Search
Close this search box.

محکومیت سعید مرتضوی در افکار و وجدان عمومی

نوشته محمد مصطفایی وکیل دادگستری

 

روز دوشنبه بیست و هفتم تیرماه، سعید مرتضوی که یکی از قضات شناخته شده دادگستری است، یادداشتی نوشت و آن را به خبرگزاری فارس داد تا در سایت این خبرگزاری منتشر گردد، چکیده این یادداشت، اعلام برائت خود و دو همکار قضایی اش بود که پیش تر توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شکات خصوص در رابطه با جنایت کهریزک متهم اصلی شناخته شد و نیز ایشان اعلام مظلومیت کرده و از دیگران خواسته اند که دیگر در خصوص اقداماتی که در زمان حکومتش بر دادستانی کرده اند، سخنی نگویند.  پیش تر نیز همدست مرتضوی، آقای حیدری فر اعلام کرده بود که قرار منع تعقیب نسبت به این پرونده صادر شده و تمام قضات امنیت و دادستان پیشین تهران، بی گناه شناخته شده اند.

در این یادداشت تنها می خواهم به عنوان وکیلی که از نزدیک با نحوه عملکرد دادیار، بازپرس، قضات و دادستان تهران آشنا بوده است، بگویم و شهادت دهم که اگر چه، این قضات متخلف و جنایتکار، در نزد فرماندهان و همکاران یکسان با خود، مصون از گناه شناخته شده اند، اما در میان افکار و وجدان عمومی و در بین عدالت خواهان واقعی و دلسوزان به کشور ایران، همچنان جنایتکارند و محکوم به بازداشت غیر قانونی، بدرفتاری با متهمان سیاسی و امنیتی و خانواده آنها، قتل و صدور دستورهای برخلاف قانون هستند.

بیاییم یک بار به صورت کوتاه مرور کنیم که چرا جنایتکارند؟ چرا وارث تاج و تخت آنها، همچنان بر جنایتهایی که  به انجام رسانده اند، پایبند بوده و ادامه دهنده راه شان هستند؟ بیاییم مروز کنیم که حال که سعید مرتضوی از کرسی قضاوت در دادگستری غیرمستقل جمهوری اسلامی به کنار زد شده است و پست های بهتری دریافت نموده، و دیگری به جای ایشان بر دادستانی تهران حکومت می کنند، آیا عدالت برقرار گشته یا …؟

سعید مرتضوی یک شناسه بسیار ممتاز دارد و آن غلام حلقه به گوش بودنش است که بعد از رفتنش، همچنان این غلام آقای جعفری دولت آبادی هستند، هر دوی آنها مستقل نبوده و تابع دستورات بیت رهبری، وزارت اطلاعات و سپاه هستند، البته منافع شخصی آنها و درآمدهای میلیاری آنها را نباید نادیده گرفت.  مرتضوی در زمان حکومت خود بر دادستانی تهران، در پرونده های امنیتی و سیاسی، دکانی در طبقه سوم دادگاه انقلاب تهران، به نام دادسرای ویژه امنیت تشکیل داد، تاسیس این دادستانی برخلاف قانون بوده و ایشان هیچ حکمی از احدی در خصوص ادامه فعالیت این دکان نداشته اند، البته این دکان از گذشته ها بوده است، اما بعد از روی کار آمدن سعید مرتضوی رونق دیگری به خود گرفت و بعد از اینکه مرتضوی برای خفه کردن صدای برخی از نمایندگان مجلس و چند نفر از دلسوزان به کنار زده شد، آقای دولت آبادی این دکان را مستقلا در داخل زندان اوین مستقر کردند.

نحو این قسمت از دادسرای انقلاب به این نحو بوده و هست:

  • در این دادسرا چهار نفر قاضی تحت نظر شخصی به نام حسن زارع دهنوی با اسم مستعار قاضی حداد مشغول به کار بودند، هیچ کدام از این قضات تابع قانون نبوده و اساس دستورات و قرارهایی که صادر می کردند، سلایق شخصی آنها بوده است. این سلیقه شخصی از جانب چند نهاد مجزا و غیر مستقل وابسته به رهبری  سرچشمه می گرفت از جمله این نهادها در وحله اول و شروع کار وزارت اطلاعات بوده است، سپس سپاه قدرتش به مراتب بیشتر از وزارت اطلاعات شد و توانست گوشه ای از قدرتش را در دستگاه قضایی به کار گیرد و با ارتباطات قوی که داشت، فسمتی از دستگاه قضایی را به خود اختصاص داد و در نهایت بیت رهبری که اطرافیان رهبری در آن نقش داشتند و با قدرت رهبری و برای وی، این قسمت از دستگاه قضایی را در حیطه کاری خود در آوردند. بنابراین دستگاه قضایی لااقل در این قسمت، هیچ استقلال قضایی ندارد. نه بازجویان که عمدتا از ماموران سپاه و بیت رهبری و لباس شخصی ها و سربازان گمنام امام زمان تشکیل می شوند، مستقل هستند و نه مراجع قضایی که با این افراد و نهاد ها فعالیت می کنند مستقلند.
  • تا اینجا یک مرحله از رسیدگی مشخص شد، بازجویان و کارشناسان که تحقیقات مقدماتی را انجام می دهند، متهم را با سلیقه شخصی خود دستگیر کرده و آنها را بازجویی و تحت شکنجه و بازداشت قرار می دهند، عمدتا آنها از شکنجه سفید استفاده می کنند و گاهی اوقات نیز در کنار شکنجه سفید از شکنجه فیزیکی نیز استفاده می شود. در شکنجه سفید، هویت متهم از وی گرفته می شود، ارتباط متهم با خارج از بازداشتگاه قطع می گردد، ملاقات با متهم در روزهای متوالی و طولانی قطع می گردد به عبارت دیگر ارتباطات عاطفی متهم توسط بازجو سلب می گردد، متهم بعد از ساعات اداری و بیشتر در شبها و نیمه شبها بازجویی می گردد، متهم باچشم بند و رو به دیوار بازجویی می شود، از متهم در ساعات طولانی بازجویی به عمل می آید، متهم برای اخذ اقرار در انفرادی نگهداری می شود و ….. دستاویز این اعمال و پشتوانه این اقدامات وجود یک قسمت از دستگاه قضایی است که این افراد و گروهها، این قسمت را در اختیار خود در آورده اند، این افراد و گروهها افرادی مانند سعید مرتضوی، حیدری فر و … را اجیر کرده و به آنها امتیاز می دهند و آنها امیدوار به پشتیبانی رهبری می کنند، همان کاری که در حال حاضر در مورد افراد دیگری انجام می شود، افرادی مثل آقای دولت آبادی و عبدی و …. که به آنها نیز خواهم پرداخت.
  • هزاران پرونده قضایی در این قسمت از دستگاه قضایی مورد بررسی قرار گرفته است، از جمله این پرونده ها، پرونده دانشجویان، مدافعین حقوق زنان، کودکان، کارگران، سیاسیون، مجاهدین، کمونیست کارگری، روزنامه نگاران، وکلای دادگستری، پزشکان، هنرمندان، احزاب ثبت شده و ثبت نشده داخل ایران و … بوده است، که با یقین و بدون هیچ تردیدی اذعان می دارم که حتی یک پرونده از پرونده هایی که توسط این قسمت از دستگاه قضایی مورد رسیدگی واقع شده و می شود، بی مشکل  و غیرمخدوش نیست، همه آنها دارای ایرادات مهم شکلی و ماهوی دادرسی هستند. صدها پرونده در این دادسرا را مطالعه کرده و از حقوق بسیاری از متهمین این دادسرا دفاع نموده ام، به خداوند متعال سوگند یاد می کنم که هیچ کدام از پرونده هایی که توسط این دست از مراجع، رسیدگی می شود عادلانه نبوده و اعمال برخلاف حقوق متهمین به کرات در این پرونده ها دیده می شود.
  • اما کار ماموران بازجو، به این قسمت ختم نمی شود، از آنجایی که دادسرا تنها مکلف به جمع آوری دلایل است، آنها در مقدمه می بایست دلایل را جمع آوری کنند، دلایل برای آنها معنی و مفهومی ندارد، هدف اگر حبس یا حذف یک فرد یا افراد و گروهها باشد، مقدمه این اعمال در تحقیقات مقدماتی که زیر نظر دادستان انجام می پذیرد، مهیا شده است، در گذشته غلام  حلقه به گوش آنها سعید مرتضوی و یارانش بود و حال این غلام آقای جعفری دولت آبادی و یارانش است. اما این مرجع تنها می تواند فرد را بازداشت کند و لوازم قانونی را در اختیار بازجو قرار دهد. لازم است نفوذی هم در دادگاه ایجاد گردد تا بعد از صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست، حکم محکومیت نیز صادر گردد، نفوذ در دادگاه از سالیان گذشته پیش بینی شده است. بازجویان وزارت اطلاعات و سپاه بعد از مدتی پروانه قضاوت گرفته و بر کرسی قضاوت می نشینند تا به اتهام های متهمان اینگونه جرایم رسیدگی کنند. ملاحظه می فرمایید که چند شعبه خاص برای برآورده کردن خواسته حافظان به اصلاح نظم و امنیت ولی در عمل قدرت، مبادرت به انشا رای در زمینه پرونده های سیاسی و امنیتی می کنند از جمله آنها شعبه 15، 26 و 28 است قضات گرانقدر – برای حکومت – آقایان صلواتی، پیرعباسی و مقیسه که هر کدام از آنها در گذشته،  بازجوی اطلاعات و رابطات بیت رهبری بوده اند.
  • این قضات با درخواست بازجویان و دستورات آنها، حکم محکومیت صادر کرده و بر خواسته ماموران وزارت اطلاعات و سپاه و بین رهبری جامه عمل می پوشانند. اما مرحله بعدی هم باید فراهم گردد و آن مرحله مرحله تجدید نظر است که شعبات 36 و 54 و چند شعبه دیگر برای تایید احکام برخلاف قانونی که صادر می گردد، تعییین می شود و در نهایت اجرای احکام که زیر نظر دادستان است، این احکام ناعادلانه را اجرا می کند.

 

این پروسه از دادرسی ناعادلانه، آزادی و حیات بسیاری از انسان های بی گناه را سلب کرده است که اگر بخواهیم به دقت وارد اینگونه پرونده های از بدو تشکیل چنین دادسراها و دادگاههای شویم، صرفا در همین قسمت، می توانیم دلایل بسیاری بر جنایت علیه بشریت به دست آوریم. انسانهای بسیاری که نامی از آنها نیست و خانواده هایشان نیز از بردن نام آنها بیم دارند، شکنجه می شوند و گروه گروه افراد تحت شدیدترین تدابیر امنیتی محاکمه و جانشان گرفته می شود. صدای دادخواهی و فریاد دادرسی که از چند فعال سیاسی شناخته شده می شنویم، چند قطره از دریای ظلم  و ستم هایی است که در این بخش از قوه قضایی توسط قاضی مرتضوی و یارانش در گذشته و حال قاضی جعفری دولت آبادی و یارانش انجام می گیرد.

در گذشته دادسرای امنیت در دادگاه انقلاب مستقر بود و وکلا و خانواده متهمین – نه به راحتی – ولی می توانستند به گونه ای سمجانه، با قاضی پرونده ملاقات کنند و از وضعیت و محاکمه فرد بازداشت شده مطلع گردند، اما حال چگونه است؟

آقای دولت آبادی دادستان کنونی تهران، دست آقای مرتضوی را از پشت بسته است، او خیال همه وکلای دادگستری و خانواده متهمین را راحت نموده است. ایشان دادسرایی به نام دادسرای شهید مقدس در داخل زندان اوین تاسیس نمودند و کار را برای خود و همکارانشان برای انجام جنایت راحت کرده اند، دیگر نه وکیلی می تواند وارد این دادسرا شود که اگر وارد گردد خود نیز متهم و بازداشت می شود و یا اعضای خانواده بازداشت شده، می توانند سراغ بازداشت شده را بگیرند، آقای دولت آبادی فضا را برای خود بسیار راحت تر از حکومت سعید مرتضوی کرده است و جنایتهایی که این مرد انجام می دهند به مراتب بسیار بدتر و شدیدتر از جنایتهایی است که آقای مرتضوی انجام داده اند، اگر در زمان مرتضوی، ترس و واهمه ای در ایشان نسبت به سلامت زندانی وجود داشت در زمان جعفری دولت آبادی چنین نیست، ایشان پستی و زذیلت را به حد اعلای خود رسانده اند، به گونه ای که به راحتی پا روی قانون می گذارند و در روز روشن هر آنکس که دوست داشته باشند و دستور بگیرند، چه هنرمند، چه فعال سیاسی و اجتماعی و چه وکیل دادگستری را بازداشت و مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می دهند. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی تمایلی به حضور گزارشگر ویژه در ایران را ندارد.

در نهایت یاد آوری می کنم که جنایت های کهریزک، در قبال جنایت هایی که افرادی مثل مرتضوی و جعفری دولت آبادی که نامی از آنها در مطبوعات و رسانه ها برده می شود، بسیار اندک است، به گونه ای است که اگر جنایت های آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم خواهیم دید که آن جنایت ها در مقابل دیگر جنایات هیچ بوده اند و مسلم و بدیهی است که نباید امیدوار بود که امثال آقای مرتضوی محکوم به مجازات گردند، آنها تحت فرمان رهبری و نیروهای متعلق به رهبری مرتکب جنایت شده اند و تنها زمانی می توانیم امیدوار باشیم که این افراد به سزای اعمالش می رسند، که سر دسته آنها مورد محاکمه و تعقیب کیفری قرار گیرد و این امر محقق نخواهد شد تا زمانی که مردم خود، آگاه به جنایت هایی باشند که بر فرزندانشان روا می گردد.