نویسنده : مجتهدی، محمد رضا
تردیدی نیست که حرفه وکالت و انجام وظیفه وکیل به گونه ای کاملا متفاوت از سایر حرف بوده است و در نتیجه قابل مقایسه با آنها نمیباشد . وکیل در کاری که انجام میدهد باید به نوعی خلاقیتی انجام دهد . کار او با دیگر کارها و حرف که به صورتی ثابت و بدون تغییر تا انتها به همان صورت اول ادامه پیدا میکند فرِ ق کلی و اساسی دارد . او در هر کاری که بر عهده میگیرد میباید یک مساله را حل کند ، راهکاری بیابد و در نهایت فرمول حلالی پیدا کند . غالبا امکان حل و پایان آن در یک دفعه هم وجود ندارد . فعالیت و همت او در طول زمان انجام وظیفه به صورت مستمر و طولانی توام با دقت و توجه بیشتر و به دور از هر گونه اشتباهی باید صورت پذیرد . او هر واژه و نوشته ای خود را در جای خود و با دقت عمل بیشتر باید مورد استفاده قرار دهد . هنگامی که جریان و روند پرونده ی وکیلی مدت زمانی به داراز میکشد او مجبور است خود را همچنان در حال و هوای پرونده نگاهداری کند . روح و روان خود را با ان آمیخته کند ، اما ضمناً مجبور است به موازات آن به سایر تکالیف شغلی خود نیز بپردازد و اهمالی در آن نکند . همین وضعیت و حالات ، متفاوت بودن وکالت و مخصوص به خود بودن ، شغل و حرفه وکالت را از سایر شغلها و حرف به عینه نشان میدهد ، از اینرو هر پردازش جدی به آن ملازمه با وقوف عمیق به روانشناسی این شغل خواهد داشت .
حتی خستگی وکیل نیز یک خستگی شغلی معمولی و متعارف نیست . او در حقیقت بخشی از وجودش را به پایان میبرد . جستجوی راه حل حقوقی یک مساله توسط وکیل موجب فشارهای روحی و اضطراب های او میگردد . وقتی به دنبال راهکاری در یک مساله حقوقی است قطعاً نمیتواند بی احساس و بی تفاوت به آن باشد . او در مقام یک مدعی مترصد و پیوسته در مقام اثبات حقی و به کرسی نشاندن آن است . میخواهد آنچه را فکر میکند ، به طرف مقابل بقبولاند . به واقع او یک مسابقه دهنده یی است که در هیجان برنده شدن خود در تلاش میباشد . او ضمن اینکه میخواهد در مسابقه برنده شود در قاموس خود نیز انصراف و برگشتنی را نمیداند . همین دستور کار شغلی او موجب ایجاد قدرتی در او میشود که با عزمتر و مصممتر به ادامه آن بپردازد . او به فردی
میماند که سالهای سال است در مسابقه شرکت دارد و مآلا هیجانهای مستمر آن ، او را به یک فرد خسته روحی و رنجور تبدیل میکند و در نهایت اعصابی خراب و متشنج او را به پایان میرساند .
وکیل برای خلق و ایجاد یک وضعیت مطلوب ، ابداع حالت مناسب و تنظیم دفاعیه مورد نظرش پیوسته در دغدغه فکری به سر میبرد . اگر بعضا اتفاق میافتد وکیلی در آخرین لحظه و به اصطلاح در پایان موعد به فکر نوشتن میافتد نباید به تعلل و تسامح او تعبیر و معنا شود ، زیرا او در حسرت نوشتن چیزی نو و بدیع روزها را دانسته و تعمداً سپری میکند .
وکیل انسانی است که باید خوب فکر کند ، خوب بنویسد و مساله را در یک وضعیت مطلوب مطرح سازد . او درصدد و تلاش فراهم آوردن وضعیتی است که مورد پسند و پذیرش مخاطب باشد . شغل او و کار او به منزله آزمونی در پیشگاه داوران میماند .
چشمهایی ، افکاری و انتقاداتی به طرف او متمرکز است . سخنان او ، نوشته های او ، معلومات او از صافی های متعددی عبور داده میشود و نهایتا در معرض نقدهای بی مورد و یا به جا قرار میگیرد . او در مقابل چشمان انتقادگر ایرادگیر تحت نظارت دایم است . بدین جهت او باید بدون ترس وواهمه و حساسیت و بدون اینکه فکر مغلوبیت را به خود راه دهد این مسابقه را به سرانجام برساند . وکیل به هنگام انجام وظیفه به نوعی طرفیتی را هم پیدا میکند . در میان اصحاب دعوی ممکن است تعارض منفعت و حق موجبات تشتت و رنجیدگی ها گردد . وکیل به عنوان یک فرد حقوقی کوشش دارد حتی الامکان نه در داخل بلکه در کنار آن قرار گیرد . اما قرار گرفتن در کنار حق و منافع متعارض او را به یک انسانی خسته و رنجور روحی غیرقابل وصفی مبدل میسازد که به نظر میرسد در هیچ شغلی صاحب شغل به موقع انجام و اجرای وظیفه به صورت اشکارا این چنین در میان یک تعارض قرار نمیگیرد و چون در رویدادی در کنار یک طرف قرار نمیگیرد لذا آماج به تحلیل رفتن روح و روان خود نیز قرار نمیگیرد . لکن وکیل در داخل یک خستگی روحی میباشد و این خود نیز تفاوت کار او را با کارهای دیگران نشان میدهد .
وکیل با وظیفه خطیر و خستگی مفرط وظیفه خود را انجام میدهد . تواضع شغلیش مانع از عیان و بیان ساختن چنین فداکاری که موجب استحاله و ازبین رفتن اوست میگردد و در نتیجه میسوزد و میسازد و به کسی سنگینی و عظمت کار خود را نمیگوید . او در حال انجام وظیفه وکالت معلومات خود را با افکار و اندیشه های خود انطباق داده و محصول کاری خود را با همتی والا عرضه میدارد . او در اعمال روشهای مختلف دفاع متدرجا خسته تر میشود ولی باز در دادرسی ها شرکت میکند و باز روح و وجودش را به تحلیل میبرد . با روانشناسی مسابقه پیوسته سعی در عدم لغزش و عدم ارتکاب سهو او را به یک فردی عصبی زده به کارش میگرداند . او نباید بیمار بشود . او نمیتواند بد فکر کند و او نمیتواند اشتباه کند . جامعه چنین شناخت و توقع را از او دارد و او را نزد خود به این صورت ارزیابی میکند . او حتما باید گذشت داشته باشد او به یک معجزه ای میماند . زیرا در مباحثه و مجادله مربوط به حقوق موکل خود در چهارچوب مقررات حقوقی ، اخلاقی و صنفی میباید باز طرف حقی را پیدا کند . در کنار تمامی اینها او باید مستحکم و استوار نصب العین قرار دهد . چنین موجود خارِق العاده و با آن همه برنامه تدارک دیده شده به اندازه حتی ماشین و دستگاه صاحب سرمایه کارگاه استهلاک متعارف و متناسبی ندارد . ماشین آلات کارخانجات اگر مستهلک میگردند به جای آن سرمایه ای ایجاد و ماندگار میشود . اما استهلاک وکیل فاقد مابازاء متناسب است . این غیرعقلانی است یک گروه شغلی را دانسته محکوم به مرگ کنیم . در این تراژدی صدای هیچ کس بلند نمیشود و جالب اینکه این قشر که در پی حق و عدالت پیوسته سینه به جلو میکند خود نمیتواند حق خود را مطالبه نماید و انگار یک سکوت مرگباری حکمفرما شده است . وکیل قبل از هر چیز شخصی است که درمقابل بیعدالتی و ناحقی و استثمار ایستادگی میکند . وکیل به مانند یک ماشین کارخانه سزاوار استهلاک نیست استهلاک غیرمنصفانه و ناعادلانه او غیرقابل قبول است .این وضعیت که از گذشته به همین صورت بوده است به همین صورت نباید باشد .
وکالت دادگستری موجودیتی غیرقابل انکار در جامعه امروز است . جهان امروز این واقعیت را پذیرفته است که دیگر نمیتوان به لزوم وکیل در یک جامعه مدنی تردید کرد . اگر جامعه به وجود وکیل احساس نیاز میکند که میکند باید این الزام هم در او باشد که بتواند زندگی او را به صورت واقعی تأمین نماید .
اگر جامعه ای این وظیفه را نمیتواند و یا به دلایلی نمیخواهد به جای آورد شاید بخشی از تقصیر آن به گردن خود وکیل است که کوشش جدی در این زمینه را انجام نداده است و یا رسالت حقیقی خود را عیان نکرده است . در حال حاضر وضعیت موجود وکالت در ایران را نمیتوان قابل قبول تلقی کرد . او به صورت واقعی تأمین نیست . او با استاندارد و حداقل تامینات شغلی ورفاهی متناسب با قرن بیست و یکم فاصله زیادی دارد . فشار و غضب نسبت به او باید فروکش شود زیرا حرفه وکالت یک حرفه باارزش و پرافتخار و مایه غرور و مباهات است زیرا که خاستگاه او حق و عدالت است . بنابراین در حال حاضر او که جوهره کارش همیشه دفاع بوده و هست خود بیش از هر کس دیگری احتیاج به دفاع دارد .
مجله کانون وکلای دادگستری مرکز – شماره 175