Search
Close this search box.

نفخه‌ی الهی/ احکام در ادیان مختلف…

نفخه‌ی الهی/ احکام در ادیان مختلف/ ادیان الهی/ مبانی اوّلیه همه ادیان، توحید، نبوت و معاد/تناسب احکام الهی با تحوّل بشر[1]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الزَّحیم خداوند؛ حیوانات، حشرات و آخر از همهم انسان را خلق کرده است. منتها خداوند هدف و نیّتی برای این خلقت دارد، البته ما نمی‌توانیم برای خدا دلیل بیاوریم و هدف بتراشیم. ولی می‌توانیم فکر کنیم که خداوند از خلقت منظوری داشته و تا جایی که عقلمان اجازه می‌دهد،هدفمند دنبال اینها برویم.

در انسان، در این مخلوق، یک پایگاه درست کرده که به قول محققین و به اصطلاح زیست‌شناسی عقل و تفکّر است که البته آن را هم خیلی‌ها قبول ندارند و می‌گویند حیوانات هم عقل دارند ولی به هر جهت از نظر مکاتب روحانی و مکاتبی که به معنویّتی غیر از زیست شناسی اعتقاد دارند، نفخه‌ای از روح الهی در انسان هست. در داستان‌های قدیم می‌نویسند چون نفخه به معنی باد است لابد خدا دمیده یا فوت کرده و اینکه نفخه‌ای است؛ وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی[2]. آن هم منظور این است که نفخه می‌آید و نمی‌ایستد و می‌رود، مگر در همان عبوری که می‌کند مخلوق اثری بگیرد.

نکته دوّمی که می‌شود فهمید این است که خدواند نفخه‌ای از روح خودش را دمید که این نفخه را بعضی‌ها می‌گویند یک تکه از روح، بعضی‌ها می‌گویند که نه، از روح خودش، نسیمی آمد. به هر جهت یک ارتباط و تناسبی بین این نفخه و آن مبدأش که روح باشد هست. خدا می‌گوید: وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی، بین اینها حتماً یک تجانسی هست و حتماً خدواند هم که نفخه‌ای از روح خودش را فرستاده، دیگر همه چیز را رها نکرده که هر جا دلت می‌خواهد برو، با او در ارتباط است. یعنی یک راهی که خداوند در ارتباط با این مخلوقش دارد، همین است و همین جاست.

در حیوانات، نفخه‌ای از روح خودش نداده، یک پایگاه گذاشته، یعنی به اصطلاح امروز، در او یک تایمر داشته است. بچّه حیوان که به دنیا بیاید تا یک سال شیر می‌خورد، بعد تایمر شته،عوض می‌شود علف می‌خورد، تایمر عوض می‌شود،بچّه می‌آورد. همین طور می‌رود. ولی در انسان با آنکه تایمر هست، منتها تایمر هر لحظه به اختیار اوست(که نفخت فیه من روحی). در حیوان این تایمر دو سال، یک سال، بستگی به نوع حیوان دارد. بچّه شیر از مادرش می‌خورد، بعد خودبهخود تایمر به مرحله دیگر می‌افتد. در بشر هم تایمر هست تایمرش سر دو سال است که باید شیر خوردن را رها کند، اما این تایمر به اختیار نیروی دیگری است، این نیرو گاهی می‌گوید باز هم شیر بخور، مثلاً در بیدخت می‌گفتند فلان کس بچّه هفت هشت ساله‌ای بود که تا این سنّ هم از مادرش شیر می‌خورد بازی می‌کرد، خسته می‌شد، به دو می‌رفت شیر می‌خورد. این تایمر دارد، منتها یک چیز دیگر، در اینجا اذّت‌جویی، تایمرش را از کار انداخته است.

همین طور در بشر این قضیه ارتباط مستقیم با خالقش دارد؛ خیلی از احکام را خداوند می‌گوید، به تایمرش کاری ندارد، مستقیم می‌گوید، مثلاًٌ برای بشر می‌گوید در فلان سنّ، باید ازدواج کنی امّا صاحب تایمر یک مقرراتی گذاشته،تایمر انسان غیر از تایمر حیوانات است که در آن سنّ مشخص می‌روند. فرق نمی‌کند این مقررات هم به اختیار خداوند است. وسیله‌ای برای این مخلوقش یعنی بشر گذاشته که با او در ارتباط باشد و ارتباط مستقیم هم دارد. پس می‌بینید احکام هست.

در ادیان مختلف مثلاً ازدواج با دو خواهر قبلاً بوده، حضرت یعقوب علیه السلام با دو خواهر ازدواج کرد(که یکی‌شان، راحیل،مرحوم شد.)

ازدواج با کسانی که حالا ما محارم می‌دانیم، ولی آنها محارم نمی‌دانستند. مثلاًساره که زن حضرت ابراهیم بود، بعضی‌ها می‌گویند خواهر ناتنی او بود. به هرجهت، این حرمتی که ما داریم، نداشتند. شاید علّتش این بوده که در گذشته تعداد بشر خیلی کم بوده و خداوند نمی‌خواست که خیلی محدودیت ایجاد کند. این حرمت‌ها هم که حالا هست، البته هرچه جلو رفتیم، فهمیدیم که هیچ کدامش مضّر نیست، همه به نفع انسان بوده. بسیاری از همین چیزها در زمینه‌های مختلف هست. حال ما بخواهیم مثلاً وقایع اوّلیه بنی اسراییل و… را با وضع خودمان مقایسه کنیم، غلط در می‌آید. کتاب مقدّس، که تورات است، بیان خداوند نیست، شرح احوال بعضی وحی‌های خداوند در ضمن آن هست، آن غیر از قرآن ماست. قرآن تنها کتابی است که همه عبارتش از خدواند است. البته بعضی‌ها می‌گویند که خداوند این معنا را در ذهن پیغمبر ایجاد کرد و بعد پیغمبر آن را به لفظ آورد، ولی صحیح‌تر این است که خدواند با همین لفظ، به پیغمبر وحی کرد. ولی تورات اینطور نیست. این است که نا در قرآن، داوود و سلیمان را، هم پادشاه می‌دانیم و هم پیغمبر و حال‌انکه در تورات اینطور نیست. اینها را پادشاه عادل می‌داند. ولی یک اثر از اعتقاد به پیغمبری اینها دیده می‌شود و آن این است که می‌گویند مسیحشان، یعنی به اصطلاح امام زمانشان، از نسل داوود خواهد بود. یک اهمّیتی برای داوود قائلند. از طرفی ما می‌گوییم پیغمبران معصومند. البته به دلیل این نظریه که نمی‌شود معصوم باشند در بین مسلمانان هم مورد اختلاف زیاد هست: از اوّل معصومند یا از زمان پیغمبری؟ راجع به همه مسائل معصومند یا فقط به وحی و این امور؟ حالا به آن کاری نداریم. به هر جهت ما معصوم می‌گوییم، ولی در تورات راجع به حضرت داوود و همسر بعدیش که بت سبع مادر سلیمان باشد نسبت‌هایی می‌دهد که ما این موارد را برای اشخاص عادی هم خوب نمی‌دانیم، چه برسد به پیغمبران. یا یعقوب، دو خواهر را به همسری داشت، از هر دو هم اولاد داشت، ده فرزند از آن زن قبلی و قبل از آن و دو نفر از این زن اخیر که مادر یوسف و بنیامین باشد. ما این را بد نمی‌دانیم. برای اینکه هر زمانی خداوند بنا به مصلحت بشرِ آن روز، احکام را متفاوت قرار می‌دهد. ولی آن اصلی که این بشر در هر زمان باید بداند، این است که خودش را بشناسد و ببیند از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟ در تمام ادیان الهی، همین توحید و نبوت و معاد را قرار داده است. اینکه می‌گویند همه ادیان، مبانی اوّلیه‌شان یکی است. اینطور است؛توحید و نبوت و معاد.

اما عدّه‌ای هر حرفی را می‌خواهند بهانه کنند، می‌گویند برای اینها همه ادیان مثل هم است. در شیره‌پزی، شیره‌ی انگور که می‌پزد مراحل مختلفی دارد. در هر مرحله‌اش یک چیز است. یک مرحله که خود انگور را می‌خورید، ولی این انگور نیست، آب انگور است. بعد این را یک خاکی چیزی می‌زنیم تصفیه می‌شود یک آب انگور تصفیه شده، بعد آن را می‌جوشانیم، مدّتی که جوشید طبق ترکیب‌های شیمیایی شراب می‌شود، ولی ادامه می‌دهیم شیره می‌شود. البته این مورد را در تحوّل بشر هم می‌شود فکر کرد. منهای اینکه آنجاهایی که تحوّل الهی است آن مرحلهشراب که ما گفتیم در نمی‌آید. ولی آن ادیان دیگر، در طی تاریخ، مثل سرطان، مدام دین در می‌آید.

به هر جهت، ما نباید درباره کارهای بیست قرن، سی قرن پیش با ملاک خودمان قضاوت کنیم.



[1] . صبح شنبه، 20/7/1387ه ش.(جلسه برادران ایمانی)

[2] . سوره حجر،آیه29وسورهص،آیه70.