نوشین شاهرخی
اسناد تاریخی دورهی قاجار دربارهی زنان بسیار نادر و پراکنده هستند و تاریخنگاران ایرانی (که در این زمان فقط مرداناند) تنها زمانی به نقش زنان اشارهای داشتهاند، که این نقش در جنبش و یا واقعهای بسیار بارز بوده است. بنابراین برای بررسی نقش اجتماعی و سیاسی زنان در انقلاب مشروطه مهمترین دشواری، فقدان اسناد و اطلاعات کافی در آثار تاریخی و خاطرهنویسیهاست. از آنجا که زن از عرصهی تاریخ این دوره حذف شده است، تنها با جمعآوری اخبار پراکنده در جرائد و اشارههای مستقیم و غیرمستقیم در کتب میتوان شمهای از جنبش زن ایرانی را در انقلاب مشروطه بدست آورد.
جنگهای فرسایشی، وابستگی سیاسی به کشورهای روس و انگلیس، بیقانونی و فقر، پیشرفتهای سیاسی- اجتماعی غرب و سروری آنان بر جهان، استبداد شاهنشاهی، جنبشهای مردمی را در ایران سبب گشت. در این جنبشها زنان ایرانی، برخلاف نقش پاسیو روزمرهی اجتماعی خود، شرکت فعال داشتند. هرچند که این نقش فعال چندان آگاهانه نبود و آنان اغلب فتوای روحانیون را مد نظر داشتند و در جنبش مشروطه نیز حافظ جان روحانیون بودند، اما همین نقش فعال آنان را از حریم اندرونی به جامعه کشانید. آنان تأثیر کُنش خود را بر حوادث اجتماعی دیدند و این کُنش ارزش نوین اجتماعیای به آنان اهدا کرد که تا حال تنها به مردان اختصاص داشت. آنان که کوچکترین حقی برای تعیین سرنوشت خود نداشتند، حال در جنبشهای اجتماعی شرکت میجستند، در صفی جدا با دیگر زنان. اما همین حرکت گروهی زنان راهگشای جنبش و بیداری آنان شد، تا زنان به خود نیز همانند فرد و شهروندی از جامعه بنگرند و برای حقوق خود مبارزه کنند.
نخستین نقش فعال اجتماعی زنان را ما در لغو قرارداد رژی (۱۲۶۹ه.ش.) میبینیم. امتیاز رژی، قراردادی بود که بر مبنای آن دولت ایران، امتیاز دخانیات در سطح کشور را به ماژور تالبوت واگذار کرد. اما روحانیون علیه این امتیاز فتوایی مبنی بر حرام بودن استفاده از توتون و تنباکو دادند و مردم نیز با پشتیبانی از این فتوا با بستن بازار و بویژه ایستادگی زنان در برابر این امتیاز، شاه را مجبور به پسگرفتن این امتیاز در همان سال کردند. گفته شده که حتی زنان حرم شاه نیز استفاده از تنباکو را تحریم کرده بودند.
در سالهای قحطی نان نیز زنان به مسئولین مملکت شکایت میبردند و حتی در تبریز در جنگی مسلحانه علیه محتکرین گندم شرکت جستند. زنان انبار گندم را متصرف شده و بین گرسنگان تقسیم کردند.۱
زنان در جنبش مشروطه فعال بودند. برخی از آنان به اسلحه نیز دست میبردند که نمونهی آن ترور سید محمد یزدی به هنگام دشنام به مشروطه بود که زنی مشروطهخواه او را با ششلولی هدف شلیک قرار داد و از سوی طرفداران سید تکهتکه شد. ناظمالاسلام کرمانی نیز گزارش میدهد: “عورات آذربایجان قطار فشنگ میبستند با حالت محزونی بچه خود را شیر میدهند مانند نرهشیران در میدان جنگ میکوشند که دست بیناموسی به او دراز نشود ولی مردان ما گویا همان اشخاصی بودند که مقتول و مجنوس شدند، [وگرنه این زندگان] در بستر راحت مانند پردگیان به خواب بیغیرتی رفتهاند و خیال میکنند که [با] تلف شدن جوانان غیور آذربایجان و پامان شدن ابدان کشتگان مسلمانان…”۲ در تبریز زنان مشروطهخواه اسلحه بدست گرفته و با لباس مردانه جنگیدند و کشته نیز دادند. آنان البته بیشتر نقش پشتیبان داشتند و پشت جبهه با رساندن غذا و پوشاک و پرستاری از مجروحان و خبررسانی کمک میرساندند.
برخی از زنانِ حتی بیبضاعت، با اهدای جواهرات و پول به مشروطه کمک میکردند و برخی در تظاهراتها شرکت میجستند و یا خانهی خود را در اختیار انقلابیون قرار میدادند. از جمله عمهی جهانگیرخان صوراسرافیل که به هنگام اعدام آزادیخواهان شمع محفل آزادیخواهان را در خانهاش روشن نگه میداشت.
در زمان تحصن مشروطهخواهان در سفارت انگلیس ناظمالاسلام کرمانی مینویسد: طایفه زنها هم گفتگوئی بین آنها هست که بیایند در خیابان علاءالدوله که متصل به سفارتخانه است چادر بزنند.” و نیز “زنها خیال اجماع و بلوائی دارند برای آنکه شوهران آنها مدتی است در سفارتخانه ماندهاند”۳ وی همچنین گزارش میدهد که زنی برای مخارج متحصنین یک دسته اسکناس میدهد، بیآنکه خود را معرفی کند.
در پروژهی بانک ملی پس از تشکیل مجلس در اکتبر ۱۹۰۶ زنان با اهدای پول و جواهرات به حمایت از بانک برخاستند. در جنبش تحریم محصولات وارداتی خارجی و مصرف پارچهی وطنی که همزمان با جنبش تشکیل بانک ملی بود، زنان بسیاری شرکت کردند. اما جنبش و مشارکت زنان در انقلاب مشروطه پس از تشکیل مجلس انقلابی به فراموشی سپرده شد. زنانی خواهان حقوق خود از مجلس انقلابی جدید شدند، اما مجلس زنان را به حیطهی بچهداری و خانهداری رجوع داد و سیاست را از آن مردان انگاشت.۴ و در دسامبر ۱۹۰۶ مجلس در تصویب قانون اساسی، حق رأی را از زنان سلب کرد.
وکیلالرعایا نماینده همدان در مجلس از و کیلانی بود که از حقوق زنان دفاع میکرد. وی در بهار ۱۹۱۱ طرح “حق رأی زنان” را به مجلس آورد که جنجالی برپا شد. طبیعتاً با جو شدید تعصب مذهبی و محدودیتهای فرهنگی بحثی از برابرحقوقی زنان با مردان نمیتوانست در میان باشد، بلکه خواستهها برای تحصیل و … با این بهانه طرح میشد که زن تحصیلکرده مادر و همسری کارآمدتر است تا زنی بیسواد.
تناقض بنیادین انقلاب مشروطه در این بود که سیر جدایی دین از سیاست و دولت را نپویید، بلکه کوشید تا به قوانین عرفی بشری لباسی از شرع اسلامی بپوشاند و قوانین عرفی را با شرع، قوانین زمینی تنیده در زمان خود را در قوانین الهی از پیش تعیین شده، تلفیق دهد. روحانیون نه تنها در این زمان با پارلمان، آزادی و مساوات مخالفت میورزیدند و تئاتر و سینما را شیوع فحشاء قلمداد میکردند، بلکه با راهآهن، ایجاد بانک، نرخگذاری اجناس و حتی ایجاد شناسنامه و سرشماری نیز مخالف بودند.۵
گسترش مدرنیسم در کنارزدن سنتهای دیرپای بیش از هرچیز در شرکت فعال زنان در عرصههای اجتماعی نمود داشته است. فعالیت روزافزون زنان پایههای فرهنگ سنتی را لرزاند و تحول عظیمی در قوانین سنتی و نابرابر دوجنس بوجود آورد. بسیاری از زنان از “اندرون” به “بیرون” راه یافتند و معادلات حقوقی، فرهنگی و اجتماعی جدیدی را پایه گذاری نمودند. انقلاب مشروطه نقطهی عطفی بود برای نخستین مدارس دخترانه، روزنامههای زنان، برپایی انجمنهای گوناگون زنان و آثار نویسندگان و شعرای زنی که حال خود و از خود و حقوق خود مینوشتند. مبارزهای که امروز نیز ادامه دارد و ما هنوز بسیاری از خواستهای مادربزرگان و مادران خود را کسب نکرده ایم.
۱ـ دلریش، بشری، زن در دورهی قاجار، چاپ اول تهران ۱۳۷۵، ص۱۶۶ـ ۱۶۷
۲ـ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، بخش دوم، جلد چهارم، تهران ۱۳۶۲، ص۲۲۳
۳ـ همان، جلد ۳، ص۴۵۴ـ ۴۵۷
۴ـ ر.ک. آفاری، نیمه دیگر، زمستان ۱۳۷۱، ص۱۳ـ ۱۴
۵ـ ر.ک. آجودانی، ماشاءالله، مشروطه ایرانی و پیشزمینههای “ولایت فقیه”، فصل کتاب، لندن
۱۳۷۶، ص۳۷۹
منبع: شهرزاد نیوز