شماری از استادان و دانشجويان فلسفه در ايران و فيلسوفان صاحب نام جهان که برگزاری چنين کنگره ای را در ايران در خدمت تبليغات حکومت جمهوری اسلامی ايران توصيف می کردند، تصميم يونسکو را يک پيروزی و ثمره اعتراض های دسته جمعی خود می دانند و آن رابه يکديگر شادباش می گويند.
بيانيه روز ۱۸ آبان يونسکو درباره عدم همکاری اين نهاد بين المللی فرهنگی سازمان ملل از برگزاری کنگره جهانی فلسفه در ايران بسياری از چهره های شاخص علاقمند به فلسفه را خوشحال کرده است.
شماری از استادان و دانشجويان فلسفه در ايران و فيلسوفان صاحب نام جهان که برگزاری چنين کنگره ای را در ايران در خدمت تبليغات حکومت جمهوری اسلامی ايران توصيف می کردند، تصميم يونسکو را يک پيروزی و ثمره اعتراض های دسته جمعی خود می دانند و آن رابه يکديگر شادباش می گويند.
در بيانيه يونسکو علت انصراف از برگزاری «روز جهانی فلسفه» در ايران فراهم نشدن شرايط لازم برای برگزاری بدون مشکل چنين کنگره ای در ايران ذکر شده است.
مسئولان جمهوری اسلامی ايران که اميدوار بودند روز جهانی فلسفه را به عنوان يکی از چهار رويداد ثبت شده در برنامه يونسکو در تهران برگزار کنند، اکنون رنجيده اند و اين تصميم را از جمله تبلور «آپارتايد علمی» يونسکو ناميده اند.
بودند کسانی که پيش از اين تصميم بدون وابستگی به نهادهای فرهنگی حکومتی ايران، برگزاری چنين کنگره ای را روی هم رفته برای تداوم ارتباط های فکری ميان ايران و جهان برای علاقمندان به فلسفه بهتر از برگزار نشدن آن می دانستند. اما نتيجه بر وفق مراد معترضان شد.
از کسانی که بدون ذکر نام در هفته گذشته تحت عنوان شماری از دانشجويان، آموزگاران و نويسندگان عرصه فلسفه در ايران در نامه ای سرگشاده به يونسکو، برگزاری چنين کنگره ای را «نمايشی مسخره» ناميدند تا رامين جهانبگلو، استاد فلسفه در تورنتو که تدارک نوشتن اولين نامه اعتراضی را در اين زمينه در ژانويه امسال همراه با دو صاحب نظر ايتاليايی فلسفه ديد تا فرزين وحدت، استاد جامعه شناسی کالج وسار در نيويورک و محمدرضا نيکفر، نويسنده و پژوهشگر عرصه فلسفه در کلن آلمان که از جمله سازمان دهندگان اين اعتراض بودند.
رامين جهانبگلو، فرزين وحدت و محمدرضا نيکفر ميهمان برنامه اين هفته ديدگاه ها هستند تا از جمله درباره شکل گيری اين اعتراض، پيروزی و دلايل و پيامدهای آن بگويند.
آقای رامين جهانبگلو! حتما از تصميم يونسکو الان که در تورنتو خبرش را شنيديد خوشحاليد؟
رامين جهانبگلو: بله از تصميم يونسکو بسيار خوشحالم به خاطر اينکه فکر می کنم اين يک پيروزی بزرگی برای روشنفکری فلسفی در ايران است و يک پيروزی بزرگ برای فعالان جامعه مدنی در ايران و در خارج از ايران.
شرح مختصری از آغاز اعتراض ها به برگزاری کنگره جهانی فلسفه در ايران تا به امروز می توانيد بدهيد برای آغاز بحث؟
رامين جهانبگلو: بله اين بحث از آنجا که با شرکت خود من شروع شد از يک سال پيش و موقعی که من خبردار شدم از طرف يونسکو تصمیم گرفته شده که همايشی را در تهران برگزار کنند و دو نفر از دوستان روشنفکر ايتاليايی با من تماس گرفتند… آقای جان کال بوزتی که ايشان رئيس مجله «ريست» است و جوليانو آماتو که ايشان هم سياستمدارند و هم نويسنده. ما هر سه جزو هيئت علمی گروه «ريست» هستيم که يک گروه روشنفکری بين المللی است و تصميم گرفتيم که نامه ای را به انگليسی بنويسيم و بفرستيم برای يونسکو.
اين نامه نوشته شد و البته در آن موقع يونسکو به ما پاسخ کتبی نداد ولی موجب شد که بسياری از همکاران فکری و فلسفی ما در اطراف و اکناف جهان به ما بپيوندند و اين خودش تبديل به طوماری شد که هم به صورت مجازی و هم به صورت واقعی برای يونسکو ارسال شد و بسياری از فيلسوفان معروف جهان مثل هابرماس، فرد آلماير و مارتين جی پای آن امضا کردند و تصميم گرفتند که شرکت نکنند و بعدش هم آقای هوفر بودند که اعلام کردند با اينکه قبلا هم ايران رفته اند شرکت نمی کنند و به ديگران هم می گويند که شرکت نکنند.
خب! اين ادامه پيدا کرد تا موقعی که ما تابستان امسال تصميم گرفتيم نشستی در نيويورک داشته باشيم و در آن نشست بعضی از دوستان ايرانی مثل آقای وحدت و آقای دباشی حضور داشتند و تصميم گرفتيم که اگر چنين کنفرانسی در ايران گذاشته شود ما بتوانیم با کمک يونسکو يک کنفرانس مجازی بگذاريم و وب سايتی درست کنيم به نام فلسفه برای آزادی (Philosophy for freedom).
وب سايت درست شد و مقالاتی هم نوشته شد که از جمله خود من مقاله ای درباره «رسالت مدنی فلسفه» نوشتم و باز فشارها ادامه پيدا کرد تا موقعی که بخش ايرانی اين فعاليت با کمک دوستانی مثل آقای دکتر نيکفر و آقای آشوری و ديگران آغاز شد و طومارهايی نوشته شد و به طور کلی بين ايرانيان، فلاسفه ايرانی و جهانی همبستگی شکل گرفت و خيلی هم خوشحاليم که به نتيجه رسید.
آقای وحدت! آقای جهانبگلو به نام شما هم اشاره کردند. شما در نيويورک هستيد و در رشته جامعه شناسی کار کرده اید، ولی پيامدهای تفکر يورگن هابرماس، از زمينه های مهم پژوهشی شما محسوب می شود. واکنش شما به تصميم يونسکو چيست؟
فرزين وحدت: خيلی استقبال می کنم. همانطور که همکار و دوست خوبم آقای جهانبگلو گفت اصلا رسالت فلسفه در تاريخ حداقل تا اين اواخر اين بوده که آزادی را به همراه داشته باشد. يعنی غايت آن، رسيدن به آزادی و رهايی انسان است. و اين مسئله با اتفاقاتی که به خصوص در اين يک سال و نيم اخير در ايران دارد اتفاق می افتد در تناقض است. آزادی در ايران دارد پايمال می شود و آدم ها دارند پايمال می شوند.
اينها که می خواهند علوم انسانی را حاشيه نشين کنند و يک چيز من در آوردی را جانشين آن کنند، چطور می توانند از فلسفه صحبت کنند. از اين نظر به نظر من يک تناقض خيلی عجيب و غريبی بود و من از اين تصميم يونسکو خيلی استقبال می کنم. درست مثل اين بود که در زمان آپارتايد در آفريقای جنوبی می خواستند يک کنگره حقوق بشر راه بياندازند. خيلی مضحک است. در واقع و خوشبختانه يونسکو هم واقعيت را درک کرد و تصميمش را عوض کرد.
فلسفه مادر علوم انسانی است. و اينها که می خواهند علوم انسانی را حاشيه نشين کنند و يک چيز من در آوردی را جانشين آن کنند، نمی دانم آيا موفق شوند يا نه، چطور می توانند از فلسفه صحبت کنند. از اين نظر به نظر من يک تناقض خيلی عجيب و غريبی بود، و من از اين تصميم يونسکو خيلی استقبال می کنم. درست مثل اين بود که در زمان آپارتايد در آفريقای جنوبی می خواستند يک کنگره حقوق بشر راه بياندازند. خيلی مضحک است. در واقع و خوشبختانه يونسکو هم واقعيت را درک کرد و تصميمش را عوض کرد.
آقای نيکفر! شما هم ظاهرا هم با آقايان وحدت و جهانبگلو هم عقیده هستید. چون همانطور که آقای جهانبگلو گفتند شما همراه با داريوش آشوری، نويسنده، مترجم و واژه نامه نويس با عده ای از علاقمندان به فلسفه در ايران به اعتراض پيوستيد.
محمدرضا نيکفر: بپردازم به واکنش های درون ايران. من در جريان فعاليت های آقای دکتر جهانبگلو و فلاسفه بين المللی بودم. من اين خبرها را با فيلسوفان داخل کشور، اعم از استادان فلسفه، نويسندگان و مترجمان و تعدادی دانشجوی فلسفه مطرح می کردم و خيلی برای من مهم بود ببينم نظرشان چيست. چون يک استدلال وجود داشت که احيانا اگر اين جور کنگره ها تحريم شود، اين به ضرر دانشجويان خواهد بود.
من خودم اين استدلال را قبول نداشتم ولی با وجود اين مايل بودم ببينم چنين هست يا نه. با دوستان در ایران در ميان گذاشتم. همه به طور مطلق گفتند که اين تماس خوب است ولی نه به قيمت نمايشی که برگزار می شود و آن هم در اين شرايط.
آقای وحدت به درستی اشاره کردند انگار کنگره حقوق بشر در رژيم آپارتايد برگزار شود. يکی از دوستان از ايران برای من نوشته بود که اين درست مثل اين بود که يک کنگره حقوق بشر در تهران برگزار شود به رياست قاضی مرتضوی. همان کيفيت را دارد. همه خودشان را کنار کشيده بودند و هر کس يک جوری کوشش می کرد استادان ايرانی خودشان را آلوده نکنند.
يک مقداری متاسفانه در اين جا و آن جا تعداد محدودی اين آلودگی های بوروکراتيک و اداری را دارند و برخی هم خوب برايشان شغل شان است و تکليف افرادی که دور و بر حداد عادل و امثالهم هست که خوب به هر حال روشن است و ما در رژيم های مشابه هم از اين چهره ها هميشه داشتيم.
اجازه می دهيد چيزی بگويم؟
محمدرضا نيکفر: خواهش می کنم.
در فهرست اعضای کميته علمی اين همايش نام افرادی چون شهين اعوانی، از اعضای موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران، غلامعلی حداد عادل از جمله عضو شورايعالی انقلاب فرهنگی که نامش را برديد، رضا داوری اردکانی، رئيس سابق کميسون ملی يونسکو و هم چنین ضياء موحد، رئيس بخش منطق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران به چشم می خورد…
محمدرضا نيکفر: من درباره این افراد به ويژه آقای ضياء موحد چون اطلاعات دقيق ندارم قضاوت نمی کنم. ايشان هيچوقت جلوی صحنه نبودند. در نتيجه چون جلوی صحنه نبودند و ما چيزی از خود ايشان نشنيديم، من اين را خوشبينانه به حساب يک اکت بوروکراتيک می گذارم که نام ايشان را آوردند.
ولی در مورد بقيه اين را صريح بگويم که اين آلودگی است و در يک نظام جدی، علمی که فهم و دانش داشته باشد بسياری از اين کسان که صحنه گردان می شوند اصلا توانايی علمی حتی چنين کاری را ندارند. اين نظام رانت خواری است که به اينها اين اجازه را می دهد.
ولی برگرديم به موضوع مضمونی و واکنش ها. ايميل ها و تلفن هايی که من داشتم حاکی از اين بود که استادان و دانشجويان به روی يکديگر لبخند می زنند و از اين موفقيت خوشحال اند. يک ايميل داشتم از يک فيلسوف بسيار مهم و پرکار و جدی ایران که گفته بود من اين کار را به مثابه پيروزی انديشه می دانم.
در مورد واکنش های بين المللی نیز مقاله ای از يک فيلسوف ايتاليايی- آلمانی که در قاهره استاد فلسفه است، در يک روزنامه چاپ سوئيس منتشر شده بود.
آن بحثی که بعضی ها می کنند که اگر فلاسفه نتوانند بيايند در ايران و شرکت کنند در چنين همايشی و به دانشجويان وپژوهشگران فلسفه لطمه می خورد، به نظر من کسانی که پژوهشگران فلسفه هستند بايد تکليفشان را با خودشان روشن کنند. آيا آنها قصد دارند مثل زمان هيتلر بيايند در رژه های نورنبرگ شرکت کنند يا در يک شو تبليغاتی شرکت کنند يا می خواهند کار فلسفی کنند به همان صورتی که از ۲۶ قرن پيش تا حالا از زمان سقراط تا حالا فلاسفه انجام دادند.
رامین جهانبگلو
مقاله اين طور شروع می شود که: آن گونه که در مقدمه اساسنامه يونسکو آمده، جنگ ها ابتدا در ذهن انسان ها تولد پيدا می کنند و در نتيجه دفاع از صلح هم بايد از ذهن انسان ها، از شعور آنها شروع شود و يونسکو اين وظيفه را برای خودش می گذارد که کاری کند تفاهم و انديشه را گسترش دهد و درست همين جمله را مبنا گذاشته بود و گفته بود احيانا اگر اين کنگره با مشارکت يونسکو در تهران برگزار می شد مغايرت داشت با آنچه که در آئين نامه آمده است. چون با رژيمی سر و کار دارد که کوشش می کند تخم جنگ را در ذهن ها بکارد و مقولات اصلی اش دوستی و صلح نيست. مقولات اصلی اش دشمنی است.
آقای جهانبگو! ممکن است عده ای که ارتباطی با محافل حکومتی هم ندارند فکر کنند که برگزار شدن اين گونه همايش ها از برگزار نشدنش بهتر است. موافقانی مثل خود شما می گويند در کشوری که انديشه در آن سرکوب می شود، برگزاری چنين کنگره ای روا نيست و به جمهوری اسلامی مشروعيت می دهد. اما مخالفان تصميم يونسکو می گويند که سازمان ملل سياسی کاری کرده و به سياست اولويت داده و اين گونه برخورد در دراز مدت به بارور شدن جهش های فکری و فلسفی در ايران آسيب خواهد رساند. جواب شما چيست؟
رامين جهانبگلو: جواب من خيلی روشن است. جواب من در دو بخش است. يکی از پاسخی که سفير ايران در يونسکو به تصمیم يونسکو در باره عدم شرکت و کناره گيری از کنگره فلسفه در تهران داده، کاملا شما می فهميد بوی ايدئولوژی از آن می آيد و اصلا در آن هيچ گونه فکر فلسفه نيست. چرا؟ برای اينکه دو مرتبه مسئله تئوری توطئه در آنجا شکل گرفته به محض اينکه يک عده بخواهند در مورد فکر و ايدئولوژی و استدلال مخالفت کنند فوری به آنها می گويند که اينها صهيونيست هستند و ايشان هم در آنجا گفته که اين قطعنامه، بحث های ناشايست و ناشيانه ای است که از طرف صهيونيست ها شده است.
معاون وزارت علوم هم در ايران در مورد آپارتايد علمی غرب صحبت کرده. برای کشور و دستگاهی که در دانشگاه های خودش آپارتايد به وجود می آورد، چه از نظر جنسی و چه از نظر علمی اين آپارتايد را به وجود می آورد و به قول آقای دکتر وحدت، علوم انسانی را می خواهد از دانشگاه ها بيرون کند بعد خودش می آيد می گويد اينها آپارتايد علمی برقرار کردند.
بنابر اين اصلا اين بحث کاملا منتفی است. ولی آن بحثی که بعضی ها می کنند که اگر فلاسفه نتوانند بيايند در ايران و شرکت کنند در چنين همايشی و به دانشجويان وپژوهشگران فلسفه لطمه می خورد، به نظر من کسانی که پژوهشگران فلسفه هستند بايد تکليفشان را با خودشان روشن کنند. آيا آنها قصد دارند مثل زمان هيتلر بيايند در رژه های نورنبرگ شرکت کنند يا در يک شو تبليغاتی شرکت کنند يا می خواهند کار فلسفی کنند به همان صورتی که از ۲۶ قرن پيش تا حالا از زمان سقراط تا حالا فلاسفه انجام دادند.
اگر می خواهند کار فلسفی کنند خوب کار فلسفی به هر حال رسالت انتقادی دارد. دفاع از حقيقت است. دفاع از زيبايی است. دفاع از آزادی است. و مسئله اصلی اين است که هر کسی که می خواهد چه از راه ترجمه و چه از راه نوشتن و تدريس می خواهد کار فلسفی کند و تعداد خيلی زيادی هم هستند که واقعا می شود گفت در ايران که اينها زحمت می کشند و اينها هستند که دارند نسل آينده ايران را می سازند از نظر فکری و فلسفی. خب اين تفحص و تجسس و ترويج انديشه انتقادی که نمی تواند با فکر خشونت همراه باشد.
فلسفه هميشه سعی کرده که فکر خشونت را به نوعی نفی و مهار کند. نمی شود که به عنوان يک ابزار ايدئولوژيک در خدمت تحکيم و تثبيت خشونت قرار گيرد. بنابراين مسئله اينجاست که اگر قرار است نتيجه ای از اين همايش در بيايد اين نتيجه بايد نتيجه مثبتی در جهت فکر فلسفه باشد. نه اينکه فقط برای اينکه همانطور که آقای دکتر نيکفر هم گفتند يک عده ای فقط آنجا بروند و بگويند که بله ما به صورت بوروکراتيک می خواهيم اين را انجام دهيم و اصلا نمی دانيم هم چه نتيجه ای دارد. از افرادی مثل حداد عادل و ديگران هم دعوت می کنند برای اينکه بيايند آنجا و به نوعی اين شو را برگزار کنند.
من اينجا يک تضاد بسيار بزرگ می بينم که البته به نظر می آید فقط ما اين تضاد را نديديم. اين تضاد را تمام فلاسفه دنيا ديدند و با آن برخورد کردند.
آقای وحدت! قبلا خانم شهين اعوانی، از چهره های شاخص عضو موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ايران در گفت و گو با راديو فردا ضمن رد اين نظر که گفته های وزير علوم درباره علوم انسانی می تواند برگزاری کنگره جهانی يونسکو در ايران را تحت الشعاع قرار دهد، گفته بود از ۴۲ کشور ميهمانانی به مراسم روز جهانی فلسفه در تهران خواهند آمد و اينکه اين کشورها فقط همسايه ها نيستند. با اين تصميم يونسکو کدام يک از استادان فلسفه و صاحبان آثار منتشر شده و معتبر در اين زمينه به تهران خواهند رفت؟
فرزين وحدت: آن طور که من اطلاع دارم اکثر فلاسفه شايد همه آنها، تمام آنها، فلاسفه ای که الان عنوانی و شهرتی دارند اين را بايکوت کرده اند. نخواهند رفت.
ولی به هر حال طبق چيزهايی که قبلا از اين رژيم ديديم اينها خيلی راحت می توانند شوهای خود را راه بياندازند و کسانی را دعوت کنند و جانشين کنند. البته معلوم نيست که چه خواهند کرد. ولی خوب الان ممکن است به فکر اين بيافتند که يک يونسکوی اسلامی درست کنند و تمام خودی ها را جمع کنند. اکثر کسانی که، و نه همه آنها، واقعا چیزی از فلسفه و مقولات فلسفی نمی دانند ولی خودشان را به علوم منتسب کرده اند.
به نظر من خيلی بعيد است که فيلسوف معتبری در دنيا در اين (کنفرانس) شرکت کند و همانطور که ديديم و دکتر جهانبگلو هم اشاره کرد آدم های خيلی معتبری که قصد داشتند بروند به خاطر اينکه فکر می کردند ممکن است کمکی شود به مثلا دانشجويان فلسفه و اين حرفها، واقعا نيت هم خوب است و دانشجويان فلسفه واقعا می توانستند از چنين چيزی استفاده کنند ولی در اين شرايط موجود به احتمال خيلی زياد اينها آدمهای خودی شان را می آورند، سياه لشگرهای خودشان را می آورند و می نشانند آنجا و کسی هم که طلبه فلسفه باشد نخواهد توانست از آن استفاده ای کند. اين شوها را راه انداخته اند و راه می اندازند.
در زمان شاه، هر امکانی را که از ما می گرفتند بالاخره يک چيزی وجود داشت. آن هم عبارت بود از کاربن های آبی رنگ که می گذاشتيم و يک جزوه را، يک مقاله را تکثير می کرديم با دست می نوشتيم يا کتاب های به زبان انگليسی يا زبان های ديگر اين قدر دست به دست می گشت که پوسيده می شد. آن موقع اين امکانات محدود بود. باز هم فکر ادامه پيدا کرد. الان خوشبختانه امکانات خيلی وسيع تر شده. و همه اينها جبران می شود. اينها فقط عرض خود می برند و زحمت ما را هم نمی دارند چون الان خيلی راحت تر می شود کار کرد. احتياج به زحمت زيادی نيست برای تکثير انديشه.
محمدرضا نیکفر
ولی نکته ديگری هم که می خواستم متذکر شوم، الان اين مقايسه ای که می کنند با زمان دوران ۵۰ و ۶۰ بلوک شرق بود که فيلسوفان غربی می رفتند آنجا و يک چيزهايی را دامن می زدند و يک عده ای که برايشان فلسفه جالب بود اينها را نطفه تفکر آنجا می کردند. ولی الان دنيا عوض شده و با وجود اينترنت و وسايل ارتباط جمعی چندان لطمه ای نمی خورد.
اگر هم بپذيريم که اينها واقعا می گذاشتند يک عده جوان هايی که طالب فلسفه اند بيايند و آنجا شرکت کنند که احتمالش خيلی کم است که چنين کاری می کردند، به اينها لطمه چندانی نمی خورد و نمی شود مقايسه کرد با زمان بلوک شرق و جنگ سرد و مسائلی که آن طور پيش می آمد.
آقای نيکفر! تصميم يونسکو در پی سياست آموزشی ايران در زمينه علوم انسانی گرفته شده. توقف صدور مجوز جديد برای ۱۲ رشته علوم انسانی از جمله فلسفه به دنبال انتقاد رهبر جمهوری اسلامی ايران از تدريس اين رشته ها در دانشگاه ها، چه اثری بر روی تدريس و تحصيل فلسفه در ايران می گذارد؟
محمدرضا نيکفر: اين سئوال مهمی است. ولی قبل از اينکه من به اين جواب بدهم يک نکته کوچک را اضافه کنم به صحبت های قبلی خودم و صحبت هايی که دوستان کردند. کنگره جهانی فلسفه که يونسکو گذاشته يک تفاوت اساسی دارد با بقيه کنگره ها. برخی کنگره های فلسفه، کنگره های تخصصی هستند. کنگره های نسبتا کوچکی هستند که در آنجا فقط متخصصان می آيند و حاصلش بعدا يک کتاب خواهد شد يا يک سری تبادلات و همکاری ها و آشنايی ها و بحث هايی که چه در سالن کنفرانس می گذرد و بعضی وقت ها خيلی مهمتر بحث هايی است که خارج از ديدارهای خارج از سالن است.
مثل فرض کنيد کنگره هوسرل، کنگره پديدار شناسی و اينها… اين کنگره جهانی يک کنگره در مفهوم تخصصی کلمه نيست. شما آنجا نمی رويد مقولات خيلی پيچيده بشنويد يا روی مقولات پيچيده بحث کنيد. اساسا جايی است برای آشنايی، برای بحث پرشور، برای تفاهم، برای گشوده شدن به روی يکديگر.
نمونه درخشان اين در کنگره دو سال پيش در استانبول بود. رئيس کنگره يک خانم فيلسوف که از پيشروان مبارزات زنان است در ترکيه و همان طور که آقای هوفه در يک مصاحبه ای گفته بودند من در استانبول خيلی به هيجان آمدم از اين جوانهايی که آمده بودند، دانشجويان فلسفه، دختر و پسر و پرشور و با حرارت بحث می کردند و هيچ گونه محدوديتی وجود نداشت و همه محورها در مورد آزادی بود، در مورد تفاهم بود، در مورد صلح بود، در مورد حقوق بشر بود. اين هدف اساسی چنين کنگره جهانی فلسفه است و يونسکو به درستی پی برده که اين هدف برآورده نمی شود با اين چارچوبی که اين آقايان گذاشته اند با اين ترکيبی که در آن بالا گذاشته اند و همزمان اين محدوديت را پيش می برند.
در مورد اینکه اين محدوديتی را که برای علوم انسانی ايجاد کرده اند، چه تاثیری در مورد فلسفه می گذارد، بايد بگويم فلسفه مدرن از زمانی که در ايران پا گرفت خارج از کادرهای حکومتی و حتی کادر دانشگاهی به رشد خود ادامه داد. اکثر مترجمان، اکثر نويسندگان، در يک حالت اپوزيسيونی بودند. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.
بهترين کارهايی که ترجمه شده، بهترين کارهايی که نوشته شده، اصلا در اين دستگاه ها نيستند. يعنی شما در نظر بگيريد که يک کنگره فلسفی باشد ولی آقای فولادوند در آن نباشد. آقای اديب سلطانی در آن نباشد. اين تيپ ها در ايران هم هستند و ظاهرا هيچ اتهام سياسی هم به اينها زده نمی شود. ولی آنها ارج خودشان را نگاه می دارند و پايشان را نمی گذارند به اينجا. بر عکس من يادم است که آقای حسن لطفی، مترجم برجسته که افلاطون و کارهايی از ارسطو را مديون او هستيم من یک سال قبل از فوت او با ايشان ملاقات کردم، می گفت يک بار در زندگی اشتباه کرده و آن هم در جلسه ای رفته که اين دولتيان در آن نشسته بودند. می گفت هيچ گاه خودش را نمی بخشد که کنار اينها نشسته و آلوده شده.
اين وضعیت فلسفه در ايران است که از ابتدا اين حالت انتقادی داشته. از آن فلسفه سر به راه، از آن فلسفه مرده و پوسيده نه در ايران چيزی در آمده نه در جاهای ديگر. هيچ انديشه ای از آن برنخواسته. در نتيجه رشد ادامه دارد. تکثير انديشه، تکثير کتاب، تکثير فکر ادامه دارد و جوانها با شور و شوق می خوانند و اين محدوديت ها کاری نمی تواند بکند.
در زمان شاه، هر امکانی را که از ما می گرفتند بالاخره يک چيزی وجود داشت. آن هم عبارت بود از کاربن های آبی رنگ که می گذاشتيم و يک جزوه را، يک مقاله را تکثير می کرديم با دست می نوشتيم يا کتاب های به زبان انگليسی يا زبان های ديگر اين قدر دست به دست می گشت که پوسيده می شد. آن موقع اين امکانات محدود بود. باز هم فکر ادامه پيدا کرد. الان خوشبختانه امکانات خيلی وسيع تر شده. و همه اينها جبران می شود. اينها فقط عرض خود می برند و زحمت ما را هم نمی دارند چون الان خيلی راحت تر می شود کار کرد. احتياج به زحمت زيادی نيست برای تکثير انديشه.
رامين جهانبگلو: من فقط يک چيزی اضافه کنم و آن اين است که من و اين دوستان ايتاليايی دو مرتبه نامه ای به خانم ايرنا بوکاوا نوشتيم و از ايشان تشکر کرديم و گفتيم همان طور که در گذشته همکاری کرديم با يونسکو و در نشست فلسفه… چون من خودم در نشست فلسفه استانبول حضور داشتم… گفتيم ما به عنوان کسانی که کارمان در زمينه فلسفه است، با علاقه شرکت خواهيم کرد در همايش های بعدی يونسکو و همايش های جهانی فلسفه يونسکو.