طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست / با چشمهای روشنِ براق / با گیسویی بلند به بالای آرزو / هرکس از او نشانی دارد / ما را کند خبر / این هم نشان ما : / یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر
ادعاهای جلال الدین فارسی علیه سران جنبش سبز
.جلالالدین فارسی، نخستین نامزد حزب جمهوری اسلامی در اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران است که پس از مشخص شدن ملیت افغانی او به وسیله شیخ علی تهرانی از شاگردان روحالله خمینی ناچار به کناره گیری شد.
فـــــرارو / شنبه ١۸ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ – مشروح گفتگوی جلال الدین فارسی با شبکه ایران سایت روزنامه دولتی ایران : وی که خود نامزد نخستین دوره ریاست جمهوری پس از انقلاب اسلامی بوده و بنابر آنچه که خودش نام ولایت پذیری بر آن میگذارد، از این عرصه کنار می رود، در این گفت و گو به بررسی رفتارهای اخیر سران فتنه پرداخت و در این خصوص گفت: ما اوایل انقلاب شاهد طرد جبهه ملی از سوی حضرت امام بودیم که به دلیل مواضع این گروه اتفاق افتاد و حضرت امام با صراحت از ارتداد جبهه ملی ها سخن گفتند چرا که آنان اسلامیت نظام را زیر سئوال بردند اما امروزه شاهد این هستیم که موسوی و کروبی با زیر سئوال بردن جمهوریت ،تمام آنچه که انقلاب اسلامی بر مبنای آن پایه گذاری شده بود را زیرسوال بردند و قصد نابودی آن را داشتند.
فارسی با بیان این مطلب که به نظر من این دو نفر اصلا قابل قیاس با نهضت آزادی و حتی جبهه ملی هم نیستند، تصریح کرد: حداقل نهضت آزادیها دارای پشتوانه ضد سلطه طلبی و سلطه گری بیگانگان بودند که در دوران ستمشاهی آشکارا این روحیه خود را نشان دادند اما موسوی دقیقا با اتفاقات اخیر در جهت سلطه طلبی گام برداشت و مورد تشویق آمریکا و انگلیس قرار گرفت.
جلال الدین فارسی، با بیان اینکه این آقایان بسیار پست تر از جبهه ملیها هستند، گفت: این ها هیچی نیستند! این دو نفر تصور کردند می توانند جلوی ولایت فقیه که همانا دستاورد حضرت امام خمینی برای این نظام است بایستند در صورتی که نمی دانند مصداق اصل ولایت فقیه در ایران فردی است با درایت و تدیبر که 20 سال با وجود تمام دشمنیها توانستند ملت ایران را از پستی و بلندیها عبور دهند و آنان را سربلند کنند.
وی با ذکر خاطرهای از مهندس بازرگان، یادآور شد: زمانی که دکتر مصدق رهبر نهضت ملی ایران، دولت را در اختیار گرفت، مهندس بازرگان را عضو هیات خلع ید کرد و با دورکردن انگلیسیها از پالایشگاه ها به او ماموریت داد آنها را اداره کند و این یعنی نزدیکی مصدق و بازرگان، اما بعد از آمدن محمدرضاشاه، و دستگیری مصدق و هیات دولت او، بازرگان به مشهد رفت و توسط محمدتقی شریعتی پدر دکتر شریعتی شروع به سخنرانی در مجامع عمومی کرد. در آن زمان شاه نیز از تهران به مشهد رفت تا با زیارت امام رضا(ع)، چهره موجهی از خود نشان دهد.
فارسی افزود: اطرافیان شاه بسیاری از روحانیون و علما را دعوت کردند و از آنان خواستند که با حضور در حرم رضوی با شاه عکس بگیرند تا آنان با چاپ در روزنامهها، بهرهبرداری سیاسی کنند اما هیچ کسی قبول نکرد و تنها آیتالله اردبیلی که خودشان برای زیارت رفته بودند، در حرم حضور داشتند که شاه وارد میشود و ایشان به محمدرضا شاه میفرمایند شما دو رکعت نماز زیارت هم بخوان و شاه مجبور میشود آنجا نماز بخواند.
وی یادآور شد: در این گیرو دار و فضای مشهد مهندس بازرگان به سخنرانی می پردازد و با اشاره به شاه میگوید: “این آقا فراموش کرده که در ایتالیا با رقاصههای اروپایی ،گیلاسهای شامپاین کوفت می کرد، این آقا خودش می داند چه کاره است حالا میخواهد عوامفریبی کند. بار الهی پناه برتو که گربه زاهد شد” که این تماما شجاعت بازرگان را می رساند. مهندس بازرگان چنین قهرمانی بود حالا ببینید این آدمهای پست و بی ارزش چگونه خود را در دامان آمریکا و انگلیس انداختهند و جالبتر اینکه دم از شریعتی و بازرگان و طالقانی هم میزنند و این خیلی خندهدار است.
جلالالدین فارسی با بیان اینکه نهضت آزادیها هر چه بودند حداقل اسلام را قبول داشتند، افزود: اینها در زندان از شاگردان آیت الله طالقانی بودند بعد عضو شورای انقلاب شدند.
وی تصریح کرد: “موسوی حتی قابل مقایسه با بنی صدر آشغال هم نیست، بنی صدری که هیچگونه سابقه مبازراتی نداشت و رفته بود فرانسه نشریه منتشر می کرد که آن را هم می ترسید دستش بگیرد و می گذاشت داخل کتش!”
فارسی با بیان اینکه سران فتنه نه تنها به نظام خیانت کردند، بلکه به آن 14 میلیون آدمی هم که به خودشان رای دادند، خیانت کردند، گفت: موسوی و کروبی باید به پای مردمی که به این دو رای دادند بیافتند و عذرخواهی و توبه کنند، گر چه توبه آنها دیگر فایده ای ندارد.
این نامزد اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب اسلامی، با اشاره به نظارت همه جانبه نمایندگان رضایی، موسوی و کروبی بر آرای اخذ شده و شمارش آنها گفت: “این آقایان حتی به تصدیق نمایندگانشان که پای برگه صحت جمع آوری و شمارش آرا را امضا کرده بودند هم اهمیت ندادند و این یعنی به تمسخر گرفتن نیروهای خودشان”.
جلال الدین فارسی با عنوان این مطلب که این آقایان نشان دادند “خودشان را هم قبول ندارند”، تصریح کرد: “اینها، افراد خودشان و نمایندگان خودشان را هم متهم به خیانت کردند”.
توبه موسوی و کروبی دیگر اهمیتی ندارد
وی اظهار داشت: امروز حتی اگر موسوی و کروبی بیایند و از تمام کرده های خود در طول این 9 ماه توبه کنند و شعارهایی که حامیانشان علیه نظام، انقلاب، ولایت فقیه و فلسطین و لبنان دادند را نفی کنند، دیگر اهمیتی ندارد و اصلا توبه آنان پذیرفته نیست؛ زیرا مردم تنها خواستار برخورد قضایی با آزادی عمل کامل، بدون هیچگونه رودربایستی با این فتنه گران هستند.
فارسی گفت: موسوی و کروبی خودشان می دانند که دروغ می گویند؛ چون اگر معتقد بودند که حق هستند و در راه حق قدم بر می دارند، باید تا پای جانشان می ایستادند تا بمیرند. یعنی همان کاری که منافقین انجام دادند و شاهد بودیم که منافقین تا آخرین لحظه اعدام خود از عقایدشان کوتاه نمی آمدند.
وی تصریح کرد: این آقایان همین 13 میلیون رای هم که آوردند، به واسطه اعمال غیر قانونی بود که انجام دادند، این آقایان مردم را فریب دادند، مردم را گول زدند و باید مجازات شوند.
“جلال الدین فارسی” خطاب به سران فتنه گفت: “آقایان موسوی و کروبی اگر راست می گویند در جمع مردم حاضر شوند؛ چرا می ترسند؟ اگر فکر می کنند در جهت حق حرکت می کنند، خب پس نترسند، به میان مردم بیایند تا مشخص شود چه کسی حق است و چه کسی باطل”.
وی با بیان اینکه کروبی و موسوی از هزینه دادن می ترسند و می دانند که مردم به شدت از آنها متنفر هستند، اظهار داشت: این دو در 30 سالگی انقلاب، خیانت بزرگی به خون شهدا، به بهشتی، به طالقانی، به مطهری، به مفتح و به تمام عزیزان امام راحل کردند و از همه مهمتر، دل این پیر عزیز ما را شکستند.
فارسی با یادآوری اعدام منافقین با حکم امام خمینی در زندان ها گفت: علیرغم مخالفت آقای منتظری، امام با پافشاری زیادی بر اعدام منافقین تاکید کردند و آنان نیز بر عقاید خودشان ماندند تا کشته شدند.
وی ادامه داد: اما سران فتنه اخیر از منافقین هم کمتر و پست تر هستند. کروبی و موسوی از منافقین هم بی ارزشتر هستند. نمی دانم خاتمی هم از اینها حمایت می کند یا نه ولی اگر حمایت می کند، او هم مانند آنهاست چون منافقین برای عقاید خودشان کشته شدند اما این آقایان یکی با روسری از بین مردم در 22 بهمن فرار می کند؛ یکی هم با هفت تیرکشی محافظانش یکی هم که اصلا نرسیده به جمعیت خودش فرار میکند.
فارسی با اشاره به اظهارات برخی افراد مبنی بر وحدت با سران فتنه گفت: بعضا میشنویم که میگویند بیاییم با معترضان وحدت کنیم، اولا این ها معترض نیستند و جنایتکار و خائن اند، ثانیا وحدت با چه کسانی؟ با خیانتکاران به ملت، با کسانی که از مسعود رجوی ها هم کمترند؟ پس باید به مطرح کنندگان طرح وحدت بگویم لطفا سکوت اختیار کنید و اجازه دهید رهبری خودشان قضایا را همان گونه که تاکنون پیش بردهاند جلو ببرند.
وی با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب مبنی بر پرهیز خواص از مواضع دو پهلو، تصریح کرد: تمام کسانی یا سکوت کرده یا غیر شفاف اظهار نظر کردهاند باید روشن بگویند کدام طرف قرار دارند، داخل نظام هستند یا با موسوی و کروبی از نظام خارج شدهاند.
فارسی با عنوان این مطلب که خداوند گمراه کننده یک بنده خود را به اشد مجازات وعده داده است، تصریح کرد: حساب موسوی و کروبی که 14 میلیون انسان شریف را گمراه کردند دیگر با کرام الکاتبین است.
وی افزود: این آقایان باید در برابر تاریخ ایران پاسخگو باشند و باید مجازات شوند تا آیندگان بدانند چه بلایی و شری از سر نظام دور شده است.
جلال الدین فارسی با اشاره به سابقه حضور میرحسین موسوی پس از انقلاب در نظام جمهوری اسلامی ایران بیان داشت: این فرد از خویشاوندان نزدیک آقاست و آقا او را آوردند سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی کردند که بعد این فرد با انتشار سر مقاله ای با عنوان “دکتر حبیب ا… پیمان، متفکر بزرگ اسلامی” در حالی که پیمان در نظر امام و مجتهدین یک شبه کمونیست و مارکسیست تلقی میشد مورد انتقاد شدید اعضای شورای مرکزی حزب قرار گرفت.
وی افزود: اعضای شورای مرکزی از شهیدان بهشتی و باهنر گرفته تا آقایان اردبیلی، عسگراولادی و بادامچیان شدیدا در حضور آقا به میرحسین انتقاد کردند و تماما حرفشان کنارهگیری او از روزنامه بود اما من هم که عضو شورای مرکزی حزب بودم نگذاشتم او به سطل زباله بیافتد و از اعضا خواستم اجازه دهند که جبران کند و به تدریج خبط خود را در روزنامه تصحیح نماید که آقایان پذیرفتند.
جلال الدین فارسی گفت: در دوران نخست وزیری موسوی هم زمانیکه امام راحل قطعنامه را پذیرفتند میرحسین با دادن استعفا مخفی شد تا اینگونه در جامعه القا کند که من موافق قطعنامه نبودم و از خودش در افکار عمومی قهرمان بسازد امام هم روسای قوه قضائیه و مقننه و اگر اشتباه نکنم یک یا دو نفر دیگر را احضار کردند و بدون بحث در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش استعفانامه موسوی به دنبال فرد جایگزین بودند که آقا وارد جلسه میشوند و امام شرح جلسه را میفرمایند و نظر آقا را میخواهند که آقا با لطفی که پروردگار به ایشان دارد و ذکاوت و درایت خاصی را نصیبشان کرده است از تصمیم شوم میرحسین پرده برداری میکنند و به امام می گویند با استعفا موافقت نکنید چرا که او به دنبال قهرمان سازی از خودش است، امام در این زمان دستش را بلند میکند و با اشاره به آقا میفرمایند این درست است.
فارسی با بیان اینکه حضرت آقا تماما اینها را میدانستند و اجازه دادند شورای نگهبان موسوی را تایید صلاحیت کند، گفت: این هم هوشمندی آقا را میرساند و هم تقوای سیاسی ایشان را.
وی افزود: موسوی در دوران نخست وزیری اش که مصادف با دوران جنگ تحمیلی بود آنقدر به نمایندگان حامی خود در مجلس پول و کالا می داد که حد و حصر نداشت و حالا دیدیم که زمان انتخابات دم از عدالت و مردم میزد چیزی که خودش مصداق بارز نافی آن بود.
فارسی در پایان گفت: امروز قوه قضائیه موظف و مکلف است موسوی و کروبی را طبق قانون مجازات کند.
اگر در اثبات حد، به قول ما «اما و اگر» باشد، آن حد جاری نخواهد شد
اینسایدآف ایران / شنبه ١۸ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ – اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی معلمان همراه با جمعی از اعضای جبهه مشارکت ایران اسلامی شاخه قم، با حضور در دفتر آیت الله بیات زنجانی، با ایشان دیدار و گفتگو کردند.
گزارش این دیدار به گزارش پایگاه اطلاع رسانی این مرجع تقلید به شرح زیر است :
در ابتدای این دیدار که به مناسبت ایام سالروز شهادت استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری(ره) برگزار شد، جمعی از معلمان استان به بیان نظرات خود پرداختند.
حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله العالی) پس از استماع سخنان حضار، ضمن تقدیر و تشکر از حضور این عزیزان، گرامیداشت نام و یاد شهید بزرگوار حضرت آیت الله مطهری(ره) را زنده نگهداشتن نام علم و آزادی بصورت توأمان دانسته و فرمودند: به جد معتقدم که یکی از مهمترین آسیبهای وارد شده به انقلاب اسلامی، از دست دادن نیروهائی همچون استاد بزرگوارم آیت الله مطهری(ره) بود که اگر امثال ایشان امروز بودند، دچار گرفتاریهایی که همگان شاهد آن هستیم، نبودیم.
ایشان با اشاره به دغدغههای مطرح شده از سوی حضّار و اشاره به وضعیت خاص حاکم بر جامعه فرمودند: مراجع بزرگوار، انقلابیون با سابقه، مدیران سطوح عالی کشور در دوران امام و بعد از آن، همه و همه نسبت به وضعیت موجود نگرانند؛ اما برخی تریبونها در اختیار افرادی قرار گرفته که با کمال تأسف و به واسطۀ تحلیل غلط، احساس میکنند که با نگفتن مشکلات و سرپوش گذاشتن بر روی آنها و با معکوس نشان دادن برخی واقعیات در بعضی مقاطع، می توانند امور کشور را به پیش ببرند در حالی که غالب مشکلات کشور به واسطه همین نوع نگاه به وجود آمده است.
ایشان سپس با اشاره به ارائه شدن راه کارهائی برای برون رفت از وضعیت موجود فرمودند: در بسیاری از موارد تذکراتی از جانب علماء و بزرگان به برخی حاکمان داده شده و این تذکرات از زمانی جدیتر شده که سئوالات پیرامون اصل دین و حکومت دینی در جامعه زیاد شده است.
ایشان تأکید کردند: با مراجعه به نهج البلاغه و کتب روائی مختلف میبینید که دین در نگاه امیر المؤمنین(ع) و فرزندان پاکش، در بسیاری موارد با آن چیزی که در جامعۀ ما در حال پیاده شدن است، تفاوت دارد.
معظم له به موارد متعدد این قبیل روایات اشاره فرموده و افزودند: راجع به همین اعترافات پخش شده و عکس العملهای پس از آن در جامعه صحبتهای فراوانی شده است. بسیاری از بزرگان و علماء گفتهاند و تأکید کردهاند که این اعترافات، عاری از وجاهت شرعی و قانونی است و در کمال تعجب، به عمده آنان تهمتهای ناروائی وارد شده است. این موضوع در حالی است که نصّ روایات، موضع آن بزرگان را تأیید میکند.
نمونه آن، روایتی از مولی امیرالمومنین(ع) است که در جلد بیست و هشتم وسائل الشیعه آمده است که اگر شخصی تهدید به زدن، بازداشت و تحقیر شود و در این حالت اعتراف کند، این اعتراف اثری ندارد و قابل تکیه نیست. مهم است که امام میفرماید اعترافی که با تهدید به بازداشت شدن و یا تهدید به ضرب و جرح بیان می شود، قابل استناد نیست و جالب است که ما اعترافاتی را قابل ارزش بر میشماریم که نه در حال تهدید، که در زمان بازداشت افراد ایراد شده است و این در تقابل کامل با بیان معصوم(ع) است.
ایشان با اشاره به ضعف دستگاه قضائی در رسیدگی به بسیاری از اتهامات فرمودند: در رساله نیز اشاره کردهام که بنده اجتهاد مطلق را برای قاضی، شرط لازم می دانم چراکه اگر قاضی مجتهد نباشد، نمیتواند موضوع را درست تشخیص دهد و کسی که در تشخیص موضوع، دچار اشکال است نمی تواند حکم کند و اگر حکم کند، کار خلاف مرتکب شده و حقوق دریافتی اش هم مشروع نیست.
معظم له با اشاره به روایات متعدّد در باب قضا و اهمیت آن در نگاه معصومین افزودند: عین عبارت امام علی(ع) در مورد قضات این است که در حدیث شماره 1889 از کتاب دعائم الاسلام آمده و در آن بیان فرموده است که قضات بر سه قسم هستند. یکی از اینها در بهشت و دو دستۀ دیگر در جهنم خواهند بود؛ اول کسانی هستند که در عین علم، حُکم اشتباه صادر میکنند، دوم کسانی که از روی خطا، حکم غلط میدهند که هر دوی اینها در جهنم هستند و سوم هم کسانی که از روی علم، حکم درست صادر میکنند، که این دسته در بهشت خواهند بود. امام(ع) وضعیت را به صراحت بیان فرموده که کار قضات، کار ساده ای نیست و باید در بیان احکام قضا، علم و تقوا را در کنار یکدیگر قرار داد.
ایشان تأکید کردند: اگر بنا باشد به احکام اسلامی همانطوری که مدّ نظر معصومین است عمل شود یقیناً جامعه اسلامی، وضعیتی به مراتب بهتر از این خواهد داشت که ما شاهد آن هستیم. علّت وضعیت کنونی ما، برداشت های شخصی و مِن عِندی از اصول است. برای مثال وقتی امام علی(ع) مطابق با روایت (شماره 1552) نقل شده در کتاب دعائم الاسلام به قنبر دستور می فرماید که شخصی را حد بزند و قنبر سه ضربه بیش از حد معین به او می زند، امام او را خوابانده و آن سه ضربه را به او می زند. این کار امام نشان از این دارد که آقای مسئول! شخص حتی اگر متهم و محکوم باشد، نباید بیش از آن چیزی که مورد نظر شرع مقدس است را تحمل کند. اگر شمای مسئول این کار را انجام دادید، باید پاسخگو باشید. ولی بیننا و بین الله الآن وضعیت جامعه اینگونه است؟
یا در مورد دیگری که بسیار مهم است از رسول الله(ص) چنین نقل شده که آن حضرت فرمودند: “اذا کان فی الحدّ لعلّ و عسی، فالحدّ معطل” به این معنا که اگر در اثبات حد، به قول ما «اما و اگر» باشد، آن حد جاری نخواهد شد. این روایات یعنی اینکه گناههایی که اسلام برای آنها حد در نظر گرفته است، در لسان روایات با یک اما و اگر از اجرا ساقط میشود؛ چرا ما به دنبال این هستیم تا افراد را حین ارتکاب یک گناهی بگیریم و بعد بر او مثلاً حد جاری کنیم در حالیکه همان روایات تأکید دارد که چنین کاری مفسده اش از آن گناه بیشتر است.
معظم له تاکید کردند: من سئوال می کنم اگر بنا بود در موارد مورد ابتلای همین روایاتی که نقل شد، طبق دستور ائمه و نظر آن بزرگان عمل می شد، آیا چنین وضعیتی در جامعه پیش می آمد؟
معظم له تأکید کردند: مطابق روایات متعدد در جامعه اسلامی کسی حق تهمت زدن حتی به یهودیان، نصرانیان و زرتشتیان را هم ندارد ولی با کمال تاسف تریبون ها و جرایدی که با پول بیت المال اداره میشوند، تبدیل به محلی برای زدن تهمت و تخریب انسانهای مؤمن، انقلابی، دلسوز و حتی محل تهمت به ساحت برخی مراجع تقلید شده است. آیا این موضوع با نص روایات در تضاد نیست؟
ایشان در بخش دیگری از بیانات خود، با اشاره به دیدارهای متعدد خانواده زندانیان سیاسی اشاره فرموده و گفتند: خدا کند مطالبی که میشود، صحیح نباشد ولی تشابه و تواتر مطالب نقل شده، حداقل این تکلیف را بر دوش مجلس و دستگاه قضائی در نظام اسلامی میگذارد که راجع به این موضوعات تحقیق کرده و با متخلفین برخورد کنند.
حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله العالی) در پایان سخنان خود، با تاکید بر اینکه تکلیف بر دوش همگان است تا اسلام صحیح را به جامعه عرضه کرده و در زدودن تفسیرها، رفتارها و کردارهای سلیقهای تلاش کنند فرمودند: معلمان، مهمترین افراد و پیشروان این مسئلهاند و آنها در پاسخ به جوانان و نوجوانان، باید بگویند که دین خدا و احکام آن، الزاماً همانی نیست که در ادارۀ جامعه میبینید. این مسئله بزرگترین نهی از منکر است و شما معلمان عزیز، باید پیش رو در احیای این اصل فراموش شدۀ اسلامی باشید
پیمان:گفت و گوی انتقادی هم با خود ، هم با حاکمیت .
مسعود پیوسته:دکتر حبیب اله پیمان – دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز – در ماه های قبل از انتخابات 22 خرداد در نوشته ها و سخنانش می شد دعوت به حضور فعال و اتفاقا حمایت ضمنی از میر حسین موسوی را دریافت که این بار و در این انتخابات می باید همه ( طبقه متوسط شهری بیرون نگاه داشته شده در طی سال های گذشته ) در صحنه حاضر باشند . چه ، ادامه قهر و بی تفاوتی موجب دورترشدن خود از صحنه اجتماعی و سیاسی می شود . انتخابات برگزار شد و علامت سئوال بزرگی برای بخش های گسترده ای از مردم ایران به وجود آمد ودر پی آن ، جریان جنبش سبز رسما با طرح پرسش و برگزاری راهپیمایی های مسالمت آمیز آمیخته با سکوت از 25 خرداد 88 متبلور شد که در ماه های بعد مبتلا به نامدارایی حکومتی شد و در کنش ها و واکنش ها و بر اثر برخوردهای پلیسی و خشونت گرایانه حاکمیت ، حضور خاموش و زنده در خانه هارا بر حضور خیابانی ترجیح داد . تقریبا مقارن با برگزاری انتخابات ( از همان 23 خرداد به بعد) خیلی از فعالان سیاسی و بازیگران در چارچوب نظام اما مخالف وضع موجود از احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب و کارگزاران و اعتماد ملی و نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز و بسیاری از اهالی رسانه های منتقد ، استادان دانشگاه ها و محققان و پژوهشگران اجتماعی سیاسی بازداشت شدند .
این گفت و گو سفارش هیچ رسانه یا روزنامه ای نیست، به عنوان یک روزنامه نگار که آن موقع یعنی در دهه شصت خواننده هفته نامه ” امت ” بودم امروز پس از این همه فراز و فرود انقلاب اسلامی ، می خواستم تازه ترین تحلیل دکتر پیمان از جریان جنبش سبز را بدانم . به خصوص که در این نه ماه اخیر کمتر در رسانه ها دیده شده . بماند که این گفت و گو را نمی دانیم به کدام روزنامه بدهیم که سالم و کم جرح منتشر کند . جمعه ( هفدهم اسفند) پس از گذشت 9ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری اسلامی با آقای دکتر پیمان در منزلش در باره جنبش اجتماعی مردم ایران صحبت کردیم . او با نگاه تاریخی به جریان جنبش سبز ، به وضعیت دیروز و امروز و فردای این جنبش پرداخت و به تفصیل از راهبردها و راه کار های آن گفت.
آقای دکتر! چه نگاهی به جریان جنبش سبز دارید ؟ این جنبش چه اهدافی را دنبال می کند و راهبردهایش چیست؟
دکتر پیمان : با تشکر از این فرصت برای این چنین گفت و گویی . فکر میکنم برای اینکه بتوانیم هدف ها و راهبرد جنبش سبز را که از پیش از انتخابات 22خرداد به این طرف شکل گرفته و ادامه دارد خوب تصویر کنیم باید شرایط مرحله ای و دورانی و کنونی جامعه ایران را هرچند خیلی کلی مد نظر داشته باشیم .
شرایطی که از انقلاب مشروطه به این طرف به وجود آمده و همچنان ادامه دارد . یک گسست در واقع بین شرایط پیش از مشروطه و بعد از آن ما شاهد هستیم .اگر ویژگی این دو و ویژگی های دوران بعد از مشروطه را که دوران گذار نامیده شده است در نظر بگیریم ، آن وقت مشخص می شود جنبش سبز یا جنبش های پیش از آن مثلا جنبش اصلاحات یا حتی قبل از آن نهضت ملی شدن صنعت نفت یا انقلاب اسلامی سال 57 در این دوران چه جایگاهی دارند و به تحقق چه هدفی کمک کرده اند.
در شرایط پیش از مشروطه ، جامعه ما از سه بعد در انقیاد به سر می برد . به لحاظ سیاسی ، در انقیاد نظامات استبدادی و خودکامه بود . دولت ها نه منتخب و برآمده از آرا و رضایت مردم بودند و نه مقید به قانون . به لحاظ اجتماعی هم جامعه ارباب رعیتی بود . اقلیتی ، همه منابع را در اختیار داشتند و مالک کار و زمین و منابع بودند . به لحاظ فرهنگی هم ، اکثریت مردم ، امکان آزاد فکرکردن و مستقل اندیشیدن و تصمیم گرفتن و قضاوت کردن نداشتند . به لحاظ فکری و ارادی ، وابسته به مراجعی بیرون از خرد و شعور خودشان بودند . به واقع سه انقیاد فرهنگی اجتماعی و سیاسی اقتصادی وجود داشت . ظاهرا انقلاب مشروطه قرار بود نقطه پایانی باشد بر استبداد سیاسی و اسارت فکری فرهنگی تا در سایه وضعیت جدید ، مردم به آزادی برسند و حاکم بر سرنوشت خود شوند و با آشنایی و استفاده از علوم و فنون جدید ، منبع طبیعی را مورد بهره برداری قرار داده و زندگی مرفهی برای خود فراهم کنند و در مناسبات میان خود ، اصول عدالت و برابری حاکم گردد . حال آنکه پیش از آن در شرایط تبعیض و نابرابری به سر می بردند . و سوم اینکه به لحاظ فکری فرهنگی از آزادی عقیده و استقلال وجدان بهره مند گردند . زیستی اجتماعی برپایه شعور خودآگاه فردی و جمعی بنا نمایند . به عبارت دیگر ، مرجع تصمیم گیری از بیرون به درون و به خرد خودآگاه افراد باز گردد و در یک کلام به سلطه و بردگی سیاسی اجتماعی و فکری و فرهنگی پایان داده شود .
با انقلاب مشروطه قانون اساسی به عنوان یک دستاورد بزرگ تاریخی با هدف تحقق اصول و هدف هایی که گفتیم تدوین و مصوب شد . در این سند ، اصول آزادی وبرابری که شعار اصلی مشروطه خواهان بود به رسمیت شناخته شد و قراربراین شد که به جای دولت مستبد و خودکامه ، دولتی ملی برخاسته از رضایت مردم و منتخب و مشروط و مقید به قوانین مصوب ملت تاسیس گردد . به علاوه سه قوه مقننه و مجریه و قضائیه ، مستقل و منفک از یکدیگر باشند. جامعه ایران از دوران حاکمیت استبدادی و انقیادهای سه گانه رهایی یافته و به دوران حاکمیت ملی به آزادی و استقلال فکر و اراده گام نهد .
ارکان اصلی نظام مشروطیت عبارت بود از: انتخابات آزاد ، مجلس و دولت ملی ، احزاب آزاد و مطبوعات آزاد و تفکیک قوا که همه در قانون پیش بینی شده بود . اینها شرایط ضروری و پیش زمینه های اساسی برای تولد انسان ( فرد و جامعه ) آزاد و خودآگاه و حاکم بر خود محسوب می شوند . جامعه ای که مردم آن بتوانند آزادانه و بر اساس خرد جمعی در باره کشور و امور عمومی جامعه خود تصمیم بگیرند و همه اینها شرط اساسی تحول به دوران زیست دمکراتیک به شمار می رفت . اما در این یکصد سال ، پیوسته حوادثی اتفاق افتاد که این مهم تحقق نیافت . حتی شرایط ضروری آغاز یک زندگی دموکراتیک فراهم نشد و نهاد های برآمده از انقلاب مشروطیت استقرار نیافته پایداری نشان ندادند . به صورت تناقض آمیزی همراه با مسیر تحولات جنبش مشروطیت ، به ویژه از لحظه پیروزی و در جریان فعالیت در مجالس اول و دوم، دولت های استبدادی فعال گردیدند . بعد ها نهضت ملی ایران به وجود آمد تا همان قانون اساسی را که اجرا نشده بود اجرا کند . برای این منظور در درجه اول لازم بود شرایط برگزاری انتخابات آزاد فراهم شود و به همین خاطر یک ماده از دو ماده اصلی برنامه دکتر مصدق ، اصلاح قانون انتخابات بود . و ضمن آنکه دولت ملی از آزادی مطبوعات و احزاب حراست می نمود . برنامه دیگر دولت ملی ، قطع مداخله قدرت های خارجی ، مشخصا استعمار انگلیس بود که از اعمال حق حاکمیت ملی جلوگیری می کردو دولت های ارتجاعی و خودکامه راحمایت می کرد .بنابراین خلع ید از شرکت نفت انگلیس و اجرای قانون ملی شدن نفت در صدر برنامه های دکتر مصدق قرار گرفت . تحت تاثیر همان عوامل بازتولید دیکتاتوری و خودکامگی در هر دو جبهه ملت و قدرت های ارتجاعی و استبدادی ، اهداف این این جنبش هم محقق نشد و با کودتای 28مرداد دیکتاتوری دوباره برقرار شد . 25 سال دیگر گذشت تا اینکه انقلاب دیگر پدیدآمد و به پیروزی رسید . در قانون اساسی جدید نیز ، آزادی مطبوعات و احزاب و انتخابات و دولت منتخب و مقید به قانون تضمین شد . تفتیش عقاید طبق قانون ممنوع شد . هر آن چه که متضمن انقیاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و … بود جایش را به آزادی و برابری و استقلال فکر داد . همه اینها در قانون اساسی آمد . البته پیش نویس اول قانون اساسی که از این بابت یکدستی و انسجام بالایی داشت با تغییراتی که بعد در مجلس خبرگان داده شد دچار برخی تناقضاتی شد که در زمان مناسب قابل اصلاح می باشد .
آقای دکتر! این اتفاق اجرایی شدن اصول قانونی توام با فضای باز که حاصل شد پس از انقلاب تا کی دوام داشت؟
دکترپیمان: دو سال اول مانند هر جنبش و انقلاب اجتماعی اصیلی ، مردم از آزادی و حقوق اساسی خود برخوردار شدند . این اصول کم و بیش اجرا شد اما حوادث سال 60 و وقوع جنگ، شرایطی پیش آورد که تدریجا روند پیشرفت انقلاب و تحقق ارزش ها و هدف های آن متوقف شد و آزادی ها و حقوق اساسی ملت مورد بی اعتنایی واقع شد و سپس به طور وسیعی نقض گردید . قرار بود در اجرای برگزاری انتخابات ، شورای نگهبان فقط نظارت کند اما اتفاق دیگری افتاد و اختیاراتی بر نظارت اضافه شد که به آن حق مداخله در حقوق مردم می داد و خود این امر موجب مشکلاتی شد . زیرا هربار ، بخشی از نیروها به دلایل سیاسی و عقیدتی رد صلاحیت می شدند . رویه نادرستی که همچنان ادامه دارد . فعالیت آزاد و مطبوعات و احزاب هم محدود شدند .
در کلیه موارد ، انقلاب مشروطه ، نهضت ملی ، انقلاب اسلامی و جنبش اصلاحات ، دو عامل ، دست در دست یکدیگر اسباب شکست مقطعی جنبش ها را فراهم می کردند . اول جریان های ارتجاعی و اقتدارگرا که همچنان در حفظ یا باز پس گیری و یا کنترل اصرار می ورزند . آنها اصول آزادی و برابری حقوق عموم مردم را نمی پذیرند و از قوانین اساسی و میثاق های جمعی تمکین نمی کردند . بلکه در همه حوزه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی مداخله کرده خواهان امتیازات ویژه هستند . نقش مخرب این جریان ها در متوقف ساختن جنبش های ملی و مردمی و رهایی بخش برکسی پوشیده نیست . دوم ، عاملی که موجب می شد بعد از هر پیروزی فضای سیاسی و اجتماعی جامعه دوباره به سمت انسداد و تجدید انقیاد پیش برود . تند روی ها و شتابزدگی و یا خود محوری افراد و شخصیت ها و یا گروه هایی از میان صفوف منتقدین و آزادیخواهان بوده است که بعضا بدون در نظر گرفتن پیش شرط ها و لوازم تحقق آرمان ها و ظرفیت و توان فکری و عملی نیروها و توازن قوا می خواستند به سرعت در کوتاه ترین زمان به هدف برسند . و آنچه را که آرمان بود همانند یک پروژه اراده گرایانه به عمل در آورند . شتابزدگی ها و کنش هایی پرخاشجویانه و فرقه یا گروه گرایانه ای که بی شباهت به رفتار کودکانه نیست . آنان اختلافات شان را به جای فیصله دادن از طریق گفت و گوی منطقی با پرخاش و ستیز ، جدال میان خود را حل می کردند . نحوه رفتاری که منجر به تفرقه و خصومت میان شخصیت ها و نیروها می شود .
تفرقه و آشوب حاصله از چپ روی و افراط گری و شتاب زدگی ها بهانه لازم را به جریان های اقتدارگرا می داد تا با اعمال خشونت ، آزادی ها را محدود کنند و تمام منابع قدرت را در اختیارگرفته ، تغییرات رامتوقف و از پیشرفت بازدارند . و به طور کلی اعمال خشونت و سرکوب از سوی اقتدارگرایان از یک طرف ضعف یا فقدان خودآگاهی و بلوغ فکری و سیاسی ومقاومت برخی جریان های روشنفکری از سوی دیگر ، فرصت های تاریخی را که برای استقرار حاکمیت ملت و قانون و دستیابی به حقوق و آزادی های مردم و تاسیس نهاد های منتخب ملی و مدنی در اثر مجاهدت های ملت و نیروهای پیشرو و آزادیخواه به دست می آمد ، از کف ملت خارج می ساخت .
هدف های جنبش سبز در اصل در ذیل گفتمان عصر مشروطیت قرار می گیرد . ادامه همان جنبش هایی است که هدف شان تاسیس و استقرار نهاد قانون اساسی ( متضمن حقوق اساسی مردم ) آزادی مطبوعات و انتخابات ، آزادی فکرکردن ، تقید دولت به قانون ورزی و رضایت مردم ، حفظ حریم خصوصی و حرمت عرصه عمومی و جامعه مدنی بوده است .
جنبش سبز در این مرحله پافشاری بر اجرای اصول به جای مانده و مغفول قانون اساسی را که همه مرتبط با حقوق حاکمیت ملت و آزادی ها و حقوق شهروندی است ، در دستور کار قرارداده است . زیرا کشور تنها در شرایط امن و آزاد ، قادر به توسعه و پیشرفت است . پس خواسته جنبش سبز ، ادامه همان خواسته است که انقلاب مشروطه و جنبش های ملی و اجتماعی بعدی دنبال می کردند اما هرگز به طور کامل محقق نشد ند . نهضت ملی می خواست اما با کودتا متوقف شد . انقلاب اسلامی 57 نیز در همان راستا پدید آمد . قانون اساسی جدیدی تدوین شد اما تحقق آن خواسته ها و اصول با موانع جدی از جمله از سوی اقتدارگراها روبرو شد . سی سال دیگر گذشت و کوشش ها یی جمعی و متناوب برای اعاده حقوق پایمال شده ادامه یافت . درست است که آن تلاش ها به نتایج مورد انتظار نرسید اما تحمل آن رنج ها و مصائب و محرومیت ها و تجربیات تلخ و شیرین و تداوم کوشش ها و خرده جنبش ها و گفت و گو ها و تعامل های در عرصه عمومی به انباشت نیروهای محرکه ذهنی و بیداری شعور خودآگاه ملی یاری رساند و سرانجام در فرصت انتخابات خرداد 88 به ظهور جنبش با شکوه سبز انجامید .جنبش سبز در حقیقت رهایی از انقیاد های سه گانه پیش گفته را از طریق پافشاری در اجرای اصول اجرا نشده قانون اساسی هدف گرفته است .
آقای دکتر! پس می توان گفت برای آنکه آنچه در یکصد سال اخیر برما و جامعه ما گذشته تکرار نشود ، پس از انتخابات 22خرداد ، حضور معترضانه مردم ، توام با روحیه مسالمت آمیز همراه با سکوت بوده و آنکه سطل های زباله را آتش زده ، اتفاقات حاشیه ای جنبش بوده است ؟
دکترپیمان : نیروی اجتماعی اصلی جنبش سبز در خیزش خود ملهم از تجربیات تاریخی و ارزش های فرهنگی و معنوی ماندگار و خلاقیت های خود آگاه و شعور ملی ایرانیان است که در مواجهه مشترک با حوادث سهمگین و در جریان تحمل رنج ها و مصائب و مقاومت ها و مجاهدت ها شکل گرفته و تکامل یافته است . در دوره هایی که شدت فشار و خشونت ، کمترین امکانی برای فعالیت شعور باقی نمی گذارد ، جامعه به رکود و نازایی مبتلا می شود . چاره ای جز توسل به کنش های دفاع شبه غریزی و کودکانه نمی یابد . یعنی بی اراده و به طور عکس العملی یا دست به خشونت می زنند و پرخاشجو می شوند و اگر نتوانستند راه گریز پیش می گیرند . اگر آن هم ممکن نبود برای کسب امنیت ، تسلیم قدرت مسلط و مهاجم می شوند . واکنش هایی که هرچند دفاعی اند اما آسیب زننده هم به خود فرد است و هم برای جامعه و کشور ، مخرب و آسیب زا ست . در موقعیت هایی نظیر خیزش های عمومی برای رهایی از انواع قیود مادی و سیاسی و اجتماعی و فکری و فرهنگی ، شعور خودآگاه بیدار و فعال می شود و عمل جمعی خلاق و مبتنی بر خرد ورزی و دور اندیشی ، همبستگی و مهربانی و عدم خشونت در عین پایداری و سرسختی ، جایگزین واکنش های غریزی و کودکانه می شود.
آقای دکتر ! فکر می کنید این راهکارهایی که برشمردید و عمدتا هم مسالمت آمیز اند و گفت و گو محور، در این شرایطی که بخش عمده ای از رسانه ها و روزنامه ها و سایت ها به هرحال تعطیل و توقیف و فیلتر اند، چگونه قابلیت اجرایی دارند ؟
دکتر پیمان : درست است که دسترسی به روزنامه ها و رسانه های آزاد و مستقل دشوار است ولی همه راه های گفت و گو و تعامل خلاق بسته نیست . انقلاب رسانه ای ، به نحو بی سابقه ای همه انسان ها را در سراسر جهان مستقیما به یکدیگر مرتبط ساخته است . هنوز راه های متعددی برای ارتباط چهره به چهره و گفت و گو و تعامل در عرصه عمومی وجود دارد . از همان طریق می توان دست کم با آن دسته از عناصر و جریان های درون حاکمیت که گوشی برای شنیدن انتقادات و خواسته های مردم دارند ، وارد گفت و گوی انتقادی شد . در این مواجهه و گفت و گو ، معیاری که جنبش سبز برای نقد و ارزشیابی و داوری رفتار هردو طرف حاکمیت و نیروهای معترض و تحول خواه پیشنهاد می کند در درجه اول میثاقی است که زمانی در گذشته هردو طرف پای آن را امضاء و خود را متعهد و ملتزم به اجرا و رعایت آن کرده اند . میثاق قانون اساسی که هنوز هیچیک از دو طرف اصلی رسما از التزام به آن انصراف نداده اند . در کنار این میثاق برخی دغدغه های اصلی که به نظر می رسد هردو طرف روی آنها حساسیت دارند نیز می تواند مبنای گفت و گو قرار گرفته رفتار و سیاست ها با توجه به آنها نقد و داوری شوند. از آن جمله است منافع ملی ، امنیت ملی ، اقتدار و توان ملی کشور ، حقوق ملی در عرصه تعامل های جهانی ، و بالاخره نسبت ارزش های اخلاقی و دینی با سیاست و مسئولیت های امور عمومی .
اگر طرفین ورود به یک گفت و گوی انتقادی مستدل و مبتنی بر واقعیت ها ( حقایق ) را بپذیرند ، و شرایط لازم برای این کار که تامین آزادی کامل بیان و امنیت فکری و سیاسی و اخلاقی و حیثیتی است فراهم شود ، قطعا می توان به توافق هایی بر پایه اصول مشترک دست یافت . با وجودی که در حال حاضر این شرایط بسیار دور از دسترس است ، نباید از تلاش های هموار کردن راه دست کشید . ولی مهمتر و حیاتی تر از این تعاملی است که باید در درون جامعه میان نیروهای اجتماعی خواهان اصلاح و تغییر با هدف ایجاد تحول در هستی اجتماعی و نوسازی حیات و مناسبات اجتماعی و فرهنگی و معنوی میان مردم صورت گیرد . هدفی که برای جنبش سبز اهمیت حیاتی و استراتژیک دارد و بحث تغییر قدرت سیاسی را در سایه خود قرار می دهد بلکه برای جلوگیری از فروغلطیدن بیشتر نیروهای اجتماعی در بحران های مهیب اجتماعی ، اخلاقی کنونی و تضعیف بیشتر توان و همبستگی ملی و انگیزه مقاومت و سازندگی ، اهمیت فوری دارد . بارها گفته ام که وضعیت جامعه ما بی شباهت به وضعیت بحرانی نیست که نوح را برآن داشت تا به کمک یاران مومن خود ، دست به کار ساختن سفینه ای شود که می باید انسان های خواهان اصلاح را از غرق شدن در فساد و تباهی ، خشونت و ستم پذیری و ستم گری باز دارد و بستری عملی و تجربی برای عمل به ارزش های انسانی یعنی زندگی در آزادی و روابط صلح آمیز و برادرانه و برابر فراهم آورد . تبعیض ها و فقر و فساد و بی حرمتی هایی که هر روز با آن مواجه ایم و بسیاری ناگزیر در معرض آن قرار می گیرند ، همان طوفان یا بحرانی است که سلامت جسمی و روحی و فکری و اخلاقی و اجتماعی همگان را تهدید می کند ، سفینه ای از روابط و تعامل و همبستگی اجتماعی و زیستی لازم است تا ما را از آسیب وضعیتی که در آن گرفتار آمده ایم حفظ کند.
معنقدم نیروهای اجتماعی تحول خواه در جنبش سبز ، بیش از آنکه منتظر تغییر ساختار و مناسبات قدرت و روابط حاکم بر عرصه های اقتصاد ، سیاست و فرهنگ در مقیاس ملی و در سطح ساختار باشند باید خود یاد بگیرند که چگونه با ارزش ها و اصول مورد نظر خود زندگی کنند . باید رفتاری را که میلیون ها از این مردم در 25 خرداد در جریان راه پیمایی با شکوه خود از خود بروز دادند ، به متن زندگی روزمره خود در عرصه های مختلف وارد کنند و آن آزادگی ، عدم خشونت ، بلوغ سیاسی ، مهربانی ، مدارا و برابری و دوستی و سعه صدر و خیر خواهی و صبوری و اعتماد به نفس ، ظلم ستیزی و فداکاری به بخشی از فرهنگ و الگوی زندگی و تعامل اجتماعی ما تبدیل و درونی و نهادینه شود .
منبع:ندای سبز آزادی
محمدرضا شفیعی کدکنی
طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست
با چشمهای روشنِ براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما :
یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر