عبدالعلی بازرگان
با تبيين معنائي كلمه شهادت، كه رسيدن به آگاهي و بصيرت و حاضر شدن در ميدان مسئوليت هاي اجتماعي براي ايثار و ايفاي نفش نمونه و الگوست، عجله كردن و شتاب ورزيدن در امري تربيتي وتدريجي، كه تابع مقتضيات زمان و مكان است، خلاف منطق شهادت محسوب مي شود.
در دوران كوتاه خلافت امام علي(ع)، جمعي از همين شهادت طلبان شتاب زده، ولي نا آگاه! كه همواره تاريخ با شيوه هاي زود و زور و ضربت خو گرفته اند و فكر مي كنند گره هر گرفتاري را با خشونت مي توان گشود، با راه اندازي تظاهراتي مقابل خانه يا مركز خلافت امام، و با حركت دادن مشت هاي گره كرده و شمشيرهاي آخته شان، حكم جهاد! مي خواستند تا با سركوب مسلحانه مخالفان و دشمنان، از راهي ميان بُر! با ريخته شدن خونشان زودتر به بهشت نائل شوند!! اما آن امير انديشمند و فرمانده فرهيخته و با فراست چنين پاسخشان داد:
“سرجايتان بنشينيد و مشكلات را با صبر و تحمل بگذرانيد. دست ها و شمشيرهايتان را درپي هواها (شعارهاي) زباني تان حركت ندهيد و در چيزي كه خدا شتابي در آن از شما نخواسته، شتاب نكنيد. هركس از شما كه بر حق پروردگار، رسولش و اهل بيتش “معرفت” و شناخت پيداكرده باشد، اگردر رختخوابش هم بميرد، شهيد مرده است! و اجرش با خداست و ثواب اين “نيتِ” صالحش رادريافت مي كند! و همين “نيت”، جاي شمشير زدنش را مي گيرد. چرا كه براي هركاري زماني و سرآمدي است” (تحولات اجتماعي بايد در زمان خود صورت گيرد).
الْزَمُوا الاََْرْضَ وَاصْبِروُا عَلَى الْبَلاءِ، وَلاَ تُحرِّكُوا بأَيْدِيكُمْ وَسُيُوفِكُمْ فِي هَوَى أَلْسِنَتِكُمْ، وَلاَ تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ يُعَجِّلْهُ اللهُ لَكُمْ، فَإِنّهُ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَهُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ عَزَّوَجَلّ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ بَيْتِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ مَاتَ شَهِيداً، وَوَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللهِ، واسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ، وَقَامَتِ النِّيَّةُ مَقَامَ إِصْلاَتِهِ لِسَيْفِهِ، فإِنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً وَأَجَلاً
همين منطق را آن امام(ع) در پاسخ عباس و معاويه، كه او را به قيام براي احقاق حق تضييع شده اش، پس از رحلت پيامبر(ص) و انتخاب ابابكر، تشويق مي كردند و وعده پشتيباني مي دادند به كار برده است:
اي مردم، امواج فتنه ها را با كشتي هاي نجات(صبر و تقوا) بشكافيد و ازراه هاي تفرقه و اختلاف پرهيزكنيد، تاج هاي تفاخر(به نژاد و نسب) را از سر برداريد. كسي كه ياورداشته باشد بر مي خيزد وگرنه تن به شرايط موجود مي دهد! اين (قدرت و سلطه) براي كسي كه تشنه و گرسنه آن باشد، آبي گنديده و لقمه اي گلوگيراست. كسي كه ميوه را قبل از رسيدنش بچيند، انگار در زمين ديگري كاشته است!
خطبه ۵ نهج البلاغه –أَيُّها النَّاسُ، شُقُّوا أَمْوَاجَ الفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ، وَعَرِّجُوا عَنْ طَريقِ الـمُنَافَرَةِ، وَضَعُوا تِيجَانَ الـمُفَاخَرَةِ. أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ، أوِ اسْتَسْلَمَ فَأَراحَ، مَاءٌ آجِنٌ وَلُقْمَةٌ يَغَصُّ بِهَا آكِلُهَا، وَمُجْتَنِي الَّثمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِهَا كالزَّارعِ بِغَيْرِ أَرْضِهِ
پس از پيروزي در جنگ جمل نيزوقتي يكي از يارانش گفت : “آرزو مي كردم فلان برادرم هم در اين نبرد حضور داشت و ياري خداوند را مي ديد”، گفت: ” آيا ديدگاه برادرت با ماست”؟ گفت آري. گفت: ” پس همراه ما بوده است! در اين سپاه، نه تنها او، بلكه مردماني(نسل هاي آينده) كه هنوز درصُلب مردان و رَحِم زنان اند و آينده آنها را بيرون خواهد داد و ايمان به آنان نيرومند خواهد شد، همراه بوده اند!
خطبه۱۲-أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا؟ قال: نَعَم. قالَ: فَقَدْ شَهِدنَا، وَلَقَدْ شَهِدَنَا في عَسْكَرِنَا هذَا أَقْوَامٌ في أَصْلاَبِ الرِّجَالِ، وَأَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعُفُ بِهِمُ الزَّمَانُ ويَقْوَى بِهِمُ الاِِْيمَانُ