Search
Close this search box.

ذکر(قسمت اول)

ذکر (قسمت اول)[1] 

بسِمِ اللهَّ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. چون در تدوين اوّليه اين كتاب، باب هامنظم نبوده است، نويسندگان بعدي هر كدام بر حسب تشخيص خودشان به شكلي فصل بندي كرده اند.ولي همه فصل ها مشترك است .مثلاً دراين طبع كتاب باب الخامس، باب پنجم، در ذكر است ولي در طبع ديگر ،ممكن است باب پنجم در عبادت باشد .

بسِمِ اللَّهِ الرَّحْمن الرَّحيم .

قال الصادق«ع»: مَنْ کانَ ذَاکراً للَّهِ عَلَى الْحَقيقَةِ فَهُوَ مُطيعٌ وَمَنْ کانَ غافلا عنه فَهُوَ عاص.وَالطَّاعَةُ عَلامَةُ الْهِدايَةِ وَالْمَعْصِيَةُعَلامَةُ الضَّلالَةِ وَاصْلُهُما مِنَ الذِّکرِ وَالْغَفْلَةِ .فَاجْعَلْ قَلْبَک قِبْلَةًللِسانکِ لاتُحَرِّکهُ الاّ باِشارَةِ الْقَلْبِ وَمُوافَقَةِ الْعَقْلِ وَ رِضَى الايْمانِ فَاِنَّ اللَّهَ عالمٌِ بسِرِّک وَجَهْرِک وَکنْ کالنَّازِعِ رُوحَهُ اوْ کالْواقِفِ فِي الْعَرَضِ الا کَبَرِ غَيْرَ شاغِل نَفْسَک عَمَّا عَناک بِمَّا کلَّفَک بِهِ رَبک في امْرِهِ وَنَهْيِهِ وَوَعْدِهِ وَوَعيدِه.وَلاتَشْغَلْها بِدُونِ ما کلَّف بِهِ رَبُّک وَاغْسِلْ قَلْ بک بِماءِ الْحُزْنِ والخوف[2].

ذكر به معني ياد است.يادي كه به اصطلاح جاذب باشد نه همينطوري فلان قضيه ياد آدم بيايد و رد شود.اين را ذكر نمي گويند.اين لغت به همين معنا در قرآن فراوان بكار برده شده، در هرآيه اي يك اثر وتركيبات خاصّي برايش فرموده اند .كمااينكه خداوند در قرآن خطاب به پيغمبر«ص»مي فرمايد: وَاذْکرْ فِي الْکتاب ابْراهيم[3]، وَ اذْکرْ فِي الْکتابِ مُوسى[4] ، وَ اذْکرْ فِي الْکتابِ مَرْيَم[5] ، و…مي فرمايد: در اين كتاب به يادت بياور، ذكر كن از ابراهيم، از موسي، از مريم، از.. .البته ذكر وقتي مطلق بيايد، مراد ذكرِ خداوند است .

از اقسام ذكر يكي، ذكر لساني است و يكي ذكر قلبي.ذكر لساني يعني ذكر زباني، ذكري است كه عدد دارد.  ولي ذكر قلبي عدد نداردچنانكه شما هميشه به ياد يك واقعه ي بزرگ هستيد چه واقعه ي شادي آور، چه واقعه ي هولناك، هميشه به يادش هستيد، اين ذكر لساني كه عدد دارد، نيست.پس ياد خدا مي كنيد با ذكر قلبي، يا با ذكر لساني .

راجع به اقسام ذكر، آياتي در قرآن هست ؛ از جمله مي فرمايد :وَاذْکرُوا اللهَّ کثيراً لَعَلکَّمْ تُفْلِحُون[6]، خدا را زياد ياد كنيد.اين مطلب غيراز آن است كه انسان هميشه به ياد خدا باشد يعني همانطور كه از خودش خبر دارد از خدا خبر داشته باشد .

و بعد راجع به عظمت اين ذكر و اينكه اين ذكر چگونه بايد باشد،مي فرمايد: فَاذْکرُوا اللهَّ کذِکرِکمْ اباءَکمْ اوْ ا شَدَّ ذِکراً[7]، همانطور ياد من كنيد كه ياد پدرانتان مي كنيد بلكه از آن هم شديدتر.به نظر مي رسد به اين جهت پدران را ذكر فرمود چون خالق مستقيم ما در عالم طبيعت پدر و مادر هستند و خداوند كه خالق پدر و مادر ما نيز مي باشد احسن الخالقين است؛ يعني از همه ي خالقين بهتر و بالاتر است .

پس، از اين آيه فهميده مي شود كه يك لحظه هم نبايد ذكر خدارا فراموش كرد.همانطور كه يك لحظه نمي توانيم فراموش كنيم كه ازچه پدر و مادري زاييده شده ايم.اوْ اشَدَّ ذِکراً مي فرمايد همان طور كه پدرتان را ذكر مي كنيد يا شديدتر از آن هم.در مورد پدرتان ممكن است وقتي نيست يا مرحوم شده كمتر يادش كنيد، ولي در مورد خداوند بايد هميشه به يادش باشيد و امّا ممكن است اين هميشه به ياد بودن، امكان نداشته باشد، اين است كه در جايي ديگر مي فرمايد : وَ اذْکُرْ رَبَّک اذانَسيت ، ياد خدا كن اگر يادت رفت .بلافاصله تابه ذهنت آمد يادخدا كن .

اين آيه شريفه در سوره ي كهف آمده است و شأن نزولش اين است كه يهودي ها و مسيحي ها مي آمدند خدمت حضرت و از حضرت معجزه مي خواستند.يك مرتبه آمدند گفتند : به خدايت بگو داستان اصحاب كهف و داستان خضر و موسي و داستان ذوالقرنين را به تو بگويد .اين داستان ها مربوط به تورات و كتاب مقدّس بود و فقط در دسترس روحانيون شان بود.مردم از اين داستان ها خبر نداشتند.حضرت فرمودند:برويد فردا بياييد.اينها رفتند و فردا آمدند.وحي نازل نشد.فرمودند: برويد باز فردا بياييد.همين طور هر روز آمدند و حضرت فرمودند: برويد و فردا بياييد؛ تا چهل روز شد.همه ناراحت شدند.خود حضرت هم خيلي ناراحت و نگران شدند.مؤمنين نيز ناراحت شدند.آنها هم شروع به طعنه زدن كردند، تا روز چهلم؛ سوره ي كهف آمد كه هر سه داستان در آن ذكر شده و در آن سوره مي فرمايد كه: وَلاتَقُولَنَّ لشَِيءٍ انيِّ فاعِلٌ ذلکِ غَداً الَّا انْ يَشاءَ اللهَُّ وَ اذْکرْ رَبک اذا نَسيت[8] ، هيچ گاه نگو فردا اين كار را خواهم كرد مگر اينكه بگويي اگر خدا بخواهد يا مگر آنكه خدا نخواهد ؛ يعني به هرحال بايد كارها را به خدا وصل كني و در دنباله اش مي فرمايد : اگرفراموش كردي هر وقت يادت آمد بگو .

شايد بشود از اين آيه استنباط كردكه درمورد نمازها هم هروقت نمازشان قضا شده، فوري نماز قضارابخوانند. براي اينكه نَسيتَ يعني هرنوع نسياني.امّا اين براي ما كه ذكري را كه بايد بگوييم فراموش ميكنيم يك دستورالعمل است كه هرچه زودتر بايد انجام دهيم .نگوييم وقتش گذشته.ياد خدا وقت ندارد.ياد خدا هميشگي است .

اثر اين ذكر چيست؟ در مورد اثر ذكر مي فرمايد : ا لابِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُو ب[9]، با ياد خدا قلب ها اطمينان و آرامش پيدا مي كند.به اين معني كه وقتي سالك ياد خدا كرد تمام صفات خداوند، قدرت ، رحمت ،علم خداوند و همه ي اينها را بدون اينكه ذكر كند خود به خود در خاطرش مجسّم مي شود.چون ياد كسي مي كند كه همه چيز در اختيار اوست .بنابراين به هر نحوي كه زندگي كرده باشد هر گرفتاري و ناراحتي داشته

باشد، يادش مي رود.زيرا مي داند همه ي اينها را خدا كرده است .خداوند مقدّر كرده پس اينطور شده است و يك آرامشي پيدا مي كند .به اين دليل مسأله ذكر مهم است چه ذكر جلي- مثل اوراد نماز يا تسبيحات اربعه – چه ذكر خفي، اينها همه ذكر خداوند است .

خداوند در قرآن مي فرمايد: انَّ الصَّلاة تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِوَ الْمُنکرِ وَ لَذِکرُ اللهَِّ اکبَر[10] ، نماز شما را از فحشاء و منكر نهي مي كند .دنباله اش مي فرمايد: وَ لَذِکرُ اللهَِّ اکبَر ذكر خداوند بالاتر است.همين معنارا خداوند در اوّلين وحي هايي كه به موسي «ع »كرد، ذكر كرده است ؛ وقتي كه حضرت موسي رفت و به آن درخت رسيد، صدايي شنيد: اننَّي انَا اللَّهُ لاا لهَ الا انَا فَاعْبُدْني وَ اقِمِ الصَّلاةَ لذِکري[11].از آنجا صدا مي آمد ولي درخت، خداي  حضرت نبود از درخت صدا در مي آمد كه من خداي توهستم، جز من خدايي نيست، مرا بپرست .

وَ اقِمِ الصَّلاةَ لِذِکري نماز را،يعني شكل خاصّ ياد خدا را، نماز را، براي ذكر من بر پا دار.پس ياد خدامقدّم و واجب تر از هر چيزي است.مثل اينكه ما بگوييم نفس كشيدن واجب تر از هر چيزي است.اصلاً تصوّراين را كه نفس نكشيم نمي شودكرد؛ اين قدر بايد ياد خدا باشيم.كسي مي گفت اگر اينطوري است وَ لَذِ کرُاللهَِّ اکبَر چرا آدم به اين صورت، به اين شكل نماز بخواند، همان ياد خدابكند.گفتم نماز چندين فايده دارد.اوّلاً نماز خودش براي ياد خداست  .فرموده: وَ اقِمِ الصَّلاةَ لذِکري.به علاوه براي نشان دادن ، ياد دادنِ اين است كه حركت هم كه مي كنيم هميشه بايد به ياد خدا باشيم ؛ چه نشسته، چه ايستاده، چه در حال ركوع، چه در حال سجود، بايد به ياد خدا باشيم.به علاوه نماز به اين شكل خاصِّ خودش ما را موظّف مي كند، به ما نشان مي دهدكه به ذکر بپردازيم .ذكريادمان نرود.براي مثال فرض كنيد يك عكس خيلي خوب داريد.آن را قاب مي گيريد، شيشه اي روي قاب مي كنيد، روي طاقچه مي گذاريد.ممكن است قاب هم زيبا، نفيس و مورد نظر باشد ولي اصل، عكس است يعني ممكن است نماز هم آنقدرخوب اقامه شود، كه خود نماز هم ذكر خدا شود.ذكر خدا مثل عكس است و اين صورت ظاهري نماز(مثل ركوع و سجود) مثل قاب عكس.خوب است عكس را كجا بگذارد؟ عكس را بايد در آلبوم گذاشت، عكس تنها را .

لذا لازم است انسان خود نماز را هم، با اين شكل خاص ّ انجام دهد براي اينكه اوّلاً خودش را به يك نظمي مقيّد كند و بعد هم يادبگيرد كه در هر حال و حركتي ياد خدا بكند .پس تا اينجا گفتيم در آيات مختلف قرآن درباره ذكر تعريف شده و آثارش هم گفته شده است.در مورد يكي از آثارش مي فرمايد كه : وَ مَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِکري فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ اعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني اعْمى وَ قَدْکنْتُ بَصيرا قالَ کذلکِ اتَتْک اياتُنا فَنَسيتَها وَکذلکِ الْيَوْمَ تُنْسى[12] ، كسي كه از ذكر من اعراض كرد (نه اينكه فراموش كرد.در مورد فراموشي فرمود : وَاذْ کرْ رَبَّک ا ذا نَسيت،فراموشي قابل جبران است .)در آن صورت معيشت و زندگي اش را سخت قرار مي دهم.سخت به اين معني نيست كه فقط درآمد نداشته باشد ، نه ممكن است درآمد همه جهان را داشته باشد ولي در سختي زندگي كند .روز قيامت هم كور محشور مي شود، مي گويد خدايا من كه در آن دنيا بينا بودم، چرا من را كور كردي؟ خداوند مي فرمايد: آيات ما به سوي تومي آمد، نديدي، فراموش كردي، امروز هم ما تو را فراموش مي كنيم.خداالبته فراموش نمي كند.اين اصطلاح براي روشن كردن ذهن ماست.يا درآيه ديگر مي فرمايد: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرین[13]، كسي كه اعراض كرد از ياد خدا(اعراض، يعني روگردان، يعني به اراده اهمّيت نمي دهد و رو مي گرداند) يك شيطاني به گردنش آويزان است كه همراهش است: فَهُوَ لَهُ قَرين.اين اثر اعراض است. اين آيه آن فرمايش حضرت صادق را تداعي مي كندكه كسي كه ذاكر حقيقي خداوند باشد، او مطيع خداست. و كسي كه از ياد خدا غافل باشد، او عاصي وگناهكار است، از طاعت عصيان كرده است .اطاعت از خداوند علامت هدايت و غفلت از وي معصيت و مقدمه ي ضلالت است.اصل اين دو ازذكر و غفلت است .

كسي كه ذكر بگويد مطيع خداوند است.در زندگي عادي هم مامي بينيم وقتي كسي با يك شخص بزرگي مذاكره يا مصاحبه مي كند ، درجلوي او تمام احترامات را رعايت مي كند.ممكن است در بيرون اين كار

را نكند ولي در حضور او رعايت مي كند.كسي كه خدا را ذكر مي كند چون بالاترين عظمت متصوّر در ذهن بشر خداوند است، كه ياد مي كند، اين خودش هدايت است.نه اينكه هدايت شود، خود ياد خداوند هدايت است وكسي كه غفلت كند، معصيت است و گمراهي دارد، هر لحظه در گمراهي است.فرموده است: نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين، هر لحظه آن شيطان او را به يك راه مي برد.هر لحظه وادارش مي كند كه گناه جديدي بكند.به همين جهت درعبارات اخير مصباح الشريعة فرموده است: زبانت را جز به امر قلبت به حركت در نياور.يعني چيزي كه در قلبت نيست نگو .يعني خلاف دلت نگو.براي اينكه اين عمل ريا است.هر چه مي گويي بااشاره و استشاره ي قلبت و منطبق با عقل و رضايت ايمان باشد .اين شرايط گفتار توست.زيرا خداوند به ظاهر و باطن تو آشناست واطلاع دارد .بعد مي فرمايد: هميشه طوري باش مثل اينكه الآن حالت نزع وجان دادن آمده.به تو گفته اند كه بيا. اين همان عبارتي است كه معصوم «ع» هم فرمود: براي كار دنيايت چنان باش مثل اينكه هميشه هستي، ولي براي كار آخرت فكر كن الآن مي خواهي بروي[14].وقتي اين حالت را داشته باشي نه تنها در واجبات بلكه در مستحبّات هم مي كوشي .در تذكرة الاوليا به اين مضمون آمده كه جنيد با عد ّه اي ازاصحاب در بغداد، طرف هاي دجله مي رفتند.جنيد ايستاد تيمم كرد يكي از مريدان گفت: آن آب، دجله آنجاست، شما تيمم گرفتيد؟ جنيد فرمود كه تو مطمئني كه من تا به آنجا برسم زنده خواهم ماند؟

اين يك حالت است.يعني بايد اين حالت را داشته باشيد كه الآن مي خواهيد برويد.وقتي اين حال را داشته باشيد كار دنياتان هم مرتّب است.يعني فكر مي كنيد من اگر رفتم، فرزندانم و كارهايم چطور مي شود؟اين است كه آنها را منظّم مي كنيد مثل اينكه واقعاً حاضريد.يا مثل كسي باشيد كه جلوي خداوند در روز قيامت ايستاده ايد و خداوند از شما حساب مي كشد.براي اينكه خداوند ظاهر و باطن شما را مي داند، از اين روملاحظه ي كارهاي خودتان را مي كنيد.جز به امر خداوند ، هيچ كاري نكنيد.كارهايي را كه خداوند در امر و نهي و وعده و وعيد داده بكنيد .البته اينجا اين اشتباه نشود كه منظور از امر خداوند اين است كه هميشه به نماز بايستيد، هر روز، روزه بگيريد؛ آنها به جاي خود.حداقلش را فرموده اند نماز پنج بار در روز، روزه در ماه رمضان .هر كاري غير ازآن را نيز كه به امر خدا بكنيد و به نيّت بندگي خدا باشد آن كار براي شما ثواب است.فرموده اند اگر مردي زحمت بكشد، عرق بريزد تا نان خود وخانواده اش را دربياورد، اين خود عبادت است.اينها همه به درون، به قلب و به نيّت برمي گردد .

چند نفر براي زيارت به مدينه آمدند.دم دروازه، ديدند پيرمردي كارهاي زراعتي مي كند.پيرمرد چاقي در آفتاب بيل مي زند و عرق مي ريزد.يكي از اينها گفت من بروم اين پيرمرد را نصيحت كنم.رفت جلوو سلام كرد.او را شناخت مثل اينكه، حضرت باقر بودند.گفت: آخر شماچرا اينقدر زحمت مي كشيد؟ فرمودند: من كار مي كنم كه زندگي خانواده ام را مرفّه كنم و دست نياز به سوي امثال تو دراز نكنم .اين نمونه ي عبادت است .

بنابر اين عبادت فقط نماز و روزه نيست هر كاري كه با ياد خداكنيد و به قصد اطاعت امر خدا باشد، عبادت تلقي مي شود و جزء ذكر به حساب مي آيد.

 



[1] . شب جمعه، تاريخ 31 / 3/ 1380 ه . ش.

[2] . مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة، ص 21

[3] . سوره مريم، آيه 41

[4] . سوره مريم، آيه 51

[5] . سوره مريم، آيه 16

[6] . سوره انفال، آيه 45 و سوره جمعه، آيه 10

[7] . سوره بقره، آيه 200

[8] . سوره كهف، آيه 24

[9] . سوره رعد، آيه 28

[10] . سوره عنكبوت، آيه 45

[11] . سوره طه آيه 14

[12] . سوره طه ، آيات 126 – 124

[13] . سوره زخرف، آيه 36

[14] . بحارالانوار، ج 44 ، 139 : اعْمَلْ لدِنْيَاكَ كَاَنكَّ تَعِيشُ اَبَداً وَ اعْمَلْ لاِخِرَتكَِ كَاَنكَّ تَمُوتُ غَدا.