دزد و پلیس تو اتاق بازجویی در سوی میز نشستهاند.
پلیس: چرا دزدی کردی؟
دزد: چون گشنهم بود.
پلیس: چرا گشنهت بود؟
دزد: چون پول نداشتم نون بخرم.
پلیس: چرا پول نداشتی نون بخری؟
دزد: چون کار نداشتم.
پلیس: چرا کار نداشتی؟
دزد: چون کار نیست.
پلیس: چرا کار نیست؟
دزد: اینو دیگه من باید از شما بپرسم.
پلیس: خب بپرس.
دزد: اینجوری نمیشه.
پلیس: چرا؟
دزد: چون شما باس بشینی جای من و من باس بشینم جای شما.
پلیس: خب بیا جاها عوض – خوبه؟
دزد: خوبه.
جاشان را عوض میکنند.
دزد: خب بگو بینم چرا کار نیست؟ این چه وضعه؟
پلیس: نمیدونم.
دزد: نمیدونی؟! – نگهبان! بیا این آقا رو ببر زندان، متهم بعدییم بیار.
میرزا حبیب