ضررهاي آشكار كردن حالات …

ضررهاي آشكار كردن حالات / عدم دلبستگي به حالات / توقف نكردن در مراحل سلوك /عبادت كردن به خاطر اطاعت امر[1]

بسِمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ . يكي دو بار گفته ام و قبلاً هم بزرگان گفته اند و در كتاب ها نوشته اندكه حالاتي كه به شما دست ميدهد به زبان نياوريد و آشكار نكنيد. آن شعري كه مي گويد: «دل پر ازگفتگو و لب خاموش »، يعني اين حالات را نگوييد. بيان كردن حالات چند ضرر دارد.

ضرر اوّل اينكه،شما در آن حالت متوقف مي شويد و توقف در هر حالت بد است. اين است كه در بهشت هم نگفته اند ما مي خواهيم چيزهاي خوب را به شما بدهيم. در بهشت هر چه دل شما بخواهد براي شما مي آيد ،ولو اينكه شما بخواهيد يكي چكش به سر شما بزند، همان مي شود. يعني حالتي را بر شما تحميل نمي كنند. بنابراين خودتان را از جلو رفتن و درك معنويات بالاتر محروم مي كنيد.

ضرر دوّم اين است كه زبان و گفتار كه خداوند آفريده براي ارتباط با همجنس است. حيوانات هم بين خود زبان دارند. زبان نه، همان نعر هاي كه ميكشند هركدام معني دارد . ولي وقتي تنها هستند صدايي نمي كنند. خود ما وقتي تنها در خانه هستيم حرف نمي زنيم. البته بعضي با خود حرف مي زنند كه آن طبيعي نيست، غير طبيعي است. منتها غيرطبيعيِ بي اهميّتي است و چون اين حالاتي كه به شما دست ميدهد براي اين نيست كه به ديگران بگوييد، بنابراين گفتن و به زبان آوردن آنها ضرر دارد.

ضرر سوّم اين است كه اگر يك نفر حقّه باز باشد از شناخت شما سوءاستفاده ميكند. مي فهمد شما به مال دنيا علاقه مند هستيد از آن راه شما را گول مي زند. مي فهمد شما به خوردن و خورا ك ولباس علاقه مند هستيد از آن راه شما را گول ميزند. شيطان همه ي راه ها را بلد است.

يك ضرر ديگري كه براي ديگران دارد، اين است كه بعضي ها كه اين حالات را در ديگري مي بينند آن را علامت ترقّي مي دانند كه باعث راكد شدن بينندگان مي شود . يكي به خود بدبين مي شود و ديگري خيال مي كند كه هدف از درويشي و ذكر و نماز و دعا همين چيزهاست . مي گويد من كه ندارم چرا ندارم؟ واي!

هدف درويشي و عرفان اين است كه در درون خود تكامل پيدا كنيد، يعني رفتار و اخلاق شما و عبادات شما رو به تكامل باشد. ممكن است در مسير سلوك حالات مختلفي دست دهد، آن اشكالي ندارد، مي آيد و مي رود. به هيچ حالي دلبستگي پيدا نكنيد. بگوييد: حال خوبي است يا بدي است؛ مثل اينكه از اينجا مي رويد شمال، مي خواهيد چالوس برويد . همين كه رد مي شويد بين راه آسارا  را مي بينيد كه جاي قشنگي است، مي ايستيد و چاي مي خوريد و پا مي شويد و مي رويد. ديگر آنجا سه چهار روز نمي مانيد. اگر به آنجا دلبستگي پيدا كنيد به اندازه اي است كه بعد كه سفر را براي ديگران تعريف كرديد بگوييد: در بين راه جايي به نام آسارا بود، خيلي خوب بود يك ربع نشستيم و رفتيم .پس دلبستگي به آن حالت پيدا نكنيد. همان چيزي كه عرفا در سطحي بالاتر مي گويند دلبستگي به اين دنيا پيدا نكنيد. شما آمده ايد اينجا، منزل مي كنيد و بعد هم از اينجا ميرويد. اينجا را منظم كنيد ،يعني منطبق با امر الهي رفتار كنيد. ولي دلبستگي به اينكه بخواهيد اينجا بمانيد نداشته باشيد.با بروز حالات ديگران را هم دچار اشتباه ميكنيد و فكر ميكنند به قول معروف علي آباد هم شهري است. مي آيند و همين كه رسيدند ديگر ميخواهند بمانند كه اين درست نيست. بعد هم فكركنيد كه ذكر و فكر و عبادات را چرا انجام ميدهيد؟ فرض كنيد شما قبل از اسلام به دنيا آمده بوديد،مثلاً ما در بيست سال، چهل سال قبل از بعثت هستيم، اگر در خواب حتي ببينيد كه كسي اين طورمي شود و هي پا مي شود و مي نشيند، مي گوييد: ديوانه شده اي، به جاي اين حركات بنشين حرف خودرا بزن. ولي پنجاه سال بعد اگر چنين كسي را ببينيد مي گوييد: عجب آدم عابد و زاهدي است .  چرا؟چون خدا گفته اين اعمال را به اين صورت انجام دهيد. عبادت نماز و روزه، خود به خود معنايي ندارد.

فرض كنيد يك ژاپني كه عربي و فارسي نمي داند به ژاپني نماز بخواند. مي گويند: چه دارد مي گويد؟ديوانه شده است. عبادت را به خاطر انجام امر خدا بخواهيد و از خدا بخواهيد در آن عبادت و در آن كار براي شما لذت بياورد. در دعايي است كه عبارت عربي آن يادم نيست مي گويد: «خدايا لذت مرادر عبادت خودت قرار بده، شوق مرا در رفتن به نزديك خود قرار بده. » ولي اگر هم رغبت ايجاد نكرد،عبادت را بكنيد. عبادت كاري به طور اعم است. وظيفه شما خدمت به مردم ، و انجام روزه و نماز وعبادت است و گفته اند كه شما اين كار را بكنيد، ولي لذت قرار دادن در عبادت را بايد خدا بخواهد وبدانيد ممكن است هر لحظه خداوند اين كار را بكند و يقيناً مي كند.در هر قدمي كه سالك به سمت خداوند بر مي دارد شيطان با او مصاحب است . در مورد بعضي ها قرآن گفته است كه  دقيقاً يادم نيست راجع به چه كساني است  نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ[2] به گردن او شيطاني آويزان مي كنيم. شيطان هميشه همراه اوست. اين مجازات خيلي بالاتري است كه از خداوند مي خواهم براي هيچ كدام از ما ان شاءالله قرار ندهد. براي اينكه فَهُوَ لَهُ قَرينٌ يعني در همه كار ما دقت مي كند، حتي در نماز و روزه هم ممكن است دقت كند. در نماز، همين كه ما  نمازرا به قصدي غير از اطاعت از امر خدا يا اضافه بر اطاعت از امر خدا بخوانيم، همان تكه ي اضافه مانند شيطان است. بنابراين شيطان ممكن است در شوق شما به عبادت، در شوق شما براي سلو ك، درانتخاب راه دخالت كند، آن وقت براي تشخيص اين امر، قواعدي از پيش گفته اند. شعري مي گويد :

«سر همان جا نه كه باده خورده اي » اين طرف و آن طرف فايده ندارد. اگر واقعاً براي خدا برويد به هر طريقي برويد خدا راه خود را جلوي پاي شما آسفالت ميكند. بنابراين اگر هم يك مدتي از لحاظ ذكر و فكر بيكار بوديد يا توجّهات ديگري داشتيد، وقتي حالت شما را برگرداند از همان وقت شكركنيد و كارهاي شما قابل قبول است. ان شاءالله خداوند ما را از زلاّت، يعني لغزش ها، نگه دارد.

 

 



[1] . صبح چهارشنبه، تاريخ 6/ 6/1387 ه . ش.

[2] . سوره زخرف، آيه 36