این بار در ادامه بررسی پرونده برخورد با دراویش گنابادی به سراغ شاهدان عینی این تخریب رفتم و با کسانی که در محل این حادثه بودند و همچنین با یکی از وکلای این دراویش گفتگو کردم.
روز نوزدهم آبانماه روزی است که درگیریهای چندساله بین درویشهای نعمتاللهی گنابادی با برخی از مذهبیهای بروجرد به اوج میرسد و ماجرا که از روزهای قبل با اشکال مختلف آغاز شده، شکل پررنگتری به خود میگیرد. درب حسینیه دراویش نعمتاللهیگنابادی که در نزدیکی مسجدالنبی قرار دارد، توسط این افراد به آتش کشیده میشود. در این جریان به حمله متقابل درویشها به مسجدالنبی و سنگپرانی به آن، استناد شده چیزی که دراویش آن را تأیید نمیکنند. در این روز با حضور چند طلبه از قم، موضوع شکل دیگری به خود میگیرد. بر تعداد حملهکنندگان افزوده میشود. به شکلی که در اواخر شب با سخنرانی یکی از همین حملهکنندگان که در جریان تخریب حسینیه دراویش نعمتاللهیگنابادی در قم هم حضور داشته، احتمال حمله به این حسینیه افزایش پیدا میکند.
برای مطالعه این موضوع بر روی لینک ادامه مطلب کلیک کنید.
این گزارش را از اینجا بشنوید.
این بار در ادامه بررسی پرونده برخورد با دراویش گنابادی به سراغ شاهدان عینی این تخریب رفتم و با کسانی که در محل این حادثه بودند و همچنین با یکی از وکلای این دراویش گفتگو کردم.
روز نوزدهم آبانماه روزی است که درگیریهای چندساله بین درویشهای نعمتاللهی گنابادی با برخی از مذهبیهای بروجرد به اوج میرسد و ماجرا که از روزهای قبل با اشکال مختلف آغاز شده، شکل پررنگتری به خود میگیرد.
درب حسینیه دراویش نعمتاللهیگنابادی که در نزدیکی مسجدالنبی قرار دارد، توسط این افراد به آتش کشیده میشود. در این جریان به حمله متقابل درویشها به مسجدالنبی و سنگپرانی به آن، استناد شده چیزی که دراویش آن را تأیید نمیکنند.
در این روز با حضور چند طلبه از قم، موضوع شکل دیگری به خود میگیرد. بر تعداد حملهکنندگان افزوده میشود. به شکلی که در اواخر شب با سخنرانی یکی از همین حملهکنندگان که در جریان تخریب حسینیه دراویش نعمتاللهیگنابادی در قم هم حضور داشته، احتمال حمله به این حسینیه افزایش پیدا میکند.
حسینیه دراويش نعمتاللهی بروجرد
محمدرضا رضاییفرد، نگهبان حسینیه میگوید:
«این حقیر سراپا تقصیر، از بدو شروع کار حسینیه یعنی ساخت و افتتاح، نگهبان شبانهروزی آنجا بودم. شنبه بیستم، ساعت هفت و نیم صبح به من اطلاع دادند که درب حسینیه را ساعت یک و نیم آتش زدهاند.
سراسیمه به داخل حسینیه آمدم. از کسانی که که حدود ۸-۷ نفر میشدند و به عنوان نگهبان در آنجا میخوابیدند، پرسیدیم که چه شده است؟ گفتند که ساعت ۱۱ مقداری سنگ پرتاب کردند و بعد، حدود ساعت یک و نیم چهار شیشه کوکتلمولوتوف پرتاب و فیلمبرداری کردند و رفتند.
حدود ساعت ۱۲-۱۱ حاجآقایی که اسمش را دقیق نمیدانم، آمدند و با ده یا دوازده نفر دیگر میگفتند مرگ بر صوفی و با ما درگیر شدند. بعد از مدتی به پلیس ۱۱۰ زنگ زدیم که اینها با چوب و سنگ مزاحمت ایجاد میکنند و ما باید چه بکنیم؟
بلافاصله رییس خود شهربانی (نیروی انتظامی) و رییس اطلاعات و فرماندار آمدند و نیروی انتظامی آنها را بردند و عواملشان هم تا غروب آنجا ماندند. غروب درویشها کمکم جمع شدند. هر شب در آنجا نماز خوانده میشود. برعکس آقای مدیری هم که مجاز نماز بود آنشب نیامده بودند.
ساعت تقریباً ۹ و خردهای بود که سرهنگ کلانی، رییس شهربانی (نیروی انتظامی) بروجرد به ما گفت که بفرمایید از حسینیه بروید. گفتیم که شما بنویسید امنیت را برای ما فراهم میکنید؛ میرویم. ما اصلاً برخوردی با آنها نداشتیم. مخصوصاً گفتند آقای رضایی بماند – چون من نگهبان بودم – و بقیه بروند.
یکی از مأموران، سرگردی بود که اتیکت نداشت. من را کنار کشید و گفت آقای رضایی، اینها حدود یک ربع یا نیمساعت دیگر، قصد حمله دارند. چه بروید و چه نروید، این برنامه اجرا شدنی است. حالا اگر کسی از بچهها هم میتواند برود، بهتر است.
در همین گیر و دار بودیم که دیدیم یکدفعه یک جماعتی با حاجآقا، چوب و چماق به دست و شیشه کوکتل مولوتف و با اسلحه سرد و گرم، یکدفعه به داخل آمدند. این وضع تا ساعت سه نیمهشب ادامه داشت.
خدمت شما عرض کنم که این ضعف نیروی انتظامی است. چهار نفر قدارهکش به اینجا بیایند؛ بلافاصله پلیس حاضر میشود و تکه پارهشان میکند. چطور در تهران اراذل و اوباش را گرفتند؟ آن شب، نیروی انتظامی چهار سرباز در آن جلو گذاشت و خودش کنار رفت؛ که خیلی از سربازها کتک هم خوردند.
اینها به چه حکمی آمدند؟ مگر اینها پیرو ولی فقیه نیستند؟ مگر ولی فقیه طبق قانون اسلام عمل نمیکند؟ اینها کسانی هستند که نه معلوم است از کجا پشتیبانی میشوند و نه اینکه از چه کسی خط میگیرند. خودشان میآیند و میریزند و میپاشند و تمام.»
آیا قبلاً هشداری برای این موضوع داده شده بود؟
تهدید میشود، نه هشدار. همین الان هم تهدید میشود. الان هم اگر در شهر راه بروید و از قیافهتان خوشش نیاید، میگیرندتان. میزنند و میبرند …
شب به نیمه نرسیده، اولین حرکتها آغاز میگردد و حملهکنندگان به سمت این حسینیه حرکت میکنند. نیروی انتظامی در محل حاضر میشود و با صحبتهایی که با حملهکنندگان میکند، سعی در جلوگیری دارد؛ اما تعداد این افراد رو به افزایش میگذارد.
این حرکت در پی این انجام میپذیرد که چند ساعت قبل درویشهای مستقر در این حسینیه، هفت نفر از حملهکنندگان را دستگیر کرده بودند و در شرف تحویل به نیروی انتظامی بودند. گروهی از درویشان اشاره میکنند که قبل از این، نیرو ذکر کرده بوده که در صورتی که کسی به این مکان حمله کرد، آنها را دستگیر (کنند) و به نیرو تحویل دهند.
حسینیه دراويش نعمتاللهی بروجرد
یکی از دراویش که آنشب در محل حسینیه بوده، چنین توضیح میدهد:
«زمانی که ما را گرفتند، عکس پیر ما را جلویمان با فندک آتش زدند. کجای انسانیت میگوید که باید همچین کاری کنند؟ ۲۰۰ موتور و سه دستگاه خودرو را آتش زدند. کدام قانون بشریت میگوید که باید اینکار را بکنند؟
جریان قم که اتفاق افتاد، گفتند عدهای ناشناس این کار را کردند. اما بروجرد را نمیتوانند بگویند؛ چون آقایان روحانی اعلام کردند. گفتند ما به آنجا میرویم و آتش میزنیم. غسل شهادت کردند که بروند آنجا را آتش بزنند؛ با خاک یکسان کنند.
در روزی که حسینیه خراب شد چهار منقل و بافور و ۲۰ بطری عرق را در ته حسینیه گذاشتند. گفتند اینها برای دراویشی است که از آن در اینجا استفاده میکردند. میشود بالای سردر مکانی بنویسند: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» و بعد بگویی که از این کارها میکنند؟
منقل و وافور دارند، عرق میخورند و همه کار میکنند. آیا داخل حسینیهای که اسم ائمه را نوشتند، از این کارها میکنند؟»
مسؤولان ارشد انتظامی و امنیتی در محل حاضر میشوند و با توجه به احتمال درگیری از دراویش میخواهند که آنجا را ترک کنند. دراویش نیز از نیرو تقاضا میکنند که حفظ حسینیه را کتباً متعهد شود تا مکان را ترک کنند.
این مذاکرات به طولی نمیانجامد چرا که با افزایش تعداد حملهکنندگان، امکان جلوگیری از حمله فراهم نمیشود. حسینیه در ساعات اولیه بامداد روز بیستم آبانماه توسط مهاجمین تصرف میشود.
با توجه به گفته برخی شهود، نیروی انتظامی با گردانندگان این جریان برای جلوگیری از خشونت مذاکره میکند؛ ولی پاسخی نمیگیرد. مهاجمین متذکر میشوند که از نیروی انتظامی دستور نمیگیرند و مراجع باید در این مورد به آنها امر کنند تا عمل کنند.
یکی دیگر از شاهدان این اتفاق نیز ادامه میدهد:<br>«آمدند و درب خانه را آتش زدند. بعد ما را به بازداشتگاه بردند و در آنجا کتک زدند. باز هم هیچ. حالا میخواهند آزادمان کنند، میگویند که باید سند بیاوری. برای من مشخص کنید؛ منی که کتک خوردهام باید شاکی باشم یا متشاکی؟ در بیمارستان هم اعلام کردند که هر کس از بسیج بود، تحویل بگیرید و هر که غیربسیجی بود بگیرید تا ما بیاییم.
من خودم زمانی که در چشمم شیشه رفت، به بیمارستان بروجرد رفتم. دکتر میخواست آن را پانسمان کند که مأمورها آمدند و گفتند کار بسیجیها را راه بیندازید و غیربسیجیها را بگیرید. ما سریع فرار کردیم که ما را نگیرند.»
به هر صورت بعد از اینکه این حمله کنندگان – که استنادشان حمله درویشها به مسجدالنبی با سنگ بوده است – تمام حسینیه را میگیرند، نیروهای انتظامی و دولتی دیگر وارد صحنه نمیشوند. آنها تا نزدیک ساعت چهار صبح در محل حسینیه مانده و بعد از آن، از این مکان خارج میشوند.
شاهدی دیگر در این حادثه میگوید:
«در این حادثه سه نفر مفقود شده بودند که یکی از آنها آقای امیر حصیرکار است و هر چه قدر هم گشتند، کسی از او خبردار نشده. آقای امیر عسگری را در خیابان گرفتند و با ماشین بردندش. نه از هست او خبر داریم و نه از نیستش. آقای مجید صافکار هم در آنجا بوده است.»
به نظر میرسد نیروی انتظامی برای کاهش تنش و عدم گسترش خشونت در اطراف محل، مستقر میشود و حتی به دراویش هم اجازه ورود به حسینیه را نمیدهند؛ اما تمام ماجرا این نیست. نزدیک به ظهر این روز، همان گروه با بولدوزر و ماشینآلات سنگین به محل باز میگردند و تمام حسینیه را تخریب میکنند؛ به طوری که تا نزدیک غروب، این حسینیه تبدیل به زمینی مسطح میشود. مانند حسینیه این دراویش در قم که اینک با آسفالتی که کف آن شده، بیشتر یک پارکینگ را مینماید.
شاهدی دیگر از دراویش اشاره میکند:
«ما داخل حسینیه با فرمانده نیروی انتظامی بودیم که مهاجمین درب حسینیه را آتش زدند. مسؤولان به ما گفتند متفرق شوید. ما در حال حل کردن موضوع هستیم. ما گفتیم شما امنیت اینجا را ضمانت کنید؛ ما از اینجا میرویم. اما برای نماز، چند نفری از ما در اینجا هستند.
این رفت و آمدها طول کشید. از آنطرف هم کل خیابان را بستند. از میدان صفا تا خیابان حائری بسته شد و شعار میدادند. تقریباً دوازده و نیم شب بود که خود فرمانده نیروی انتظامی داشت با آنها صحبت میکرد. در حین صحبتهای ایشان، از همه طرف حمله کردند. ما که به دم در رفتیم تا ببینیم چه خبر است، آن قدر سنگ و آجر خوردیم که تمام دنده و دست و پا و صورتمان زخمی شد.»
حسینیه دراويش نعمتاللهی بروجرد
بعد از این اتفاق حجتالاسلام کروبی اولین کسی بود که به این موضوع اعتراض کرد. وی که خود اهل لرستان است، در بخشی از اعتراضش اشاره میکند: «ایجاد غائله بروجرد بسیار مایه تأسف و تأثر گردید. سؤال این است که تخریب حسینیه دراویش در بروجرد و تحریک احساسات کسانی که مکرر، وفاداری خود را به جمهوری اسلامی اعلام نمودهاند و به یگانگی خداوند اقرار و خود را مسلمان و شیعه میدانند، با چه انگیزه و هدفی صورت میپذیرد و چه کسانی در نهان به تحریک نیروهای مذهبی میپردازند؟»
یکی دیگر از دراویش نعمتاللهی گنابادی میگوید:
«نظام جمهوری اسلامی میگوید که هر کس در این مملکت گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله، مسلمان است و زیر پرچم این مملکت میتواند زندگی کند. من هم میخواهم بدانم که آیا در این نظام چیزی که در قانون اساسی آمده و از همه مهمتر در قرآن که کتاب همهی مسلمانان است، آمده، آیا عمل میشود؟ اسلام، اسلام ناب محمدی است یا اسلام عقاید دیگر است؟»
بعد از آن نیز جبهه مشارکت با صدور اعلامیه ای برخوردهای انجام شده با دراویش گنابادی را از «مصادیق تضییع حقوق» شهروندان دانسته و آن را محکوم کرد.
نهضت آزادی ایران هم، یکی از گروههای سیاسی بود که در این باره اظهار نظر کرد: «زنده کردن نزاع یا جدال کهنه فقها با حکما و عرفا و دامن زدن به تعصبات مذهبی و فرقهگرایانه، آن هم در سالی که سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیده شده است، نه تنها تناسبی با اعتبار جایگاه حقوقی و حقیقی مقام رهبری و نظام جمهوری اسلامی ندارد؛ بلکه باعث وهن اسلام و ملت با فرهنگ ایران میشود.»
من توانستم با یکی از وکلای این دراویش هم، در شبی که برای کمک به دستگیرشدگان عازم به بروجرد بود، گفتگو کنم:
شما یکی از وکلایی هستید که میخواهید بروجرد بروید؟
بله.
خودتان از دراویش نعمتاللهی گنابادی هستید؟
بله.
مایل هستید که خودتان را معرفی کنید؟
نه.
چرا این اتفاقات میافتد؟
نقض واضح حقوق بشر.
تا کنون چه تلاش حقوقی برای حل این موارد کردهاید؟
برای مسألهی قم خیلی به سازمان ملل مراجعه کردم. شخصاً به ارگانهایی که میتوانستند رسیدگی کنند؛ منجمله کمیسیون حقوق بشر که در کانون وکلا است، (مراجعه کردم.) در قم هم خودم وکیل پروندهشان بودم.
در آنجا خوشبختانه من را هیچگونه آزار و اذیتی نکردند و خیلی هم خوب برخورد کردند؛ ولی متاسفانه اصلاً گوششان بدهکار نیست. پروندهها را خواباندهاند. ما به هر ارگانی که لازم بود سر زدیم؛ ولی متاسفانه هیچ کدام پاسخگو نبودند.
برنامهی شما در بروجرد چیست؟
دفاع از موکلینم.
موکلین شما چه کسانی هستند؟
خودم هم نمیدانم. به ملاقات میرویم و اگر به ما اجازه ملاقات دادند، آنجا اعلام وکالت میکنیم.
لیست مشخصی از زندانیان دارید؟
تازه میخواهیم ببینیم که چه کسانی هستند و اسامی آنها چیست و اگر اجازه اعلام وکالت دادند، برای دفاع برویم …
این در حالی است که علاءالدین بروجردی در پاسخ به مهدی کروبی اشاره کرد اگر چه جزییات موضوع در حال بررسی است، اما «من با آقای کروبی صحبت کردم و توضیح دادم واقعیت قضیه به آن صورت که ایشان شنیدهاند، نیست.»
در همین حال وزیر کشور نیز که خطاب برخی از این اعتراضها قرار گرفته بود، در آخرین اظهارات خود اشاره کرد: «در این تخریب خود دراویش هم مقصر بودهاند.»
اینک برخی از گزارشهای تایید نشده، حکایت از این دارد که حسینیه این دراویش در کرج، از دیگر مراکزی است که تهدید در مورد آن افزایش یافته است. آیا این تخریبها می تواند حرکتی سازمانیافته باشد؟ آیا نظام جمهوری اسلامی خود در این جریان حتی بیش از دراویش مورد آسیب قرار نمیگیرد؟
و دست آخر اگر نیرویی بالاتر از قانون میتواند برابر قوانین مدنی کشوری بایستد، که حتی رهبر آن نیز، در وقوع جریانات تفرقهافکنانه اظهار ناراحتی میکند، نمیتواند فردا در مورد دیگر ارکان آن، دستوری صادر کند که قانون نتواند در برابر آن بایستد؟