اعتیاد به مواد مخدر عقل را مخدوش و احیانا زایل می سازد و موجب پیدایش توهّماتی می شود که بخصوص برای سالک مضر است و از حیث اخلاقی نیز ضعف و زبونی می آورد که مغایر اخلاق فردی و اجتماعی است. از حیث جسمانی نیز آثار آن کاملاً مشهود است.
بيانيه حضرت آقاي حاج دكتر نورعلي تابنده(مجذوب عليشاه) ارواحنا فداه
هو
121
یسألونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و . . .
اخوان گرامی بالاخص مشایخ و مأذونین عزیز سلّمهم الله؛
اخیراً شنیده شده است در بعضی مناطق کسانی به اعتیاد مواد مخدّر مبتلا شده یا در توزیع و فروش آن اقداماتی کرده اند. با داشتن امید به اینکه این خبر اصولاً صحّت نداشته باشد، تذکّر نکات ذیل را ضروری دانستم:
الف- همانطور که در اولین بیانیه به مناسبت رحلت حضرت آقای محبوب علیشاه طاب ثراه تذکّر داده و بارها آن را به انحای مختلف تکرار کرده ام، اعتیاد به مواد مخدر عقل را مخدوش و احیانا زایل می سازد و موجب پیدایش توهّماتی می شود که بخصوص برای سالک مضر است و از حیث اخلاقی نیز ضعف و زبونی می آورد که مغایر اخلاق فردی و اجتماعی است. از حیث جسمانی نیز آثار آن کاملاً مشهود است.
عوارض سوء این عمل آنقدر بسیار است که متجاوز از یکصد سال قبل جدّ امجد و سلف فقری بزرگوارم مرحوم حضرت سلطانعلیشاه شهید با اینکه در مسائل شرعی دخالت نمی کردند، احساس خطر کرده اند و برای اوّلین بار در تفسیر بیان السّعاده در ذیل آیه مذکور در صدر نامه حکم به تحریم آن دادند. نتایج این بصیرت عرفانی و پیش بینی ایشان را در آن زمان اکنون شاهدیم که چگونه این ابتلا تبدیل به مسأله ملّی و بلکه بین المللی شده است. پس از آن حضرت همین حکم را جانشینان ایشان تائید و مجری داشته اند.
ب- اعتیاد به مواد مخدّر هم موجب فساد خود شخص معتاد و هم اِفساد دیگران است، لذا باید از اشاعه آن جلوگیری کنند. کسانی که خدای نکرده اقدام به توزیع یا فروش مواد مخدّر می کنند، گناهشان از خود معتادین بیشتر است. گناه این کار در مجالس فقری که مجالس انس و یاد خداست و حرمت خاصّ خود را دارد بیشتر نیز می شود، باید مراقب حضور معتادین یا عوامل پخش در مجالس فقری بود.
ج- وظیفه همه فقرا این است که کمک کنند رفع اعتیاد از معتادان شود و اسباب گسترش آن فراهم نشود که اشاعه یابد یا اصولاً گرایش به آن پیدا شود. خصوصاً آقایان مشایخ که سمت راهنمايی معنوی فقرا را بر عهده دارند موظّفند که اقدام جدّی در این باره بکنند.
د- مهم ترین وظیفه و اشتغال مشایخ گرامی توجّه به تربیت و رفع نواقص اخوان می باشد و بدین لحاظ حضور آنان در مجالس، رونق معنوی به جلسه می دهد و این رونق به منزله جبران خلأ فکری است، لذا همه برادران و بالاخص مشایخ و مأذونین گرامی باید حتّی المقدور در مجالس حاضر شوند و غیرت آنان بر اخوان و حسّاسّیت به هنگام مشاهده نواقص، خطاها و تمرّد ها نباید مانع حضورشان گردد.
ه- دشمنان فقر سعی کرده و می کنند که ایجاد تفرقه کنند و نیز بکوشند مجالس ذکر خدا را – حتی اگر بنتوانند به دست خود ما – تعطیل نمایند. عدم حضور و یا قهر از مجالس از طرف برادران و بالاخصّ مشایخ، هدفی را که دشمنان دارند تسهیل می کند؛ به دست خود آتش به خویش نزنیم. برادران نیز باید در این موارد به هر جهت، اطاعت از مشایخ کنند و نهایتاً در موارد ضروری محرمانه یادآوری نمایند.
توفیق همه شما را در این راه از خداوند کریم خواستارم. و السّلام
فقیر حاج دکتر نور علی تابنده(مجذوب علیشاه)
15 جمادی الثانیه 1431
8 خرداد 1389
سايت مجذوبان نور ضمن تأكيد بر مطالعه دقيق بيانيه حضرت آقاي مجذوب عليشاه و در جهت آشنايي خوانندگان گرامي با منويات بزرگان سلسله نعمت اللهي گنابادي اقدام به معرفي اجمالي كتاب شريف “ذوالفقار” تأليف حضرت آقاي نورعليشاه(قدس سرّه الشريف) مي نمايد. از خداوند متعال آرزومنديم كه بلاي خانمان سوز اعتياد از تمام خانواده هاي ايراني رخت بربندد.
رساله ذوالفقار
(در حرمت كشيدن ترياك)
تأليف: جناب حاج ملاّعلى نورعليشاه گنابادى
عارف و عالم ربّانى مرحوم حاج ملاّعلى نورعليشاه گنابادى(1)(تولّد: 1284 ـ وفات: 1337 قمرى) فرزند و جانشين طريقتى جناب حاج ملاّسلطان محمّد گنابادى ملقّب بهسلطانعليشاه قطب وقت سلسله نعمتاللّهى گنابادى صاحب آثار بسيارى اعمّ از عرفانى، فقهى، ادبى و تاريخى هستند كه تعداد زيادى از آنها نيز مفقود شده است.
اهمّ اين آثار عبارتند از: صالحيّه در عرفان، نجدالهدايه در اختلاف مذاهب و ملل، سلطان فلك سعادت در اثبات حقانيّت رشته تصوّف، رساله محمّديه در احكام عمليّه، سلطنة الحسين در مراثى و تاريخ حضرت حسين(ع) و رساله سهل و آسان در صرف و نحو فارسى. از تأليفات مهمّ ايشان كه در عين حال حاكى از توجّه آن عالم ربّانى بهاوضاع زمانه خويش است رساله ذوالفقار در حرمت كشيدن ترياك مىباشد. كشيدن ترياك كه مفاسد اجتماعى و اخلاقى و جسمانى آن كاملاً عيان است، در دوره ايشان مدّت زمانى بود كه گريبانگير جامعه ايرانى شده و بسيارى از عالم تا عامى را گرفتار خود كرده بود. از طرف ديگر ابتلاى تنى چند از پيروان بعضى از سلاسل منتسب به تصوّف به كشيدن ترياك و چرس و بنگ موجب پيدايش اين گمان شده بود كه از لوازم درويشى ابتلاء به اين امور است. و بخصوص چون در سير و سلوك سالك همواره منتظر فتوحات غيبى است، ممكن بود توهّمات حاصل از كشيدن ترياك با كشف و شهود عرفانى مشتبه شود. لذا براى پرهيز از اين آثار سوء و در اين اوضاع بود كه جناب نورعليشاه اقدام به تأليف كتاب ذوالفقار كردند.
مقدّم بر آن جناب پدر بزرگوارشان حضرت آقاى سلطانعليشاه نيز براى رفع گمان مذكور و متذكّر ساختن ديگران بهمفاسد مترتّب بر كشيدن ترياك در تفسير قرآن خويش موسوم به بيانالسّعادة(2) در ذيل آيه شريفه يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ(3) ، ضمن اشاره بهتباهىهاى مزبور و مضارّكشيدن ترياك بهدلايل عقلى و علل مستنبطه از كتاب و سنّت در تحريم آن استدلال كرده بودند. البتّه اين حكم نه بهعنوان صريح فتوادادن بلكه بهعنوان اظهارنظر فقهى بود. چراكه باوجود آنكه ايشان مجتهد جامعالشرايط بودند با اين حال عموما از فتوادادن پرهيز مىكردند ولى پيروان خويش يعنى فقراى سلسله نعمتاللّهى گنابادى را از ابتلاى به آن اكيدا نهى فرموده و حتّى بر كشنده ترياك لعن مىكردند و اين نهى تاكنون از مختصات سلسله نعمتاللّهى بوده است. رساله ذوالفقار در حرمت كشيدن ترياك را هم خلف ايشان در جهت و موافق مقاصدى كه حضرت سلطانعليشاه درنظر داشتند در سال 1318 قمرى تأليف و در سال بعد آن را بهطبع رسانيدند.
حكم به اين تحريم در همان اوقاتى اظهار شد كه مرحوم آيتاللّه حاج ميرزا محمّد حسن شيرازى نيز فتوايى در حرمت كشيدن تنباكو صادر كرده بود و همانطور كه آن فتوا لطمه زيادى بر منافع و مطامع كسانى كه قصد استثمار ايران را داشتند وارد كرد، اين فتوا نيز مانعى در نفوذ آنان از طريق اشاعهكشيدن ترياك و ترويج روحيّه تنبلى و بيكارى در ميان مردم شد(4). لذا رساله ذوالفقار نيز «اضافه بر تشريح يكى از احكام اسلامى كه سلسله نعمتاللّهى گنابادى از سابق بدان عمل نموده و حرمت آن نزد آنان مسلّم بود، اهميّت ملّى و اجتماعى نيز دارد و تاحدّى نسبت به جلوگيرى از اين بلاى بزرگ مهلك مؤثّر و مفيد واقع شد.»(5)
بههمين منظور مؤلّف محترم براى تأييد نظر خويش و جلب بيشتر موافقت عامّه مسلمين در سال 1318 كه بهعتبات عاليات مشرّف شدند، اين كتاب را بهاكثر مراجع تقليد ساكن آنجا از جمله مرحومان آخوند ملاّ محمّدكاظم خراسانى و آيتاللّه آقا سيّد كاظم يزدى نشان داده و آنان نيز حكم بهتحريم كشيدن ترياك دادند. صورت اين فتاوى در انتهاى كتاب آمده است.(6)
ذوالفقار بهطرز رسالههاى فقهى عملى نوشته شده و حرمت آن از ادلّه عقليّه و شرعيّه اثبات گرديده است. زبان بيان مطالب اين كتاب گاه كاملاً علمى و فقهى و گاه بهنحوى ساده و سليس و بهزبان عوام و بهطريقى است كه قبح قضيه كاملاً مشهود گردد تا عامّه مردم خصوصا اهالى دهات خراسان كه بيشتر مبتلا به اين عمل قبيح بودند، از مطالب آن استفاده كنند.(7)
ذوالفقار با يك خطبه حمديه و مقدّمهاى در تحرير مبحث آغاز مىشود و داراى چهار فصل تحت عنوان “فقره” و يك خاتمه است. چاپ دوّم كتاب با تصحيح و مقابله و حواشى و مقدّمه حضرت آقاى حاج سلطان حسين تابنده رضاعليشاه در سال 1374 قمرى (1333 شمسى) بهصورت حروفچينى انجام شده است. معظّمله در اين چاپ مقالهاى با عنوان “افيون و اثرات آن” همراه با ترجمه تفسير آيه مذكور در سوره بقره از كتاب بيانالسّعادة بهصورت تكمله اضافه كردهاند و نيز چند روش و دستور ترك اعتياد منقول از والد محترمشان حضرت صالحعليشاه در خاتمه افزودهاند. آخرين چاپ موجود كتاب متعلّق به سال 1359 است كه در اينجا منتخباتى از آن چاپ عرضه مىشود.
در خاتمه مقال بىمناسبت نيست در اوضاع و احوال فعلى اجتماع كه متأسّفانه بهسبب ظهور عواملى، اين بليه بهصورت بحرانى ملّى درآمده هم زبان با مصحّح و محشّى محترم رساله ذوالفقار شويم كه فرمود: «اميدوارم اين بلاى خانمانسوز و مايه شرّ بر اثر اندرزهاى جامعه روحانيّت و اقدامات و كوششهاى دولت و تبليغات دانشمندان مملكت از ميان مردم ايران رخت بربندد و البتّه اين امر موقعى مؤثّر است كه گوينده و اقدامكننده اوّلاً خود همّت نموده و دورى گزيند و بعد سايرين را عملاً و قولاً نهى نمايد.»(8)
پانوشتها:
1- شرح احوال ايشان در مقدّمه كتاب ذوالفقار چ 3، 1359، تهران، صص 2 تا 11 و همچنين در مقدّمه چاپ دوّم كتاب صالحيه (تهران، 1346، صفحات ب تا واو) و رهبران طريقت و عرفان، حاج محمّدباقر سلطانى (چ 3، تهران، 1371، صص 5 ـ 251) آمده است.
2- بيان السّعادة، ج 1، چ 2، تهران، 1344، ص 194.
3- سوره بقره، آيه 219: از تو درباره شراب و قمار مىپرسند. بگو: در آن دو، گناهى بزرگ و سودهايى براى مردم است.
4- مقارن همين ايام يعنى تحريم استعمال ترياك بهعنوان مخدّر در تفسير بيان السّعادة، اعتمادالسّلطنه مؤلّف كتاب مآثر والآثار مىنويسد: در اين سنوات استعمارگران مادّه مخدّرى را كه در هندوستان تبليغ و توسعه دادهاند، در ايران هم آوردهاند و كشت آن را در كرمان شروع كرده و تشويق مىكنند. اين محصول كه بهنام خشخاش است، مادّه مخدّر آن ترياك است. اين بيان كاملاً حاكى از اوضاع و شرايطى است كه بر ضدّ آن حضرت سلطانعليشاه در همان جهت تحريم مذكور در يكى از نامههاى خويش در پاسخ به مرحوم حاج عبدالهادى اصفهانى مىنويسند: «… در باب دكان البته بىكارى بد است لكن مايه دكان منحصر به سوخته ترياك كه يقين است كه براى كشيدن است، روا نيست.» (نابغه علم و عرفان، حاج سلطان حسين تابنده رضاعليشاه، چاپ دوّم، تهران، 1350، ص 246).
5- ذوالفقار، صفحه دال.
6- همان، صص 9 ـ 88 .
7- خورشيد تابنده، حاج على تابنده محبوبعليشاه، چ 2، تهران، 1377، ص 207.
8- ذوالفقار، ص 125.