ميزان: جمعی از علمای اهل سنت در نامه ای خطاب به مقامات ايرانی، نسبت به ادامه ی سياست های حکومتی عليه جمعيت سنی ايران هشدار دادند: “اگر وضعيت بدين منوال ادامه يابد به زودی شاهد روزی خواهيم بود که نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاک نشان.”
در اين نامه آمده است: با توجه به سياست های اخير حکومت در قبال اهل سنت و تنش های سياسی ناشی از آن ما جمعی از علمای اهل سنت لازم ديديم نکاتی چند به عرض مقامات عالی رتبه نظام برسانيم، باشد که در جمعشان عاقلی باشد و او را اشاره ای کافی، و بدين وسيله اتمام حجت نموده باشيم. زيرا اعتقاد داريم در حالی که کشور با بحران های بين المللی دچار است، وضع موجود به نفع ملت که هيچوقت نبوده اما ديگر از اين به بعد به نفع نظام هم نخواهد بود. اگر وضعيت بدين منوال ادامه يابد به زودی شاهد روزی خواهيم بود که نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاک نشان. خلاصه ای از اين وضعيت به شرح زير می باشد.
با تاسف فراوان يک جريان تندرو داخلی، فعالانه و غير کارشناسانه مشغول توطئه های متوالی عليه اهل سنت می باشد، وضعيت به چنان حدی رسيده است که امروز جامعه اهل سنت از خود انتقاد کرده و می پرسد که آيا در اختيار کردن سياست سعه صدر به خطا نرفته است؟ اين در حالی است که جامعه علمای اهل سنت و طبقه ای که در حال حاضر مرجعيت را به عهده دارد همواره از طرف جريان های راديکال بطن جامعه مورد انتقاد بوده است تا برای بدست آوردن حقوق اهل سنت به سياست های خشن و بی پروا توسل جويد
عرصه بر اهل سنت ايران بالعموم و مردم بلوچ بالخصوص چنان تنگ شده است که آنها وضعيت خود را در آينده ای نه چندان دور مانند سرخپوستان آمريکا پيش بينی ميکنند. سياست های حکومت در قبال مردم اهل سنت به مراتب خطرناک تر، شديد تر و افراطی تر از سياست هايی است که در قبال اقليت هايی همچون بهايی، يهودی و مسيحی اتخاذ شده است، حال آنکه جامعه اهل سنت نه به عنوان يک اقليت بلکه يک اکثريت دوم پس از اکثريت شيعی در ايران شناخته شده و اين يک حقيقت پذيرفته شده است
سياست های حکومت بالخصوص در سال های اخير بسيار به دور از منطق سياسی بوده و با هيچ مکتب سياسی همخوانی ندارد، در نتيجه بجای آرام کردن مردم و راضی نگهداشتن آنها که همانا اساس حکومتداری هر حکومت است همواره به تحريک مردم پرداخته است. به اين باور قطعی رسيده ايم که يک جريان نفوذی ضد حاکميت با اعمال نفوذ دست به چنين اعمالی می زند تا موجبات بدنامی و تضعيف هر چه بيشتر حاکميت را فراهم آورد. جامعه اهل سنت قبلا نيز به طور مکرر در خصوص حضور چنين جريانی به حکام بی خرد هشدار داده است اما شايد اين هشدار ها هم توسط همين جريان نفوذی فيلتر شده به استحضار سران نظام نرسيده است
راديکاليسم منطقه ای و مذهبی بسرعت در حال گسترش در بطن جامعه می باشد و به يک طرز تفکری تبديل شده است که روز به روز بر ديگر تفکرات صلح جويانه و مصلحت گرا در حال چربيدن است. سياست های اخيرحکومت و اعمال فشارهای بی مورد کودکانه در قبال اهل سنت عموم مردم را به اين فکر واداشته که از خود بپرسند: آيا اين تصميمات توسط سياست مداران و دولتمردان دور انديش و آينده نگر گرفته می شوند يا توسط چند نفر کودک تازه به دوران رسيده طرح و اجرا می شوند؟
کار به جايی رسيده که دولتمردان کنونی استقلال حوزه های علميه اهل سنت را – که تنها نقاطی هستند که اهل سنت توانسته اند در آنها آزادی عمل نسبی داشته باشند- نيز تحمل نکرده و با مصوبات خويش عملا اين استقلال را هدف قرار داده اند و اين همان نقطه ای است که به عنوان خط قرمز از آن ياد می کنيم. همانا عبور از اين خط قرمز طعم حکمرانی را به کام حکام تلخ خواهد کرد
دامنه توهين به مقدسات اهل سنت، از مناطق شيعی نشين فرا تر رفته و به نقاط سنی نشين سرايت کرده است، و هر چند گاه منجر به زد وخورد هايی بين مردم و فتنه آفرينان ميشود؛ اگر چه توهين به مقدسات اهل سنت توسط رسانه حکومتی تاريخچه ای بس ديرينه دارد
در کشوری که حکومتش افتخار احداث مساجد و نماز خانه در نقاط مختلف دنيا، دارد و در و ديوارهای شهرهايش مزين به شعارها و احاديثی است که به خواندن نماز دعوت می دهند، مراسم نماز اهل سنت در منازل شخصی و استيجاری هم غير قابل تحمل بوده و به صورت فله ای در حال تعطيل شدن هستند
در کلاسهای عقيدتی سياسی پادگانها و دانشگاهها سربازان و دانشجويان به سوی نماز فراخوانده می شوند، ولی از اقامه نماز جماعت سربازان و دانشجويان اهل سنت جلوگيری می شود. درکنار اين سربازان بلوچ و اهل سنت از انواع تحقيرهای مذهبی و فرهنگی ديگر در امان نيستند
علمای متدين و خادمان دين اهل سنت يکی پس از ديگری به دادگاه ويژه روحانيت احضار شده و آرامش فکری آنها سلب شده است. در حالی که همه اهل سنت از تبعيض مذهبی رنج می برند، علمای بلوچ در معرض تبعيض مضاعف بوده و لبه تيز تبعيضهای مذهبی بطرف آنان می باشد
انتظار اين مردم از جمهوری اسلامی چه بوده است؟.
اين سوال همواره در اذهان ما بی پاسخ مانده است که مگر اهل سنت از جمهوری اسلامی چه انتظار بی جايی داشته که اين چنين مورد ظلم واقع شده اند. آيا خواسته ای بيش از حقوق مشروع خود در قانون اساسی داشته اند؟! آيا چيزی بيش از حقوق شهروندی خود مطالبه کرده اند؟ آيا داشتن مکانی برای عبادت و راز و نياز در نظامی که نام اسلامی بخود داشته است، خواسته ای غير قانونی است؟! آيا تعليم و تعلم بر مبنای قانون اساسی خود جمهوری اسلامی خواسته نابجايی است؟! آيا برگزاری مراسم صرفا مذهبی و عبادی مخل امنيت است ومنافع حاکميت را تهديد می کند؟! آيا فعاليت جهت خدمت رسانی به مردم محروم در قالب سازمان های غير دولتی در راستای تامين منافع گروهک ها است؟.
در آخر ياد آوری اين نکته را ضروری می دانيم که حضور اهل سنت در بلوچستان و ديگر مناطق همچون کردستان و جنوب و خراسان و غيره به عنوان يک واقيعت پذيرفتنی است.