Search
Close this search box.

نامه ای از عزت سحابی برای هدی صابر: حیات و مرگ زندانیان ملک مطلق بخش امنیتی شده تا همچون خدایگان تصمیم به زندگی و مرگ آنها بگیرند

عزت الله سحابی فعال ملی – مذهبی که در روز ۱۰ خرداد درگذشت ، سال گذشته در حالیکه تنها چند روز از بازداشت همرزم و همفکرش هدی صابر می گذشت برای او نوشت و به زندانی کردن صابر اعتراض کرد.

سحابی در این نامه از بزرگی هدی صابر گفت : «اگر او شرح خدماتی را که طی یک پروژه قانونی در این منطقه آسیب‌پذیر به مردم داده است به افکار عمومی گزارش دهد، آیا نباید عرق شرم بر جبین بازداشت‌کنندگان‌اش بنشیند؟ آیا این دسته افراد آن چنان در این مملکت مطلق‌العنان شده‌اند که هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند و با هر کس و هر چیز که با نگاهی بیمارگونه و توطئه‌محور، مشکوک شوند و یا از آنها خوش‌شان نیاید، می‌توانند برخورد کنند؟»

حال هدی صابر که به گفته همسرش بدون هیچ حکمی در زندان بود به همرزمش پیوسته است. هدی صابر به خاطر ظلمی که به هاله سحابی شد در اعتصاب غذا در زندانی غیر قانونی بسر می برد و همین موضوع این مرگ را نصیبش کرد.

متن نامه عزت سحابی به همرزمش در زیر می آید:

متن این نوشته به شرح زیر است:

متأسفانه مدتی است که فضای سیاسی مملکت ما دستخوش معضلات و بحران‌هایی شده است که یکی از نمودهای آن بی‌قانون و مطلق‌العنانی‌های عده‌ای خاص و محدود و باز بودن دست عده‌ای بی‌تجربه، ماجراجو و قدرت‌طلب (و به دور از حس اخلاقی مذهبی و انسان‌دوستی و یا حس دلسوزی ملی و وطنی)، در همه امور کشور و جان و مال و آبروی مردم و این وطن است. آنها احساس می‌کنند قدرقدرت‌اند و نباید به هیچ کس جواب پس بدهند.

یکی از همین مطلق‌العنانی‌های بخش‌های پیدا و پنهان نیروهای غالب و حاکم بر ما، مربوط به دوست عزیز ما آقای هدی صابر است. ایشان ناگهان مفقود می‌شود و بعد معلوم می‌شود که در روز روشن توسط افرادی غیرمسئول بازداشت شده است. شعبه اجرای احکام دادگاه انقلاب بازداشت او را (برای تحمل حبسی که سال‌ها پیش بدان محکوم شده بود) توسط این نهاد رد می‌کند. وزارت اطلاعات رسمی کشور نیز همین موضع را اعلام می‌کند و قول پیگیری می‌دهد. اما خود وی پس از چند روز، که خانواده و دوستانش شدیداً در نگرانی به سر می‌بردند، تلفنی با خانواده تماس می‌گیرد و می‌گوید در اوین است و بازجویی شده و دو، سه روز آینده برای تحمل حبس به بند عمومی فرستاده خواهد شد. روزها می‌گذرد اما او تماس‌اش با خانواده کاملاً قطع می‌شود و خانواده دوباره در اضطراب و نگرانی فرو می‌روند. معلوم است که همچنان تحت بازجویی است (و نه در حال تحمل حبس!). اما او چرا باید بازجویی شده و یا چرا باید تحمل حبس کند؟

هدی صابر در سالیان اخیر دو بار بازداشت شده که یک بار همراه یک جمع ۱۵ نفره حکم گرفته است و یک بار هم همراه دو دوست دیگرش و جمعی از جوانان. بار دوم او (و دو دوستش) هشت ماه حکم گرفتند. در حالی که بیست و چهار ماه در حبس بودند. پس در رابطه با پرونده دوم او حبسی بدهکار نیست. در رابطه با پرونده اول هم که او هشت سال حبس داشت، تنها نبوده است و خود بنده و دیگر دوستان هم دارای حبس هستیم. چگونه است آقایان به فکر اجرای حکم یک نفر افتاده‌اند، در حالی که این هم ادعایی است که دو نهاد مسئول رسمی آن را تکذیب می‌کنند؟!

اما اگر بازداشت غیررسمی و غیرقانونی آقای صابر و بازجویی از وی برای اتهام دیگری است، چرا آن را اعلام نمی‌کنند و تنها می‌خواهند از «تحمل حبس» به عنوان پوشش و ابزار استفاده کنند؟ آقای صابر در سالیان اخیر، هم چون گذشته، همه فعالیت‌هایش علنی بوده و هیچ دلیلی برای بازداشت‌اش وجود ندارد. او کلاس‌هایی کاملاً علنی در رابطه با تاریخ معاصر ایران و سپس در رابطه با آموزه‌های قرآنی برقرار کرده و یا فعالیت‌های پژوهشی داشته که عمدتا به صورت کتاب یا نشریه منتشر شده است. فعالیت‌های شغلی (پژوهشی و خدماتی)‌اش هم باز به طور رسمی با قراردادهای قانونی با نهادهای مسئولی هم چون سازمان تأمین اجتماعی و یا وزارت مسکن بوده است. آیا هدی صابر به خاطر آموزش و خدمات‌رسانی در مناطق محرومی هم چون زاهدان در جهت آموزش کارآفرینی و بانک‌پذیری اقشار فقیر (بر اساس قراردادی رسمی با وزارت مسکن) به جای آن که تشویق شود و جایزه بگیرد، باید بازجویی پس دهد؟ اگر او شرح خدماتی را که طی یک پروژه قانونی در این منطقه آسیب‌پذیر به مردم داده است به افکار عمومی گزارش دهد، آیا نباید عرق شرم بر جبین بازداشت‌کنندگان‌اش بنشیند؟ آیا این دسته افراد آن چنان در این مملکت مطلق‌العنان شده‌اند که هر کاری بخواهند می‌توانند بکنند و با هر کس و هر چیز که با نگاهی بیمارگونه و توطئه‌محور، مشکوک شوند و یا از آنها خوش‌شان نیاید، می‌توانند برخورد کنند؟

بنده از مسئولان قضایی این پرسش را دارم که شما را چه شده است که این چنین در برابر بخش امنیتی (رسمی و غیررسمی و خودسر) خاضع و تسلیم شده‌اید، تا آنجا که حوزه‌های تحت اختیار خود را نیز دربست به حضرات سپرده‌اید و حیات و ممات و جسم و جان زندانیان شما ملک طلق آنها شده تا همچون خدایگان تصمیم به زندگی و مرگ و حبس و آزادی آنها بگیرند. قرآنی که ما می‌شناسیم این مطلق‌العنانی‌ها را تنها برای کسانی که خود را صاحب اختیار مطلق رعایا و بردگان‌شان می‌دانستند، مطرح و شدیداً محکوم می‌کند و یکی از دلایل بعثت انبیای الهی تقابل با همین مطلق‌العنانی‌های شرک‌آلود و بنده دانستن بندگان خدا بوده است.

به نظر بنده همین مطلق‌العنانی‌هاست که در سالیان و بویژه ماه‌های اخیر کار ملک و ملت را به این معضلات و بحران‌ها (در داخل و خارج) کشانده است.

قرآن می‌گوید انسان وقتی احساس استغنا و بی‌نیازی کند، کارش به طغیان‌گری می‌کشد (ان الانسان لیطغی ان راه استغنی). اما خداوند بدسرنوشتی برای این گردن‌کشان پیش‌بینی می‌کند و سنن الهی تاریخ و قدرت آگاهی واراده مردم بارها در تاریخ نشان داده است که اگر اصلاحی صورت نگیرد چگونه این عظمت پنداری‌ها در برابرتندباد حوادث خدایی، تارعنکبوتی بیش نخواهد بود. پس اصلاح کنید قبل از آنکه مشمول سنت‌های خدایی شوید. خداوند قدرت دو روزه دنیا را در حال چرخش و «تداول» می‌بیند تا آدمیان امتحان پس دهند. شما سال‌ها و بویژه اینک ماه‌هاست که در اذهان و قلب‌های بندگان آگاه اما مظلوم مردود شده‌اید. پس اصلاح کنید قبل از آنکه قلب‌هاتان سخت‌تر و سخت‌تر شود. این به صلاح همگان است. خانواده هدی صابر (همانند خانواده‌های همه زندانیان دیگر) در اضطراب و نگرانی‌اند، آنها را از این درد جانکاه نجات دهید