Search
Close this search box.

وکیل عابد می خواهیم یا صالح؟

آرش حقیقت فرد

گاهی پیش می آید که مطلبی در ذهنت هست، اما دوست داری به جای حرف زدن، فریاد بزنی. اگر هم موفق شوی خودت را کنترل کنی، نمی دانی از کجا شروع کنی. این طور مواقع است که باید بنویسی. مطلب زیر را بخوانید و ببینید چه شده که من نتوانسته ام فریاد بکشم یا حرف بزنم و ناچار، دست به قلم برده ام.

جناب آقای قرائتی، استاد اخلاق و مفسر محترم قرآن مجید، در همایشي با عنوان اخلاق وکالت، فرموده اند: ” اگر کسی که حق با او نیست، وکالتش را بر عهده بگیریم، درآمد از این وکالت حرام است و شخص وکیل ابتدا فاجر و سپس کافر می شود.”

ابتدا بگویم که برای جناب قرائتی به جهتِ نقشِ شان در باسواد شدن عده ای از هموطنان مان احترام قائلم، اینجانب حروف فارسی را با تماشای برنامه ی تلویزیونیِ سازمانِ تحتِ مدیریتِ ایشان یاد گرفته ام، اما این  تندروی در كلام ايشان را درک نمی کنم. اولا، وکیل قبل از رسیگی قضایی، چگونه از محق بودن یا نبودن موکلش باخبر شود؟ ثانیا، بر فرض امکانِ چنین امری، برداشتِ چه کسی از محق بودن یا نبودن، مناط اعتبار است؟ ثالثا،  چگونه مراحل سقوط به این سرعت طی شده و  فاجر و کافر مي شود؟! هرکدام از این اصطلاحات، تعریفِ خاصِ خود را دارند که جناب قرائتی، قطعا آن را بهتر از ما می دانند.

همچنین فرموده اند: ” وکلا نباید با تغییر قاضی، تغییر شعبه و یا تغییر ساعت سعی در حق دار بودن موکل خود کنند. وکیلی که حق الوکاله ای می گیرد، باید بتواند در نماز جمعه به تمامی مسلمین بگوید من از این آقا یا خانم این مقدار حق الوکاله گرفته ام.”

تا جايي كه من مي دانم، صرف تغییر قاضی، ساعت و شعبه رسیدگی، هیچ گونه اثر وضعی یا عِلّی بر پرونده نخواهد داشت، مگر آنکه یک قاضی، بر خلاف قاضی دیگری، حاضر باشد حق را نادیده بگیرد. پس وجود وکیلِ ناقضِ حق، بدون وجودِ قاضیِ نا صالح، نا ممکن است.

ايشان ابراز امیدواری نموده اند که: ” چقدر خوب است که مثل پزشکان بدون مرز، حقوقدانان بدون مرز داشته باشیم و در این راه بدون چشم داشت مالی از حق مظلومان نیازمند دفاع کنیم.”

مختصر آشنایی ام با امورِ پزشکی و درمانی، چنین مقایسه ای را برایم قدری نامتوازن می نماید. اعضای سازمان پزشکان بدون مرز، در همه جای دنیا مسافرت نموده و با بیماری ها و عادات غیرِ صحیح زندگی، مبارزه می کنند. حقوقدان بدون مرز دقیقا چه باید بکند؟ تفاوت مکاتب حقوقی و شیوه های دادرسی، بین المللی بودن چنین فعالیتی را، جز در مورد قوانینِ مقبولِ جهانی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر یا حقوق کودک، ضعیف می سازد. در داخل کشور نیز، با توجه به زمان بر بودنِ، اکثرِ ساز و کار های رسیدگیِ قضایی، امکان مسافرت کردن و حل مشکلات قضایی مردم، چندان زیاد نیست، باید قرار پیشه کرد و تلاش نمود تا مشکل دردمندی تهی دست، حل شود. گمان می کنم این همان سیستمِ معاضدتِ قضایی باشد که هرچند با اشکال و نقص، اما پیوسته در حال اجراست. الگو گیری از سایر عرصه های اجتماعی، به نفع وکالت خواهد بود، اما به شرط بررسی دقیق و همه جانبه؛ در شتاب زدگی هیچ سودی نهفته نیست.

در ادامه فرموده اند: ” وکلا نباید دادرسی را طولانی کنند یا به گمان تکیه کنند. باید در کشف حقیقت تلاش کنند که تمامی این موارد در قرآن ذکر شده است. به عنوان مثال در سوره یوسف، کشف حقیقت حرف نخست را می زند تا بیگناهی یوسف ثابت شود و بیگناهی این پیامبر با پاره شدن پیراهن یوسف از پشت سر اثبات شد.”

علم آیین دادرسی و تجربه قضایی گواه اند بر این که نه طولانی بودن و نه اجمالِ رسیدگی، دلیلی بر درستی یا نادرستی آن نیست. آن چه ایشان طولانی کردن رسیدگی از سوی وکلا خوانده اند، در موارد بسیاری، تلاش و ممارست یک وکیل است برای دفاع از موکلش؛ اگر بعضا ضعف ساختاري موجود در قوه قضاییه يا اشتباهات قضایی يا در برخي موارد ناکارآمدی قوانین و در مواردی حتي اعمالِ نادرست وکیلِ مقابل، نتواند وکیل را از پیگیری آن چه درست می داند، منصرف سازد اين بسیار مایه ی خوشحالی است و وكلا نمي بايد به صورت كلي مورد مواخذه قراربگيرند.

عاقبت، فرموده اند: ” وکلا باید ظاهری مناسب داشته باشند، به عنوان مثال صورت خود را با تیغ نزنند چون حرام است و یا از کراوات که بی خاصیت ترین پوشش جهان است استفاده نکنند که یک الگوی غربی است و به نوعی باید وکلا از تجارت دست کشیده و وارد عبادت شوند که مردم به این مهم نیازمندند.”

ای کاش داشتن محاسن و عدم استعمال کراوات می توانست در وکیل بهتری بودن، موثر باشد، مشاهدات این جانب که رابطه معنا داری بین این دو مقوله و دفاع از موکل را نشان نداده است، بهتر بود جناب قرائتی مشاهدات و استنتاجات خود را نیز با ما مطرح می کردند.

و نهایتا اینکه به نظرم مردم به وکیلِ عابد نیازی ندارند، همانطور که مدیرِ عابد، قاضیِ عابد و پزشکِ عابد به کارشان نمی آید. مردم وکیل، قاضی، مدیر و پزشکِ صالح می خواهند تا دنیا و آخرتِ خودشان را سامان دهند، آخرت دیگران، دغدغه آنها نیست. ارزش دنیوی و اخروی چون شمایی، در باسواد کردنِ عده ای بوده تا دنیای بهتری داشته باشند. وکلا هم مانند سواد آموزانِ شما، خود، به فکر آخرت شان هستند.