چرا شهروندان این کشور نمی توانند برای استیفای حقوق خویش مرجع و مقامی را بیابند، که برای اجرای قانون ،حرف و کلامش نافذ و موثر باشد؟ پس ستم کشیده را مآوا و پشتیبان کیست؟ و چاره او چیست؟
هو
121
الملک يبقي مع الکفرولا يبقي مع الظلم
در پیام آغازین سال ، خویش را به تجاهل زدیم و به معاندین درویشی، عید نوروز را تبریک گفته،آنها را به عدالت ، اجرای قانون و رعایت حقوق مردم دعوت کرده و به مرگ آزادی و آرزوهای بر باده رفته این ملت اشاره کردیم و گفتیم :
درخت دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد نهال دوستی بنشان که فرداتان به کار آید
اما ، گویا عجوزه دنیا به سحر و فسون و با یک کرشمه ، شرف و شرافت مستبدان را بر باد میدهد ، چرا که کلاممان اثر نداشت و برعناد و دشمنی آنها افزود و چنین شد که در اولین ماه سال ، چالشی جدید را با دستگیری 8 تن از برادرانمان آغاز کردند. در این پروند ه که 24 تن از دراویش در آن ظالمانه محکوم شده اند، شاکی ، بازجو، مستنطق تحقیقات مقدماتی و نهایتاً مجری حکم مجازات ، اداره اطلاعات بوده است . حتی در اعزام غیر قانونی دراویش به زندان وکیل آباد مشهد نیز که بدستور شورای تأمین انجام گرفته، مراکز امنیتی مداخله و اعمال نفوذ کرده اند. اینجاست که نتیجه میگیریم ، اعلام و تأکید شعارگونه ی استقلال قضات، از سوی مقامات عالیرتبه و اصرار آنها بر عدم دخالت مراکز امنیتی بر تصمیمات قضایی ، سیاستی عوامفریبانه و ترفندی برای انحراف افکار عمومی از واقعیات موجود در عدلیه و ستم های جاری در آن است،چرا که در تضاد آشکار با اطوار و رفتار غیر قانونی قضات در برخورد با شهروندان قرار دارد .
در پرونده ای دیگر درشهرستان الشتر، ماموران امنیتی برای محکومیت دراویش قضات را بر خلاف قانون ترغیب به صدور احکامی نمودند که حاصل آن معرفی نظام بعنوان یک حکومت لائیک و ضد دین است چرا که قضات مجبور شده اند که برگزاری نماز جماعت و عبادت و راز و نیاز دراویش گنابادی راتبلیغ علیه نظام عنوان نمایندو دادستانی و دادگاه انقلاب به دستور دستگاه امنیتی چشم بسته، این اتهام را به دراویش تفهیم نموده است! اگر چه رئیس قوه قضاییه چندین بار به اشاره ودر لفافه به دخالت و اعمال نفوذ مراکز امنیتی اقرار کرده است ، ولی ای کاش ایشان، حد این دخالت دردستگاه قضایی و امور اجرایی کشور را می دانست، و توان تذکر به آنها را داشت ! با این وجود آیا این نظام ، اساساً دیگر نیازی به دشمن دارد؟!
در تحلیل و بررسی نوع نگرش دست اندرکاران امور سخت در مانده ایم و این معما برایمان لاینحل مانده است، که:
بر فرض محال، نظام سیاسی حاکم مقدس باشد و قداست آن بیش از قداست خالق و مخلوق او باشد! حافظان این قداست و مدعیان حفظ این حکومت چگونه در میان صفوف خود، براندازان این نظام را نمی بینند و یا آنها را تحمل می کنند؟ آیا آنان که برای حکومت دشمن تراشی می کنند و شهروندانی خاموش و صبور چون دراویش را به واکنش، درگیری و خصومت می کشانند، نابودگر این نظام نیستند؟ دلسوزان این نظام که البته در دلسوزی آنها جای تردید است، چرا دست هایی آلوده که جامعه را به هرج و مرج و تفرقه و دشمنی می کشانند و آرامش را از مردم سلب می کنند، تشخیص نمی دهند و یا در برابر آنها سکوت اختیار کرده اند؟ چرا، آنکه قانون را به ریشخند می گیرد و یا دستآویز ستم می کند ، حافظ نظام تلقی می شود؟ و هر کس اصرار بر اجرای قانون دارد متهم به براندازی و دشمنی می شود؟
این چه سیاستی است که موضوعی چون دفن و تشییع جنازه اموات را مبدل به یک معضل سیاسی می کند تا آنجا که همدلی و همدردی دراویش با یکدیگر را برنتافته و به تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی تأویل و تعبیر می نماید ! قدرت قانون در این مملکت ذلیل و زبون دست کیست ؟ چرا شهروندان این کشور نمی توانند برای استیفای حقوق خویش مرجع و مقامی را بیابند، که برای اجرای قانون ،حرف و کلامش نافذ و موثر باشد؟ پس ستم کشیده را مآوا و پشتیبان کیست؟ و چاره او چیست؟
سالهاست که دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی کراراً ، مسئولین نظام را از صدر تا ذیل ، با شکایت و تذکر و نامه نگاری ، از گردش چرخ و بر گشت اقبال! بر حذر داشتند، اما تا کنون حاصلی نداشته و از تعدی و تجاوز به حقوق شهروندی درویشان نکاسته اند و هر چند آنچه به جایی نمی رسد فریاد است اما، ما خسته نمی شویم، تا آن زمان ولحظه که نشان از تاک و تاکنشان نماند! حق و حقوق خود را فریاد می زنیم، از این جماعت نشنیدن و از ما گفتن!
و اما پیام ما به مسئولین
آه دل درویش به سوهان ماند گر خود نبرد، برنده را تیز کند
اتفاقات رخ داده در مملکت پس از تخریب حسینیه شریعت قم در سال 1384 ، نشان از تیز تر شدن برنده ها داشته است و گویی دستهایی در کار است که سوهان ها نیز برنده شوند. باید متصدیان امور به این نکته واقف شوند که دراویش در برابر ستم آنها هیچگاه خاموش نمی نشینند. هر درویشی در هر جای جهان ستمی به هر شکل بر او وارد شود، همه دراویش متحد و ید واحدی می شوند و دفع آن ستم می کنند و حداقل واکنش آنها آن است که با همدلی درد و اندوه ستم را در میان خویش تقسیم می کنند. لذا باید بدانید؛ یا همه ما دراویش را باید به زندان و شلاق و تبعید محکوم کنید و یا کاری به ایمان و اعتقاد ما نداشته باشید ومانند دیگر شهروندان کشور با ما رفتار نمایید که البته آن هم خود مشقت دیگری است. زیرا امروز ملت ایران بصورت عام و به طرق مختلف، همه بنوعی اسیر خروج دولتمردان از حدود و ثغور قانون هستند.