Search
Close this search box.

مطالب ارسالی مخاطبین

اعتقاد به این که از آغاز بشریت تا ختم نبوت ( آدم تا خاتم ) و از آنجا تا پایان عصر امامت، یک نهضت و یک مکتب خدایی بوده است و یک جهاد و هدفش کمال و نجات بشریت و آگاهی مردم و استقرار آزادی و برابری در جهان و این مسئولیت، وراثتی است که نسل به نسل به پیامبران و از آن پس به پیشوایان و در عصر غیبت، به فرد فرد انسان های مسئول حق پرست می رسد و این مسئولیتی است که در آن هر شیعه ای باید زندگی را “ عقیده و جهاد “ بفهمد و هر ماه را محرم و هر روز را عاشورا و هر قطعه از زمین را صحنه کربلا ببینند!

 

 

عتیقه فروش

عتيقه‌فروشي در روستايي به منزل رعيتي ساده وارد شد. ديد كاسه‌اي نفيس وقديمي دارد كه در گوشه‌اي افتاده و گربه در آن آب مي‌خورد. ديد اگر قيمت كاسه را بپرسد رعيت ملتفت مطلب مي‌شود و قيمت گراني بر آن مي‌نهد.

لذاگفت: عموجان چه گربه قشنگي داري آيا حاضري آن را به من بفروشي؟ رعيت گفت چند مي‌خري؟ گفت: يك درهم. رعيت گربه را گرفت و به دست عتيقه‌فروش داد وگفت: خيرش را ببيني.

عتيقه‌فروش پيش از خروج از خانه با خونسردي گفت عموجان اين گربه ممكن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشي. رعيت گفت: قربان من به اين وسيله تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. “كاسه فروشي نيست!”

 

 

*قدر داني از مادر*


مردی مقابل گل فروشی ايستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود .

وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيست!

مرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد

 

 

بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم

 

وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می رسید پول زیادی نداشتند.
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد.
بچه ها همگی با ادب بودند.
دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چند عدد بلیط می خواهید؟
پدر جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان.
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!
متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند.
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت.
حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد؟

ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت.
بعد خم شد، پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد!
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد، گفت: متشکرم آقا.

مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد…
بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم… 

 

مسئولیت شیعه بودن

شاعر و هنرمند و عالم هم باید تکلیف خود را جامعه روشن سازد و مرزهای اعتقادی اش را مشخص سازد.در این راه یا باید به خلق…

آیا اعتقاد به یک مذهب و بصورت خاص شیعه تاکید بر پذیرش یک مسئولیت نیست؟

در شیعه مومن بودن با اصالت عمل متناسب است بدین معنی که بجز تعابیر و معانی قلبی و باطنی ایمان ، شرط عمل و اجرا نیز بدان افزوده می شود که خود بنوعی پاسخی برای سوال فوق خواهد بود.

ضرب المثل عالم بی عمل و زنبور بی عسل گویای بخشی از اینگونه نگرشات می باشد.روشنفکر آگاه و مترقی که می داند و عمل نمی کند ، با منحط خواب آلوده ای که نمی داند و عمل هم نمی کند مساوی است.در این شرایط است که تمامی مفاهیم اخلاقی و انسانی بعد از عمل است که تحقق می یابد در نهایت مفهوم شیعه بودن یا شیعه نبودن مطرح می گردد.اصالت مسئولیت پذیری و عمل به مسئولیت در ذات شیعه بودن نهفته است.

در حوزه هنر ، اینکه آیا هنرمند امروز خود را مسئول انجام تعهد می داند و هنرش را وسیله رسیدن به این هدفی که رسالت وجودی اش آنرا تعیین می کند سوالی است که حتی بین حوزه هنر در غرب و شرق عالم نیز مناقشات فراوانی را بوجود آورده است که مفاهیم “هنر برای هنر ” و یا “هنر برای انسان” را  مطرح می سازد.در حوزه ادبیات هم اینگونه مناقشات وجود دارد که صرفا زایش قطعه ای هنری و زیبا رسالت وجودی شاعر است یا اینکه پدید آورن اثری که انسانها را در آگاهی بخشی و یاری رساندن در نیل به اهداف یاری می سازد واقعیت وجودی یک شاعر را بیان می سازد؟

به تعبیری این فاجعه است در حالیکه جامعه بشری از انحطاط و نادانی رنج بسیار می برد علم را به محدوده آزمایشگاههای تخصصی مسئولیت نا پذیر محصور کنیم و جوامع بشری را نسبت به توانمندی های رهایی گستر علم برای بشر محروم نماییم چرا که اکنون طبق اصول و ژستهای جدید دانشمندان نو گرا ، دانشمند وظیفه ای در اصلاح مفاهیم واقعی در جامعه ندارد.چنانچه جامعه شناس با افتخار می گوید : من مفهوم سیر یا گرسنه بودن را میتوانم تجزیه و تحلیل کنم اما راه سیر کردن یک گرسنه ربطی به من ندارد!

این علم دیگر در اختیار و متعلق به مردم نیست و وقتی از مردم و جامعه برید و گوشه نشین شد مورد دستبرد دشمنان بشریت قرار می گیرد و می شود دستاویز قدرتها.

از هنر تنها شکم گنده های پولداری باقی می ماند که در مزایده ها و حراجی های آثار هنری دیده می شوند و هنر را برای پول می خواهند.اینگونه می شود که هنر در خدمت اشرافیت قرار می گیرد و تابلوی یک نقاش بی خبر از مشکلات جامعه که تنها برای دل خویش می کشد سر از کاخهای اشراف در میاورد.

که می خواهد با دور کردن مسئولیت از علم , ادب ، شعر و هنر مردم را از حق طبیعی و قانونی خویش در رسیدن به ترقی و پیشرفت و حل معضلات عدیده بشری دور کند و هنرمند و دانشمند را از جامعه دور نگه دارد؟

شعر و هنر متعهد و مسئول در خدمت نجات و آگاهی بخشی توده هاست مورد تایید اسلام قرار می گیرد  و البته شاعر و هنرمند و عالم هم باید تکلیف خود را جامعه روشن سازد و مرزهای اعتقادی اش را مشخص سازد.در این راه یا باید به خلق بپیوندد و کمر به نجاتشان ببندد و یا به دشمنان فضیلت و آزادی… که البته هیچ راه سومی هم نیست.کوششهای فراوانی می شود و می شده که جامعه را از این مفاهیم دور نگه دارد که بدون شک در صورت توفیق اندیشه مسئول ، حداقل وضع کنونی ما چیز دیگری بود.

نگاهی به گذشته و زندگی شاعران و هنرمندانی که کم و بیش از مردم نبوده اند ما را به بی نتیجه بودن خروارها اثر هنری و ادبی که ذره ای مشکلات مردم را حل نکرده است می رساند.خوراکهایی که به تعبیری مخاطبانشان نمی دانند بعد از سیری چه بخورند و دیگر آدمهایی که دنبال سرگرمی برای پر کردن پوچی زندگیشان هستند.اینطور می شود که از اینهمه پیشرفت علم و ادبیات و هنر ، مردم را ثمری نیست هنوز هم دست به پریبان مشکلات هستیم.

متاسفانه پرداختن به ظواهر ما از پرداختن به روح واقعی در هر حوزه ای باز می دارد و مذهب هم یکی از این حوزه ها است که با عنوان کردن فرمول “مذهب برای مذهب” دستخوش تلاشهای تخریبی دشمنان بشریت شده و می شود و اینگونه ویترینی و تزیینی کردن مذهب ، حقیقت و حیات انرا منجمد و تعطیل می کند.”مدهب برای مذهب” یعنی از مصرف انداختن مذهب که در احادیث و روایات اسلامی بشدت منع شده است.

اکثر تعابیری که مفاهم نخستین اسلام بر ان بنا شده است مانند : دین ، صراط ، مذهب ، امت ، امامت ، عبادت ، حج و سعی و سبیل و … همگی ریشه در رفتن و راه دارند.این تعبیر زیبایی است که نشان می دهد اینها راههایی هستند برای نیل به یک هدف.راه هستند به این معنی که نباید در راه ایستاد.راه برای رفتن و به مقصد رسیدن است نه برای قدم زدن بی هدف ، بی دلیل و بی نتیجه.

در راه بی هدف رفتن مانند مثال معصوم است که فرمود : مانند خر خرمن کوب صبح تا شب می رود ولی هنوز در همان نقطه شروع مانده است.”مذهب برای مذهب” نیست.همانگونه که شعائر مذهبی برای خودشان نیستند.نماز می خوانیم تا از بدی ها دور بمانیم.نماز وسیله نفی و نهی بدی ها و زشتی هاست.حال اگر نمازمان چنین اثری نداشت چه؟

خوانده ایم که امانت خداوند بر کوهها و آسمان عرضه شد و نپذیرفتند ولی انسان پذیرفت.امانت را پذیرفت یعنی مسئولیت قبول کرد که انسان نه مجبور است و نه آزاد.هنوز خیلی از ما در عمل باور نداریم مسئولیت مخصوص رهبر نیست.به روحانی و روشنفکر هم اختصاص ندارد.در جهان بینی اسلامی همه نسبت به هم مسئولند.انسان نسبت به کائنات هم مسئول است.

اسلام برای علم و دانستن ارزش بیشتری قائل است چرا که آنها که نمی دانند با آنها که می دانند برابر نیستند و در جایی دیگر آمده است که ارزش مرکب قلم دانشمند بیشتر است از خون شهیدان.با توجه به تاکید اسلام بر مسئولیت خون و مرکب در این عبارات مسئولیت مرکب بسیار بالاتر از خون توصیف شده است.حتی در جایی بدان قسم یاد می کند.البته قلم و مرکبی که مسئول است.

دانشمندان وارثان پیامبران هستند که آگاهی و مسئولیت در برابر زمان و سرنوشت مردم را به ارث می برند.تاریخ شیعه سه بخش دارد:یکی زمان وجود پیامبران و زمان دیگر زمان امامت امامان و آخرین بخش آن غیبت طولانی است.در بخش سوم مسئولیت آحاد مردم و بخصوص دانشمندان سنگین تر می شود.اینجا علم ادامه دهنده راه امام و نهضت نبوت و امامت است و اجتهاد تحقیق آزادانه محقق مسئول است.

وقتی قرار است مذهب زنده بماند و با گذشت زمان منجمد و غیر قابل استفاده نگردد و از زمانش عقب نماند ، عالم مسئول باید بر اساس احکام و منابع و اصول مکتبی که در اختیار دارد و بر حسب نیاز و حرکت ضرورت و زمانی باید احکام ، برداشتها و فهم تازه متناسب با نیاز زمان و ضرورت بشر را استنباط و استخراج کند.این دانشمند مسئولیت هدایت فکری و علمی جامعه را در طول تحول زمان و تغییر ارزشها و نیازها بر عهده خواهد داشت. مسئولیت یک عالم شیعی ایجاد یک انقلاب شیعی استدر نوع برداشت و فهم زبان ما.

مسئولیت شیعه بودن بسیار خاص تر از مسئولیت مسلمان بودن و دانشمند بودن و انسان بودن و متفکر بودن.که خاک شیعه علوی مسئولیت خیز است.مسئولیت جهاد و انفاق خیلی سنگین است.در این مذهب حتی قرآن خواندن هم مسئولیت می آورد وقتی قرآن را باز می کنی و میخوانی که روز قیامت به اندازه ذره ای کار نیک و بدت نادیده گرفته نمی شود.حتی تاریخ خواندن هم مسئولیت آور است چرا که در تاریخ شیعه می خوانیم علی جان و مال و ناموس و خانواده اش را فدای “حق” و “ناس″ کرد  با همه اینها انچنان از حساب و کتاب مسئولیت بزرگی که بردوش دارد خوف دارد که اینرا به دوستدار و آشنای خویش نیز منتقل می سازد.

غالبا بجای شناختن و فهم محمد(ص) و علی(ع) راههای را بر می گزینیم که مسئولیتی برایمان ایجاد نکند.اینها بدون اینکه بشناسیمشان مانند بقیه هستند.و البته شناختی که مسئولیت هم می آورد زحمت هم دارد که اصولا اسنان راحت طلب است و تنبل…

به تعبیری تشیع مذهب “نه” گفتن است.روزی که در شورای خلافت عبد الرحمان بن عوف به علی دست داد و گفت : بعنوان خلیفه رسول خدا ، بر اساس “کتاب خدا” ، “سنت رسول” و “رویه دو شیخ” با تو بیعت می کنم.علی بی لحظه ای تردید می گوید : “نه”.این جواب علی قیمتی دارد و خود علی می داند که باید بپردازد.قیمت اول : نابود شدن خود علی.قیمت دوم : نابود شدن فرزندان علی در طول تاریخ.و قیمت سوم : محروم شدن جامعه اسلامی زمان علی از حکومت علی.

چرا این جواب اینقدر گران باید باشد؟علی بعنوان هدف خویش و رسالت بزرگ امامتش ، نه می خواهد به هر قیمتی به خلافت برسد ، نه در اندیشه نجات همان جامعه محدود زمان خودش است و نه می خواهد به هر قیمتی فرزندانش را به حکومت برساند.گرچه این همه را می خواهد اما بصورت جزئی از کل اما می خواهد به مردم همه عصر ها بیاموزد : هر که به حق می اندیشد و پا در راه من می گذارد ، هر گاه در برابر باطل با هر شرایط و مصلحتی قرار گرفت باید بگوید ” نه”.

اینجاست که “تشیع حقیقت” در برابر “تشیع مصلحت” قرار می گیرد.همیشه “مصلحت” تیغی شرعی است که “حقیقت” را با آن رو به قبله ذبح می کنند.که “مصلحت” همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده.حقیقت نیست و مصلحت است.حقیقت است و مصلحت نیست…

به تعبیری آغاز نبرد حقیقت و مصلحت در سقیفه بود و مصلحت پیروز شد و همچنان ادامه دارد.این دو خط موازی با زاویه ای اندک چنان پیش می روند که در جایی می شوند فاصله میان ظلم و عدالت ، عزت و ذلت ، … و گذشته و حال…امروز با هر عالم ، تاجر ، روشنفکر و مردمی صحبت کنی حقیقت و مسئولیت را می شناسد ولی در عمل مصلحت نمی داند.هم می خواهد دنیا و زینت آنرا داشته باشد و هم می خواهد شعائر مذهبی بی ضرر را یدک بکشد.

بر خلاف عبارت “محب” که مسئولیتی را در خودش ندارد و از جنس احساس است باید “شیعه” باشیم.در اسلام صحبت از شناخت است که ” اگر کسی بمیرد بدون شناختن امام زمانش ، مرگ وی بسان مرده جاهلی است”.شیعه یعنی پیرو.مسئولیت کسی را داریم که در پی او حرکت می کنیم.

اگر بخواهم مسئولیت های “ شیعه بودن “ را فهرست کنم، با تکیه بر مکتب علی و اساسی ترین مبانی اعتقادی و سرگذشت تاریخی شیعه باید بگویم: مسئولیت های شیعه بودن عبارت است از:
۱- در برابر باطل، علیرغم هر مصلحتی – ولو به قیمت نابود شدن خویش – “ نه “ گفتن!
۲- ارزش و معنی هر عملی و هر عقیده ای را در مذهب، به داشتن “ رهبری درست و پاک در جامعه “ وابسته دانستن و معتقد بودن که جامعه اگر رهبری درست را فاقد باشد هر عملی و عقیده ای بی ثمر است.
۳- اعتقاد به این که از آغاز بشریت تا ختم نبوت ( آدم تا خاتم ) و از آنجا تا پایان عصر امامت، یک نهضت و یک مکتب خدایی بوده است و یک جهاد و هدفش کمال و نجات بشریت و آگاهی مردم و استقرار آزادی و برابری در جهان و این مسئولیت، وراثتی است که نسل به نسل به پیامبران و از آن پس به پیشوایان و در عصر غیبت، به فرد فرد انسان های مسئول حق پرست می رسد و این مسئولیتی است که در آن هر شیعه ای باید زندگی را “ عقیده و جهاد “ بفهمد و هر ماه را محرم و هر روز را عاشورا و هر قطعه از زمین را صحنه کربلا ببینند!
۴- عدالت را به عنوان یک “ جهان بینی “ تلقی کند ( خدا عادل است ) و آن را هدف رسالت پیامبران بداند و ائمه خویش را قربانی وفادار ماندن به این رسالت و خود را متعهد استقرار و جهاد در راه استقرار آن زمین ببیند.
۵- خود را بیشتر از هر مسلمانی منحصراً متکی بر قرآن و سنت بار آرد و اینچنین بیندیشد و عمل کند.
۶- بیش از همه انسان ها ( چون مسلمان است ) و بیش از همه برادران مسلمان ( چون شیعه است )، در برابر اشرافیت، اختناق، نظام استضعاف، بهره کشی، تخدیر فکری، استبداد، بنیاد طبقاتی، مصلحت پرستی، محافظه کاری، سازش و نرمش با زشتی و خیانت، قساوت، عوام فریبی، جهل و ترس و طمع، غصب و تبعیض و تجاوز و زور و ظلم و جمود فکر و تقلید و تعصب و لذت و مرید بازی و دست بوسی و ستم پذیری و پول پرستی و زهد گرایی و گوشه گیری و صوفی منشی و فلسفه بافی و تعبد . . . و هرچه انسان را تضعیف، تخدیر و یا تحقیر و یا تقسیم می کند، سازش ناپذیر و مبارز ماندن.
۷- علی وار کار کردن و پرستیدن و شمشیر زدن و سرسخت بودن و تحمل کردن و پاکباز بودن و سخن گفتن و عمل کردن و اندیشیدن و تولید کردن و گرسنگی بردن و به آگاهی خلق کوشیدن و زشتی ها را بی باک پرده دریدن و نهراسیدن و سربلند بودن و فروتنی کردن و در راه “ مکتب “ جهاد کردن و در راه “ وحدت “ تحمل نمودن و در راه “ عدالت “ از پا ننشستن و در راه یک “ آری “ نگفتن به کژی، خود را نابود ساختن.
۸- مسئولیت روشنفکر ما وراثت نبوت را در تاریخ و مسئولیت علمای ما نیابت امامت را دراسلام داشتن و . . .
۹- مسئولیت هر خانواده شیعی، پیرو خانواده ای بودن که در آن، علی پدر است و فاطمه مادر و زینب دختر و حسین پسر!
۱۰- بالاخره، مسئولیت هر شیعه ای در هر عصری و نسلی، از هرچیزی و هرکسی، به “ کربلای انقلاب “ و “ حسین شهادت “، “ گریز زدن “! و “ رهبری “ و “ برابری “ را اصل ایمان خویش و هدف خویش، و تحقق آن را مسئولیت خویش دانستن. و این همه، یعنی “ علی “ را نه چون بتی پرستیدن، که چون راهبری پیروی کردن و در یک کلمه: “ علی وار “ بودن و “ علی وار “ زیستن و “ علی وار “ مردن.
که “ شیعه علی بودن “ یعنی این.
و “ مسئولیت شیعه بودن “ یعنی این!

برگرفته از سخنرانی دکتر علی شریعتی با موضوع مسئولیت شیعه بودن.
پیاده سازی و تخلیص : محمد هادی بیات