عبدالعلی بازرگان
دستهایي اندر كارند تا به مراد خود یعنی ايجاد دشمني ميان مسلمانان و مسيحيان و بدبيني به اسلام برسند.
تاملي با تاخير درتعصب و توحش در دو جامعه پيشرفته و عقب افتاده
“تري جونز”، رهبر ماجراجوي فرقه اي افراطي در كليسائي كوچك ازشهر گينزويل فلوريدا، مراسم قرآن سوزي به پا مي كند و در عكس العمل به اين رفتار جاهلانه، مسلماناني در افغانستان، دست به كشتاري كور از كارمندان سازمان ملل مي زنند تا تلافي تلخي از چنان تعرضي كرده باشند. ۱۲ نفر تبعه نروژ، سوئد، روماني و نپال و ۱۹ نفر مهاجم (جمعا در مزار شريف و قندهار) كشته ، ۱۸ نفر مجروح و ۳۰ نفر دستگير مي شوند. اين است محصول درخت جهل و جنايت! نهال نفرتي كه سال گذشته تري جونز كاشت ولي با دخالت دولت، ارتش و واكنش جهانيان متوقف شد تا اين بار درغفلتي همگاني آشكارش كرد.
مي گويند: “جاهل سنگي به چاه مي اندازد كه صد عاقل از درآوردنش حيران مي مانند”! بدتر از آن، اين كه جاهلاني ديگر، از روي تعصب به جان بيگناهاني بيفتند كه فقط غربي يا مسيحي هستند! “گنه كرد در بلخ آهنگري، به شوشتر زدند گردن مسگري”!
انتقام گيري افغان هاي طالباني آنقدر فجيع و بي تناسب و غيرعادلانه بود كه عمل “تري جونز” كشيش ماجراجو را تحت الشعاع قرار داد، اما اگرنتيجه اعمال را از نيات جدا كنيم و داوري را تابع شرايط تربيتي و فرهنگي دو طرف نمائيم، رفتار “تري جونز” ، به خصوص با سوابقش در اين زمينه و اطلاعش از هشدارهاي قبلي مقامات رسمي به عوارض اين عمل، به همان نسبت جنايتكارانه است كه عمل طالبان.
اما قضيه به همين سادگي ها هم كه تصور مي شود نيست، دست هائي اندر كارند تا از آب گل آلود ماهي بگيرند و به مراد خويش كه ايجاد دشمني و اختلاف ميان مسلمانان و مسيحيان و بدبيني نسبت به اسلام است برسند؛ وگرنه چگونه ممكن است كشيش كليساي بسيار كوچك و بي اهميتي در يك شهر درجه سه آمريكا اهانتي به قرآن بكند و اكثريت مردم روزنامه خوان و معتاد تلويزيون در آمريكا و بلكه ايران از اين خبرمطلع نباشند، آنگاه مردمي درست در نيمكره ديگر، كه اكثرا نه سوادي دارند و نه تلويزيون تماشا مي كنند، زودتر مطلع شده و دست به اقدامي انتقامي بزنند وخوشبختانه ! عكاسان و روزنامه نگاراني هم به طور اتفاقي! در محل حاضر و آماده باشند تا به سرعت عكس و اخبار سر بريدن را به همه جهان مخابره نمايند!؟
البته اين اولين بار نيست كه شاهد چنين تحريكات ايذائي و عكس العمل هاي افراطي هستيم، قضيه سلمان رشدي، كاريكاتورهاي دانماركي، فيلم جنجالي تهيه شده توسط تئو ون گوگ و… زنجيره اي است از تقابل هاي تند با تحريكات مخالفان كه هر بار فاجعه مي آفريند. راه پيمائي هاي اعتراضي، كفن پوشيدن ها، از ديوار سفارت ها بالا رفتن و تخريب و تجاوز صحنه هائي است كه هر بار در كشور خودمان شاهد بوده ايم.
متاسفانه با بي اطلاعي كه در جوامع غربي نسبت به اسلام وجود دارد، بسياري از مردم چنين عملي را كه ناشي از فرهنگ قبيله گي است كه به دليل هضم شدن هويت فرد در هويت قبيله، هريك از اعضاي قبيله متجاوز گناهكار محسوب مي شود، به حساب اسلام مي گذارند! در حالي كه عملكرد پيروان هيچ آئيني را، همانطور كه عملكرد كليسا در قرون وسطي را نمي توان با توصيه هاي عيساي مهربان منطبق دانست، در هيچ زمان و مكاني نمي توان الزاما مساوي همان آئين دانست.
قرآن كتاب ديني مسلمانان، آشكارا چنين وحشي گري هائي را كه دو روي سكه تعصب هستند، به شدت محكوم كرده است كه به برخي شواهد آن اشاره مي كنيم .
الف- محكوميت برخورد توهين آميز با اعتقادات دگرانديشان
قرآن مسلمانان را حتي از اينكه به بت پرستان هم دشنام بدهند نهي كرده است تا عكس العمل جاهلانه آنان را در دشنام دادن به خدا برنيانگيزند و تاكيد كرده است: رفتار هر قومي براي خودش زيبا جلوه مي كند (وگرنه چنين نمي كردند) و داوري در اين امر را بايد به خدا و روز جزا بسپارند:
انعام ۱۰۸- وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
با اتكاء به چنين ارشادي بود كه امام علي(ع) در نبرد صفين وقتي شنيد جمعي از سپاهيانش دشمنان را دشنام مي دهند، فرمود:
“من بر شما زشت مي دانم كه دشنام دهنده باشيد، اما اگر به توصيف اعمالشان و بيان حالشان مي پرداختيد، گفتاري پسنديده تر و عذري پذيرفته تر بود. چه خوب بود به جاي دشنامتان چنين دعا مي كرديد: بارخدايا، خونهاي ما و ايشان را از ريخته شدن حفظ كن، ميان ما و آنها صلح و آشتي انداز، از اين گمراهي نجاتشان ده تا حق را بشناسد آنكه نادان است و از گمراهي و دشمني بازايستد آنكه آزمند آنست”(خطبه۱۰۶ نهج البلاغه).
در همين نبرد صفين، قبل از درگيري با دشمن بود كه از جمله توصيه كرد: ” زنان را ميازاريد و به خشم مياوريد ، حتي اگر آبروي شما بريزند و فرماندهانتان را دشنام گويند…” و يادآورشان شد كه : ” در دوران جاهليت اگر مردي با سنگ يا چوبدستي به زني مي زد، نه تنها او، بلكه فرزندان و نسل هاي بعدش را به اين ننگ سرزنش مي كردند”(۱).
كاش آن امام زنده بود و مي ديد مدعيان ولايتش در جاهليتي ديگر، به جاي چوبدستي، با چماق و شوكر، نه در ميدان جنگ، كه درشهر و تظاهرات خياباتي به جان دختران مي افتند و از بي آبروئي خود و آنكه فتوايشان داده در دنيا و آخرت هراسي ندارند.
يك بار نيز در حين خطبه، دشمني از خوارج دشنامش داد كه “خدا بكشدش، عجب داناست”، ياران بر سرش ريختند تا به جرم توهين به خليفه خدمتش برسند و جانش بگيرند! هشدارشان داد: چه خبر است؟ آرام باشيد. دشنامي بود كه پاسخش يا دشنام است، يا عفو از گناه (حكمت ۴۲۰ نهج البلاغه).
مقايسه كنيد اين تساهل و تسامح را با تعصب و تحجري كه امروز دامنگير جوامع اسلامي عموما و جامعه خودمان خصوصا شده است. اين فرهنگي است كه هرچند بخواهيم به گردن دين و مذهب بيندازيم، متاسفانه ريشه تاريخي و ملي دارد؛ هم منورالكفرهائي! مثل “احمد كسروي” مورخ اين مملكت، كه به ادعاي “پاكديني”، اول ديماه هر سال جشن كتاب سوزان به راه مي انداخت و با سوزاندن آثار: حافظ، مولوي، سنائي، عطار، غزالي، رازي، ابوالخير، سهروردي و … و كتاب هاي مفاتيح و جامع الدعوات و… به خيال خود با عوامل عقب افتادگي ايران مبارزه مي كرد، و هم دولتمرداني كه پس از واقعه آذربايجان (21 آذر ۱۳۲۵) پس از بيرون رفتن روسها از آن ديار و شكست پيشه وري و فرقه دموكرات آذربايجان، درتبريز و شهرهاي مجاور كتاب هاي تركي را به آتش كشيدند، هيچكدام راه تغيير فكر و انديشه را نياموختند.
تنها در وطن نيست كه خوارج صفتاني بي خبر از ولاء و ولايت، به طريق طالبان مي روند، درميان هموطنان مقيم در غربت نيز كمتر سخني از تساهل و تسامح با دگرانديش مي شنويم، و فرهنگ هر كه با من نيست بر من است همچنان غلبه دارد. بگذريم از مقلدين وطني تري جونز كه با تاسيس سايتي براي قرآن سوزي، به ازاي دريافت صددلار! اسلام ستيزان را با نمايش فيلمشان درآتش زدن صفحه اي از اين كتاب مشاركت مي دهند و به آتش كينه و نفرت دوطرفه دامن مي زنند.
ب- محكوميت عكس العمل نشان دادن در برابر توهين به مقدسات
اين دستور صريح در قرآن به مسلمانان ابلاغ شده است كه: “اگردر مجلسي شنيديد كه آيات الهي مورد انكار و استهزاء قرار گرفته است، آن مجلس را ترك كنيد تا زماني كه در بحث ديگري وارد شوند” (نساء۱۴۰).
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ
اين آيه نه از سر ناچاري و دردوران ضعف اوليه مسلمانان در مكه، بلكه در اوج قدرتشان (در سال ششم هجرت در مدينه) ابلاغ شده است. يعني اگر آيات خدا هم مورد انكار استهزاء قرار گيرد، مسلمانان جز عكس العملي دفاعي در ترك موقت جلسه، تا تغيير بحث، دستور ديگري ندارند و به هيچ وجه مجاز به تعرض به توهين كنندگان و تعطيل كردن جلسه نيستند.
مطابق قانون قرآني قصاص، هر بدي را بايد بخشيد يا فقط در همان حد مقابله به مثل كرد. بنابراين در چنين آئيني هرگز نمي توان “فكر” را با “عمل” تلافي كرد. مسلماناني كه به حقانيت دين خود باور دارند، نيازي نمي بينند جز با منطق و مدارا از انديشه خود دفاع كنند. حال اگر پيروان اين آئين در طول تاريخ به عادت بشري راه افراط پيموده اند و مي پيمايند، گناهي از كتابشان نيست.
اين توصيه را مقايسه كنيد با شعارهاي مرگ خواهي نمايندگان مجلس ولايت فقيه عليه آقايان موسوي و كروبي! اگر بلندپايگان قوه “مجريه” چنين شعاري داده بودند، اينقدر عجيب نبود كه نمايندگان قوه “مقننه” و حتي “قضائيه” كه بايد پاسدار قانون و حقوق مردم باشند و ائمه جمعه و جماعت كه بايد به ايمان و آشتي مردم را دعوت كنند!
در قرآن به مسلمانان آگاهي داده است كه حتما از ناحيه اهل كتاب ( يهود و نصارا) و همچنين مشركين سخنان آزار دهنده بسياري خواهند شنيد، اما اگر صبر و خويشتن داري كنند، چنين رفتاري دلالت بر اراده داشتن در امور مي كند:
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
توصيه قرآن در مقابله با چنين تعرضات و تهاجمات ديني، دعوت مخالفين از طريق حكمت و اندرز نيكوست و بحث كردن به زيباترين شيوه ممكن و آگاهي از اين كه خدا خودش خبر دارد چه كسي گمراه و چه كسي هدايت شده است ( نبايد جاي خدا نشست و داوري كرد).
(نحل ۱۲۵ تا ۱۲۸)- با فرزانگي و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و به بهترين شيوه با مخالفان به گفتگو بنشين ، بدانكه پروردگار تو حتما به حال كساني كه از راه او منحرف شده اند، آگاه تر است؛ و نيز به حال راه يافتگان. اگر هم مي خواهيد عكس العمل نشان دهيد، متناسب با همان بدي كه به شما شده عمل كنيد؛ اما اگر شكيبائي(عفو) كنيد، اين شيوه براي شكيبايان بهتر است. تو شكيبا باش كه شكيبائي ات به (حساب) خداست و از انكار آنها اندوهگين مباش و از دسيسه هاي آنان احساس تنگنا مكن. مسلما خدا حامي حاكمان برنفس خويش و نيك رفتاران است.