علی امینی نجفی
پژوهشگر مسائل فرهنگی
نوروز در کنار جشنهای سده و مهرگان، یکی از عیدهای بزرگ ایرانیان بود که آن را از روزگار قدیم، در روزهایی متغیر از زمان اعتدال بهاری، جشن میگرفتند و برای آن آیینهای گوناگون داشتند.
حکیم عمرخیام در نیمه دوم قرن پنجم هجری، در “نوروزنامه” پیدایش افسانهای نوروز و برخی از آیینهای جشن بزرگ ایرانیان را گزارش داده است.
پس از فروپاشی پادشاهی ساسانی، مردم ایران، که چه بسا به اجبار به دین اسلام روی آورده بودند، در بزرگداشت آیینهای نیاکان خود، کوشا بودند.
در میان علمای مسلمان، به ویژه ایرانیانی که به مذهب شیعه گرویده بودند، از آغاز بر سر وضعیت شرعی “نوروز” اختلاف نظر وجود داشت. گروهی نوروز را عید “فرسان مجوس” و بازمانده از کیش زرتشتی خوانده، جشن گرفتن آن را مکروه و بلکه حرام میدانستند؛ در برابر گروهی دیگر، نه تنها با نوروز و آداب آن مخالفتی نداشتند، بلکه آن را نیکو و “مستحب” میشناختند.
برخی از فقها، با تکیه بر اقوال پیامبر و صحابه، عقیده داشتند که دین اسلام دو عید “فطر” و “اضحی” (قربان) را در میان مسلمانان، به جای دو عید باستانی نوروز و مهرگان قرار داده است.
اما در ایران، جدا از رأی متشرعان و حکم امیران، مردم همواره، نوروز را در کنار عیدهای دیگر جشن گرفتند و گاه به آن شکل و شمایل “اسلامی” دادند. هم نوروز و هم مهرگان، به شهادت جاحظ، نویسنده و اندیشمند بزرگ عرب، در قرنهای اول اسلامی در ایران رواج تام داشته است.
نه تنها ایرانیان، بلکه در دربار خلفای اموی و به ویژه در دربار عباسیان، که وزیران و دبیران ایرانی جایگاهی بلند یافته بودند، آیین نوروز با شکوه تمام جشن گرفته میشد. مردم بغداد و مصر نوروز را با شکوه تمام جشن میگرفتند؛ غیر از گویندگان ایرانی، برخی از شاعران عرب نیز در بزرگداشت این عید باستانی “نوروزیه” میسرودند.
در برابر، فرمانروایانی بودهاند که با نوروز دشمنی میکردند، و مخالفت آنها بیشتر با انگیزه سیاسی و در جهت سرکوب جنبشهای شعوبی بود، و نه به دلایل دینی.
“تاریخ طبری” مواردی چند را از صدر اسلام نقل کرده که مردم ایران از برگزاری جشن نوروز منع شده، یا به خاطر به جا آوردن آداب نوروز، مانند آتشبازی و آبپاشی و نهالکاری، آزار دیدهاند.
مخالفت با نوروز تا روزگار ما ادامه داشته است، چنانکه رژیم طالبان پس از سلطه بر افغانستان، نوروز را خلاف اسلام دانست و عید گرفتن آن را حرام کرد.
مجادلات فقهی
بحث و جدل درباره نوروز همواره در ایران رواج داشته است. گروهی آن را کفر و لاجرم “حرام” دانستهاند و برخی از “یوم النیروز جلیل القدر” سخن گفته، آن را “حلال” و حتی مستحب دانستهاند.
از زمان شاهان صفوی، که در برابر خلفای عثمانی پیرو تسنن، به گسترش مذهب شیعه کمر بسته بودند، عید نوروز ارج و بهای بیشتری یافت و بحث پیرامون آن نیز بالا گرفت. شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب بزرگ “الذریعه” از چندین “رساله نوروزیه” نام برده است که بیشتر آنها در دورۀ صفوی تألیف شدهاند.
بیشتر این رسالهها به وضعیت نوروز از نظر شرع اسلام پرداخته، احکام و آرای متفاوت را بررسی کردهاند. در تائید نوروز از دیدگاه فقهی، روایاتی از برخی امامان شیعه نقل شده، که مشهورترین آنها در زیر میآید:
در منابع قدیمی نقل شده است که روزی به امام علی امیرالمؤمنین “فالوذج” (پالوده) عرضه کردند، چون امام علت را پرسید، گفتند که امروز نوروز است. امام فرمود: “نیروزنا کل یوم، مهرجونا کل یوم”. یعنی: هر روز ما نوروز باد، هر روز ما مهرگان باد.
سندی دیگر به “معلی بن خنس” برمیگردد که از قول امام جعفر صادق، پایهگذار فقه جعفری، روایت شده است. وقتی از امام دربارۀ شأن “عید فرسان” پرسیدند، پاسخ داد: “چون روز نوروز درآید، غسل کن و پاکترین جامۀ خود درپوش و بوی خوش به کار دار و روزه فراگیر و پس از نماز پیشین و دیگر، چهار رکعت نماز کن… و سپس از سر شکر به سجده رو و دعا کن و گناهان پنجاه سالت بخشوده میگردد.”
بنا به روایتی دیگر از علمای شیعه، نوروز حتی جایگاهی خجسته و قدسی یافته است: از امام صادق روایت کردهاند که روز غدیر خم، که پیامبر اسلام، علی ابن علی طالب را جانشین خود خواند، با جشن نوروز مقارن بوده است.
بر روایات بالا و بسیاری روایات دیگر، بسیاری از فقیهان و متشرعان شک وارد کرده، نوروز را به عنوان “عید فرس” یا “مجوسان” محکوم کرده، آن را حرام یا دستکم “مکروه” دانستهاند.
از پیامبر اسلام حدیثی نقل شده که گفته است: “ابدلکم بیومین یومین، بیوم النیروز و المهرجان، الفطر و الاضحی”. (برای شما دو روز را به جای دو روز دیگر قرار دادم. روزهای فطر و قربان را به جای عیدهای نوروز و مهرگان.)
از امام موسی کاظم، امام هفتم شیعیان و فرزند امام جعفر صادق، روایتی قاطع هست در انکار نوروز. امام درباره نوروز گوید: “إنّه سنّة للفرس، محاها الإسلام و معاذ الله ان نحيى ما محاه الإسلام”. یعنی: این سنت ایرانیان است که اسلام آن را محو کرده است، بر ما مباد که زنده کنیم آنچه را اسلام به محو آن حکم داده است.
شیخ طوسی، از پایهگذاران نامی فقه شیعه و معروف به “شیخ الطائفه”، در کتاب “مصباح المجتهد” به صراحت نوروز را از “دسیسههای مجوس” دانسته و برگزار کردن آیین و آداب نوروزی را برابر کفر خوانده است.
آغاز سال نو با جشن نوروز
تا پایان پادشاهی قاجار، در ایران نیز مانند سایر کشورهای اسلامی، تقویم قمری رواج داشت. از آغاز سال ۱۳۰۴ بنا به تصویب مجلس شورای ملی، تقویم خورشیدی، که با فراگشت سالانه طبیعت همساز بود، به طور رسمی برقرار شد؛ اولین روز فروردین و آغاز سال شمسی، روز نوروز شناخته شد.
اما با رسمیت یافتن نوروز به عنوان مهمترین جشن کشور، مجادله درباره آن پایان نیافت. در دوران معاصر نیز در ایران چندین مقاله و رساله درباره وضعیت شرعی “نوروز” منتشر شد، که یکی از آنها کتابچهای است به نام “رساله نوروزیه” اثر طبع سید هاشم نجفی که ۶۰ سال پیش (۱۳۳۰ خورشیدی) در یزد منتشر شده است.
نویسنده که خود مقام روحانی دارد، انگیزه انتشار رساله خود را چنین مینویسد: “چون در موضوع نوروز و عیدداری آن اختلاف در کار بود”، او بر آن است که نشان دهد نوروز با فقه شیعه مغایرتی ندارد.
سید هاشم نجفی در “اثبات شرعی بودن نوروز” و بزرگداشت آن، بر چند گونه استدلال تکیه میکند. نخست از روایاتی یاد میکند که از امامان شیعه به ویژه امام علی و امام صادق در همساز بودن فقه شیعه با آیین نوروز نقل شده است.
نویسنده سپس دیدگاه برخی از علمای معاصر شیعه را نقل میکند، از جمله فتاوی سید جمال گلپایگانی، شیخ محمد حسین آل کاشفالغطاء و سید محمد تقی خوانساری، که هر سه از علمای بزرگ شیعه بودند و مخالفتی با نوروز نداشتند.
در فتوایی مؤرخ ۱۴ اسفند ۱۳۲۸، کاشفالغطاء تأکید میکند که تمام اعیاد جنبه دینی ندارند و لذا نباید با میزان شرع سنجیده شوند. به نظر شیخ “عید نوروز” روز تولد و شادمانی طبیعت است و بزرگ داشتن آن نه تنها با شرع مغایرتی ندارد، بلکه “مستحب” است.
آیتالله خوانساری نیز در پاسخ به استفتائی، عید گرفتن نوروز را “مستحب شرعی” دانسته است.
“رساله نوروزیه” اثر سید هاشم نجفی را ناصر پاکدامن در نشریه “چشمانداز” چاپ پاریس در بهار ۱۳۷۵، به تفصیل معرفی کرده است.
منبع : بی بی سی