انسان عالم صغیر و جهان عالم کبیر/فصل بندی قرآن/رزق ظاهری و رزق معنوی/توکّل/رضا/تلاش و فعالیّت/
خداوند برای بندهای که توکّل کند کافی است/ جمع بین توکّل، جهاد و فعالیت[1]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الزَّحیم انسان یک مجموعهای از اجزاء مختلف و بالنتیجه وظایف مختلف است. از لحاظ جسمی کربن،اکسیژن، هیدروژن و… دارد، همه این چیزهایی که در خودمان دیده میشود که واقعاً انسان عالم صغیر وجهان کبیر است. این آدم میبیند خودش تقریباً نمونه جهان است و از همه چیزهایی که در جهان موجود هست، در او جمع شده است. اعضا هم همین طور، دست، پا و…
از انجام ندادن وظایف اخلاقی، ترس دارد، ترس جزء اوست هیچ ترسی را نگوییم، رَأسُ الْحِکْمَةِ مَخَافَةُ الله[2]،رأس هر حکمتی خوف از خدواند است. اگر ترس دارد، شجاعت و رشادت هم باید داشته باشد، امساک هم باید داشته باشد و گشاده دستی، سخاوت از وظایف مختلف اوست.
زندگی اجتماعی دارد؛ یعنی هر انسانی نمیتواند زندگی کند جز اینکه در جامعه باشد. با وجودی که در جامعه است زندگی انفرادی هم دارد. دو نفر در هر اجتماعی؛ فرض بفرمایید الان همین جا دو نفر سه نفر،این یکی در یک دنیاست، آن یکی در دنیای دیگر است. این دو نفری که پهلوی هم نشستهاند ممکن است هیچ تجانسی با هم نداشته باشند، هر کدام در دنیای خودشانند. همین طور در مورد قرآن که برای انسانها آمده، قرآن آن مقداری از عظمت الهی و وظایف خلقت را بیان میکند که مربوط به انسانها میباشد. سایرین ابر و باد و خورشید و ماه و حیوانات و…وظایف خودشان را میدانند، به یک روال دیگری آن وظایف را انجام میدهند.
در مورد توضیح و توجیه فصل بندی قرآن، الان مدّتی است عدّهای میگویند، خودمان هم آن اوائل که میخواستیم قرآن یاد بگیریم- البته خواندنش را نه، بلکه فهمش را یاد بگیریم- در این فکر بودیم که چرا فصل بندی ندارد؟ مثلاً بعضی وقایع خیلی جزئی را در سورهای ذکر کرده مثل سوره تحریم، آن واقعه جزئی است، ولی ما باید نکته کلی از آن بگیریم. یا مثلاً در سوره طلاق با وجود اینکه بعد بسیاری ازآیاتش نسخ شده، ولی آن چیزهایی که غیر از دستورات است که نسخ شدنی نیست. ولی در ان میان میگوید:وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ[3]، عدّه را مواظب باشید. بعد میفرماید در خاتمهی مدّت، مزاحم همدیگر نباشید، اینها که نسخ شدنی نیست. به این دلیل است که هر سوره قرآن را نمیشود جدا کرد، تمام آیات هست. مگر یکی بخواهد مثلاً احکام ازدواج را در آورد،از هر سورهای یک آیه بر میدارد، احکام تجارت را در آورد، از هر سورهای دو آیه بر میدارد.
گاهی اصطلاحی در نوشتهها هست که میگویند«مقدمهی زاید بر متن» در حالی که اگر بگوییم« زیادتر از متن» درست است. این مقدماتی که من میگویم ممکن است زیادتر از متن باشد ولی هیچکدامش زاید نیست. خودش در یک جای دیگر، متن است؛ در اینجا،مقدمه است.
در سورهی طلاق میفرماید:وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ[4]، کسی که برای خدا تقوای الهی بکار ببرد خداوند برای او در هر بن بستی مخرج قرار میدهد؛ برایش در رو میگذارد،این در رو از کجاست؟دنبالهاش میگوید: خیال نکنید که این مخمصه و یا بن بستی که من گرفتار شدهام، در رو ندارد. نه! یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب از آنجایی که حسابش را نمیکنید روزیتان را میرساند. روزی هم در قرآن همه مواردش گفته شده است، یعنی آنچه خداوند برای زندگی ما(چه این روزیهای ظاهری و چه روزهای معنوی) میدهد. همانطوریکه در رزق ظاهری، غذا میخورید یک چیزی جذب کردهاید، رزق معنوی هم همین طور است، مدّتی به صحبتهایی گوش میدهید یا قبولش میکنید، چیزی بر شما اضافه شده و یا ردش میکنید باز هم چیزی اضافه شده، آن هم روزی است. یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب، این برای خود من که یک دورانی هنوز نظرم خیلی کوتاهتر از این بود و به نعمات ظاهری الهی چشم داشتم، ثابت شد. دیدم از جایی که هیچ امیدی نداشتم، چیزی رسید، نفهمیدم از کجا، چطور شد، رسید. وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب این مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب خیلی مهم است، برای اینکه آن اوّل را اگر داشته باشیم، وَمَنْ یَتَّقِ اللهَ را داشته باشیم، دیگر لازم نیست فکر کنیم از کجا، حتما یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
دنبالهاش بلافاصله میگوید:وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ[5]، کسی که بر خدا توکّل کند برای او کافی است. خداوند خودش در جاهای دیگر هم فرموده أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ[6]، آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟ یعنی هست. یا بگوییم فَهُوَ حَسْبُهُ یعنی ان توکّل برای او کافی است. خداوند به کارش میرسد دِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ.
قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً[7]، خداوند هر امری اندازهای قرار داده است. خیلی جاها فرموده کسی که توکّل داشته باشد و کارش را به خدا بسپرد، هرچه پیش بیاید برایش درست است. یعنی خدا بالغ است به امرش میرسد. اگر خدا به امرش میرسد، پس چرا میبینیم چیزی که میخواهند نمیرسند. دنبالهاش هم خدا جواب داده: خدا برای هرچیزی اندازه قرار داده است. البته اندازه، منظور مقدمات آن چیز هم اندازه قرار داده؛ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً. این مسألهی جمع بین توکّل و جهاد و فعالیت، قدری مشکل است. مبادا در توکّل آنقدر افراط کنید که از خودش منحرف بشوید و مبادا در جهاد اینقدر کوشش کنید که همهی چیزهای دنیا را از کوشش خودتان بدانید.
مثنوی برای این مسأله داستانی دارد. شخصی که این مطلب را شنید دعا میکرد: خدایا روزی من را برسان و چنین و چنان، که بعد دید گاوی سر زده به داخل خانهاش آمد. این روزی من است، خدا رسانده و گاو را کشت. صاحب گاو آمد اقامه دعوا کردو…. حالا مفصّل است. باید فعالیت بکنیم، روی آن منطقی که خدا به خود ما داده، راه برود. ولی هرچه واقع شد آن نتیجه مال خداست. شخص فعالیت بکند ولی توکّل بر خدا کند که به فعالیتش اثر بدهد. این مسألهی توکّل و همراهش، رضا و بعد هم دنبالش جهاد، خیلی مسأله دقیقی است.
ان شاء الله موفق باشید.
[1] . صبح پنجشنبه،18/7/1387ه.ش.
[2] . بحارالانوار،ج75،ص453.
[3] . سوره طلاق،آیه 1.
[4] . سوره طلاق،آیه 1.
[5] . سوره طلاق،آیه3.
[6] . سوره زمر،آیه36.
[7] . سوره طلاق، آیه3.