در دورانهای متفاوت تاریخی طبقات حاکمۀ استثمارگر برای گسترش قلمرو حاکمیت و افزایش سود و ثروتشان، با لشگرکشی و جنگ، نزاع خونینی علـــیه هم به راه انداخته اند که همیشه نیز توده های مردم قربانیان اصلی این طمع ورزی های حاکمان بوده اند .
جهانگشایی چنگیز خان مغول چه نفعی برای تودۀ مردم خود داشت ؟ گسترش حوزۀ امپراطوری این جانور جنایت کار که با فداکاری های مردم ساده و زحمت کش مغول حاصل می گردید و تلفات عظیم و کشته های بی شماری در این راه می داد آیا صادقانه بدان ها توضیح داده می شد که آنان بـــا فـدای جان خود هیچ نفعی برای خویشتن نخواهند برد و این سرداران و فرماندهان مغول که در رأسشان چنگیز خان قرار داشت منتفع خواهند شد . بر همه آشکار است که چنین رفتار صادقانه ای در طول تاریخ از سوی هیچ کدام از طبقـۀ حاکمه رخ نداده و با وجود جوامع طبقاتی این وضعیت کماکان ادامه نیز خواهد داشت .تا وقتی تمامی ثروت و امکانات جامعه در دست اقلیتی باشد و اکثریت محروم از مواهب زندگی ،بالطبع اقلیت قدرت مند برای حفظ موقعیت خود در زمینه های مختلف سرمایه گذاری خواهند کرد.
برای سرکوب فیزیکی ارتش و دستجات نظامی تشکیل می دهند. به خاطر فریب و گمراهی مردم آنها را از تحصیل علم و آموزش و پرورش انسانی محروم می نمایند .دانشمندانی را تربیت و به خدمت می گیرند تا مطابق وضعبت تاریخی و فرهنگی زمان مردمان را فریب دهند و محرومیتشان را ازلی و ابدی و تقدیری آسمانی جلوه داده و فـقـرو مسکنتشان را سرنوشت گریز ناپذیر آن ها به نمایانند. و همۀ این ها را به اصطلاح در قالبی علمی تئوریزه کنند.گمراهی و عقب ماندگی فکری و فرهنگی افراد ریشه در این سرمایه گذاری اقلیت ممتاز (بخوان خون آشام ) جامعه دارد که با تبلیغات انحرافی به اشکال مختلف از آگاهی مردمان در طول زمانه ممانعت نموده اند .
بعضاً نیز که البته موارد آن در تاریخ کم بوده افرادی از طبقات حاکمه در صدد خدمت به جامعه و به توده های زحمت کش بر آمده اند که اکثراً نیز در نیل به اهدافشان ناکام گشته اتد .مثلاً مرحوم دکتر مصدق که فردی از طبقات حاکمۀ جامعه و از فئودال های سرشناس زمانه بود در مقطعی از زندگی خود که مصادف با سال های اوج نهضت دمکراتیک مردمی معروف به جنبش ملی شدن صنعت نفت شده در پی برداشتن گامهائی ریشه ای به نفع و طرفــداری از تودۀ مردم گردید ولی در این کار شکست خورد .هدف ما در این مقاله بررسی علت شکست آن شادروان و توضیح و تشریح اجتناب ناپذیر بودن این شکست می باشد تا تأکیدی باشد بر این نکته که موقعی توده های مردم می توانند به منافع تاریخی خود دست یابند که خود از خویشتن دفاع نمایند؛ ولو افراد و اقشاری از طبقات حاکمه هم بخواهند بدون حضور مادی توده ها، بر این مسیر گام نهند به قول معروف بازی را از قبل باخته اند و شکست و سرکوب نتیجۀ محتوم آن می باشد .
مصدق در طول زندگی سیاسی خود که آغاز آن مصادف با اواخر دوران قاجاریه می باشد بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق مردان سیاست آن دوره که برای کسب ثروت و مال و منال و تأمین امنیت و حفظ موقعیت خود در عرصۀ حاکمبت به استخدام دول استعماری در میامدند هیچ گاه تن به خود فروشی نداد.و با حفظ استقلال شخصیت خود در میدان سیاست از نامداران زمانه بود که به درستی به پاکدامنی و وطن پرستی معروف و محبوبیتی در خور داشت . پس از انقراض سلسلۀ قاجاریه و روی کار آمدن رضا خان میر پنج ،مصدق وقتی عروج سریع این مرد پلید را در نردبان حاکمیت دید که با کسب لقب اعلیحضرت همایونی شاهنشاه ایران دیکتاتوری و قلدری و یکه تازی هایش حد و مرزی نمی شناخت. از آنجائیکه جان خویشتن را در خطر می دید که ازخشم و عصبیت این قزاق قره نوکر استعمار ملبس به جامۀ شاهی کسی خود را مصون نمی یافت . لذا با کناره گیری از عرصۀ سیاست تا پایان عمر حکومت رضا خان که با کشتاری وسیع و بی رحمانه آرامش گورستانی در مملکت ایجاد کرده بود در ملک شخصی اش دور از پایتخت زندگی آرامی را برگزید (یا درستترگفته باشیم در تبعیدی محترمانه).
گره های فکری تنیدۀ آنان با روشن گری علمی از روی انصاف و عدالت خواهی هر گاه باز شود و دستمایۀ اخذ تجربۀ توده ها به زیان خوشه چینان کودتا می باشد که با باز تولید خود هنوز هم به زندگی انگل بارشان ادامه می دهند. پس باشعار ابدی باد جهل و نادانی مردمان بر طبل جنگ تبلیغاتی خود دمیده و می دمند. برای پی بردن به علت واقعی رفتار شاد روان مصدق در روز28 مرداد که در حقیقت روز تسلیم خود خواستۀ وی (پس ازشکست کودتای 25 مرداد ) و اطرافیانش به آمریکا و شاه و اوباشان اجیر کردۀ آن ها بود. بر داشتی علمی و همه جانبه از رویداد های سیاسی آن سالیان و نیرو های دخیل در صحنۀ روز کشور و شناخت ماهیت طبقاتی همۀ آن ها الزامی است. مطلب را در حد توان بشکافیم :
پس از پیروزی تاریخی متفقین بر فاشیسم آلمان و نقش بارز و بر جسته ای که اتحاد جماهیر شوروی در آن بر عهده داشت. شرایط بین المللی مناسب برای رشد روحیه و مبارزۀ ضد امپریالیستی و آزادی خواهانه مردمان گشته و در ابعاد جهانی بازتاب درخشان جلوه های گوناگون و پر جذبه ای از مبارزات ضد استعماری توده ها را به نمایش گذارد . بنابه تأثیرات وضعیت جهانی در ایران پس از فرار رضا خان از کشور توده های زحمت کش که از جنایات و چپاول رضا قلدر و عمال جیره خوارش به تنگ آمده بودند. علیه مظالم اجتماعی و اقتصادی نظام رضا خانی که پاسداری و تداوم آن بر عهدۀ پسرش گذارده شده بود، پیکاری پور شور براه انداختند.
حاکمیت پهلوی در پی تفـویض سلطنت به محمد رضا برای تحکیم مقام و موقعیت خود یورشی همه جانبه را علیه مردم به راه انداخت و با سرکوب وحشیانۀ مردم در صدد نیل به اهداف سلطه جوبانۀ خود گشت .نوکران دربار، بزرگ مالکان خونخوار ، سرمایه داران بی رحم و امپریالیسم انگلیس و آمریکا یار و یاور محمد رضا بودند . چون تا مقطع اوج یابی خواستهای عدالت طلبانه مردم با شعار ملی کردن صنعت نفت چندین جنبش بزرگ مردم به خاک و خون کشیده شده و شخصیت های پیشرو مدافع راستین و پیگیر منافع توده ها از صحنه رانده شده بودند و روز نامه های جیره خوار دربار و سایر بلند گوهایش تبلیغات زهر آگینی علیه آنها به راه انداخته بود. در صحنۀ علنی سیاسی کشور سازمان و شخصیتی که بتواند مورد اعتماد ملت باشد حضور نداشت .لذا به طور اجتناب ناپذیری پرچم داری جنبش و هدایت آن در مسیر خواسته های مردم به مصدق که از مقبولیت عامه برخوردار بود افتاد. کسی به غیر از وی در صحنه دیده نمی شد که مورد قبول و تأیید اکثریت جامعه گردد .
در طی این مدت کتب و نشریات فراوانی در تحلیل علل آن وقایع منتشر شده و هر کس از منظر دید خود وقایع را ارزیابی و تفسیر نموده است . شاه و قره نوکرهایش بر طبل خود کوبیدند تا کودتا را حرکتی خودجوش و قیام ملی مردم بنامند. عذرشان موجه است و مردم ایران نیز جواب تاریخی شایستۀ آن ها را در انقلاب 57 داده است. ولی طیفی از نیروهای مترقی که در تحلیل حوادث آن سالیان با اگر و مگر استدلال می نمایند به اشتباه می روند . اگر مصدق آن کار را می کرد ، چنین و چنان می شد .
با همۀ احترامی که به شادروان دکتر محمد مصدق می توان و باید قائل شد ضعف شخصیت رهبری اش را نبایستی توجیه کرد و در نظر داشت که در بستر شرایط خاص آن دوران این شخصیت تاریخی در مجموع بیشتر از آنچه کرد به علت محدودۀ تنگ افق نگرشش نمی توانست انجام دهد و در هر چه انجام داد از روی باور عمیق قلبی و صداقتی عاری از تزویر و ریا بود. به همین خاطر نام و یاد احترام انگیز او همواره در تاریخ جاودان خواهد ماند .