Search
Close this search box.

آستین معرفت

انصاف ایجاب می‌کند به فرزندان محیط فرهنگی خود نگرشی هم‌راه با رأفت و رحمت داشته‌باشیم و از خود بپرسیم آیا اگر نتیجه انتخابات به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، این گروه پرشمار هم‌اکنون در زندان به سر می‌بردند یا شبح زندان را انتظار می‌کشیدند؟ از تاریخ خود و پیشینه دیگران پند بیاموزیم

 

 

 

محمدعلی دادخواه

این نوشتار روی به جانب مجلس و مجلسیان دارد و انتظارش است که با تصمیمی درخور و به موقع، با تصویب طرحی فوری به معضلی دامن‌گیر و بی‌عاقبت پایان دهند. درباره آدمی سخن بسیار گفته‌اند. او را حیوان ناطق، ابزارساز، هوشمند، خندان و حلیه‌گر نامیده‌اند؛ عناوینی که هر یک از منظری می‌تواند درست بنماید. در فرهنگ عامه که میراث تمدن ارزشمند ما است اما مثل زیبایی وجود دارد که در عین جان‌داری و گویایی، مردم کوچه و بازار آن را به تداول زمزمه می‌کنند: “آدمی آهی و دمی است.” یعنی سرشت انسان چنان ریخته و بیخته شده‌ است که با دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی مستعد تغییر است و ای بسا از خفته‌ای در زمین به بیداری در آسمان ارتقا یابد، خود را از خاک تا خدا بالا کشد و “آن‌چه اندر وهم ناید، آن شود.” از این تفسیر و تأویل، این نگره اخلاقی تصدیق می‌شود که رفتار توأم با رأفت و محبت و شفقت با آدمی، او را به اعتدال روحیه انسانی فرا می‌خواند و عکس آن، یعنی لجاجت و سماجت و کینه و قهر با او سبب تحریک و تقویت متقابل همین غرایز و تولید واکنش‌های همسان می‌شود. کاروان آدمیان هم‌چنان در رفتن و ماندن و بودن و شدن، عرصه تاریخ را درنوردیده‌ است.

 

در این گیر و دار، دو گروه اجتماعی تکالیف سنگین و مهمی بر عهده دارند. نخست، رهبران فکری جامعه و روشنفکران آگاه و مسئولی که هموار در پی رهایی انسان از اسارت غرایز خشونت‌بار و ویران‌گر او بوده‌اند و دست‌اندرکار گشایش در افق‌های روشن زندگی اجتماعی، در نیل آدمی از شرارت حیوانی به بشارت انسانی پیش‌گام بوده‌اند؛ و دو دیگر، اصحاب قدرت و توانمندان اریکه حکم‌رانی که به اتکای بازوی مسلح و اقتدار حاکم می‌توانند در راه بنیان نهادن جامعه به دور از بخل و کینه و خشونت و آمیخته با مهر و مسالمت جمعی سرمشق و کارآمد باشند و با داد و وداد و مدارا با مردمان، اعتدال و آرامش و پیش‌رفت را به عنوان پایه نظم عمومی حاکم گردانند. چنین رفتار توأم با شفقت و عنایت، ریشه عمیقی در فرهنگ کهن ما دارد، چنان که در تاریخ ثبت شده‌است که هنگامی که کوروش بزرگ، بنیان‌گذار شاهنشاهی شکوه‌مند هخامنشی در صدد تعیین مبدأیی برای گاه‌شماری رسمی قلمرو شاهنشاهی و تعیین زمان وصول خراج و مالیات ملل تابعه بود، آغاز بهار را به عنوان مبدأ گاه‌شماری برگزید و از جمله دلایل‌اش آن بود که اعتدال زمان و زمین بر انسان تأثیر می‌گذارد و طبع و طبیعت او را به اعتدال و منش او را به عدالت فرامی‌خواند. از منظر رویکرد دینی و مذهبی نیز گرایش فرهنگ اخلاقی و حکمت معرفتی ما به سوی لطف و چشم‌پوشی و گذشت و بخشش است. خداوند سخن فارسی و حکمت عملی (سعدی) در موضع رعایت سلامت جان آدمی از دریچه لطف و مهر به ترویج چنین نگرشی پرداخته‌است و در حکایتی حکیمانه آورده‌است که وزیری رئوف از وزرای ملک روزگار، دشنام گفتن اسیری را که پادشاه به کشتن‌اش اشارت کرده‌بود، به گونه‌ای دیگر برای پادشاه بازگفت تا ملک را رحمت در دل آید و از سر خون او درگذرد. وزیر دیگر در محضر شاه، سخن به سعایت رقیب گشود و دروغ بودن گفتار او را باز کرد. با این حال، “ملک روی از این سخن در هم کشیده، گفت: مرا آن دروغ پسندیده‌تر آمد از این راست که تو گفتی. که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبث.” و خرمندان گفته‌اند: “دروغی مصلحت‌آمیز به از راستی فتنه‌انگیز.”

اکنون روز و روزگار ما و هنگامه تطبیق موضوع و مصداق و هنگامه اجرا و عمل است. اگر داعیه‌دار و میراث‌بر آن فرهنگ معنوی عظیم هستیم، بر ماست که به گونه‌ای رفتار کنیم که نسل‌های حاضر و آینده، هم ما را وارثان شایسته و عاملان درست این گنجینه گران‌قدر اخلاقی بدانند و هم بر ما به مثابه سرمشق و نمونه عملی فرهنگ این سرزمین بنگرند، چرا که در سینه گشاده تاریخ، تنها کسانی ماندگارند که از دریچه مدارا و مسالمت به آدمی و زیست او نگریسته‌اند. در هفته گذشته اخبار مسرت‌بخشی به گوش رسید حاکی از آن که تنی چند از نمایندگان مجلس شورا پیشنهاد کرده‌اند طی طرح یا لایحه‌ای عفو متهمان و محکومان حوادث پس از انتخابات سال 88 به رأی گذاشته‌ شود و به این وسیله زمینه‌ای برای تجدید آرامش بسیاری از شهروندان گرفتار و فضای سیاسی کشور فراهم آید. آن گونه که در اخبار روزنامه‌ها آمده‌ بود، آنان میلاد دخت گرامی پیامبر(ص) را برای این اقدام مناسب دانسته‌ بودند. اکنون اگر چه آن موقع مبارک گذشته‌ است اما کار مانده‌ است و شایسته است نسبت به این امر مهم، اقدام سریع و کارآمد صورت گیرد، که تأخیر در آن به هیچ روی سزاوار نیست و چنان که پیشینیان فرزانه ما به آن تأکید داشته‌اند، در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.

دلایل متعددی لزوم این اقدام و تسریع در آن را روشن می‌دارد. نخست آن که در تمام نظام‌های حقوقی مترقی، اصولاً تفکیکی بین سبب و مباشر وجود دارد اما هنگامی که سبب اقوی از مباشر باشد، نتیجه‌گیری حقوقی کاملاً متفاوت از فرض برابری وزن این دو خواهد بود. امری که در یک تحقیق حقوقی در طول یک سال گذشته توجهی درخور نشده‌ است و نتیجه آن به بار آمدن صدها پرونده تعقیب کیفری شهروندان در دستگاه دادگستری و گرفتاری خانواده‌ها و نگرانی در سطح فضای تعقیب کیفری شهروندان در دستگاه دادگستری و گرفتاری خانواده‌ها و نگرانی در سطح فضای سیاسی و اجتماعی کشور است. آیا جز این است که خیل گسترده متهمان و محکومان سیاسی پس از انتخابات 88 فرزندان این سرزمین بوده‌اند که بنا بر حق مشارکت در تعیین سرنوشت خود و متعاقب یک حق و امکان قانونی، احساس وظیفه و تکلیف اجتماعی- سیاسی کرده‌اند و در کار سرنوشت سیاست داخلی کشور مشارکت ورزیده‌اند؟ فارغ از فضاسازی‌های خاص سیاسی بپذیریم که اینان نه وابسته به خارج و سرسپرده اجانب بوده‌اند و نه به دنبال آشوب اجتماعی و براندازی نظام حاکم، هیچ اندیشیده‌اید چه کسانی و در چه سن و سال و موقعیتی اکنون زندگی را در زندان می‌گذرانند و خانواده‌هایشان در آمدوشد دادگاه‌های انقلاب دلواپسی‌های بی‌پایان خود را مرور می‌کنند؟ اکثریت آنان کم‌تر از چهل سال سن دارند، یعنی گروهی که دبستان یا دبیرستان و دانشگاه خود را در سایه نظام آموزشی جمهوری اسلامی سپری کرده‌اند و تفکر، منش و روش آن‌ها به هر حال مولود آموزش و پرورش رسمی ما است که اعتراض و انتقاد و اعلام عقیده را در لابه‌لای تعلیمات دینی و نمونه‌های تاریخ ملی و مذهبی آموزش داده‌ است. اکنون عدالت و انصاف ایجاب می‌کند به فرزندان محیط فرهنگی خود نگرشی هم‌راه با رأفت و رحمت داشته‌باشیم و از خود بپرسیم آیا اگر نتیجه انتخابات به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد، این گروه پرشمار هم‌اکنون در زندان به سر می‌بردند یا شبح زندان را انتظار می‌کشیدند؟ از تاریخ خود و پیشینه دیگران پند بیاموزیم و اختلاف و معضلی داخلی را به گونه‌ای دنبال نکنیم تا در انظار جهانی صورتی بین‌المللی و علیه منافع ملی ما به خود گیرد.

اکنون یک سال از آن روزهای پرالتهاب و بحرانی گذشته‌ است و به قول معروف آب از آسیاب افتاده‌ است. لازمه تدبیر این است که برای بازسازی فضای سیاسی کشور با مدیریتی نوین به معضل پیش رو پرداخته‌ شود. فرزانگان گه مشکلات را به سر انگشت تدبیر و تأمل می‌گشایند. دور از تدبیر است که مشکلی را که حل آن آسان و ممکن است، تعمیم دهیم و بر پیچیدگی و دشواری آن بیفزاییم. اکنون هنگامه ابتکار عمل مجلسیان است تا به عنوان نمایندگان ملت و افکار عمومی و تصمیم‌سازان مملکت، آستین معرفت بالا زنند و به طور ریشه‌ای به این معضل بنگرند که برو و بیای زندان و دادگاه هیچ گونه منفعت اجتماعی و سیاسی نه برای امروز و فردای ما و نه برای منافع و مصالح ملی ما در سطح کلان مملکت در بر ندارد. حاصل این همه پرونده‌سازی جز ایجاد گروهی مأیوس و سرخورده چه خواهدبود و آیا رواست سرمایه‌های ارزشمند انسانی کشور این گونه در کنج زندان‌ها و در کنار تبهکاران طرشده از احتماع هدر رود و بر باد شود؟

یکی از موکلان دانشجوی سال آخر فوق‌لیسانس دانشگاه شهید بهشتی اعلام داشت اگر سه ماه دیگر در حبس باقی بماند و نتواند ظرف مهلت باقیمانده به دفاع از پایان‌نامه خود اقدام کند، از دانشگاه اخراج خواهد شد. این دست موارد، محدود به دانشگاه و دانشجوی مزبور نیست که بسیاری دیگر نیز به درد و دغدغه‌ای مشابه مبتلایند. بنابراین ضروری است در این ایام و در آستانه ماه رجب و برای جلوگیری از بروز پیامدهای ناگوار مضاعف، به وضعیت همه کسانی که طی دواران اخیر در معرض تعقیب و حکم و زندان قرار گرفته‌اند، اندیشه کنیم و برای حل مسایل قدم‌های جدی برداریم. همه و از جمله نمایندگان مجلس می‌دانند که در سازمان زندان‌های ایران جز تفکیک جنسی هیچ گونه طبقه‌بندی‌ای میان زندانیان مختلف از لحاظ رده سنی، وضعیت اجتماعی و مراتب مجرمیت محکومان وجود ندارد و بر اثر این ضعف و خلاء بزرگ، چه بسا آن جوان ساده‌دل سالم مستعد پیش‌رفت که دامن به جرم و جنایت ضداجتماعی نیالوده‌است، به جای کلاس درس و هم‌کلاسی در کنار قاتل خطرناکی هم‌مکان شود و در نتیجه این وضع و اثر کمال هم‌نشین پس از سالی چند، تبدیل به عنصری به واقع ضداجتماعی شده و با کوله‌باری از کینه و کدورت و نفرت و انزجار از زندان بیرون بیاید و تازه پس از پایان زندان، خود را با آغاز مصایب ناشی از سوءسابقه سیاسی مواجه ببیند و آیا جز خروج از کشور چشم‌انداز امیدبخشی برای خود می‌تواند تصور کند؟

بیایید به جبران 30 سال عدم توجه نمایندگان به تعریف جرم سیاسی (به رغم صراحت اصل 168 قانون اساسی) حداقل اجازه ندهیم دانشجوی پاک‌طینت آتیه‌دار 18 ساله به زندان سابقه‌دار و محروم از حقوق اجتماعی تبدیل شود. ارباب معرفت ما گفته‌اند که “مرد آخرین مبارک بنده‌ای است.” به سه یا چهار سال دیگر بیندیشید که این محکومان آزاد شده‌اند و هر یک کانونی از زشتی و پلیدی اخلاقی را در آموزشگاه بدآموزی زندان آموخته‌اند و پیدا و پنهان، فسق و فجور و فساد و فتنه را فریاد می‌زنند. عقلانیت حکم می‌کند علاج واقعه قبل از وقوع شود. نپسندیم به‌ترین سال‌های شکوفایی سرمایه‌های انسانی این کشور به پای یک نفرین یا آفرین یا توهین یا تخریب که در یک فضای تنش‌آمیز و ملتهب از هیجان‌های سیاسی شکل گرفته‌است، تباه شود و به هدر رود. کدام یک از ما پیروان رسول‌الله از آن انسان کامل برتریم که چون کافران معاند بر سر مبارک‌اش خاکستر ریختند به کرامت از خطایشان چشم پوشید و دم فرو بست و در نهایت به مهر و لطف پاسخ گفت؟

 

بی‌گمان پیروزی در انتخابات پیشین فراتر و بزرگ‌تر از فتح مکه به وسیله سپاه اسلام نبود و متهمان و محکومان ناشی از آن حوادث، بدتر از کفار حربی قاتل و شراب‌خوا و زناکار مکه نیستند.پیامبر در آن روز که برخی از نابخردان افراطی بانگ برآوردند:” یوم‌الملحمه”، بلافاصله برآشفت و با قاطعیتی الهی فرمود:” یوم‌المرحمه”. مگر نه این که خداوند فرمود:” ولکم فی رسول الله اسوه حسنه”؟ “تو به پیغمبر چه می‌مانی بگو؟!” مگر نخوانده‌ایم که امام المتقین علی (ع) برای کسی که به راستی مستوجب حد و تعزیر شرعی بود، راه گریز و مقدمات عدم اجرای حد و تعزیر را فراهم آورد و برای اعمال مجازات ولو الهی، بهانه نمی‌گرفت؟ چه نیکو است برای انسانیت انسان، برای پیروی از آن “رحمت بی‌منتها” و تخلق به اخلاق الهی و برای دوام و بقای نظام به این گروه متهمان ومحکومان به لطف و بخشش بنگریم و با یک طرح دو فوریتی کلیه کسانی را که در رابطه با وقایع پس از 22 خرداد 88 تاکنون تحت اتهام و تعقیب و محکومیت قرار گرفته‌اند، از تعقیب و مجازات قانونی معاف داریم و پرونده همه این افراد را در هر مرحله‌ای که هست، مختومه سازیم. با این امید که مجلسیان این طرح را برای ذخیره آخرت خود تدوین و تصویب کنند:

در جهان لطف خداوند بود یار کسی      که گشاید به عنایت گره از کار کسی