وضع اولیاء و شخص «عالم ربانی» این طور است که برای به دست آوردن یا حفظ مقام و موقعیّت،دست به لشکر کشی و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم نمیزند؛ بلکه به تبعیت از پیامبران الهی وائمه اطهار (ع) محور را خدایتعالی قرار میدهد و در مقابل مردم با سعه صدر و مهربانی برخورد می کند
آیت الله دستغیب: روش مستکبرین اداره مملکت با یک حزب است
عالم ربانی ایجاد رعب و وحشت در بین مردم نمی کند
جرس: آیت الله دستغیب در جلسه تفسیر قران با مروری به آیات قرآن و تاریخ حکومتها ااظهار داشت: «روش تمام مستکبرین در طول تاریخ، اداره مملکت با یک حزب و تشکل مدّاح حکومت بوده است».
وی در ادامه افزود: در اواخر دوران پهلوی، شاه باداشتن دستگاه جاسوسی قدرتمندی مانند ساواک که از حمایت آمریکا و اسرائیل برخوردار بود، خود را بسیار قدرتمند میدانست و آنچنان مردم را در رعب و وحشت قرار داده بود که کسی جرأت نطق کشیدن نداشت. شاه برای اینکه علمای راستین و مؤمنینی که کلمات حقی میگفتند و انتقاداتی میکردند را تحت فشار قرار دهد، حزبی را تشکیل داده بود به نام «حزب رستاخیز» و اعلام کرد فقط کسانی که در این حزب وارد شوند، عضو این مملکت هستند و بقیه باید از این مملکت بروند!
آیت الله سید علیمحمد دستغیب در جلسهٔ هفتگی تفسیر قرآن کریم با اشاره به نقصها و مشکلاتی که در زمان مرحوم آیت الله خمینی (ره) وجود داشت، اظهار داشت: «مشکلات آن زمان به خاطر تندرویها و افراط و تفریطهای نیروهای انقلابی بود که نتوانستند خود را در عمل همراه مرحوم امام (ره) کنند».
این مرجع در ادامه با اشاره به روش انبیای الهی اظهار داشت: وضع اولیاء و شخص «عالم ربانی» این طور است که برای به دست آوردن یا حفظ مقام و موقعیّت،دست به لشکر کشی و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم نمیزند؛ بلکه به تبعیت از پیامبران الهی وائمه اطهار (ع) محور را خدایتعالی قرار میدهد و در مقابل مردم با سعه صدر و مهربانی برخورد می کند.
قسمتهایی از سخنان آیت الله در دستغیب در جلسه تفسیر قران به شرح زیر است:
«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ.وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ».
ترجمه :کافران به پيامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمين خود بيرون خواهيم کرد، مگر اينکه به آيين ما بازگرديد!» در اين حال، پروردگارشان به آنها وحى فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک مىکنيم!و شما را بعد از آنان در زمين سکوت خواهيم داد، اين (موفقيّت)، براى کسى است که از مقام (عدالت) من بترسد؛ و از عذاب (من) بيمناک باشد!»
بیان
در آیات قبل بیان شد که هدف و غرض پیامبران الهی از دعوت مردم و کافران به سوی خدایتعالی این بوده است که همه را متوجه فطرت خود کنند؛ به این معنی که خدایتعالی شما را بیهوده خلق نکرده است، بلکه هدف و غرضی از خلقت شما داشته است؛ و آن هدف و غرض این است که به وسیله اعمال صالحی که انجام میدهید، به شما عنایت کرده، رحمت خودش را برای شما ظاهر میکند.
آنها ( کافران) در مقابل این سخنان، پیامبران را مورد تمسخر قرار میدادند و در جواب میگفتند: «ما دست از دین و آئین پدرانمان که همان بت پرستی و شخص پرستی است، بر نمیداریم و شما هم بشری همانند ما هستید و هیچ گونه برتری نسبت به ما ندارید و منظورتان از دعوت ما چیزی نیست جز اینکه میخواهید ما را فریب داده و بر ما حکومت کنید». پیامبران وقتی با این سخن سخیف آنها روبرو میشدند، در مقام احتجاج میگفتند: «بله! ما هم همانند شما بشری هستیم؛اما به ما از جانب خدایتعالی وحی میشود و ما مأمور شدهایم که شما را دعوت به یکتا پرستی کنیم، هرچند مورد پذیرش شما نباشد؛ البته شما هم قهراً ما را مورد اذیّت و آزار قرار میدهید که ما در مقابل این گونه اذیّت و آزاری که از شما به ما میرسد صبر کرده، برخدای خود توکّل میکنیم».
صبر کردن و استقامت نمودن بر آزار و اذیّت مستکبرین و مردم نادان تابع آنها، رویه هر شخص عالم، مبلّغ، و کسی است که میخواهد مردم را متوجه خدا کند. خوب، قهراً یک عدهای هستند که مطالب حق برایشان ناخوشایند است و دوست دارند که علماء وبزرگان، تابع آنها باشند؛ همانطور که کافران و مشرکان آن زمان (زمان پیامبران) دوست داشتند که پیامبران تابع آنها باشند و همین طور در زمان اهل بیت (ع) صاحبان قدرت و مستکبرین توقع داشتند که ائمه (ع) تابع و پیرو آنها باشند؛ و چون میدیدند که انبیاء و اولیاء مطابق با میل و هوای نفس آنها عمل نمیکنند، شروع به آزار و اذیت آنها به نحوههای مختلف میکردند.
اما وظیفه انبیاء و اولیاء و همین طور عالم ربانی در مقابل این آزار و اذیت مستکبرین،فقط صبر، تحمل و استقامت است. وضع اولیاء و شخص «عالم ربانی» این طور است که برای به دست آوردن یا حفظ مقام و موقعیّت،دست به لشکر کشی و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم نمیزند؛ بلکه به تبعیت از پیامبران الهی وائمه اطهار (ع) محور را خدایتعالی قرار میدهد و در مقابل مردم با سعه صدر و مهربانی برخورد می کند. چرا که ایشان در اساس به دنبال مقام و موقعیتی نیستند و جز رضای خدا برنامههای ندارند.همان طور که پیامبر اکرم (ص) سالها در مقابل آزار و اذیتهای مشرکان مکه صبر کردند و بعد هم که در مدینه حکومت تشکیل دادند، یک حکومت کاملاً مردمی بود. رسول خدا (ص)با آن درجات قربی که نسبت به خدایتعالی داشتند، مع ذلک خود را مانند یک فرد عادی و مانند سایر مردم قرار میدادند نه محافظی داشتند نه جای مخصوصی! در کوچه و بازار با مردم بود، با مردم نشست و برخاست میکرد و با آنها مأنوس بود؛ تا جایی که اگر شخصی وارد مجلس ایشان میشد تشخیص اینکه کدامیک از این افراد، پیامبر (ص) است، کار آسانی نبود. و در تمام لحظات، حضرت نشان دادند که فقط بنده خدا هستند. رحمت پیامبر (ص) نه تنها نسبت به مومنین بلکه شامل کفار و مشرکین هم میشد. با اینکه مشرکین در تمام این سالها چه در مکه و چه در مدینه، پیامبر (ص) و مؤمنین را مورد اذیّت و آزار قرار دادند،با این حال پس از فتح مکه توسط مسلمانان، حضرت با آن مشرکان با مهربانی برخورد کردند و حتی درخواست عدهای تندرو و افراطی که اطراف پیامبر (ص) بودند را مبنی بر اینکه «امروز روز تلافی است» نپذیرفت و مشرکان را مورد عفو و بخشش قرار داد تا آنجا که خانه ابوسفیان را که رئیس کافران و مشرکان مکه و اول دشمن رسول خدا (ص) بود را محل امن قرار داد تا هرکس که به آنجا رود، در امن و امان باشد.رحمت و رضوان خدایتعالی به حضرت امام خمینی (ره) ایشان هم به تبعیت از سیره جدشان، افرادی را که از باقیماندههای رژیم شاهنشاهی بودند و مسئولیتی داشتند،مورد عفو و بخشش قرار داد؛ الّا یک عده معدودی که جنایتهای بزرگی کرده بودند و آدمهای زیادی را کشته بودند.و رویه همه علمای راستین همین بخشش و گذشت نسبت به مردم میباشد.
حکومت تک حزبی، روش حکومت مستکبران در طول تاریخ است
اما وقتی کافران با جوابهای پیامبران مبنی بر عدم قبول اعتقاداتشان مواجه شدند، آنان را بین دو امر مخیّر کردند: «یا دین و آئین و کیش کافران و حکومت و ولایت آنها را انتخاب کنند، یا اینکه از سرزمین آنها بیرون رفته، کوچ کنند». خوب، این گونه برخورد با سخنان «حق» رویّه همیشگی مستکبران بوده است و از این به بعد هم تا زمان حضرت مهدی (عج) به نحوههای مختلف انجام میشود. در اواخر دوران پهلوی، شاه باداشتن دستگاه جاسوسی قدرتمندی مانند ساواک که از حمایت آمریکا و اسرائیل برخوردار بود، خود را بسیار قدرتمند میدانست و آنچنان مردم را در رعب و وحشت قرار داده بود که کسی جرأت نطق کشیدن نداشت. شاه برای اینکه علمای راستین و مؤمنینی که کلمات حقی میگفتند و انتقاداتی میکردند را تحت فشار قرار دهد، حزبی را تشکیل داده بود به نام «حزب رستاخیز» و اعلام کرد فقط کسانی که در این حزب وارد شوند، عضو این مملکت هستند و بقیه باید از این مملکت بروند!بنابراین وضع همیشه این بوده است مگر زمانهای محدودی که مردم خواستند و خدا هم به لطف خود مردم را به پیروزی رساند. در هر دورهای بوده است و در زمان ما هم خواست مردم برای رهایی از مستکبران و ظالمان منجر به پیروزی انقلاب به رهبری مرحوم امام (ره) شد. وقتی همه دلها متوجه خدا شد و خدا خواست که قلوب مردم متوجه امام شود، در این حالت که همه مردم تغییر را خواستند و پس از سالها که هم مردم و هم مرحوم امام امتحانهایی را پس دادند، خدا هم پیروزی را نصیب کرد. امام(ره) شخصی بود فقیه، مهذّب، عارف، زاهد، و خداترس. شخصی بود که تمام مراجع و علماء ایشان را قبول داشتند و مورد پذیرش قریب به اتفاق مردم ایران بود. خوب، یک همچین شخصی با یک همچین خصوصیاتی را می گویند ولی فقیه؛ همانطور که عارف بالله و فقیه صمدانی حضرت آیت الله العظمی نجابت (ره) در کتاب ولایت فقیه خود فرمودند: «دلها متوجه حضرت امام خمینی شد» وایشان واقعاً به عنوان شخصی است که نیابت عام از امام زمان (ع) داشت. اما غالب زمانها اینطور نبوده است و از این به بعد هم …
دفاع بد از اسلام، بزرگترین مصداق ظلم میباشد
به هر حال، خدایتعالی در ادامه این آیات پس از محاجههای صورت گرفته میان پیامبران و کافران و اینکه کافران دست از اذیتهای خود برنداشتند و پیامبران هم استقامت کردند، میفرماید: «لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ». ما حتماً حتماً ظالمین را هلاک میکنیم.یکی از مصادیق «ظالم» کفار و مشرکین هستند و مصداق دیگر آن، کسانی هستند که به مردم ظلم می کنند، به اینکه سدّ راه خدایتعالی میشوند ویا اینکه به جان و مال و ناموس مردم تعرض میکنند. مصداق دیگر ظلم گناهانی است که انسان انجام میدهد که آن در حقیقت ظلم به خود میباشد. بالاخره یکی دیگر از مصادیق ظالم، «مسلمانان ظاهری» هستند که دفاع مناسبی از اسلام و شرعیات و احکام نمیکنند که در نوع خود یک ظلم بزرگی میباشد. فرض کنید در یک خانواده که پدر و مادر متدین هستند، فرزندان آنها با مسائل شرعی فاصله داشته باشند؛ اگر پدر مثلاً با پسر خود تند برخورد کند، با دختر خود با عصبانیت و ناسزا گفتن برخورد کند بعد هم نماز بخواند، معلوم است که آن جوان میگوید اگر دین و نماز این آثار را دارد، من دین نمیخواهم. این یک مثال در خانواده است؛ در اجتماع هم همین طور است که خود بهتر میدانید.
پیروزی انقلاب،هم عنایت الهی بود و هم یک امتحان
در ادامه آیات قبل، خدا میفرماید که «ما شما مؤمنین را بعد از آن کافران و مستبدان،در زمین ساکن میکنیمو این بشارت است برای کسانی که ترس دارند از مقام من». وارث زمین کسانی هستند که به قول حضرت امام (ره) «عالَم را محضر خدایتعالی بدانند و در محضر او معصیت نکنند». توضیح این آیه همان آیه ۱۲۹ سوره اعراف است که خدایتعالی به حضرت موسی و قومش وعده میدهد که «کافران را هلاک میکنم و شما را جایگزین آنها مینمایم تا این امتحانی باشد برای شما که چگونه عمل خواهید کرد». یکی از مصادیق این آیه بشارتی بود که خدایتعالی باطناً به مردم ایران داد و حکومتی اسلامی را که در رأس آن یک شخص مهذب و خداترسی مانند امام خمینی (ره) قرار داشت را جایگزین یک نظام ستمگری همچون رژیم شاهنشاهی کرد. اما این پیروزی برای این است که خدا ببیند شما چگونه با مردم برخورد میکنید: «فَيَنظُرَكَيْفَتَعْمَلُون» (اعراف، آیه ۱۲۹) آیا روش صحیحی در حکومت دارید یا شما هم مثل فرعون میشوید؟! خوب، هوای نفس است و قدرت، وهمه که مانند امام خمینی (ره) اینطور نبودند که خداترس و مهذب شده باشند. البته این سخنان بنده درباره حضرت امام، بدین معنی نیست که ایشان معصوم بود و هر کاری کرد درست بوده است؛ همچنانکه خود ایشان در قضایایی گفتند: «بنده اشتباه کردم». اما به هر حال با علمی که از وضع ایشان داریم،معلوم است که از خدا میترسید.اما متأسفانه اینگونه نبود که همه به روال خودش راه بروند بلکه افراط و تفریطهایی وجود داشت. مسائلی که نباید اتفاق میافتاد، اما متأسفانه پیش آمد.
از جمله افراط هایی که وجود داشت، برخوردهای بی مورد عدهای با مردم بود. یکی از مسئولین خدمت مرحوم امام(ره) میرسد و عرض میکند: «از دروازه فلان شهر قصد عبور داشتم که یکی از این (بسیجیها، سپاهیها یا افراد کمیته) جلوی بنده را میگیرند و از من خواستند که پیاده شوم و کُتم را در آورم. پیاده شدم و همین کار را کردم. بعد گفتند موردی ندارد میتوانید بروید! گفتم برای چه این کار را کردید؟ گفتند میخواستیم ببینیم لباس آستین کوتاه نپوشیده باشی!» خوب اگر هم آستین لباسش کوتاه بوده است که این بندهٔ خدا روی آن کت پوشیده است. این میشود افراط. یکی از اقوام اینجانب تعریف میکرد: «در راه مسافرت، شخصی را سوار اتومبیل خود کردم. در بین راه از او سئوال کردم شما مقلد چه کسی هستید؟ در جواب گفت: حضرت آیت الله گلپایگانی (ره). پس از شنیدن این پاسخ، به نشانه اعتراض این شخص را از ماشین پیاده کردم». خوب، خود حضرت امام خمینی (ره) میفرمود که بنده دست همه مراجع را میبوسم و همه خوب هستند؛ آن وقت یک عدهای از بچههای خوب ما به عنوان حزب اللهی باید اینطور عمل کنند؟!خوب، نظر اسلام این نیست؛ نظر امام این نبود؛ ایشان مرتب تذکر میداد، اما بعضی وقتها عمل نمیشد. اینها نمونهای از افراطهایآن موقع و الآن هم که میبینید: هر کس تا کوچکترین اتقادی کرد فوریبه او مارک ضدّ ولایت فقیه میچسبانند؟! این تازه افراط خوب و کوچکش است، دیگر آنجاهایی که … حرف نزنیم بهتر است!
در هیچ موقعیتی نباید از خدا و امید به فرج و پیروزی مأیوس شد
در خاتمه عرائضم همه دوستان عزیز را نصیحت میکنمکه در هر موقعیتی که هستید، اگر ناراحتی برای شما پیش آمد؛ چه ناراحتی از جهت فقر یا بیماری ویا ناراحتیهای اجتماعی که این روزها وجود دارد، توسّل به خدایتعالی داشته باشید و از خدای خود ناامید نباشید و همواره منتظر فرج باشید حتی در سختترین حالات.