روز درویش را در آلمان هم گرامی داشتند: هلموت گابل عضو”کمیتۀ بین المللی دفاع از حقوق صوفیان و دانشجویان ایران” دربارۀ روز درویش درسال 2010 گفت:”امروز 22 فوریه 2010صوفیان درهمۀ دنیا به مدت دقیقاً 121 ثانیه (دو دقیقه و یک ثانیه) قلب های خود را به هم مرتبط کردند تا از راه ذهن به مردم ایران شهامت و قدرت و یاری بدهند.”
نقل از خبرگزاري ايران در جهان
دراویش گنابادی از فرقۀ نعمت اللهی یکی از سلسله های صوفیه درایران هستند که به شدت مورد تبعیض قراردارند، حتی حسینیه های آنها را خراب می کنند. دراویش عبادت خدا می کنند اما نه آنگونه که روحانیت رسمی درایران مقرر کرده است. بعد از آنکه در 18 فوریه 2009 حسینیه ای را در اصفهان با بولدوزر با خاک یکسان کردند دراویش تصمیم گرفتند جلوی مجلس در تهران دست به اعتراض بزنند. گردهمایی آرامی بود که با خشونت سرکوب شد. دراینروز بیش از 800 درویش، زن و مرد، بازداشت شدند. آنها را متهم کردند که “امنیت کشور” را به خطرانداخته اند. بیشتر این عده را آزاد کردند. پانزده درویش را حدود سه ماه در زندان انفرادی نگاه داشتند. سال گذشته دراویش فرقۀ نعمت اللهی تصمیم گرفتند 22 فوریه را “روز درویش” نامگذاری کنند.
روز درویش را در آلمان هم گرامی داشتند
هلموت گابل عضو”کمیتۀ بین المللی دفاع از حقوق صوفیان و دانشجویان ایران” دربارۀ روز درویش درسال 2010 گفت:”امروز 22 فوریه 2010صوفیان درهمۀ دنیا به مدت دقیقاً 121 ثانیه (دو دقیقه و یک ثانیه) قلب های خود را به هم مرتبط کردند تا از راه ذهن به مردم ایران شهامت و قدرت و یاری بدهند.”
هلموت گابل امیدواراست در پی این اقدام های “دفاعی” دولت ایران از سرکوبی دراویش این کشور دست بردارد. به گفتۀ گابل روز درویش “جنبۀ هجومی” هم دارد زیرا دراینروز دراویش “می خواهند همبستگی خود را با دیگر انسان هایی نشان دهند که درایران تعقیب می شوند و آزار می بینند و زیرفشارقرار می گیرند.”
از این گذشته هلموت گابل می خواهد نسبت به “افکار انقلابی مهدویِ” رئیس جمهورایران احمدی نژاد هشدار دهد. گابل می گوید افکار احمدی نژاد نباید در اروپا پخش شود. بویژه گروه هایی همچون حجتیه هستند که در تبعیض نسبت به صوفیان نقش دارند.
برای دراویش تفکر مهدوی احمدی نژاد که در ضمن فلسفۀ حکومتی “جمهوری اسلامی ایران” است خرافات محض محسوب می شود. دراویش درماه های اخیر براعتراض خود به “جو تاریک و سرکوبگرانه” در ایران افزوده اند.
ویران کردن حسینیه ها
درفوریۀ 2006 حسینیۀ دراویش را در قم تخلیه کرده بودند. در ماه مه همان سال حدود 52 نفر ازفرقۀ نعمت اللهی بعلت “عدم توجه به دستورات نمایندگان دولت” و “اختلال در نظم عمومی” به جریمۀ نقدی و شلاق محکوم شدند. ویران کردن عبادتگاه های دراویش گنابادی و بازداشت آنها درسال های 2008 و 2009 ادامه یافت و تا امروزنیز چنین است.
آیت الله لنکرانی که در سال 2007 درگذشت در سال 2006 ادعا کرده بود صوفیان “جوانان را منحرف می کنند” و برای تأکید بیشتر بر فتوای خود تماس با صوفیان را برای ایرانیان حرام اعلام کرد. به دراویش اتهام زده می شود با قدرت های خارجی ارتباط دارند.
خدمت به خدا و کشور
صوفیان که تاریخ طولانی دراسلام دارند همیشه درایران جنبش هایی داشتند و دارند. سؤال قدیمی صوفیان این است: انسان چگونه و به چه طریق خدا را می شناسد؟ صوفیان راه قلب را توصیه می کنند.
در 9فوریۀ 2010 خبرگزاری ایرانی آفتاب از معاون فرهنگی وزارت علوم و آموزش عالی آقای جلالی دارا نقل قول کرد که نسبت به تأثیر منفی جنبش های تازه شکل گرفتۀ صوفی هشدار داده بود.
به گفتۀ وی جنبش تازه شکل گرفتۀ صوفی به دانشجویان “فهم” غلطی از اسلام می آموزد و به آنها برداشت های “افراطی” از “آسان گیری” و “عفو” منتقل می کند. وی یادآور شد صوفیان دیگر شریعت اسلام را جدی نمی گیرند. آنها حتی می گویند رابطۀ بین خدا و انسان از قلب می گذرد. جلالی دارا نسبت به برداشت هایی هشدار می دهد که برآنند از روی “غفلت” اسلام را ازعرصۀ زندگی اجتماعی دور کنند.
واقعاً هم دراویش برای روحانیون بعنوان واسطه بین انسان و خدا نقشی قائل نیستند و نیز برای باور رسمی حکومت که می گوید رهبرانقلاب آیت الله خامنه ای جانشین خدا روی زمین است.
خبرگزاری مهر هم نسبت به خطر جنبش های تازۀ صوفی که “به دانشگاه های ایران رو آورده اند” هشدار داد. “این جنبش ها هویت جوانان ایرانی را هدف قرار داده اند.”
به گزارش خبرگزاری تابناک حجت الاسلام رنجبران یکی از نمایندگان رهبرانقلاب علی خامنه ای نیزنسبت به افزایش نفوذ صوفیان حتی دربین استادان دانشگاه هشدار داده است. به گفتۀ رنجبران گرچه جوانان ایران در مقابل “نظام و رهبر” بسیار وفادار و وظیفه شناسند، اما “صوفیان منحرف” نفوذ منفی دارند. رنجبران بر آن است “اگر اخلاق و تقوی در خدمت جامعه و نطام سیاسی جمهوری اسلامی نباشد بی ارزش است.”
نگاهی تاریخی به تعقیب صوفیان
صوفیان معتقدند دخالت روحانیون در امور دنیایی خطری برای اسلام است. این امر باعث می شود صوفیان علی الاصول با روحانیت رسمی درگیر باشند.
اختلاف بین صوفیان و روحانیت شیعه حدود 900 سال پیش شروع شد، یعنی درقرن چهارم هجری که حکومت های شیعی در ایران بنیاد گذاشته شدند. همینکه روحانیت شیعه قدرت خود را تثبیت کرد صوفیان را که گرچه به قرآن استناد می کنند اما راه مستقیم بسوی خدا می جویند سرکوب کرد.
در سلسلۀ صفویه (1722-1501 ) که برای اولین بار درتاریخ ایران شیعه را مذهب رسمی کشور کرد نخستین سرکوب گستردۀ صوفیان شکل گرفت:
در سال 1576 چشم رهبر جماعت صوفیه را درآوردند. شاه اسماعیل دوم دستور داد صوفیان را ، از خرد و کلان، از پیر و جوان بکشند.” گفته می شود در اینروز 500 صوفی را کشتند.
نمونۀ دیگر شاه عباس است که به حکومت استبدادی شهره بود.
در سال 1594 شاه عباس دستور قتل درویش خسرو را داد. سهراب نیکو صفت در جلد اول کتاب دو جلدیش “قتل دگراندیشان در ایران از صفویان تا انقلاب اسلامی” می نویسد: “درویش خسرو را به دارآویختند و جنازه اش را به چهارشتر بستند و درشهرقزوین گرداندند.”
شاه عباس خود شخصاً هم دست بکار شد و با شمشیر میر سید احمد کاشی را به دو نیم کرد.
سرکوب صوفیان در حکومت قاجار هم ادامه پیدا کرد. در سال 1797 امام جمعۀ کرمان ملا عبدالله مجتهد فتوا داد که پیروان فرقۀ نعمت اللهی را سنگسار کنند.
درنیمۀ دوم قرن 18 فردی بنام محمد علی کرمانشاهی، معروف به بهبهانیِ صوفی کش، به جهت جنایت هایش مشهور شد.
از یکسو صوفیان بعنوان دگراندیشان پیوسته دراسلام تعقیب شدند، از سوی دیگر مشهورترین شاعران مانند حافظ و مولوی و سعدی از زمرۀ صوفیان بودند. نباید تعجب کرد که در “جمهوری اسلامی” هم صوفیان مورد تبعیض قرار بگیرند.
وحید وحدت حق / مترجم:ح.پدرام (از آلمانی) / دی ولت / 26/02/2010