدها، منافعی به سمت عدهای منتقل میشود.
افزایش دستانداز در مسیر صنعت احداث
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش خاطرنشان ساخت که رفتار سیاسی دولتهاست که عملاً بنیانها را میسازد و بخشهایی مانند صنعت احداث، بخشهای کوچکی هستند که در این بستر متلاطم زندگی میکنند و وقتی که نمیدانند که علت این توفان باد شمال یا باد جنوب نیست، بلکه لرزش خاصی است که ایجاد شده، گمان میکنند که باید خود را با سازوکارهای متداول و معمول نجات دهند، درحالی که مشکلات آنها ناشی از مسایلی فراتر از حوزههای موردنظر مدیریت صنعت احداث است، یعنی اینگونه رفتارهای سیاسی دولت، عملاً شرایط تعامل بینالمللی برای صنعت احداث را مختل میسازد و مشکلاتی را در زمینه سرمایهگذاری، ارتباطات، رفت و آمدهای مدیران به خارج، روابط تجاری، متون قراردادها و عوارض مربوط به آنها، مسایل مربوط به داوری و حکمیتهای بینالمللی، ندادن خط اعتباری و … برای این فعالان به وجود میآورد و یک شرایط ریسکی و پرهزینه را برای تعامل بینالمللی آنها فراهم میآورد. لذا باید توجه داشته باشیم که مشکلات صنعت احداث ناشی از عدمتخصیص بودجه عمرانی و یا شرایط قراردادها نیست، بلکه بهعلت افزایش دستاندازهایی است که صنعت احداث را نیز مانند سایر بخشها دچار آسیب و اخلال کرده و اگر دولت دهم در چهار سال آینده، تصمیم به تغییر رفتار سیاسی خود نگیرد – که به نظر نمیآید چنین تصمیمی داشته باشد – نمیتوان توقع داشت که شرایط اقتصادی به نفع فعالان اقتصادی بخش خصوصی تغییر کند، بهویژه در شرایط فعلی که ما در سیکل نزولی بحران جهانی قرار داریم.
تشدید بحران، بیکاری و رکود تورمی
دکتر بیدآباد در بخش دیگری از سخنانش به منظور ترسیم وضعیت اقتصاد ایران در چهار سال آینده، با اشاره به بحران اقتصاد جهانی، آن را پدیدۀ ذاتی فعالیتهای اقتصادی ذکر کرد و اظهار داشت که به نظر وی، این بحران عمیقتر خواهد شد. وی سپس گفت: کاهش تقاضای جهانی برای انرژی موجب کاهش قیمت نفت و در نتیجۀ آن، کاهش شدید درآمدهای نفتی کشور و افزایش کسری بودجه میشود و چون دولت برای جبران کسری بودجه پول چاپ میکند، با این کار، یک مالیات پنهان را از طریق تورم به تمام آحاد کشور تحمیل میکند و این موضوعی است که فعالان اقتصادی باید در چهار سال آینده به آن توجه داشته باشند.
این اقتصاددان سپس ضمن جمعبندی این بخش از اظهاراتش گفت: به طور کلی، در چهار سال آینده، با توجه به اینکه نگرش دولت و کابینۀ منتخب دولت بیش از هر چیز، مبتنی بر برخورد سخت است و بیشتر اعضای کابینه سوابق نظامی دارند، از جهت کلی حرکتها، ما با جریانات پرتنش سیاسی بینالمللی، افزایش ریسکها و مخاطرات اقتصادی مواجه خواهیم بود و همه اینها منجر به آن خواهد شد که در سالهای آتی، شاهد بیکارِی روبهافزایش و تولید روبهکاهش در کشور باشیم. همچنین، قیمتها نیز بهعلت عدمتأمین منابع مالی کافی دولت افزایش یافته و کلیت اقتصاد در وضعیت رکود تورمی قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، علیرغم آنکه در شرایط رکود اقتصادی، مانند رکود فعلی اقتصاد جهانی، به علت کاهش تقاضا، قیمتها در کشورهای صنعتی روبهتنزل میگذارد، ولی در ایران این اتفاق نمیافتد، بلکه علیرغم کاهش تقاضا، قیمتها افزایش مییابند و مشابه این وضعیت، یعنی رکود تورمی، در دهه 1970 در انگلستان رخ داد.
گزارش از: منیژه فر هنگی