Search
Close this search box.

مسخ يا نسخ، برزخ / سوره والضحي / نعمتي را كه از خدا داري…

پرسيده اند روح كه از بدن ما رفت ، دوباره به بدن ديگري برمي گردد؟ اين همان مسخ يا نسخ است . «اين را چند بار مشروحاً گفته ام» حالا خلاصه مي گويم : نخير ! وقتي رفتيم ، تا روز قيامت منتظريم؛ منتها در برزخ كه قرآن ميگويد وقتي مرگ آمد بين اين روز و روزي كه حساب بكشند، برزخي هست. برزخ يعني نه اين و نه آن ؛يعني نه در دنياييم و نه كاملاً به آخرت رسيده ايم. منتها در اين برزخ براي نيكوكاران يا آنهايي كه مورد توجه خدا باشند آرامشي هست مثل خواب كه شما آرامش داريد. ولي اگر گناهكار باشند خود آنها از گناه خود نگران هستند و ناراحت هستند.

 

 

 

 

مسخ يا نسخ، برزخ / سوره والضحي / نعمتي را كه از خدا داري بگو / طلا و رفت و آمد و مذهب خود را پنهان كن / در شنيدن معناي آيه و خبر بايد ببينم در چه زماني و خطاب به چه كسي گفته شده؟[1] 

بسِْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم در اين هواي آلوده ، بطوريكه حتّي كوه دماوند به آن بزرگي ديده نمي شود  من هميشه با ماشين كه مي روم ملاك تشخيصم همان كوه دماوند است كه ديده نمي شود .وقتي ما جوان بوديم خيلي روشن بود؛ انگار در يك قدمي بود  و با اين ترافيك سنگين، زحمت مي كشيد و به جلسه فقري مي آييد ،نمي دانم به شما چاي ميدهند يا نه؟ به من كه مي دهند. منظور، آمدن براي يك چاي   نمي ارزد. پس حتماً سعي كنيد كه اين وقت كه دارد صرف مي شود و اين زحمتي كه مي كشيد هدر نرود؛ و وقتي در جلسات فقري مي نشينيد، به صحبت ها گوش بدهيد. لازم نيست كه بگويند اين جواب سؤال شماست. گوش بدهيد و آن مطلب را بفهميد مي بينيد سؤالتان حل شد؛ مثل قندي كه در آب بيندازيد، اول ديده مي شود ولي كم كم حل ميشود.

پرسيده اند روح كه از بدن ما رفت ، دوباره به بدن ديگري برمي گردد؟ اين همان مسخ يا نسخ است . «اين را چند بار مشروحاً گفته ام» حالا خلاصه مي گويم : نخير ! وقتي رفتيم ، تا روز قيامت منتظريم؛ منتها در برزخ كه قرآن ميگويد وقتي مرگ آمد بين اين روز و روزي كه حساب بكشند، برزخي هست. برزخ يعني نه اين و نه آن ؛يعني نه در دنياييم و نه كاملاً به آخرت رسيده ايم. منتها در اين برزخ براي نيكوكاران يا آنهايي كه مورد توجه خدا باشند آرامشي هست مثل خواب كه شما آرامش داريد. ولي اگر گناهكار باشند خود آنها از گناه خود نگران هستند و ناراحت هستند.

سؤال ديگر، مربوط به سوره ضحي است : بسِْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَالضُّحى وَ اللَّيْلِ اِذا سَجى ما وَدَّعَکَ رَبکَ وَما قَلى وَ لَلْاخِرَةُ خَيْرٌ لَکَ مِنَ ا لاوُلى وَ لَسَوْفَ يُعْطيکَ رَبکَ فَتَرْضى اَلَمْ يَجِدْکَ يَتيماً فَاوى وَ وَجَدَکَ ضَالاّ فَهَدى وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَاَغْنى فاَمَّا الْيَتيمَ فلاتَقْهَرْ وَ اَمَّا السَّائلَِ فلاتَنْهَرْ وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبکَ فَحَدِّثْ[2] .اين سوره خطاب به پيغمبر است . گفته اند پيغمبر كسالت داشتند دو تا ازكروبيان «فرشتگان مقرّب» بالاي سر حضرت آمدند ، يكي قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق [3] و ديگري قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ[4] را خواند. البته اين سوره  يا آن وقت يا بعداً  نازل بر پيغمبر شد، خطابش هم به پيغمبر است كه بگو، قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ[5] .

در اين آيه دستوري داريم به جاي خود: فاَمَّا الْيَتيمَ فَلاتَقْهَرْ وَ اَمَّا السَّائلَِ فلاتَنْهَرْ وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبکَ فحَدِّثْ ، اما يتيم را طرد نكن،با حالت قهر با او حرف نزن، با سؤال كننده «يا مطلبي سؤال مي كند يا دريوزه مي كند» تند نشو، وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ، نعمتي را كه از خدا داري بگو، نه فقط بگو، بلكه آن را ظاهر كن. و در جاي ديگردارد «در اخبار هست »كه استر ذهبک و ذهابک و مذهبک، طلايي

كه داري يعني پول، ذهابک، رفت و آمدت و مذهبت را پنهان بدار.براي اينكه معناي يك آيه و خبري را بشنويم بايد ببينيم چه زماني و به چه كسي گفته شده؛ آن سوره خطاب به پيغمبر است وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبکَ فَحَدِّثْ ، كه خود خداوند در صفات پيغمبر گفته وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنينٍ[6] ، چيزهايي كه غيب شما است و او مي داند، بخيل نيست از اينكه به شما بگويد. پس مي گويد: وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبکَ فَحَدِّثْ ،اما استر ذهبک و ذهابک و مذهبک از اخباري است كه از ائمه رسيده است. زمان ائمه، زمان امامت ائمه، حكومت ها همه در حال دشمني بودند. مثل اينكه حكومت ها اصلاً نمي توانستند با حق جور در بيايند .حتّي در زمان علي«ع» علي خليفه بود، در شام همه با او دشمن بودند .كسي جرأت نداشت اسم علي را بگويد . نوزاد و بچه اي كه به دنيا مي آمد اسم علي، حسن، حسين، فاطمه را نمي گذاشتند ؛ يعني محترم نمي دانستند. اين خبر خطاب به مسلمين است. براي اينكه رعايت كنند و جان و مال و اعتقادشان محفوظ بماند و مزاحم آنها نباشند. كمتر دوراني بوده كه مردم از اين لحاظ آزاد باشند و بگويند، به اين دليل اين سخن را گفته اند، مي خواهي در امان باشي ، بيخود نگو . اينجا بطور ضمني است كه: استرذهبک يعني پول خودت و ذهابک و رفت و آمد خودت را و مذهب خودت را؛ يعني لازم نيست از پول خود به مردم بگويي من آنقدر پول دارم، خدا به من كمك كرده. بگو خداوند در معاملات من بركت قرار داده. ولي اينكه دقيقاً بگويي ثروت و پول من چقدر است، اين صحيح نيست.البته اين توصيه براي ماليات نيست. نه! مسأله ي زكات و خمس را مي فرستادند و مي گرفتند؛ براي اين است كه بيخود حرف نزني. اين مسأله در دوره هاي اختناق خيلي مؤثر بود. براي اينكه اگر مي فهميدند كسي ثروتي ، چيزي دارد، ثروت او را ميگرفتند و فوري مصادره مي كردند. خليفه فرمان مي داد و حاكم شرع مي گفت: بله پول را در راه خطا خرج كرده، و خرج مي كند، خليفه بايد بگيرد و ميگرفتند . رفت و آمدت را هم نگو، براي اينكه اين رفت وآمد ها نشان دهنده ي اعتقاد توست. همه جا رسم است، معمول همه ي حكومت هاست يكي را كه مي گيرند، دفتر تلفنش را نگاه مي كنند كه ببينند با چه كساني رفت وآمد دارد، مي گويد: تو چرا بيخود بگويي رفتم فلان جا ، نگو . داستاني در مفاتيح الجنان هم آمده، زمان حضرت علي النقي كه بارها گفتيم، فردي آمد به ديدار امام برسد، ديد مأموري دم در است، به مأمور نگفت براي ديدن امام آمدم، به او گفت: تو اينجا چكار ميكني؟ گفت: مراقب اين منزل هستم. بعد گفت: مگر اين منزل كيست؟ آن مأمور فهميد و گفت: مي خواهي امام را ببيني؟ گفت: بله. گفت: زود برو و بيا.

با اين دستور و نظاير اين بود كه توانستند شيعه را از اين موج مخالفت ها رد كنند؛ والّا مي خواستند تيشه به ريشه تشيع و ائمه بزنند كه توفيق پيدا نكردند و خدا نمي گذاشت . بنابراين استر ذهبک وذهابک و مذهبک راجع به شخص خود انسان است. براي اينكه يك نفر شيعه را كه از بين ببرند، امام متأثر و ناراحت مي شود؛ هم از حيث اينكه يكي از دوستان امام از بين رفته و هم از جهت اينكه از معتقدان شيعه و ولايت يكي كم شده است . و اما آن آيه ، وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ، خطاب به پيغمبر است؛ يعني نعمت هايي كه خدا داده است  آنجا اين بود كه استر ذهبک ک و ذهابک و مذهبک اين كاف يعني مربوط به توست. ولي اينجا گفته اند : بِنِعْمَةِ رَبِّکَ ، نعمت خدايت را، نمي گويد نعمت خودت را . بالاترين نعمت خداوند هم نعمت نبوت و ولايت است كه در پيغمبر جمع بود. اين باز تأكيدي است يعني مقدمه اي است بر آيه ي ديگري كه خداوند به پيغمبر خطاب مي كند: يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ الِيکَ مِنْ رَبکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما  بَلَّغْتَ رِسالَتَه[7] ، اي رسول آنچه به تو نازل شده به مردم برسان كه اگر نكردي مثل اينكه رسالت خود را انجام نداده اي. اين خطاب به پيغمبر است. پيام آيه به ماست كه بفهيمم اين پيام پيغمبر خيلي مهم است .وَ اَمَّا بِنِعْمَةِ رَبکَ فَحَدِّثْ ، مي گويد نعمت خداوند كه خدا داده را بگو! از مردم نترس. در جاي ديگر مي گويد، از مردم نترس و بگو. پس آيات و اخبار هر كدام يك موقعيت خاصي دارد و آن خبر مستقيماً خطاب به اُمت و خطاب به مردم است و آيه ي قرآن خطاب به پيغمبر است.

 


[1] . صبح چهارشنبه، تاريخ 1/8/1387 ه . ش.

[2] . سوره ضحي.

[3] . سوره فلق، آيه 1.

[4] . سوره ناس، آيه 1.

[5] . سوره ضحي، آيات 9-11.

[6] . سوره تكوير، آيه 24 .

[7] . سوره مائده، آيه 67 .