Search
Close this search box.

بـاغ سبـز عشـق!

مثيل قرآن از بهشتى كه آبش از زير مؤمنين جارى است، نماد نشئت گرفتن سبز و خرمى آن سَرا از آبِ حيات‌بخش مكتسبات دنيائى مؤمنين است كه در كنترل و اراده خودشان مى‌باشد.

 

 

عبدالعلی بازرگان

 

چندى پيش به ديدارهموطنى هنرمند رفته بودم كه خانه‌اش در ميان جنگلى سبز و خرم، مشرف به درياچه‌اى دل‌انگيز و آرام‌بخش بود. البته در ميان ايرانيان مهاجر به دنياى غرب، به خصوص ساكنين شهرهاى ساحلى يا مناطق جنگلى، چنين موقعيت‌هاى ممتازى براى بسيارى از هموطنان فراهم است.

 

آن روز در ميان گفتگوهاى گوناگون، سئوالى را به شوخى و جدى مطرح كرد كه البته به اجمال پاسخى دادم ولى انديشه در آن، انگيزه‌اى شد تا به امروز كه به تفصيل و توضيح آن بپردازم:

 

مى‌گفت: اين وعده خداوند در قرآن كه در بهشت “مؤمنين را وارد باغ‌هائى مى‌كنيم كه از زير آنها نهرها جارى است” (جنات تجرى من تحتهاالانهار)، براى من و امثال من اصلا جاذبه‌اى ندارد؛ جنگل اطراف خانه ما بزرگتر از هزاران باغ و درياچه مقابلمان پُر آب‌تر ازهزاران نهراست!! در حالى كه در دنيا شرايطى به مراتب بهتر از آنچه در قرآن وصف شده موجود است، وعده باغى كه نهرهائى از زير آن جارى است، براى انسان‌هاى متمدن و متمول امروزى تا چه اندازه مى‌تواند ايجاد انگيزه براى كارهاى نيك بكند!؟

 

راستش پرسش او خود مرا نيز به فكر واداشته بود و سعى مى‌كردم پاسخى براى آن بيابم. در بازگشت به خانه، به فرهنگ كلمات قرآن كه مراجعه كردم، ديدم از ۱۴۷ بارى كه سخن از بهشت (جنت يا جنات) به ميان آمده است، اتفاقاً بيشترين توصيف آن، كه ۳۰ بارهم تكرار شده، همان است كه آن دوست عزيزعنوان مى‌كرد: “جنات تجرى من تحتهاالانهار” (باغ‌هائى كه از زير آنها نهرها جارى است)!

 

البته توصيفاتى مثل: جنات النعيم (بهشت‌هاى سرشار از نعمت)، جنات عدن (بهشت‌هاى پايدار)، جنات و عيون (باغات و چشمه ساران)، جنات معروشات (باغاتى داربست‌دار)، جنات من نخيل و اعناب …. و مشابه آن هم درباره بهشت آمده است، اما بيشترين وصف همان است كه گفته شد.

 

در انديشه چرائى اين توصيف بودم كه ناخودآگاه خاطره ديدار “باغ فين” كاشان دركودكى در ذهنم تداعى گشت. كاشان كه از شهرهاى حاشيه كوير ايران است، هواى گرم و خشكى دارد، اما عصرهاى تابستان كه اهالى شهر به اين باغ ملى، كه با باغچه‌هاى زيبا، طاق‌نماها و سايبان‌هاى بلند، حوض‌هاى كاشى كارى شده آبى رنگ و فواره‌هاى متعددش رقص آب را به نمايش مى‌گذارد، وارد مى‌شوند، احساس مى‌كنند وارد بهشت شده‌اند!

 

لحظه‌اى فكر كردم اگر اين باغ را در شهر رشت كه مردم از شدت بارندگى خسته و كلافه شده‌اند، احداث مى‌كردند، چند نفر حاضر بودند و حوصله داشتند به تماشاى آن بروند و لذت ببرند!؟  تازه فهميدم كه ژاپنى‌ها كه از سبزو خرّمى طبيعتشان خسته شده‌اند، چرا در هنر باغ‌سازى اين همه از قطعات كوچك و بزرگ سنگ استفاده مى‌كنند و چرا سازمان پارك‌ها در ايران نيز، بدون آن كه زمينه‌هاى طبيعى وتاريخى و حتى دينى اين كار را بداند، از آن تقليد مى‌كند! و چرا براى مردم ساكن در صحارى سوزان عربستان نماد باغ و آب جارى اين قدر پر معنا بوده است!

 

رژه اين صحنه‌ها در ذهنم مرا به اين پرسش رساند كه اصطلاح: “باغ‌هائى كه از زير آنها نهرها جارى است”، آيا نمى‌تواند معناى نمادين داشته باشد؟ مگر ما در روزگار خودمان در خيرخواهى براى ديگران نمى‌گوئيم: “سبز باشيد”؟ مگر جنبش سبز دلالت بر سربلندى، مردم سالارى و آزادى خواهى، كه تماماً نشانه‌هاى سبزى و خرمى يك ملت است نمى‌كند؟ آب نيز مگر نماد حيات و حركت و تداوم‌بخش سبزى طبيعت نيست؟ دراينصورت آيا نمى‌توان گفت، اين اصطلاح نماد زندگى جاويد مردمانى در سراى ديگر است كه با اعمال دنيائى‌شان باغ سبز سعادتى ساخته‌اند كه جريان دائمى آب حيات‌بخش اعمالشان براى ابد آنرا باطراوت نگه مى‌دارد.

 

باغ‌ها و سبزه‌ها درعين ِ جان             بر برون عكسش چو در آب ِ روان

آن خيال ِ بـاغ باشد انــدر آب                      كه كند از لطف ِ آب، آن اضطراب

باغ‌ها و ميوه‌ها اندر دل است                     عكس لطف‌آن،براين آب و گل است

(مثنوى ۴/۱۳۶۲ به بعد)

 

 

باغ دل را سبز و تر و تازه بين             پر زغنچه وَرد و سرو و ياسمين

(مثنوى ۳/۱۹۰۹)

گفته شد در قرآن ۳۰ بار از “باغ‌هائى كه در زير آنها نهرها جارى است” سخن گفته است. نكته جالبى كه در پژوهش معنا ومفهوم “جارى بودن” به چشم مى‌خورد، اشاره قرآن در چندين آيه به جريان داشتن آن آب از زير مؤمنين (تجرى من تحتهم) است! (انعام۶، كهف۳۱، يونس۹، اعراف۴۳)،  نه زير باغ‌ها!! يعنى چه!؟ چگونه آب از زير مؤمنين جريان دارد!؟

 

پاسخ اين سئوال را از ادعاى فرعون خطاب به قومش دراشاره به مالكيت مطلق سرزمين مصر و كنترل داشتن برنظام تقسيم آب رود نيل به مزارع مردم مى‌توان فهميد.

 

زخرف ۵۱ و۵۲ – فرعون قوم خود را گفت: مگر مالكيت سرزمين مصراز آنِ من نيست و اين نهرها از زير (تحت كنترل وفرمان) من جارى نيست؟ مگر نمى‌بينيد؟ آيا من از اين مرد بى‌مقدار و با لكنت زبان (موسى) بهتر نيستم؟

 

وَنَادَىٰ فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَٰذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي ۖ أَفَلَا تُبْصِرُونَ

أَمْ أَنَا خَيْرٌ مِنْ هَٰذَا الَّذِي هُوَ مَهِينٌ وَلَا يَكَادُ يُبِينُ

 

اگر در مغرب زمين دعواى تاريخى بر سر ِ زمين، فئوداليسم را پديد آورده، در مشرق زمين هم نقش “آب” اولويت داشته و كويرهاى سوزان بدون آب ارزشى نداشته است.

 

تمثيل قرآن از بهشتى كه آبش از زير مؤمنين جارى است، نماد نشئت گرفتن سبز و خرمى آن سَرا از آبِ حيات‌بخش مكتسبات دنيائى مؤمنين است كه در كنترل و اراده خودشان مى‌باشد. اين همان جوشش درونى خودشان در زندگى دنياست:

 

آب كم جو تشنگى آور به دست                  تا بجـوشد آبت از بـالا و پسـت

رو بـــدين بـالا و پستـــى‌ها بدو                   تا شوى تشنه، حرارت را گرو

 

با پژوهش بيشترى متوجه شدم كه قرآن توصيفات مشابه درباره نعمات بهشت را تماماً “تمثيل” و نمادى از نعمت شمرده كه به زبان و ذوق قابل فهم و لذت مردم و درك و دريافت بشرى آنان”نازل” شده است. وگرنه آنچه مربوط به عالم و نشئه ديگر باشد، چه در وصف بهشت چه جهنم، همچون وصف دنياى برون از بطن مادر براى طفل، مطلقاً قابل درك عالميان امروز نيست. (سجده ۱۷)

نگاه كنيد به دو نمونه از اين “تمثيل”ها براى درك معاصرين نزول اين كتاب در قبائل دورافتاده چهارده قرن پيش، با وعده‌هائى به تناسب زمان و ذوقيات آنان:

 

رعد ۳۵ –  “مثال” بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده است، (همچون باغى است كه) نهرهائى از زير آن جارى و ميوه‌ها و سايه‌هايش هميشگى است. اين است فرجام پرواپيشگان و فرجام انكارورزان، آتش (اعمالشان) است.

 

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ أُكُلُهَا دَائِمٌ وَظِلُّهَا ۚ تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا ۖ وَعُقْبَى الْكَافِرِينَ النَّارُ

 

محمد ۱۵ –  “مثال” (نماد) بهشتى كه به پرواپيشگان وعده داده شده است، (همچون باغى است كه) نهرهائى از آب زلال در آن جريان دارد، و نهرهائى از شير كه طعمش دگرگون نشده، و نهرهائى از مِى كه مايه لذت نوشندگان است، و نهرهائى از عسل ناب؛ و درآنجا انواع ميوه‌ها در دسترس‌شان است و (نيز) پاك شدن از طرف پروردگارشان؛ آيا (چنين شرايطى قابل مقايسه است با ساكنين جاودانه دوزخ كه آبى داغ و متلاشى كننده امعاى آنها نوشانيده مى‌شوند؟

 

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى ۖ وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ

 

بشارت‌ها و انذارها، تشويق‌ها و تهديدهاى آيات فوق كه در قالب زمان و مكان اعراب جاهليت نازل شده است دقيقاً متناسب با شرايط جغرافيائى و آرزوها و آمال آن مردم و ترس و نگرانى‌هاى آنهاست. وگرنه “سايه دائمى داشتن” بهشت! براى مردمى كه در مناطق سردسير زندگى مى‌كنند چه لطفى دارد؟

 

وصف “نهر” در بيان فراوانى شير و شراب و عسل، كه طعم و رنگشان تغيير نكرده باشد، تماماً تحفه‌هائى است براى مردمان قبائل عربستان كه نه ميتوانستند تصورى از كاميون‌هاى استينلس‌استيل امروزى حامل شير داشته باشند نه مخازن عظيم مشروبات و صنعت توليد عسل در امروز را مى‌توانستند تصور كنند.

 

مى‌گويند:

چون كه با كودك سر وكارت فتاد                            پس زبان كودكى بايد گشاد

 

دنياى بيشتر مخاطبان اوليه اين آيات و بيم و اميدهاى آنها فراتر از اين اوصاف نبوده و آمال و آرزوهائى بالاتر از آن نداشته‌اند، با اين حال در آيه فوق “مغفرت الهى” (پاك شدن در پرتو عشق و هدايت او) را در رديف بالاتر از همه آن نعمات و در آياتى ديگر “رضايت ربّ” را مهم‌تر از بهشت و حورى و همه وعده‌ها قرار داده است (آل عمران ۱۵، حديد۲۰، توبه۲۱). رضايتى كه به مراتب بالاتر از جايگاه نيكو و نفيس و بهشت جاويد است.

 

توبه ۷۲ – خدا به مردان و زنان باايمان باغهائى از بهشت وعده داده كه نهرها از زيرآن جارى است و نيز مساكنى نيكو در باغ‌هاى پاينده بهشت كه در آن جاودانه بسر برند، ولى خشنودى خدا برتر از همه اين‌هاست. اين است همان پيروزى بزرگ.

 

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

 

دل كه او بسته غم و خنديدن است             تـــو مـگو كـو لايـق آن ديـدن است

آنــكه او بستـه غــم و خنـــده بـود               او بــدين  دو عــاريــت زنـده بـــود

باغ سبــز عشـق كـاو بى‌منتهاست             جزغم وشادى دراو بس ميوه‌هاست

عاشقى زين هردوحالت برتراست                بى بهار و بى خزان سبز و تراست

 

اين همان سخن حكيمانه‌اى است كه از حضرت على (ع) نقل شده است:

 

“گروهى خدا را به شوق بهشت مى‌پرستند، اين عبادت بازرگانان است و گروهى از ترس عذاب، اين عبادت بردگان است و گروهى نيزاز سر شكر و سپاس، اين عبادت آزادگان است” (نهج البلاغه حكمت ۲۲۹ يا ۲۳۷).

 

هرچند اصل و اساس بر عشق و آزادگى در عبادت است، اما واصل شدن به چنان مرتبه‌اى كار پاكان است و بقيه مردم نيازمند دو بال بيم و اميد، شوق و شفق، و تشويق و تهديد به بهشت و جهنم (نه به عنوان امورى موهوم، بلكه واقعيت‌هائى از نتايج طبيعى اعمال) براى رشد و كمال هستند. درمدرسه نيز اگر نمره و امتياز و شوق قبولى و ترس ِ بازماندن را حذف كنيم، عاشقان معرفت و بى‌نيازان به نمره اندك خواهند بود. و همين حكمت است كه در قرآن و نهج‌البلاغه به بهشت و جهنم به عنوان بازتاب و نتيجه طبيعى اعمال نيك و بد، اين همه تأكيد شده است.

 

از ديد امروزى كه به وعده‌هاى قرآنى بهشت براى متقين نگاه مى‌كنيم، از باغ و بوستان گرفته تا تخت‌ها و تكيه‌گاه‌هاى كنار آب، پارچه‌هاى حرير و سندس و استبرق، انواع مشروبات پاك با ظروف زيباى آن و … ممكن است چندان دل‌انگيز و محرك فداكارى نيايد و آنها را همچون تشويق‌هاى واهى ايام كودكى و وعده‌هاى سرخرمن براى دوران نابالغى مسلمانان اوليه تلقى كنيم. صرف‌نظر ازتمثيلى بودن اين وعده‌ها و ضرورت تناسب وعده‌ها با واقعيت نيازها، اصولا در بهشتى كه فراخناى آن به تصريح قرآن همه آسمانها و زمين است، چه اشكالى دارد كه هرانسان نيكوكارى به آرزوها و آمال، هرچند ساده و سطحى خود برسد!؟

 

اكثريت مردم بهشت را باغ بسياربزرگى درقسمتى از كره زمين يا ستاره‌اى ديگر تصوّر مى‌كنند، اما قرآن قلمرو آن را همه جهان هستى با تمامى كهكشان‌هايش شمرده است:

 

حديد۲۱ – بشتابيد به سوى پاك شدن به وسيله پروردگارتان و(شايستگى) بهشتى كه پهنه آن همچون پهنه آسمان‌ها و زمين است كه براى مؤمنين به خدا و رسولانش مهيا گشته…

 

سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ

 

آل عمران ۱۳۳ –  بشتابيد به سوى پاك شدن به وسيله پروردگارتان و(شايستگى) بهشتى به پهناى همه آسمان‌ها و زمين كه براى پرواپيشگان فراهم شده است.

 

وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

 

اين انديشه نيز به ذهن خطور مى‌كند كه چرا كتابى با داعيه ابدى بودن براى بشريت، از غم و شادى‌ها و وعده و وعيدهائى سخن مى‌گويد كه متعلق به مردمانى بدوى در ۱۴ قرن پيش است؟ اگر خدائى وجود دارد، چرا نبايد براى هر عصر و نسلى پيامى تازه بفرستد!؟ چرا خداوند براى زمان ما پيامبرى نمى‌فرستد؟

 

آيا نمى‌توان اين واقعيت را به عنوان پاسخى پذيرفت كه امروز بيش از دو ميليارد مسيحى، بدون توجه به مقتضيات زبان و زمان ظهور حضرت عيسى(ع) و فرهنگ و آداب آن زمان، ازپيام‌هاى انسانى پيروى مى‌كنند كه نه در اروپا و آمريكا، بلكه در مشرق زمين مى‌زيسته و از نژادى ديگر با رنگ رو و موى ديگرى بوده است؟

 

و چنين است وضعيت پيروان ساير مذاهب در شرق آسيا كه بيشترين جمعيت جهان را تشكيل مى‌دهند. مسلما اگر قرآن در اين زمانه و به ذوق و زبان مردم اين عصر هم نازل مى‌شد، باز هم مردمان نسل‌هاى آينده با هزاران فرهنگ و زبان و ذوق و سليقه، انتظار داشتند پيامبر ويژه‌اى براى آنان فرستاده شود، دراين صورت دهكده كوچك جهانى ما با هزاران فرقه در حال اختلاف روبرو بود!

 

نزديك شدن بهشت به پرهيزكاران!

 

برحسب تصوّرى كه از كودكى به ما ارائه شده است، بهشت جاى ثابتى است كه آدم‌هاى خوب در آن وارد مى‌شوند، درست مثل باغ و بوستان‌هائى كه در دنيا ديده‌ايم. اما در قرآن بعضاً تصويرغيرثابتى از بهشت ارائه شده است كه گويا همچون حالت شادى و شعف، به نيكوكاران نزديك مى‌شود!! در اين صورت تصور مكان داشتن و مستقل بودنش ازانسان‌ها قدرى سئوال برانگيز مى‌شود. مثل:

 

ق ۳۱- و(در آن روز) بهشت، نه در فاصله‌اى دور، بلكه نزديك پرهيزكاران (در دسترس آنها) قرار مى‌گيرد.

 

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ

 

همين طور در:

 

تكوير۱۳- آنگاه كه جهنم (با مشاهده مجرمين) “شعله ور” و بهشت “نزديك” مى‌گردد.

 

شعراء ۸۹ و ۹۰: بهشت براى متقين “نزديك” و جهنم براى گمراهان “آشكار” مى‌گردد

 

در تعبير عجيب‌ترى از جهنم، گفته شده است كه در آن روز جهنم “آورده” مى‌شود! وجي بجهنم يومئذ…(فجر۲۳). تصور عمومى بر اين است كه آدم‌ها به جهنم برده مى‌شوند، اما در اين مورد گفته است: جهنم آورده مى‌شود!

 

باز هم به تعبير قرآن، وقتى اين آتش از درون انسان طلوع مى‌كند و زبانه مى‌كشد (همزه ۷- نارالله الموقده التي تطلع علي الافئده)، قاعدتاً نمى‌تواند عذابى مستقل و بيرون از دل آدمى باشد!

 

بهشت محصول اعمال انسان‌ها!

 

در تصور عمومى، بهشت و جهنم را خداوند مستقل از مكتسبات بندگان، از قبل ساخته و آماده كرده است، اما در اين مورد نيز قرآن، بهشت را “ميراث” خود انسان و محصول مكتسبات آدمى در زندگى دنيائى شمرده است:

 

زخرف ۷۲  –  اين بهشتى است كه به خاطرآنچه در زندگى انجام مى‌داديد به ارث مى‌بريد

وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

 

زمر۷۴ – سپاس خداى را كه… . و زمين را ميراث ما قرار داد تا درهر كجاى بهشت خواستيم مأوى گزينيم

وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ ۖ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ

 

شعرا ۸۵  –  بارخدايا مرا از ميراث‌بران بهشت قرار ده.

وَاجْعَلْنِي مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ

 

بهشت در باور مسيحيان

 

موضوع “بهشت” و انگيزه نائل شدن به آن، نه از منظر دينى، بلكه از منظر سياسى گهگاه مورد توجه غربيان قرار مى‌گيرد. اين امر بخصوص پس از واقعه انفجار برج‌هاى تجارتى نيويورك در ۱۱ سپتامبر وعمليات انتحارى (Suicide Bombers) گروه‌هاى فلسطينى، حماس، جهاد اسلامى، حزب‌الله و شهادت طلبى‌هاى رزمندگان با عبور از ميدان‌هاى مين در جنگ ايران و عراق، توجه غربيان را به خود جلب كرده و درصدد شناخت زمينه‌هاى فكرى اين جان‌بازى‌ها برآمده‌اند.

 

چندى پيش مجله “نيوزويك” بخش عمده‌ى  يكى از شماره‌هاى خود را با تصوير زيبائى از بهشت در روى جلد، با كودكانى بالدار در ميان ابرها و گل‌ها، به گزارشى ويژه درباره بهشت، تحت عنوان: “ديدگاه‌هائى ازبهشت” (Visions of Heaven) نوشته “ليزا ميلر” (Lisa Miller) اختصاص داده بود و با ارائه تابلوهائى خيالى از نقاشان اروپائى و شرح تبليغات و تلقينات ارباب كليسا از زندگى عالم آخرت، كوشيده بود ديدگاه‌هاى دينى متنوعى را دراين موضوع منعكس نمايد.

 

نويسنده كه ازمنظر سياسى و با عينك سكس! به اين موضوع نگريسته بود، مى‌كوشيد، ارتباطى بين شهادت طلبى با شوق بهشت و وصال حورى و نعمات بهشتى پيداكند و نشان دهد چگونه آموزه‌هاى قرآن در تشويق به جهاد و تضمين بهشت، انگيزنده جوانان مسلمان در استقبال از شهادت مى‌باشد.

متأسفانه نويسندگان اين نشريه فاقد اطلاعات لازم براى درك ديدگاه‌هاى قرآنى در مورد بهشت و جهنم بودند و عمدتاً با صاحب نظران يهودى يا مسيحى مصاحبه كرده‌اند.

 

نيوزويك طى يك همه پرسى درباره بهشت اعلام مى‌كند ٪۷۶ آمريكائيان به چنين موضوعى باور دارند. ۷۱٪ آن را مكانى واقعى (نه روحانى)، ۱۹٪ باغى بزرگ، و ۱۳٪آن را شهر مى‌دانند  و ۱۷٪ هم اعلام بى‌اطلاعى كرده‌اند. آنگاه نويسنده تحول ديدگاه مردم مغرب زمين را در مقاطع زمانى و ترتيب تاريخى درباره بهشت و جهنم بررسى و سرفصل‌هاى مهم زير را مشخص مى‌كند:

 

۱- اشاره به طرح نظريه بهشت به عنوان “شهر خدا”، توسط سنت آگوستين(Saint Agustin) ۴۲۰ سال پس از حضرت عيسى(ع) كه تا قرن‌ها مورد پذيرش مسيحيان بود.

 

۲- رد تصور زمينى بودن بهشت توسط تئولوژيست معروف مسيحى توماس آكوايناس (Thomas Aquinas) در قرن ۱۲ ميلادى.

 

۳- اشاره به “كمدى الهى” دانته (Divine Comedy) با تصاوير زيبا از باغ‌هاى بهشتى كه خداوند همچون نور درخشانى در وسط آن قرار گرفته و انسان‌ها برحسب ميزان عشق و محبت به او نزديك شده‌اند.

 

۴- شرح تلاش‌هاى مارتين لوتر (Martin Luther) در تأكيد بر نقش ايمان براى وصول به بهشت و انكار لزوم اعتراف نزد كشيشان و جدائى از كليساى سنتى (Roman Catholic) در۱۵۱۷ ميلادى.

 

۵-  معرفى امانوئل سوئدنبرگ (Emanuel Swedenborg) به عنوان كسى كه با عرضه ديدگاه‌هاى صوفى‌گرايانه خود در سال ۱۷۵۸ و ادعاى ديدن بهشت و زندگى با بهشتيان، تصورى زمينى از بهشت به مردم ارائه داد.

 

۶- اشاره به نقش “اليزابت استوارت فِلْپ” (Stuart Phelp) با نوول پرفروشش “دروازه‌هاى باز” (Gates Ajar) در سال ۱۸۶۸ كه تأثير بسيار مثبتى دراحياء مفهوم بهشت از طريق بازسازى عشق و عاطفه و احساسات ملت، كه در طى جنگ‌هاى طولانى و گسترده داخلى آمريكا به شدت صدمه خورده بود، ايفا كرد و سنت مهمانى‌هاى عصرانه (Garden Tea Parties) را احياء نمود.

 

۷- نشان دادن نقش نوول “جدائى بزرگ” (Great Divorce) نوشته سى. اس. لوئيس (C.S. Lewis) در سال ۱۹۴۵ در ساده بودن وصول به بهشت، مشروط بر آن كه از غرورها، دنياطلبى‌ها، فخرفروشى‌هاى كاذب و وابستگى‌هاى زمينى آزاد شويم.

 

۸- شرح سريال تلويزيونى “هفتمين بهشت” (7th Heaven) با ادعاى اين كه خوشبختى در همين روابط خانوادگى ميان زن و شوهر و فرزندان متعدد تأمين مى‌شود.

 

۹- از آخرين نوشته‌هائى كه در اين زمينه منتشر شده، كتاب “بهشت، خانه پدرى من!” (Heaven: My Father’s House) نوشته خانم لوتس‌پس از واقعه ۱۱ سپتامبراست كه اتفاقاً از پرفروش‌ترين كتاب‌هاى “انجمن كتاب فروشى‌هاى مسيحى” به شمارآمد. نويسنده به تقليد از باورهاى مسيحيان در القاء ارتباط پدر و فرزندى ميان خدا و بندگان، بهشت را خانه‌اى خيالى نشان داده كه خدا در نقش پدرخانواده، فرزندان را زير چتر حمايت و محبت خود قرار مى‌دهد. او ابعاد بهشت را نيز در مساحتى از كانادا تا مكزيك و از اقيانوس اطلس تا سلسله جبال راكيز (Rockies Mountains) براى پذيرش ۲۰ بيليون نفر مشخص كرده است!

هرچند در برابرچنين نظرى”پيتركريفت” (Peter Kreeft) استاد فلسفه كالج باستن (Boston College) در كتاب “هرآنچه درباره بهشت مى‌خواهيد بدانيد ولى هرگز خواب پرسيدنش را هم نبينيد!؟ (۱) مى‌گويد:

“هيچ پاسخى براى آن كه بهشت كجاست و چگونه است وجود ندارد و تورات و انجيل به ندرت در اين مورد چيزى گفته‌اند. تنها چيزي كه مى‌دانيم، تصوراتى است كه از طريق نقاشى‌هاى مسيحيان اوليه در ذهن داريم”. (۲)

 

نويسنده نيوزويك درمقاله خود به خوبى نشان مى‌دهد كه چگونه مشكلات كشورهاى محروم دنياى سوم در خاورميانه، به ويژه فلسطين، كه كاملا جنبه ملى دارد، با مشكلات فردى جامعه رفاه‌زده آمريكا متفاوت است، براى آنها آزادى و امنيت و بود و نبود مطرح است، اما براى غربيان، پائين رفتن بازار سهام، افزايش بيمارى‌هاى روانى، سرطان، ايدز، حمله قلبى و بى‌انگيزگى محصلين در مدارس، ناامنى در خانواده‌ها و…..

 

به اعتقاد او: بخشى ازگرفتارى‌هاى غربى‌ها، به عنوان انسان، اين است كه آنطوركه دلمان مى‌خواهد ايمان داشته باشيم ايمان داريم، حتى اگر بسيار هم غير منطقى بيايد به آن اهميتى نمى دهيم. (۳)

 

او اشاره به يكى از نامه‌هاى “ارنست همينگوى” نويسنده نامدار آمريكائى درباره بهشت مى‌كند كه:

 

“در حالى كه بيشتر ما رابطه دينى بين اعمال و رفتارمان را با ثواب‌هاى بهشتى بريده‌ايم، همچنان فكر مى‌كنيم اگر آدم خوبى باشيم وارد بهشت مى‌شويم… نظر خوشبينانه اين است كه به عنوان يك فرهنگ ياد گرفته‌ايم بدون توسل به حربه تشويق و تنبيه (بهشت و جهنم) كار خوب انجام دهيم، و نظر بدبينانه اين است كه ما ديدگاه‌هاى دينى، ثواب، نظام اعتقادى و معنويت را از دست داده‌ايم. (۴)

 

به گفته خانم لوتس در كتاب پرفروش خود:

 

“تنها چيزى كه شما براى ورود به بهشت نياز داريد، پذيرش عيسى مسيح به عنوان نجات‌بخش است، با چنين عمل ساده‌اى جنايتكاران و تروريست‌ها نيز مى‌توانند وارد بهشت شوند.” (۵)

 

امروز ميتوان گفت براى بيشتر مسيحيان مسئله عمل انسان و رابطه آن با سرنوشت بعدى رخت بربسته است و موضوع اعتراف به گناه و توبه كاربرد خود را از دست داده است. امروز فقط از بعد تشويقى به بهشت و نائل شدن به درجات بالاتر آن سخن گفته مى‌شود و انذار از جهنم را رد مى‌كنند. (۶)

 

بيشتر مسيحيان در پاسخ به اين سئوال كه چگونه خدائى را دوست داريد، ترجيح داده‌اند او را فقط در موضع تشويق ببينند، گويا “نامه يعقوب” را در انجيل نخوانده‌اند كه به همه مسيحيان يهودى‌نژاد درباره نقش اعمال آدمى در سرنوشت بعدى سخن مى‌گويد. آنها فكر مى‌كنند جهنم جايگاه دگرانديشان است: (۷)

 

اگراديان ابراهيمى تماماً از يك آبشخور ناشى شده‌اند چگونه مى‌توان با انكار جهنم دل به بهشت بست؟

 

حدود يك سوم از آيات قرآن به زندگى آينده انسان درسراى ديگرو تحولات فيزيكى آسمان و زمين در آستانه قيامت اختصاص دارد، اين نسبت دركتاب مقدس مسيحيان (Bible) به مراتب كمتر است، گويا ذهن انسان‌هاى صده‌هاى پيش از دوران نزول قرآن، براى دريافت و انتقال آنچه مربوط به آينده است، حساسيت كمترى داشته است.

به قول يكى از متفكرين يهودى: “صرفنظر از موضوعات ويژه قرآنى، آن‌چه مربوط به عقايد مشترك اديان (ابراهيمى) مى‌شود، ديدگاه مسلمانان در پاسخگوئى به ابهامات و پركردن شكاف‌هاى عقيدتى بيشترين وضوح و شفافيت را دارد: (۸)

 

با اين حال اشاراتى همچون مطلب زير در تورات حائز اهميت است:

 

كتاب دانيال بند ۱۲ (زمان آخر):

 

“…. تمامى مردگان (در زمان آخر) زنده خواهند شد. برخى براى زندگى جاودانى و برخى براى شرمسارى و خوارى ابدى.

“حكيمان همچون آفتاب خواهند درخشيد و كسانى كه بسيارى را به راه راست هدايت كرده‌اند، چون ستارگان درخشان تا ابد درخشان خواهند بود… اى دانيال، تو راه خود را تا پايان زندگى آرام و ابدى‌ات ادامه بده، اما بدان كه در زمان آخر زنده خواهى شد تا پاداش خود را بگيرى”

 

امروزعقايد يهوديان درباره آخرت تبديل به احساسى براى يك سفر روحى ابدى شده و با تصور بهشت در روى زمين، بين جسم و روح تفاوت سرنوشت قائل مى‌شوند. (۹)

 

به گفته رونالد بارنر(Ronald Barner) استاد مذاهب در آمريكا در كالج بارنارد، امروز ديگر هيچ سخنرانى در منبر موعظه كليساها از بهشت سخن نمى‌گويد و پايه‌هاى اين اعتقاد كه آينده را عمل امروز مى‌سازد، بسيار سست شده است” حتى مسيحيان اوانجليك كه هنوز از بهشت سخن مى‌گويند معتقد هستند كه خوب كاركردن در زندگى بهشت را تضمين مى‌كند. (۱۰)

 

با اين حال برخى از علماى يهودى امروز معتقدند كه فقط انسان‌هاى شايسته براى زندگى ابدى مبعوث مى‌شوند و بـقيه در قبر باقى مى‌مانند و ناظر ظهور حضرت مسيح نخواهند بود.

 

به گفته فيلسوف معروف لودويگ ويتگنشتاين (Ludwig Wittgenstein):

 

” اگر آنچه ما امروزانجام مى‌دهيم تفاوتى در سرنوشت بعدى‌مان نداشته باشد، دراينصورت تمام مسائل جدى زندگى پوچ خواهد بود: (۱۱)

 

 

عبدالعلى بازرگان
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۰